سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7

سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286

سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200

سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176

سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206

سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11

سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20

سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42

سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29

سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19

سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25

سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22

سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17

سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25

سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30

سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20

سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15

سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21

سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11

سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8

سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8

سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19

سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25

سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8

سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8

سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9

سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱

سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8

سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹

سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷

سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

صفحه ۲۰۴ / جزء ۱۱ / آیه ۱۰۷ الی ۱۱۱

 دانلود فایل تصویری   دانلود فایل صوتی ​  پرسش و پاسخ صفحه

تلاوت این صفحه:

صفحه ۲۰۴

«وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ ۚ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَىٰ ۖ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ» (توبه/۱۰۷)

و کسانی که مسجدی را گرفتند به دلیل ضرر زدن (زیان وارد کردن) و کفر ورزی و جدایی انداختن بین مومنان و کمین‌گاهی برای کسی که با الله و رسولش  مبارزه می‌کند از قبل. و قطعاً قسم می‌خورند که ما جز خوبی قصدی نداشتیم. ولی الله گواهی می‌دهد که آن‌ها دروغ می‌گویند.

یک صف دیگر از منافقان که حالا جزو سردسته‌های منافقان هستند آمدند یک مسجدی را بنا کردند؛ شباهت به مسلمان‌ها و یکی از شبیه‌ترین کارها نماز است، مسجد است. جزو شعارهای برجسته دین اسلام است. آن‌ها برای این‌که همرنگ مسلمانان شوند تا در لباس مسلمانان بیشتر بتوانند صدمه خود را وارد کنند مسجدی را بنا کردند و این صفحه در مورد این کارشان دارد بیان می‌کند.  یعنی دارد به مسلمانان آموزش می‌دهد که شما گول ظاهر نخورید، حتی اگر مسجد هم بنا کنند ولی کارهایشان، اهدافشان، از روی غرض باشد آن مسجد هم نزد خدا اعتبار ندارد و نزد شما هم اعتبار نداشنه باشد. می‌گوید آن‌هایی که مسجد را بنا کردند به هدف ضرر زدن و برای کفر ورزی و ترویج کفر، این دوتا هدف، سوم: بین مومنان که آن‌همه پیغمبر تلاش کرده بین مومنان الفت ایجاد کند، جمعشان را جمع کند. آن‌ها مسجد را بنا کردند که بین مسلمانان تفرقه ایجاد بکنند؛ یعنی صفشان را جدا کنند، مثلاً تصور کنید وقتی که افرادی می‌آیند در مسجد آن‌ها خوب می‌توانند بر آن‌ها سلطه داشته باشند، نفوذ کنند، طبق برنامه‌های خودشان به آن‌ها آموزش بدهند و کم‌کم از صف مسلمانان و کسانی که همراه پیغمبر هستند و مومنان هستند آن‌ها را به سمت خودشان بکشانند.

نتیجه این می‌شود که: تاثیر گذاری مومنان بر آن‌ها کم می‌شود و تاثیر گذاری منافقان بر آن‌ها بیشتر می‌شود. و به این شکل می‌توانند خودشان را و افکارشان را ترویج دهند. پس یک پایگاهی می‌خواهند برای این کار و بهترین پایگاه به شکل مسجد، به‌نام مسجد حالا احداث کردند؛ پس این سه تا هدف: بین صف مومنان جدایی بیندازند و یار کشی کنند، برای خودشان گروه تشکیل دهند. «وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ»: و کسانی که با خدا و رسولش در جنگ هستند، «حَارَبَ» پس محض اختلاف فکری نیست که آن‌ها افکار دین اسلام را قبول ندارند، افکار مومنان را قبول ندارند. بحث ستیز است، جنگ است. و این‌ها برای جنگیدن با خدا و پیغمبرش که طبیعی است که آن‌هایی که به خدا وپیغمبر ایمان آوردند، با مومنان، با آن‌ها هم مشکل دارند. خوب این‌ها در حال ستیز و جنگ با خدا و پیغمبرش هستند. از قبل هم همین برنامه را داشتند و حالا این مسجد برای محل اجرای برنامه‌ها و یک کمین‌گاهی می‌شود و «إِرْصَادًا»: یعنی کمین‌گاه، در محل امن، خودش را قرار دهد، و آن ‌برنامه‌ها را، برنامه‌هایی که جنگ و ستیز در آن‌ها است با خدا و پیغمبر از آن‌جا، از پشت آن صحنه بخواهند اجرا کنند. این هم هدف دیگرشان از بنای آن مسجد. تازه بعد از این‌ قسم هم می‌خورند: «وَلَيَحْلِفُنَّ»  دو تاکید دارد بیان می‌کند که ما قصدمان خیر است. ما می‌خواهیم که مردم در این مسجد به رشد برسند. چون می‌دیدند مسجد پیغمبر، چقدر مشکلات مردم از مسجد پیغمبر حل می‌شد. حالا می‌گفتند که ما از این مسجد هم می‌خواهیم مشکلات مردم را حل کنیم، مسائل اجتماعی را حل کنیم. چون رسالت مسجد فقط برای نماز و عبادت که نیست. برای همه‌ی توسعه‌های اجتماعی و فردی است. می‌گفتند ما هم قصدمان خیر است. مثل پیغمبر که در مسجدش این‌ کارها را دارد انجام می‌دهد ما هم می‌خواهیم همان کارها را قشنگ انجام دهیم. ولی می‌فرماید که الله گواهی می‌دهد که آن‌ها قطعاً دارند دروغ می‌گویند؛ آن‌ها کاذبند، دروغگو هستند.

 

لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا ۚ لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ ۚ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا ۚ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ» (توبه /١٠٨)

هرگز در آن نایست. قطعاً مسجدی که از روز اول بر اساس تقوا بنا شده آن شایسته تر است که در آن بایستی. در آن مردانی هستند که پاکیزگی را دوست دارند. و الله هم پاکیزگان را دوست دارد.

چون می‌خواستند که از پیغمبر برای افتتاحییه مسجد دعوت کنند. بحث جنگ تبوک هست و قبل از این‌که پیغمبر به جنگ بروند مسجدشان آماده شد و بعد از پیغمبر دعوت کردند که بیا برای رسمیت افتتاحیه مسجد و برای جا انداختن مسجد و این‌که اتفاقاً مهمتر از همه که پیغمبر‌ تایید کرده باشد این مسجد را تا بهتر و قویتر بتوانند عمل کنند. از پیغمبر دعوت کردند که بیا مسجد، پیغمبر گفتند باشد می‌آیم ولی الان دیگر در حال سفر هستیم و جنگی اتفاق افتاده ما باید برویم ووقتی که رسول الله رفت؛ حالا در مسیر بر گشت این آیات دارد نازل می‌شود که تو مبادا در مسجد ‌آن‌ها پا بگذاری که از رفتن تو سوء استفاده کنند و خودشان را قوی‌تر کنند. از شخصیت تو استفاده کنند. می‌گوید هرگز در آن مسجد پا نگذار: «لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا» و مسجدی که از روز اول بر تقوا بنا شده: «أَسَّس»: یعنی بر تقوا بنا شده، تاسیس شده بر تقوا، یعنی بر آن چیزی که خدا دوست دارد؛ هم بر عبادت، هم مسائل اجتماعی، هم مسائل فردی، هم رشد انسان‌ها، این‌ها چیزهایی است که خدا دوست دارد. تقوا: تمام برنامه‌های دین اسلام، این می‌شود تقوا. می‌گوید مسجدی که از روز اول بر این اساس بنا شده، به قصد خیر و خوب و خیر خواهی، می‌گوید تو در این مسجد برو بایست. این سزاوار است که در آن بایستی: «أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهاحق»، که در آن‌جا مردانی هستند که پاکیزگی را دوست دارند؛ یعنی آمده‌اند که پاک بشوند، پاک شوند از حسد، از غرض ‌ورزی، از بد خلاقی، چشمشان از بد دیدن پاک شود، زبانشان پاک شود از بد گفتن، می‌خواهند پاک شوند. دلشان پاک شود از کینه، در آن‌جا مردانی هستند که پاکیزگی، پاکی را دوست دارند. حالا هم پاکی معنوی می‌شود؛ دل، قلب، زبان وآن‌ها می‌شود و هم پاکی ظاهری می‌شود، جسمی می‌شود. خدا هم اتفاقاً تایید می‌کند. «وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ»: خدا این‌ها را دوست دارد. این‌ها را که دنبال پاکی هستند، خدا آن‌ها را دوست دارد. یعنی مردانی که در مسجد رشد کردند، یعنی دارند تربیت می‌شوند، حالا بچه‌های کوچک که بزرگ می‌شوند یا آدم‌های بزرگ که در مسجد دارند رشد می‌کنند. یعنی مسجد یک همچنین افرادی می‌سازد. افرادی که پاک هستند، پاکی را دوست دارند. دیگر ماوای آن‌ها، محل رشد آن‌ها مسجد می‌شود. می‌گوید در این مساجد یک همچنین افرادی دارند‌ رشد می‌کنند. خدا هم این‌ها را دوست دارد؛ چون خدا پاکیزگی را دوست دارد.

 «أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ تَقْوَىٰ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» (توبه/١٠٩)

آیا پس کسی که تاسیس کرد، بنیان‌ آن را (اساس وشالوده‌‌ آن را) بر تقوا از جانب الله و رضایت الله، آن بهتر است یا کسی که تاسیس کرده بنیان آن را بر لبه‌ی پرتگاهی در حال ریزش، که آن را در آتش جهنم سقوط می‌دهد. و الله قوم ظالم را رهنمود نمی‌سازد.

حالا مقایسه می‌کند که بین دو چیز یا بین دو کس، حالا امکان دارد بنیاد: آن بنیاد یک مسجد باشد، بنیاد یک ساختمان باشد و امکان دارد هم بنیاد شخصیتی آدم باشد. می‌گوید کسی که بنیاد خود را بر تقوا از خدا گذاشته، تقوای خدا را دارد، خدا را لحاظ می‌کند، خدا برایش مهم است و رضایت خدا و خواسته‌های خدا هم برایش مهم است. کسی که وجودش را، شخصیتش را بر این بنا می‌کند یا ساختمانش را، مسجدش را بر این بنا می‌کند، این آدم بهتر است؟ (یعنی دارد مقایسه می‌کند و جوابش را به خودمان واگذار می‌کند) آیا این بهتر است؟ یا کسی که بنیادش را، شالوده‌اش را، شاکلش را، گذاشته بر یک گوشهٔ پرتگاهی، «شَفَا»: یعنی گوشه‌، یک کناره، لبه. «جُرُفٍ»: در یک بلندایی است که آن بلندا در پرتگاه قرار دارد و زیرش انگارخاک‌ها رفته مثلاً، زیرش تو خالی است. خاک‌ها سست است، این می شود جرف در بلندی، مشرف بر سقوط، «هار»:  یعنی اصلاً سست، یعنی بی اعتبار، کهنه، فرسوده، بر یک گوشهٔ لبهٔ پرتگاه فرسوده. کدام بهتر است؟! کسی که بنیاد شخصیتی خود را آن‌طور بر اساس دستورات خدا، قرآن، دین اسلام بنا کرده، زندگی خود را آن‌طوری بنا کرده آن بهتر است، خانواده ‌اش را آن‌طوری بنا کرده، اخلاق و سلوکش، اقتصادش، رفتارش، صحبت‌هایش، همه چیز مد نظرش خدا هست و آن‌طوری دارد زندگی می‌کند، زندگی خود را بنا کرده است، می‌گوید این بهتر است؟ یا کسی که زندگی خود را بر یک لبهٔ پرتگاه، سست بنا کرده؟ که آن می‌شود غیر از دستورات خدا، بر اساس این قانون و آن مقررات و دل‌خواهی خودش و این دین و آن‌ یکی دین، و این‌ها همه بر لبهٔ پرتگاه سستی هستند. کدام بهتر است؟ نتیجه این می‌شود؛ «فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ»: ریزش می‌کند، سقوط می‌کند و آن شخص را با هم خودش سقوط می‌دهد، «فَانْهَارَ بِهِ»: یعنی آن را همراه خود به سمت سقوط می‌کشاند. تا کجا؟ «فِي نَارِ جَهَنَّمَ»: تا قرار می‌گیرد در آتش جهنم، کدام بهتر است؟ «وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»: و الله قوم ظالم را رهنمود نمی‌کند، آن‌ها را هدایت نمی‌کند. یعنی به آن‌ها روش زندگی یاد نمی‌دهد. و آن‌ها رهیاب نمی‌شوند که راه درست چیست. چرا؟ چون ظالم هستند. خواهانش نیستند. این‌ها هدایت گیرشان نمی‌آید.

«لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (توبه/١١٠)

پیوسته، (به استمرار) بنیانشان، (همان بنیانی که بنا کردند) مدام در شک و اضطراب هست در قلبشان، تا زمانی که قلبشان تکه باره شود. (الا این‌که قلبشان تکه پاره شود.) و الله دانای حکیم است.

حالا همان ساختمانی که بنا کردند، ساختمان واقعی یا ساختمان شخصیتی خود، بنا کردند؛ حالا این «لَايَزَالُ»: یعنی آن به استمرار، یعنی دائما، کار یک روز و دو روز نیست، یک ساختمانی که بنا کردند، آن  ساختمانشان، «بُنْيَانُهُمُ»: همان ساختمانشان، «الَّذِي بَنَوْا»: همانی که بنا کردند، همان‌طوری که زندگی خود را بر اساس آن تنظیم کردند، می‌گوید دائما آن‌ها در شک و حیرت هستند، «رِيبَةً»: یعنی اضطراب، شک، حیرت، عدم آرامش، این‌ها در دلشان این‌طوری است، مدام همین‌طوری هست، هرماه و هر سال این‌طوری هست، یعنی با اضطراب و حیرت زندگی می‌کنند، یعنی در دلشان آرامش نیست. کسی که بنیانش آن‌طوری هست و اساس آن را گذاشته بر لبهٔ پرتگاه دائماً در ترس است. و هیچ آرامشی ندارند چون هر لحظه احتمال سقوطش هست و این‌ها بی آرام هستند، این‌ها آرامش ندارند. می‌گوید دائما در قلبشان شک و حیرت است. تا چه موقع؟ «إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُم»، تا چه موقع این شک و اضطراب و حیرت بر طرف می‌شود؟ می‌گوید برطرف نمی شود، به استمرار هست، ادامه دارد تا که قلبشان تکه پاره شود! یعنی آن حیرت و اضطراب قلبشان را تکه پاره کند! یعنی دیگر زندگی آن‌ها به پوچی برسد، به بی معنایی برسد. کار قلب آرامش است، کار قلب معنا است. و تا این شک وحیرت کار خودش را بر قلبشان می‌کند، قلبشان را تکه پاره می‌کند. یعنی این قلب دیگر نمی‌تواند رسالتش که همان آرامش  و خوبی و آسایش است به آن برسد. قلبش از اضطراب تکه پاره می‌شود. یعنی آخرش دیگر احساس پوچی و بی معنایی و بی ارزشی  و این‌ها به آن‌ها دست می‌دهد. می‌گوید همه آن‌هایی که ساختمان زندگی خود را بر اساس غیر دستورات خدا بنا می‌کنند زندگی‌شان این‌طوری است. دائما در گرفتاری و بدبختی و حس بیچارگی هستند. «وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيم»: و الله دانای حکیم است. می‌فهمد، حکمت دارد. به ظاهر زندگی‌شان نگاه نکنید. خدا می‌فهمد از داخل زندگی‌شان و از داخل حسشان و قلبشان خدا دارد خبر می‌دهد. علمش را دارد و حکیم است. دانا است. همه چیز را خوب می‌فهمد.

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» (توبه/١١١)

بدون شک که الله خریداری کرد از مومنان جان‌هایشان را و اموالشان را که به ازای آن برایشان بهشت باشد. مبارزه می‌کنند در راه الله پس می‌کشند و کشته می‌شوند. وعده‌ای است بر او (قولی است بر او) حق (قول حق) در تورات و انجیل و قرآن و چه کسی وفادارتر به عهدش از الله، پس شما خوشحال باشید (خوشحالی کنید) با آم معامله‌ای که با الله معامله کردید. و آن است خوشبختی بزرگ.

دسته‌ی دیگر مردم، حالا آن‌هایی که آن‌ همه بد نیت و بدکردار هستند که چه نقشه‌ها؛ عقل شیطان هم به آن نمی‌رسد که به این شکل بیایند مسجد درست کنند و از مسجد به سایر مسجدها و به دست آورد‌های مسجدها ضربه بزنند. آن، آن آدم‌ها ولی این آدم‌ها که مومن هستند، و در مساجد با ایمان ساخته می‌شوند، حالا آن مومنان، خدا با آن‌ها چه تعاملی دارد؟ خدا به منافقان، که به پیامبر گفت که این‌ها اصلاً در مسجدشان نایست. اصلاً بدترین مواخذه به آن‌ها بیان فرمود. صفحات قبل هم در مورد آن‌ها بد چیزهایی بیان کرد که عاقبت‌شان در آتش جهنم‌ چه می‌شود؟ صفحات قبل هم در مورد جزای منافقان خواندیم. حالا این‌جا از مومنان بیان می‌کند، چیزی که خدا به آن‌ها پاداش می‌دهد. می‌گوید که الله از مومنات جان‌هایشان و اموالشان را خریده؛ یعنی آن‌ها چون بر اساس تقوا زندگی خود را شکل دادند این‌ها بار ارزش هستند، ارزش خریداری شدن را دارند. این‌ها خدا مشتری‌شان است، که می‌خرد. آن‌ها که ارزش ندارند. پوچ هستند، هرزه هستند. می‌گوید خدا این جان‌ها را خریده و این اموال را خریده، اموال این‌ها را که پاک هستند و به ازای آن برایشان بهشت می‌دهد.  یعنی «لَهُمُ»: یعنی در مالکیت آن‌ها، به ملک آن‌ها در می‌آورد، بهشت را به نام آن‌ها می‌زند. البته در ادامه‌ی آیه شرط خریدن را بیان کرده، که از هرکسی، یعنی آن مشتری را که می‌خواهد بخرد به حساب چه چیزی را می‌خرد، یعنی فروشنده در چه صورتی می‌تواند آن را به مشتری بفروشد. می‌گوید «يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»: در راه خدا مبارزه می‌کنند، قتال می‌کنند، یعنی خدا همچنین جان‌هایی را می‌خرد که حاضرند جان خود را برای خدا فدا کنند، یعنی ایثار کنند، یعنی رسیدن به آن نقطه‌ی قله و نقطه‌ی کمال، یک همچنین افرادی که دیگر از خودشان گذشته‌اند و خودشان را مال خدا و متعلق به خدا می‌دانند. خدا این جان‌ها را حاضر است بخرد که حالا در راه خدا دارند مبارزه می‌کنند. مبارزه می‌کنند، یعنی موقعیتش برای مبارزه پیش می‌آید یا پیش نمی‌آید، ولی حاضرند مبارزه کنند. حالا اگر پیش آمد «فَيَقْتُلُونَ»: می‌کشند، کافران را، دشمنان خدا را، «وَيُقْتَلُونَ»: و کشته می‌شوند. یعنی یکی از این دو تا کار باید انجام دهد اگر موقعیتش آمد. باید یا بکشد یا کشته شود. این وعده، این قول حق می‌فرماید که این قول جدید برای شما مسلمان‌ها نیست که در قرآن بیان شده، این وعده‌ی حق از قدیم خدا بیان کرده است. برای مومنان و امت‌های قبلی هم خدا جان و مال آن‌ها را خریدار است و خریداری کرده است. می‌گوید این وعده‌ی حق در تورات، در انجیل و در قرآن هم هست. یعنی این جنگ و جهاد در تورات، یعنی پیروان پیغمبر موسی (علیه‌السلام) یهودیان هم جنگ دارند. یعنی مسیحیان هم جنگ دارند، در دین‌شان است، جزء اساسیات دین‌شان است که به صورت پر رنگ وجود دارد و در قرآن هم هست. پس جنگ و جهاد مخصوص قرآن و مسلمان‌ها نیست. می‌گوید در تورات و انجیل و قرآن، همه‌ی این وعده‌ی حق را خدا بیان کرده و حالا این‌که خدا وعده داده، «وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ»:

کیست از خدا وفادارتر به عهدش!  الله و اکبر چه کسی دیگر از خدا بیشتر به عهدش وفا می‌کند. یعنی خدا که قول داد دیگر شک نکن، دیگر خودت را به خدا بده، خودت را به خدا بفروش، از خودت گذر کن، از خودت عبور کن، بنای خودت را بر اساس تقوای خدا، دستورات خدا بگذار که خدا از آن‌طرف چیزی کم نمی‌گذارد. پس خوش‌حالی کنید: «فَاسْتَبْشِرُوا»، دلتان قرص و محکم باشد. دلتان شاد باشد. زمانی که تصمیم گرفتید این‌طوری خودتان را به خدا بفروشید. این طوری زندگی کنید. دیگر از آن به بعد خوشحالی کنید، با آن معامله‌ای که با خدا کردید. یعنی شاد باشید، دیگر بعد از آن شاد زندگی کنید، خوش‌حال زندگی کنید. طرف شما دیگر خدا هست. متعلق به خدایید. دیگر ناراحت و غمگین نباشید. شاد باشید با این معامله و تعاملی که الان با خدا انجام دادید. و این هست خوشبختی بزرگ که هم در دنیا این‌طوری شخص شاد و پر از معنا زندگی می‌کند و هم در آخرت دیگر از آن طرف جنت خدا نصیبش می‌شود.