سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7

سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286

سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200

سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176

سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11

سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20

سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42

سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29

سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19

سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25

سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22

سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17

سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25

سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30

سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20

سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15

سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21

سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11

سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8

سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8

سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19

سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25

سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8

سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8

سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9

سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱

سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8

سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹

سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷

سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

صفحه 281 / جزء 14 / آیه 119 الی 128

 دانلود فایل تصویری   دانلود فایل صوتی ​  پرسش و پاسخ صفحه

تلاوت این صفحه:

صفحه ۲۸۱

«ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ وَأَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»(نحل/۱۱۹)

بعد از آن قطعاً که پروردگار تو نسبت به کسانی که از روی جهالت اعمال ناشایست انجام دادند ولی بعد از آن توبه نمودند و راه درستکاری را در پیش گرفتند قطعاً که پروردگارت بعد از این مراحل، صددرصد غفور رحیم است.

بعد از اینکه یک سری انسان‌های متمرد را در این سوره بیان کرد (البته بعد از مجموعه نعمت‌های خدا از ابتدای سوره از آن چهارپایان، از آن درختان، میوه‌ها، نعمت‌های زمینی‌، دریایی، آسمان، کهکشان و همه چیز وقتی به طور مفصل در این سوره بیان فرمود.) افرادی حالا بی چشم و رو، بندگان ناشایست، متمرد، دنیا‌طلب، یک سری کارهای خطرناکی برای سرنوشت خودشان، آینده خودشان انجام می‌دادند؛ افرادی کافر، مشرک، کسانی که دیگران را شریک خدا می‌دانستند یا کسانی که می‌گفتند: قرآن گفته‌ی خود پیامبر است یا اینکه کسی به او یاد داده و یا کسانی که حلال و حرام را قاطی می‌کردند، به سادگی حکم بر حلال بودن یک حرامی یا حرام بودن یک حلالی می‌دادند برای اینکه کسب قدرت و خودنمایی کنند، تمرکز داشته باشند و سلطه روی مردم، نفوذ، ثروت و از موقعیت‌های دینی و جایگاه‌های به حساب آسمانی برای برش‌های خودشان در وسط مردم استفاده می‌کردند همه مجموعه افراد که باعث گمراهی خودشان و دیگران می‌شدند این مجموعه افراد متعدد که در این سوره بیان شد، حالا در پایان (چون صفحه پایانی است و به سمت جمع‌بندی دارد پیش می‌رود) که حالا همه این مجموعه مردم «ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ» پروردگار تو که صاحب همه مردم هست حتی صاحب همین افراد خطرناک و گمراه و گمراه کننده، بالاخره یک پروردگار است این پروردگار هم که اگر در را به روی‌شان ببندد بدبخت و بیچاره می‌شوند همان یک خدا فقط می‌تواند نجات‌شان دهد می‌فرماید پروردگار تو برای همین افراد هم که دارند کارهای بد از روی جهالت انجام می‌دهند، جهالت نه اینکه ندانند که گناه است جهالت، عدم علم و آگاهی نیست جهالت اینکه آدم می‌داند که کار خطرناک است، جرم است، اشتباه و گناه است ولی انجامش می‌دهد چرا؟ چون‌که مغلوب هوای نفس می‌شود در زمینه شهوت، در زمینه قدرت، آن قدر قدرت، پول، جایگاه، شهرت برایش دوست داشتنی می‌شود، نفر اول شود، از آن تعریف کنند، تشنه قدرت است، به هر شکلی که وابستگی‌های دنیا برایش شیرین و جذاب می‌شود به خاطر آن داشته‌های دنیا حالا می‌آید دست به کارهای خطرناک می‌زند به مبارزه برمی‌خیزد حتی با خود پیامبران، دعوت‌گران، حتی خود خدا، خلاف احکام خدا حکم صادر می‌کند، مبارزه می‌کند برای احکام خدا که در جامعه کم‌‌رنگ‌شان کند چرا این کار را انجام می‌دهد؟ به خاطر یک‌سری منافع دنیا دارد انجام می‌دهد، چون ضعف اراده دارد، چون به فکر سرنوشت و آینده خودش نیست این‌ها همه می‌شود جهالت یعنی این انسان، لجباز است، خودسر است در مقابل فضیلت‌ها مقاومت دارد به خاطر دنیا با هر چیز خوبی هم حاضر است مقابله کند این‌ها همه‌اش جهالت است یعنی آدم که جاهل است یعنی به سرنوشت و عاقبت کار توجه ندارد، ولو که می‌داند این کار اشتباه است پس هر گناهکاری جاهل است چون بالاخره دارد از یک منشاء انسانی، آن خطا و آن گناهش را دارد انجام می‌دهد حالا می‌فرماید که: «تمام این مجموعه مردم که گناه‌شان از روی جهالت و ضعف اراده باشد، ضعف شخصیت است که این‌ها انجام می‌دهند ولی بعد، قبل از اینکه مرگشان فرارسد متوجه می‌شوند و برمی‌گردند «ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ» یک عمر غرق در ظلم و شهوت و قدرت و همه چیز، ولی بعد از آن برمی‌گردند «مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ وَأَصْلَحُوا» و راه اصلاح هم در پیش می‌گیرند یعنی سعی می‌کنند جبران کنند نه فقط بگویند که خدایا ما حالا پشیمان هستیم، توبه کردیم، حالا باید بنشیند فکر کند که تا حالا چه خراب کارهایی با آن فعالیت‌هایی که قبلاً داشته رخ داده، آن خرابکاری‌ها را باید بیاید جمع و جور کند، بیاید به حداقل برساند، بیاید اصلاحگری کند، مردم را اگر متنفر کرد از یک سری احکام خدا، از نماز، از حجاب دورشان کرده، از اخلاق دور‌شان کرده، بیاید باز روشنگری کند، اعلام کند، صحبت خودش را منتشر کند، بنویسد، بگوید، تا جبران شود، «وَأَصْلَحُوا»  آن خرابی‌هایی که  از خودش به جا گذاشته را دوباره اصلاح کند تا جایی که در  توانش هست «وَأَصْلَحُوا»، حالا می‌فرماید که وقتی که این کارها را انجام داد حالا پروردگار تو همین صاحب کل عالم، بعد از این تلاشگری آن انسان، «غَفُورٌ رَحِيمٌ» است، در گذرنده مهربان است، آن بنده‌اش را می‌پذیرد ولو که تا حالا خیلی شخص خطرناکی باشد.» به اندازه فرعون هم اگر خطرناک باشد ولی قبل از اینکه مرحله مرگ فرا رسد اگر توبه کرد و این کارها را انجام داد باز هم پروردگارت است فقط همین  یک ذات وجود دارد «غَفُورٌ رَحِيمٌ» است و همان را هم می‌بخشد که فرعون خیلی دیر متوجه شد و تصمیم گرفت که برگردد. پس بعضی گناهان خیلی ساده با یک معذرت خواهی، توبه انجام می‌شود و بعضی گناهان به سادگی فقط یک زبان نیست که انجام شود و بعد از آن حتماً باید در پی جبران آن باشد این از آن دست گناهان دارد صحبت می‌کند.

«إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»(نحل/۱۲۰)

بدون شک ابراهیم امتی فرمانبر برای الله بود و از مشرکان نبود.

حالا به عنوان یک الگوی خوب، الگوی مثبت صحبت می‌کند و هر کس که می‌خواهد در یک مسیر درستی برود و یک الگو می‌خواهد این سه آیه، یک الگوی عالی جلو پای همه‌ی انسان‌ها می‌گذارد حالا هر دینی هم داشته باشد؛ مسیحی باشد‌، یهودی باشد، مسلمان باشد یا هر کسی که در این عالم باشد می‌خواهد مثل چه کسی باشد و ابراهیم چه کار کرد که موفق شد، ابراهیم علیه‌السلام و کل کارها و موفقیت‌هایش را در این سه آیه بیان می‌کند یک الگویی از جنس خود آدم‌ها که تلاش کرد و با تلاشگری به یک موفقیت خداپسندی دست پیدا کرد می‌فرماید که: «ابراهیم یک امتی بود.» یعنی امت هم به معنای پیشوا و یک معلم دلسوز هست که می‌شود از او درس گرفت و هم امت یعنی بیش از یک نفر، مجموعه‌ای از مردم می‌شوند امت، یعنی ابراهیم شخصیتش فراتر از یک نفر بود؛ ابراهیم یک نفر بود، انسان‌ها هر کدامشان یک نفر هستند ولی همه انسان‌ها زندگی‌شان و تلاشگری‌شان نتیجه زحماتشان به مثل هم نیست یک نفر ولی به اندازه هزار نفر اینجا روی کره زمین، روی انسان‌ها اثر دارد، یک نفر هست ولی به اندازه صد میلیون نفر کار می‌کند می‌تواند روی مردم دنیا تغییر ایجاد کند. می‌فرماید: «ابراهیم به تنهایی یک امتی بود.» یعنی آنقدر روی خودش کار کرده بود، زحمت کشیده بود خودش را تربیت کرده بود روحش، ایمانش، شخصیتش که اصلاً همان یک نفر در این عالم یک امتی بود. و ابراهیم علیه السلام یعنی این‌جور مورد تأیید خداست، «قَانِتًا لله» چکار کرده بود؟ برای خدا فرمانبر بود، به خاطر آن منفعت‌هایش «عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ» به جهالت، دیگر انجام نمی‌داد به خاطر ضعف اراده، به خاطر لجبازی یا به خاطر منفعت دنیا، قدرت، شهرت برای هیچ کدام از این خواسته‌های دنیا حاضر نبود که حق را زیر پا بگذارد. می‌فرماید: «قَانِتًا لِلَّهِ» فقط فرمانبر خدا بود، ولو به ضررش بود، ولو خلاف ذائقه‌اش بود ولی فقط فرمانبر خدا بود، خدا محور زندگی‌اش بود و «حَنِيفًا» از باطل روی‌گردان بود به سمت حق یعنی اصلاً به خودش فشار هم نمی‌آورد وقتی که حقی را می‌شنید، متوجه می‌شد اگر خودش در مسیر اشتباه بود، حرف اشتباه، کار اشتباه، ولی بعد اگر متوجه می‌شد که حقیقت آن طرف است به خودش فشار نمی‌آورد خیلی راحت با لبخند هم آن حق را می‌پذیرفت بدون اینکه خط و نشان بکشد، بدون اینکه جر و بحث کند و جدل کند و فکر کند که شخصیتش الان پایین می‌آید، «حَنِيفًا» همیشه آمادگی پذیرش حقیقت را داشت و با آغوش باز و سعه صدر، حقیقت را می‌پذیرفت و از باطل روی‌گردان بود. از بزرگترین ملاک‌های موفقیت یک انسان و یک شخصیت بزرگ یعنی آدم‌های بزرگ که باید چنین خصلت‌هایی داشته باشند را دارد به تصویر می‌کشد آن هم با یک الگوی واقعی که توهم نیست، تصور نیست، یک انسان به این جایگاه رسیده است، «وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» و از مشرکان نبود یعنی وابستگی قلبی به هیچ چیز نداشت که یک چیز تبدیل به هویتش شود و وجودش را پر کند و به خاطر آن چیز حاضر شود  دست به هر کاری بزند حتی عزیزترینش، مثل بچه‌اش هم وابسته و دل‌بسته به آن نبود، حاضر بود بچه‌اش را هم به خاطر خدا، اگر خدا دستور دهد آن را هم فدا کند، دلبستگی به هیچ چیز نداشت خدا فقط محور بود و فراتر از خدا دیگر هیچکس در زندگی‌اش نبود که همتای خدا و شریک خدا برایش محبوب و دوست داشتنی باشد، «وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» اینجا نه اینکه یعنی بت پرست نبود از مشرکان، واضح هست که نبود یعنی ذره‌ای از اینکه چیزی در موازات خدا در قلبش قرار بگیرد چنین آدمی نبود یعنی موحد به تمام معنا!

«شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ»(نحل/ ۱۲۱)

شکرگزار نعمت‌های الله بود، الله او را انتخاب کرد و به سوی راه محکم راهنمایی‌اش نمود.

باز از خصلت‌هایش می‌فرماید که: «شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ» نعمت‌های خدا را شکرگزار بود چون وقتی که شخص «عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ» تمام تمردهای انسان در روی زمین در هر عصر و دهر و زمانه‌ای که یک انسان متمرد می‌شود، مجرم می‌شود، خلاف می‌کند با حقیقت مبارزه می‌کند، بعد از موقعیتش سوءاستفاده می‌کند، روی حق وحقوق دیگران پا می‌گذارد، روی گردن دیگران، به هر شیوه‌ای به خودش حق می‌دهد که آن کار را انجام بدهد چون می‌خواهد بیشتر داشته باشد، زیاده‌خواه هست، تمامیت‌خواه است و به آن داشته‌های خودش قانع نیست، شکرگزار نیست حالا می‌فرماید: ابراهیم علیه‌السلام «شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ» همان نعمت‌هایی که داشت شکرگزار بود، قدردان همان نعمت‌ها بود و از همان نعمت‌هایی که داشت استفاده می‌کرد، حریص نبود آن نعمت‌ها را به چشم نداشته باشد که بخواهد از دیگران برای خودش بردارد، برای خودش بچاود، برای خودش بردارد، سوء‌استفاده کند، اختلاس کند هزار کار دیگر  برای حفظ منافع خودش، حفظ قدرتش انجام دهد همانی که داشت قانع بود و شکرگزار همان بود چشم طمع بیشتر نداشت و از همان هم که داشت به نحو احسن در مسیر درست استفاده می‌کرد.«شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ»، «اجْتَبَاهُ» الله او را انتخاب کرد حالا که این همه این شخص دارد روی خودش کار می‌کند و خودش را دارد پرورش می‌دهد الله او را انتخاب کرد، این آدم لیاقت دارد و هر کسی که این خصلت‌ها را داشته باشد فراتر از یک انسان در زندگی دیگران تاثیرگذار باشد غیر از ابراهیم هر کسی می‌تواند اینجوری باشد فراتر از یک نفر و ده نفر باشد هر کسی می‌تواند «قَانِتًا لِلَّه» باشد، برای خدا فرمانبری کرد، فقط خدا محور زندگی‌اش شد، هر زمان پذیرای حقیقت بود و هر جا و از هر کسی کوچک‌تر از خودش، بزرگ‌تر از خودش حقیقت را پذیرفت و دلبستگی خاصی به هیچ چیز نداشت و شکرگزار نعمت‌های خدا بود خدا او را انتخاب می‌کند؛ به عنوان یک بنده خوب، مثبت و بنده صالح، خدا هم او را انتخاب کرد و او را به صراط مستقیم هدایت کرد حالا دیگر دروازه‌های هدایت به رویش باز شد و فقط در صراط مستقیم پیشرفت می‌کرد و هر چه بیشتر در این دنیا مؤثر واقع می‌شد.

«وَآتَيْنَاهُ فِي الْدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ»(نحل/۱۲۲)

و به او در دنیا پاداش خوب دادیم (زندگی خوب دادیم) و قطعاً که او در آخرت هم از صالحان خواهد بود.

خیلی‌ها که می‌روند به طرف «عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ» برای بیشتر داشتن از نظر شهرت، قدرت و هر نوع گناهی که می‌خواهند لذت ببرند از این عمری که در دنیا دارند، هر چه بیشتر کیفش را ببرند که می‌خواهند احساس خوشبختی در دنیا داشته باشند می‌فرماید: «ابراهیم که آن خصلت‌ها را داشت فکر نکنید که دیگر از دنیا محروم بود.» می‌فرماید: «ما بهترین پاداش‌ها را در دنیا به او دادیم.» یعنی یک زندگی خوب به او دادیم یعنی فکر نکنید کسی که خدا محور زندگی شد دنیا ندارد اتفاقاً دنیای بهتر از آن‌ها هم دارد؛ دنیای سالم، جسمی، روحی، فکری، عاطفی، ما به او در دنیا یک زندگی خوبی دادیم؛ عمرش طولانی شد، فرزندان صالح، این همه از پیامبر ابراهیم تعریف و تمجید می‌شود، از نظر معیشت یک زندگی خوب و رضایت بخشی داشت، دل قانعی داشت، زبان پرخنده‌ای داشت، اخلاق شایسته‌‌ای داشت، محبوب بود، محبوب همه دل‌ها بود، دوست داشتنی بود، همین دنیا یک دنیای خیلی خوب و عالی خدا می‌گوید به او دادیم «وَآتَيْنَاهُ فِي الْدُّنْيَا حَسَنَةً» زندگی خیلی خوب و می‌فرماید که: «در آخرت که البته، زندگی آخرت هم جز صالحان است.» یعنی همه کارهایش رو‌به‌راه و کارهایش مرتب بدون هیچ دغدغه‌، کارهایش همه روی ریل است و جزء انسان‌های صالح است هم صالح وضعیت خوبی دارد هم جز صالحین است که جزء انسان‌های صالح در زمره آن‌ها قرار دارد.

«ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ۖ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»(نحل/۱۲۳)

بعد ما به تو وحی کردیم از ملت ابراهیم که از باطل روی‌گردان و به سوی حق علاقه داشت و از مشرکان نبود تبعیت کن.

در قدم بعد می‌فرماید: «ثُمَّ» حالا این ابراهیم کل دست آورده‌هایش، زندگی‌اش، خلاصه زندگی‌اش حالا می‌فرماید که: ما آوردیم جلوی پای‌تو، به تو وحی کردیم فهمیدی حالا که ملت ابراهیم، آیین ابراهیم چیست؟ راه و روش ابراهیم چیست؟ ما به تو وحی کردیم که از همین آیین پیامبر ابراهیم علیه‌السلام تبعیت کنی الگوی تو در دینداری باشد، در توحید، در آیینی که پیامبر ابراهیم داشت، ابراهیمی که حنیف بود باز از مهمترین خصلتی که یک انسان امکان دارد نداشته باشد که حنیف نباشد یعنی آمادگی نداشته باشد که هر ثانیه‌ای که از هر کسی کوچکتر و بزرگتر از هر احدی که امکان دارد اصلاً نگاه خاصی هم به آن آدم ندارد ولی حرف حق می‌زند و بخواهد بپذیرد یکی از سخت‌ترین کارهای انسان است چون از مهم‌ترین مسائل موفقیت است دوباره آن «حَنِيفًا» یک خصلت، «وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» دو خصلت، دلبستگی این دو تا را مجدد تکرار کرد راز موفقیت این دوتاست. خواهان باشد خواهان پذیرش حقیقت، می‌گوید ما به تو وحی کردیم که از این آیین ابراهیم علیه‌السلام تبعیت کنید که این دو تا خصلت مهم را داشت.

«إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ»(نحل/۱۲۴)

تنها گذاشته شد شنبه بر کسانی که در آن اختلاف کردند و قطعاً که پروردگار تو صددرصد روز قیامت بین آن‌ها داوری می‌کند در آنچه که با هم اختلاف می‌ورزیدند.

بعد از این مرحله (پیامبر ابراهیم علیه‌السلام و راه‌های موفقیت) و شما هم ای پیامبر! و تمام پیروانت، مسلمان‌ها مکلف هستید مثل ابراهیم باشید، ابراهیم وار زندگی کنید؛ این وحی شده و دستور داده شده «أَنِ اتَّبِعْ» که حتماً همین مسیر را تک تک شما باید بروید و باید برای این مسیر تلاش کنید، تمرین کنید، خودتان را تزکیه کنید این دستور خدا و می‌فرماید که: البته شنبه یعنی صحبت از یهودیان هست که روز شنبه در آیین یهودیان یک روزی بود که به عبادت اختصاص داشت و در آن روز می‌بایست دست از هر نوع فعالیت دنیایی بردارند چون یهودیان خیلی بیش از حد دنیاگرا بودند، منفعت‌خواه بعد سوء استفاده‌گر، یک سری خصلت‌های خاصی داشتند از بس که انگار زیر دست فرعون، زیر ستم بودند و عقده‌ای بار آمده بودند وقتی که دنیا برای‌شان باز شد دیگر یک قوم عجیب و غریبی شده بودند که بی‌ملاحظه فقط منفعت‌شان را می‌خواستند حالا طرف مقابل هر که باشد حتی پیغمبرشان پیغمبر موسی علیه‌السلام مثلاً و پیغمبران بعد از پیامبر موسی را اذیت می‌کردند و هزار بلا سرشان در می‌آوردند اگر جایی منفعت خودشان را در خطر می‌دیدند یعنی دقیقاً برعکس پیامبر ابراهیم علیه‌السلام که شکرگزار خدا بود، حنیف بود ولی این‌ها برعکس آن، دنیا برای‌شان اول بود و کسی که دنیا برایش اول باشد که «عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ» راحت همیشه از آن صادر می‌شود حالا برای اینکه اینجوری نشود یک روز آن‌ها مجبور بودند که می‌بایست حتماً خودشان را از دنیا بکنند و خواست خدا عبادت کنند، خودشان را تزکیه کنند، برای خودسازی خودشان، برای پرورش فکری و ایمانی و روحی خودشان این کارها را انجام دهند می‌فرماید که: روز شنبه برای آن‌ها گذاشته شد که البته تا حالا هم این قضیه وجود دارد یعنی از یهودیان آن‌ها که مذهبی هستند در روز شنبه بلیط نمی‌گیرند، مسافرت نمی‌روند، کار نمی‌کنند فقط در خانه می‌نشینند و چه بسا حتی موبایل‌شان را هم روشن نمی‌کنند (الان وجود دارد) حتی آن‌هایی که مذهبی‌تر هستند شمع روشن می‌کنند و چراغ، روشنایی، این‌ها استفاده نمی‌کنند هر آنچه که مربوط به دنیاست کلاً تعطیل می‌کنند و آن روز را برای تعطیلی می‌پردازند حالا برای خودسازی، خیلی‌ها امکان دارد فقط آن روز را روز تعطیل بشمارند یا امکان دارد عده‌ای به خودسازی بپردازند یا اینکه فقط تعطیلی برای‌شان مهم باشد و می‌فرماید: ما آن روز شنبه را گذاشتیم حالا آن‌ها می‌بایست  آن روز شنبه را برای پرورش خودشان  انجام می‌دادند ولی با هم اختلاف کردند به جای اینکه رعایت کنند آمدند حرمت آن روز را دریدند اتفاقاً برعکس، آن روز هم بیشتر عده‌ای از آن‌ها به دنیا چسبیدند از همان روزهای اول که صید  روز شنبه باشد تور پهن می‌کردند گرفته تا حالا که در آن روز به جای اینکه حتی کار هم تعطیل باشد امکان دارد در همان روز هم دست به جنگ بزنند و آدم بکشند و در آن روز به جای اینکه بیشتر عبادت کنند گناه هم می‌کنند، این شنبه گذاشته شد که آن‌ها رعایت کنند ولی گذاشته شد که آن‌ها در آن روز شنبه اختلاف کردند و توجیه کردند و آمدند کمترش کردند و منظور از استفاده دنیا فلان نیست و فلان هست و کم کم آمدند الکی همینجور از خودشان چیزهایی را از حرمت‌های این روز در آن دخل و تصرف کردند و در آن اختلاف کردند و تفسیر دیگر اینکه «اخْتَلَفُوا فِيهِ» در مورد پیامبر ابراهیم برمی‌گردد به پیامبر ابراهیم یعنی آن‌ها مسیر پیامبر ابراهیم را نرفتند و برای‌شان روز شنبه به عنوان روز عبادت گذاشته شد نه روز دیگر، نه روز جمعه، نه روز دیگر، روز شنبه برای‌شان گذاشته شد چون آن‌ها در مسیر پیروی از پیامبر ابراهیم، با پیامبر ابراهیم مخالفت کردند و جزء ملت ابراهیم نشدند «أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا» نشدند و به همین خاطر چون با پیامبر ابراهیم بر سر اختلاف و نزاع افتادند، مخالفت افتادند، برای‌شان شنبه گذاشته شد حالا در هر دو صورت می‌فرماید: «وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» روز قیامت الله در آنچه که بین‌شان اختلاف می‌کردند داوری می‌کند یعنی در نگاه اول که آن‌ها آن حرمت‌های روز شنبه را می‌دریدند، مراعات نمی‌کردند و به دنیا می‌چسبیدند و این حکم خدا را تا حالا زیر پا می‌گذاشتند افرادی که دارند زیر پا می‌گذارند به چه دلیل به چه توجیهی؟ می‌فرماید: خداوند روز قیامت از آن‌ها بازخواست می‌کند که چرا روز شنبه که جزء دین‌شان است، حاضر نشدند دین جدید که اسلام هست بپذیرند که روز جمعه می‌شود روز عبادت خاص البته فقط یک ساعتی تعطیل می‌شود برای پرورش ایمان و روح یک ساعتی در روز جمعه،  مابقی روز جمعه قبل خطبه، و بعد نماز هیچ ممنوعیتی وجود ندارد که انسان ترک دنیا کند اگر که این دین را می‌پذیرفتند که حرمت روز شنبه را دیگر نداشتند و فقط جمعه آن هم یک ساعت مختصر بوده، حالا که نپذیرفتند چرا در آیین خودشان وقتی که می‌گویند ما یهودی هستیم چرا طبق آینه خودشان آن روز شنبه را رعایت نکردند این را می‌فرماید که: ما در روز قیامت از آن‌ها بازخواست خواهیم کرد و آن‌هایی که با پیامبر ابراهیم (در نگاه دوم) سر مخالفت برداشتند چرا برداشتند؟ چرا از ملت ابراهیم تبعیت نکردند؟ روز قیامت پروردگار تو از آن‌ها بازخواست خواهد کرد.

«ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»(نحل/۱۲۵)

با حکمت  و موعظه‌ی نیکو به سوی راه پروردگارت دعوت کن و با آن‌ها جدال کن به نحوه بسیار شایسته‌تر که قطعاً پروردگار تو خودش داناتر است به کسی که  از راه او گمراه شد و او به انسان‌های هدایت یافته دانا‌تر است.

حالا این ملت ابراهیم آیین ابراهیم و تو بر این مسیر برو نه اینکه فقط خودت می‌روی «ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ» اما تو که داری می‌روی به فکر دیگران هم باش تک تک ماها که قرآن می‌خوانیم نفر اول رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود و بعد از آن هر کس که در این میدان ایمان حضور دارد می‌فرماید: «بعد از خودتان دیگران هم به سوی راه پروردگارت دعوت کن» از آن‌ها بخواه، یعنی به آن‌ها توضیح بده، از آن‌ها تقاضا کن، دعوت کن،  آن‌ها رابه سوی راه پروردگارت بیاور یعنی راهی که خدا گفته، زندگی دنیا را پر از آرامش می‌کند، زندگی آخرت را بی‌دغدغه می‌کند هر چیزی که در مسیر پروردگار تو هست، مسیر درست زندگی هست دیگران را دعوت کن البته «بِالْحِكْمَةِ» با حکمت دعوت کن یعنی وقتی که دیگران را دعوت می‌کنی موقعیت شناس باش یعنی روش آن را بفهم، با یک روشمندی منطقی و معقول دیگران را دعوت کن، نه فقط دعوت کن، بفهم که کجا دعوت کنی، کجا لب سخن باز کنی، چه موقعیتی هست؟ طرف مقابل از نظر شرایط جسمی، فکری، روحی، عاطفی، اقتصادی، شرایطش را دارد؟ بسنج اگر شرایطش را دارد اجازه هم بگیر، اجازه داد خواهانش هست همه نکته‌ها و موقعیت‌ها را بسنج «حِكْمَة» که الان اگر بگویی نتیجه خوبی می‌دهد نه اینکه فقط بگویی و نتیجه معکوس دهد، باحکمت، شرایط و ظرافت‌ها را در نظر بگیر وقتی که می‌خواهی کسی را به سوی راه پروردگار پروردگارت دعوت بدهی پس یک انسان روش‌شناس و حکیم باش، «وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» و با صحبت‌های خیرخواهانه که حسن است یعنی نیکو و خوب است، موعظه‌ای که انسان را از روی خیرخواهی و دلسوزی می‌خواهد بگوید منتها نه فقط از روی خیرخواهی بخواهد چیزی بگوید، آن خیرخواهی‌اش حسنه باشد یعنی بفهمد که این حسنه است، خدا همین خواسته، پیغمبر همین خواسته، کارت درسته، یه مسئله‌ای نیست که اختلاف نظر وجود دارد، آن با آن یکی نظر دارد عمل می‌کند، یک وقتی عمل درست، دیگران را منکر تلقی نکند که بخواهد نصیحت کند، موعظه‌ای که خودش دوست دارد طرف مقابل اونجور شود این کار را انجام ندهد، عالمانه باشد، بفهمد که این درست است و آن اشتباه است و آن موقع خیرخواهانه به طرف مقابل توضیح دهد. «وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» و با آن‌ها به آن روشی که بهتر است صحبت کن یعنی دارد با آن‌ها صحبت می‌کند، توضیح دارد می‌دهد چه بسا اینجا استدلال می‌آید و رد می‌شود و استدلال می‌آورد و دوباره استدلالش رد می‌کند و با هم جدل می‌کنند با هم بحث می‌کنند ولی می‌فرماید: «وَجَادِلْهُم» با آن‌ها بحث کن، جدال کن اما به بهترین شیوه نه با تحقیر به نسبت صحبت‌های حرف مخاطب بلکه درکش کنی بلکه متوجه زاویه‌ای که دارد او دارد جدل می‌کند متوجه باشید که چه دارد می‌گوید، بیشتر از اینکه بگویی بیشتر گوش بده که چه دارد می‌گوید که منظور طرف مقابل را متوجه باشی بعد بخواهی حرفش را رد کنی، اینکه هدف تو به کرسی نشاندن حرف خودت باشد با آن بحث نکن، اینکه به هر قیمتی شده باید باید آن را تغییر دهی با او بحث نکن و خودت را برتر از آن تصور نکن و آن را حقیر نشمار و به سرش نزن، با هدفمند و نیش‌دار وکنایه‌دار صحبت نکن اگر جدل می‌کنی به بهترین شیوه با آن‌ها جدل کن با کمال حسن اخلاق و صبوری و احترام، احترام متقابل با آن‌ها جدل کن، از دستورات قرآن، دستورات زیبای قرآن، با یک گفتمان سالم بین کسی که می‌خواهد کسی را به راه پروردگار دعوت دهد حالا کسی که این‌ها را رعایت نمی‌کند این آیه را رعایت نمی‌کند، دارد خلاف حکم خدا عمل می‌کند، انسان، خوب است که اول این‌ها را یاد بگیرد بعد شروع کند به دعوت کسی به راه خدا تا این‌ها را یاد نگرفته بهتر است که روی خودش تمرین کند، سکوت کند و دیگران را دعوت نکند که دیگران به سبب آن بدتر از راه خدا متنفر نشوند و یک نفر بهتر پیدا شود و آن راهنمایی کند و انسان تلاش کند این حکم خدا را یاد بگیرد و طبق این خودش را تربیت کند و بعداً کار درست را انجام دهد تا موفق شود همان‌طور که پیغمبر بهترین موفقیت‌ها را با همین نکات به دست آورد می‌فرماید: «إِنَّ رَبَّكَ» شکی نیست که پروردگار تو خودش داناتر است به کسی که از راهش گمراه می‌شود یعنی اگر کسی خودش نمی‌خواهد بپذیرد تو کار نداشته باش، تو وظیفه خودت را انجام بده، نتیجه با تو نیست خدا می‌فهمد که هدف آن که دارد با تو جدل می‌کند یا هدف تو در این جدل چه هست، خدا می‌فهمد تو فقط وظیفه‌ خودت را بفهم و درست انجام بده و چه کسی دنبال هدایت است آن هم خدا خودش می‌فهمد که خواهان هدایت هست یا نیست این کاری به تو ندارد «هُوَ أَعْلَمُ» دو بار تکرار شده است یعنی این کار کار خداست تو قضاوت نکن، تو نگو داری لج می‌کنی، تعصب داری، تو این‌ها را نگو، تو به نسبت طرف مقابل قضاوت نکن، نیت‌خوانی نکن که خدا خودش می‌فهمد که نیت افراد چه هست.

«وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ ۖ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ»(نحل/ ۱۲۶)

و اگر عقوبت کردید، (مجازات کردید) پس مجازات کنید به مثل آنچه که بر شما انجام شده، (بر سر شما عقوبت شده) و اگر البته صبر پیشه کردید قطعاً که آن  برای انسان‌هایی که صابر هستند بهتر است.

حالا در مسیر زندگی در همین مسیری که داری با دیگران در حوزه‌های مختلف زندگی می‌کنی امکان دارد بین شما و کسی دیگر یک اصطکاک فیزیکی پیش بیاید در صورتی که مشکلی پیش آمد و کسی بر شما تعدی کرد؛ هر نوع تعدی از یک سیلی گرفته تا یک فحش و فصیحت و یا بالاتر از آن، یک آسیبی اگر به شما زد و شما خواستید که تلافی کنید «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ» حالا می‌خواهید آن تلافی را بر سر طرف مقابل پیاده کنید می‌فرماید که: «اگر خواستید تلافی کنید طرف  را تنبیه و مجازات کنید پس به مثل آنچه او در حق شما انجام داده فقط حق دارید که که طرف را مجازات و تلافی کنید.» یعنی نه بیشتر از آن، اگر یک سیلی زد، آهسته زد همان مقدار حق نداری بار دستت، فشار دستت را بیشتر از آن انجام دهید، اگر یکی زد حق نداری دوتا بزنی و هر نوع ستم و هر نوع ناحقی که در حق تو انجام داد در همان اندازه می‌فرماید که می‌توانی انجام دهی که البته این به خاطر اینکه قدرت بازدارندگی دارد که سبب می‌شود که طرف مقابل کارش را تکرار نکند. می‌فرماید که: به همان اندازه می‌توانی انجام دهی تا طرف مقابل این بازدارندگی را جلو رویش ببیند که اگر یکی زد یکی می‌خورد، اگر فلان لطمه مالی به کسی زد آن مال از او پس گرفته می‌شود نه بیشتر ولی آن اندازه از او گرفته می‌شود و یا آن خسارت‌های بعدی که به بار آورده از او گرفته می‌شود تا باعث شود که طرف مقابل کارش را تکرار نکند و باعث می‌شود که این طرف که به آن آسیب وارد شده از نظر روحی ضربه نخورد و از نظر روان انسانی، فشار روانی سبک شود و در طول زندگی اذیت نشود که یک ظلم دیده و حقش گرفته نشد و خودخوری و ناراحتی و افسردگی و مشکلات روحی و روانی بر سرش بیاید، برای اینکه فکر و روحش آزاد شود آن تلافی را بر سر طرف مقابل در می‌آورد در صورتی که می‌تواند این کار برایش میسر است که البته زیر نظر قاضی این کار انجام می‌‌شود نه خودسرانه ولی باز می‌فرماید حکم قرآن که همان هم اگر صبوری کنید «وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ» تلافی نکنید، ول کنید، خیلی آرام با سعه صدر و دل باز آن یک سیلی را، آن بدی را، آن فحش را جواب ندهید صبوری کنید، تحمل کنید می‌فرماید که: «اگر این کار را کردید که برای انسان‌های صبور خیلی بهتر است.» یعنی آدمی که شخصیت بزرگی دارد «صَّابِرِينَ» یعنی انسان‌هایی که صبور هستند یعنی قدرت روحی بالایی دارند یعنی بلوغ فکری، بلوغ شخصیتی دارند و می‌توانند که گذشت کنند، عفو کنند، که البته می‌فرماید که: «این بهتر است.» و دارد تشویق می‌کند که خدا این را دارد تعیین می‌کند که گزینه اول و گزینه‌ای که کارایی دارد، مورد پسند خدا است این گزینه است در صورتی که طرف مقابل سوء استفاده البته نمی‌کند انسان با اخلاق خودش طرف مقابل را متوجه کند که او شرمنده شود و بار دیگر آن اشتباهش را تا هیچ وقت از عمرش دیگر تکرار نکند از روی شرمندگی و شرم‌ساری با صبوری که انجام داده و البته «صَبَرْتُمْ» هم صبر می‌کند و تلافی و انتقام نمی‌گیرد و هم «صَبَرْتُمْ» که به مرور زمان با صبوری یعنی با کارهای فرهنگی با برنامه‌ریزی می‌آید و آن بدی را با جبران فرهنگی نه فیزیکی می‌آید اینجوری پاسخ می‌دهد.

«وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ ۚ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ»(نحل/۱۲۷)

و صبر کن که صبر تو جز به الله نیست (جز به خاطر الله نیست) و بر آن‌ها اندوهگین نباش (محزون نباش) و در تنگنا وفشار مباش از آن مکرهایی که به کار می‌برند.

صبورانه زندگی کن (راز موفقیت) صبری که داری انجام می‌دهی به خاطر خداست، این صبوری تو به توفیق خداست، به خاطر کسی صبر نمی‌کنی به خاطر چشم و ابروی هیچ احدی نیست، نگاه خدا کن و صبر کن، نگاه طرف مقابل نکن که خشمگین شوی و صبر نکنی، صبر تو برای خداست، برای خدا صبر کن، خودت را اصلاً محزون و اندوهگین نکن به خاطر بدی که در حقت انجام می‌دهند و در آن بدی‌ها، حقه‌ها، ناحقی‌هایی که در حقت انجام می‌دهند خودت را دلتنگ نکن، خودت را در تنگنا و فشار روحی قرار نده که فکر کنی و ناراحت شوی و آن کار را بارها برای خودت مرور کنی و دلت گرفته شود، ناراحتی ممتد برایت پیش بیاید، به خاطر کارهای آن‌ها اصلاً خودت را اندوهگین و ناراحت نکن، آزاد باش، دلت را از همه قید و بندها راحت کن، فقط نگاه خدا کن و برای خدا صبوری کن که

«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ»(نحل/ ۱۲۸)

که بدون شک الله همراه کسانی است که راه تقوا در پیش گرفته‌اند و کسانی که آن‌ها محسن هستند.

تو در زندگیت صبور باش و خیلی راحت و آرام طبق فرمان الله زندگی کن، گول هیچ‌چیز را نخور، وسوسه هیچ چیزی نشو که بفهم الله با کسانی هست که راه تقوا را دارند می‌روند یعنی مدام حواس‌شان به خداست، حواس‌شان به قیامت است، حواس‌شان به آسمان است کسانی که تقوا دارند رضای خدا را مد نظر دارند خدا با این افراد است، همراه‌شان است در زندگی، جریانات زندگی، روزمره زندگی، خدا درکنارشان است «مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا» و خدا معیت الله با کسانی است و همراهی و معیت الله با کسانی هست که آن‌ها محسن هستند یعنی همیشه دوست دارند بهترین کارها را انجام دهند؛ کارهای درست، زیبا، اخلاق خوب، بهترین کارها آن هم تحت اشراف خدایی می‌خواهند آن کارهای خوب را انجام دهند خدا با این آدم‌ها است.