سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7
سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286
سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200
سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176
سوره مائده
صفحه ۱۰۶ الی 127 / جزء ۶ و 7 / آیات 120
سوره انعام
صفحه 128 الی 150 / جزء 7 و 8 / آیات 165
سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206
سوره انفال
صفحه 177 الی 186 / جزء 9 و 10 / آیات 75
سوره توبه
صفحه 187 الی 207 / جزء 10 و 11 / آیات 129
سوره یونس
صفحه 208 الی 221 / جزء 11 / آیات 109
سوره هود
صفحه 221 الی 235 / جزء 11 و 12 / آیات 123
سوره یوسف
صفحه 235 الی 248 / جزء 12 و 13 / آیات 111
سوره رعد
صفحه 249 الی 254 / جزء 13 / آیات 43
سوره ابراهیم
صفحه 255 الی 261 / جزء 13 / آیات 52
سوره حجر
صفحه 262 الی 267 / جزء 14 / آیات 99
سوره نحل
صفحه 267 الی 281 / جزء 14 / آیات 128
سوره اسراء
صفحه 282 الی 293 / جزء 15 / آیات 111
سوره کهف
صفحه 293 الی 304 / جزء 15 و 16 / آیات 110
سوره مریم
صفحه 305 الی 312 / جزء 16 / آیات 98
سوره طه
صفحه 312 الی 321 / جزء 16 / آیات 135
سوره انبیاء
صفحه 322 الی 331 / جزء 17 / آیات 112
سوره حج
صفحه 332 الی 341 / جزء 17 / آیات 78
سوره مؤمنون
صفحه 342 الی 349 / جزء 18 / آیات 118
سوره نور
صفحه 350 الی 359 / جزء 18 / آیات 64
سوره فرقان
صفحه 359 الی 366 / جزء 18 و 19 / آیات 77
سوره شعراء
صفحه 367 الی 376 / جزء 19 / آیات 227
سوره نمل
صفحه 377 الی 385 / جزء 19 و 20 / آیات 93
سوره قصص
صفحه 385 الی 396 / جزء 20 / آیات 88
سوره عنکبوت
صفحه 396 الی 404 / جزء 20 و 21 / آیات 69
سوره روم
صفحه 404 الی 410 / جزء 21 / آیات 60
سوره لقمان
صفحه 411 الی 414 / جزء 21 / آیات 34
سوره سجده
صفحه 415 الی 418 / جزء 21 / آیات 30
سوره احزاب
صفحه 418 الی 427 / جزء 21 و 22 / آیات 73
سوره سبا
صفحه 428 الی 434 / جزء 22 / آیات 54
سوره فاطر
صفحه 434 الی 440 / جزء 22 / آیات 45
سوره یس
صفحه 440 الی 445 / جزء 22 و 23 / آیات 83
سوره صافات
صفحه 446 الی 452 / جزء 23 / آیات 182
سوره ص
صفحه 453 الی 458 / جزء 23 / آیات 88
سوره زمر
صفحه 458 الی 467 / جزء 23 و 24 / آیات 75
سوره غافر
صفحه 467 الی 476 / جزء 24 / آیات 85
سوره فصلت
صفحه 477 الی 482 / جزء 24 و 25 / آیات 54
سوره شوری
صفحه 483 الی 489 / جزء 25 / آیات 53
سوره زخرف
صفحه 489 الی 495 / جزء 25 / آیات 89
سوره دخان
صفحه 496 الی 498 / جزء 25 / آیات 59
سوره جاثیه
صفحه 499 الی 502 / جزء 25 و 26 / آیات 37
سوره احقاف
صفحه 502 الی 506 / جزء 26 / آیات 29
سوره محمد
صفحه 507 الی 510 / جزء 26 / آیات 38
سوره فتح
صفحه 511 الی 515 / جزء 26 / آیات 29
سوره حجرات
صفحه 515 الی 517 / جزء 26 / آیات 18
سوره ق
صفحه518 الی 520 / جزء 26 / آیات 45
سوره ذاریات
صفحه 520 الی 523 / جزء 26 و 27 / آیات 60
سوره طور
صفحه 523 الی 525 / جزء 27 / آیات 49
سوره نجم
صفحه 526 الی 528 / جزء 27 / آیات 62
سوره قمر
صفحه 528 الی 531 / جزء 27 / آیات 55
سوره رحمن
صفحه 531 الی 534 / جزء 27 / آیات 78
سوره واقعه
صفحه 534 الی 537 / جزء 27 / آیات 29
سوره حدید
صفحه 537 الی 541 / جزء 27 / آیات 29
سوره مجادله
صفحه 542 الی 545 / جزء 28 / آیات 28
سوره حشر
صفحه 545 الی 548 / جزء 28 / آیات 24
سوره ممتحنه
صفحه 549 الی 551 / جزء 28 / آیات 13
سوره صف
صفحه 551 الی 552 / جزء 28 / آیات 14
سوره جمعه
صفحه 553 الی 554 / جزء 28 / آیات 11
سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11
سوره تغابن
صفحه 556 الی 557 / جزء 28 / آیات 18
سوره طلاق
صفحه 558 الی 559 / جزء 28 / آیات 12
سوره تحریم
صفحه 560 الی 561 / جزء 28 / آیات 12
سوره ملک
صفحه 562 الی 564 / جزء 28 / آیات 30
سوره قلم
صفحه 564 الی 566 / جزء 29 / آیات 52
سوره حاقه
صفحه 566 الی 568 / جزء 29 / آیات 52
سوره معارج
صفحه 568 الی 570 / جزء 29 / آیات 44
سوره نوح
صفحه 570 الی 571 / جزء 29 / آیات 52
سوره جن
صفحه 572 الی 573 / جزء 29 / آیات 28
سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20
سوره مدثر
صفحه 575 الی 577 / جزء 29 / آیات 56
سوره قیامت
صفحه 577 الی 578 / جزء 29 / آیات 40
سوره انسان
صفحه 578 الی 580 / جزء 29 / آیات 31
سوره مرسلات
صفحه 580 الی 581 / جزء 29 / آیات 50
سوره نباء
صفحه 582 الی 583 / جزء 30 / آیات 40
سوره نازعات
صفحه 583 الی 584 / جزء 30 / آیات 46
سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42
سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29
سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19
سوره مطففین
صفحه 587 الی 589 / جزء 30 / آیات 36
سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25
سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22
سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17
سوره اعلی
صفحه 591 الی 592 / جزء 30 / آیات 19
سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25
سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30
سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20
سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15
سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21
سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11
سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8
سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8
سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19
سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25
سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8
سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8
سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9
سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱
سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8
سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹
سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷
سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
هنوز پرسشی پرسیده نشده
اولین کسی باشید که سؤال خود را مطرح می کنید! در مرحله بعدی می توانید جزئیات را اضافه کنید.
یک پرسش جدید بپرسید
افزودن پاسخ
دانلود فایل تصویری دانلود فایل صوتی پرسش و پاسخ صفحه
تلاوت این صفحه:
صفحه ۲۷۹
«وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ ۗ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ»(نحل/۱۰۳)
و قطعاً میدانیم که آنها میگویند که بشری به او آموزش داده است اما زبان کسی که به ستم به او نسبت میدهند غیرگویا است، در حالیکه این زبان عربی واضح است.
خب در ادامهی آیات قبل که به هر شکل و شیوهای که شده میخواهند انتساب این قرآن را از الله قطع بکنند و میخواهند بگویند که وحیای در کار نیست. دو آیهی قبل خواندیم که خودش دارد اینها را از خودش میبافد به بهانهی اینکه چرا پس جای آیات دارد عوض میشود؟ خب آنجا توضیح داد اینکه جای آیات عوض میشود حکمت دارد و برای رفاه حال بندگان است. در این آیه نمیگویند که خودش میسازد، افراد دیگر با تفکرات دیگر میگویند که کسی دارد به او یاد میدهد يعنی این پیامبر صل الله علیه وسلم معلم دارد «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» سرمنشأ این قرآن یک بشری هست که دارد به او یاد میدهد و دارد در یک فضای خیلی صمیمی صحبت میکند میگوید: «ما میدانیم که این حرفها را میزنند و این حرف خیلی حرف سنگینی است.» و با یک عطوفت و محبتی خدا دارد بیان میکند به کسانی که دارند قرآن میخوانند که قرآن به این عظمت، به این بلاغت، آنها چهقدر حرف ناحقی در موردش میزنند، اینجوری دارند قضاوت میکنند که میگویند بشری به او یاد داده، میفرماید حالا این قرآن اگر کسی به او یاد داده، او چه کسی هست؟ خب هر کسی میتواند ادعا بکند که پشت این برنامهی تو چه کسی است، هر کسی هر حرفی میتواند بزند، اتهام وارد کند، اتهام که خیلی ساده است. حالا چه کسی به او دارد یاد میدهد؟ چون پس خودش هم بلد نیست يعنی خود محمد صل الله علیه وسلم بلد نیست این قرآن بگوید، از توان خودش خارج است چون به اجماع کل بشر از زمان نزول قرآن از عربهای آن زمان گرفته تا حالا که داریم زندگی میکنیم کل بشر اجماع دارد که این کتاب آوردهی محمد بن عبدالله صل الله علیه وسلم است یعنی هیچ اسم بشر دیگر پشت کتاب نیست، هر چه هست آورندهاش محمد است، آن کسی که ایشان را به عنوان پیامبر قبول دارد یا ندارد و همهی اهل زمانهی پیامبر هم میفهمیدند که این شخص جایی نه درس خوانده، نه سوادی دارد و نه یک کلاس جایی رفته تعلیم دیده، یتیم دنیا آمده و تا آخر با فقر و گرفتاری زندگی میکرده، از نظر معیشت خیلی کارهای ساده و کارهای سخت و اینها انجام میداده که چند قِرانی به دست بیاورد و زندگیاش را بچرخاند، پس درسی هم نخوانده، این هم اجماع داشتند ولی الان دارد کتابی میگوید که آن آدمهای شاعر و بلیغ و ادیب در سطح اعلای عربها نمیتوانند مثل این بگویند، این چه دارد میشود؟ چه اتفاقی اینجا دارد میافتد؟ الآن میخواهند حلّش بکنند که برخی میگویند نه حتماً کسی پشت این قضیه است و دارد به او یاد میدهد حالا میفرماید «لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ» زبان آن آدمی که الان دارند به او نسبت میدهند خب چه کسی؟ آن آدم در آن زمان مشخص بوده، حالا در هر صورت اسم آن شخص هر چه باشد میفرماید زبان آن آدم که خودشان میفهمیدند (میگفتند یک بردهی رومی است) آن آدم اصلاً عربی نمیتواند واضح خودش حرف بزند هنوز خیلی دور است از اینکه بتواند به صورت رسا و گویا آنچه که خودش میخواهد و در ضمیرش دارد به دیگران انتقال بدهد یعنی حرف خودش هم نمیتواند واضح بگوید. يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ یعنی کسی که به آن نسبت میدهند يُلْحِدُونَ به ستم یعنی الحاد وقتی که یک چیزی که حق است از آن حق رویگردان شود برود به سمت یک چیز ناحق «يُلْحِدُونَ» و «اِلحاد» آن کسی که الآن به ستم دارند به او نسبت میدهند این قول زور و بهتان او که اعجمی است یعنی او که اصلاً زبان عربی واضح بلد نیست خودش که بلیغ و رسا صحبت بکند، خودش میماند که حرف خودش را برساند، چطور این قرآنی که «وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ» اینکه زبان عربی خیلی واضح است، رسا است، گویا است، جذاب است، بلیغ است، شیرین است، چطور آن آدم که خودش بلد نیست میتواند یک چنین کتابی به یکی دیگر آموزش بدهد؟ با چه منطقی سازگار است؟ این به عنوان افرادی که دنبال معلمی برای پیامبر میگردند چون بالاخره وقتی که کسی درس نخوانده یا خودش آورده که امکان ندارد اصلاً با سوادش نمیخواند او اُمّی است، کسی به او یاد داده به آن معلم به تیپ آن معلم نمیخواند او که در این سطح نیست بالاتر از او هم در این سطح نیستند و نمیتوانند چنین حرفی بزنند اصلاً کار او نیست در قدرت و توان او نیست و نه بالاتر از او، این هم که نمیشود پس نه از خودش، نه از کسی است، دیگر نمیماند جز اینکه از خدا باشد و این قضایا و احتمالات غیر خدا را مطرح کرد و همهی آنها را غیر از خدا رد کرد. تنها چیزی که اثبات میشود که این کلام از جانب الله است که در آیهی قبل بیان فرمود.
«إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ لَا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»(نحل/۱۰۴)
بدون شک کسانی که ایمان به الله نمیآورند الله آنها را هدایت نمیدهد و برایشان عذاب دردآوری فراهم است.
حالا این قرآن، یعنی نمیشود به کسی دیگر غیر از الله نسبت داد؛ نه به خودِ پیامبر و نه به احدی دیگر. و در این قرآن پر از مسائل اخلاقی، مسائل بیان از طبیعت، از آفرینش، از خوبیها، از سرنوشت آیندهی انسان، بعد از مرگ و از همه چیز انسان و از معنای زندگی دارد صحبت میکند و میخواهد که انسان را روشن بکند. حالا میفرماید آنهایی که به این آیات الله اعتماد ندارند، ایمان ندارند یعنی آن معانی زندگی که میخواهد الله به انسان آموزش بدهد را قبول ندارند، راه درست زندگی، راه اخلاق، راه ایمان، این آیات الله را قبول ندارند که از اول این سوره تا الان بیان فرمودند از اول قرآن تا حالا چقدر از کهکشانها، چقدر از این آفرینش که هر کدام از آنها آیهای هستند که الله را به آدم نشان میدهند که اللهای وجود دارد و یکتا است و این کلام هم کلام او است حالا کسانی که به این آیات الله ایمان نمیآورند خب دیگر راهی نمیماند که به راه درست رهنمود شوند، میفرماید: «لاَ يَهْدِيهِمُ اللَّهُ» تمام شد، دیگر راهی نمانده که الله آنها را هدایت بدهد؛ تنها راه همین آیات خدا بود که آنها قبول ندارند و در نتیجه هم عذاب دردآوری برایشان فراهم است که یک چنین قضاوت ناعادلانهای دارند و این آیات روشن خدا را میخواهند انکار کنند، میخواهند با آن مبارزه بکنند و خصومت بورزند عذاب دردناکی هم برایشان فراهم است.
«إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ»(نحل/۱۰۵)
تنها کسانی دروغ را میبافند که ایمان به آیات الله ندارند و آنها همان دروغگویان هستند.
آنجا میگفتند که این قرآن خودش بافته (در صفحهی قبل) میفرماید دروغ، بافتن دروغ، کسی که ایمان به الله ندارد، کسی که ایمان به آیات الله ندارد دروغ میبافد این محمد صل الله علیه وسلم که بالاترین ایمان به الله دارد این شخص نمیتواند دروغی بگوید، آنهایی که آیات خدا را قبول ندارند، دروغ میگویند چون در جایی که آیات خدا یک جور معنای زندگی را بیان میکند برای انسانها، آنها وقتی آن را قبول نکردند یک معانی دیگر به زندگی انسانها درست میکنند و آن معانی دروغ است، وقتی که این هستی و عالم، آیات خدا میگوید آفرینندهای دارد که علیم است و حکیم است آنها این را نمیپذیرند و برای این عالم آفرینندهاش را طبیعت و یا هر چیز دیگر تصور میکنند یا انسان را از تک سلولی و چیزهای دیگر و میمون و اینها، اینها دروغ هستند، کسی که ایمان به آیات خدا ندارد که چیزهای حقیقت را از آیات خدا اگر نپذیرفت دیگر مجبور است که دروغ ببافد، میفرماید آنها که ایمان به آیات الله ندارند دروغ میبافند که یک چیزی را جایگزین آیات الله کنند، در مورد خانواده و چیزهای دیگر وقتی آیات الله را نپذیرفت باید یک چیزی را به نسبت زن و مرد و ارتباطات دروغ ببافند. «وَأُولَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ» و آنها دروغگو هستند یعنی آنها در شخصیتشان هست که دروغ بگویند، آیات خدا را که نپذیرفتند دیگر به راحتی هر آنچه که به فکرشان القا شد آن را میگویند در حالی که با واقعیت مطابقت ندارد، با جهان بیرون یا با منافع انسانها، منافع دنیا و آخرت انسانها اصلاً تطابق ندارد، دروغ این است چیزی که با حقیقت و سرنوشت انسان سازگاری ندارد، آنها به راحتی دروغ میگویند.
«مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَٰكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ»(نحل/۱۰۶)
کسی که به الله بعد از ایمانش کفر ورزید مگر کسی که به اکراه مجبور شد در حالی که قلبش به ایمان، مطمئن بود (اطمینان داشت به ایمان) ولی کسی که سینهاش را گشاده کرد (پذیرا شد) کفر را پس بر آنها است غضبی از جانب الله و برایشان عذاب عظیمی فراهم است.
حالا تکلیف این آدمها را در این آیه بیان میکند، آنهایی که آیات خدا را وقتی کنار زدند، میروند چیزهای جایگزین میبافند؛ از حقوق انسانها، از حقوق بشر، از حقوق زن، از حقوق کودک، از چیزهای دیگر، آنچه که در ضد آنچه که خدا گفته که نخواهند آن را بپذیرند حالا چیز دیگر جایش میبافند و به لج و تعصب آیات خدا را انکار میکنند، میفرماید حالا اینها که به الله کفر میورزند یعنی مشکل دارند با الله و در نتيجه با کتاب الله، با پیغمبر الله، با دین الله مشکل پیدا میکنند تازه آنهایی که میفهمند «مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ» بعد از اینکه فهمید واقعاً خدا وجود دارد، خدا پیغمبری فرستاده، کلام خدا است، نمیشود کلام کس دیگر باشد، تجربهی ایمانی را در زندگیاش کرد، ایمان داشت، به یکسری فهم و درکها رسید ولی بعد از آن کفر ورزید این آدم البته یک استثنا «إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ» یک آدم که مجبور بشود به کفر یعنی شرایط، زندگی، سختیها، تهدیدها، شکنجهها یا به هر شکل شکنجه یا غیر شکنجه که انسان وارد بشود بر او تحمیل شود یکسری چیزهای کفر را بگوید، تأیید کند یا بر زبان جاری کند مگر این آدم که از روی اجبار کفر بیان کرده در حالی که قلبش بر ایمان استوار است «وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ»، میفرماید به استثنای این آدم، ولی آنها «وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا» اما کسی که با آغوش باز کفر را پذیرفت، دلش را گشاده کرد «شَرَحَ» به کفر گشاده کرد و با کمال میل آن کفر را پذیرفت پس آن آدمها «فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ »خشمی از جانب الله به آن دچار میشوند برایشان محقّق میشود، «وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ» و عذاب بزرگی دامنگیرشان میشود، این تهدید جلوی رویشان و جلوی پایشان در زندگی دنیا و بعد دنیا وجود دارد این تهدید وحشتناک آنهایی که با خدا یک چنین تعاملی دارند. حالا در استثنایی که بیان فرمود انسان دو تا حوزه دارد؛ حوزهای که درون انسان است و آن درون انسان به نسبت دیگران دست نیافتنی است: دوست داشتن، دوست نداشتن، ایمان و مسائل معنوی، درونی، خوب یا بدش، آن چیزهایی که دیگران نمیتوانند به آن دست درازی کنند، زور یا اجباری نمیتوانند به درون انسان کنند، انسان در دلش است خوبی یا بدی، ایمان یا کفر، آن درون انسان اصل است، میفرماید آنهایی که درونشان به ایمان استوار است اما بیرون انسان که میشود در آنها دستکاری کرد، تحت فشار قرار داد، شکنجه داد، چیزهای دیگر، و بیرون انسان در حالت عادی باید با درون انسان همسو باشد، درون و بیرون در یک راستا باشد ولی اگر مجبور شد که بیرونش را جور دیگر به خاطر فشارها و تهدیدها تنظیم کند چون درونش مطمئن است بیرونش به او آسیبی نمیزند و راهی که در دین اسلام اصالت دارد قلب انسان و نیّت و درون انسان است به استثنای این، کسان دیگر این تهدید بزرگ پشت سرشان وجود دارد چرا؟
«ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»(نحل/۱۰۷)
آن به این خاطر است که آنها زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و اینکه الله قوم کافر را هدایت نمیدهد.
چرا آن تهدید سخت پشت سرشان است؟ آیا اینها دلیلی داشتند که آیات خدا را نپذیرفتند، با آن مبارزه کردند و یک چیز دیگر از ذهن خودشان جایگزین دین خدا کردند، دینهای خودساخته، بشر ساخته، آوردند زیرا که آنها زندگی دنیا را میخواهند؛ دنیاگرایی، دنیاپرستی، مادهگرایی. دنیا را بر آخرت ترجیح دادند آخرتی که از اول سوره با قاطعیت فرمود «أَتَى أَمْرُ اللَّه» آنکه صددرصدی است و آخرت میآید ولی اینها آخرت را دور انداختهاند و دنیا را ترجیح دادهاند؛ ریاست، پست و مقام، لذت، شهوت، قدرتها، موقعیتها، اینها را چون برایشان دوستداشتنی بود حاضر شدند که آیات خدا را انکار کنند و حاضر شدند یک چیزی دیگر جای آیات خدا را بیاورند و به خاطر زندگی دنیا خودشان و زندگیشان را بر اساس آن چیزها تنظیم بکنند و میفرماید که: الله قوم کافر، کسی که رابطهی ستیز با خدا دارد و در مقابل آفریدگارش تواضع ندارد، پذیرش ندارد یک چنین انسانی را خدا هدایتش نمیکند.
«أُولَٰئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»(نحل/۱۰۸)
آنها کسانی هستند که الله بر دلهایشان و بر شنواییشان و بیناییشان مهر زده و آنها غافلان واقعی هستند.
اینهایی که زندگی دنیا را ترجیح دادند یعنی آنقدر برایشان قدرت شیرین بوده، آنقدر شهوت، آنقدر ریاست، موقعیتها، پولها، ثروتها آنقدر برایشان شیرینی داشته و آنقدر غرق آن دنیا شدند و برای به دست آوردن آن و چنان در دنیا شناور شدهاند که دیگر بر دلهایشان مهر زده، آن دنیاگرایی و آن پست و مقامها جزو شخصیتشان شده، حاضر نیستند به هیچ قیمتی از دستش بدهند، حاضرند هر کاری انجام بدهند، دیگر در تار و پودشان نفوذ کرده، دیگر دلشان مهر خورده، دیگر این دل نمیفهمد که چه اشتباهی دارد مرتکب میشود، فکر میکند که درستترین کار خودش دارد انجام میدهد که دارد به این ثروتها و قدرتها خودش را میرساند و آنها را برای خودش دارد حفظ میکند، از نظر خودش، بهترین کار را خودش دارد انجام میدهد و بر گوشهایشان و بر چشمهایشان، دیگر نه گوششان حقیقت را میشنود که نقد را بپذیرند، اشتباهشان را اقرار کنند و نه چشمشان میبیند که بفهمند راه را دارند اشتباه میروند، اینها برایشان مهر شده و کارآییشان دیگر از دست رفته و میفرماید: «وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» غافلهای واقعی اینها هستند، در غفلت هستند، نمیفهمند که چه اتفاقی دارد میافتد! و چه سرنوشتی در همین آیندهی خیلی نزدیکی در انتظارش است! غافل از همه چیز هستند بدبختها!
«لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْخَاسِرُونَ»(نحل/۱۰۹)
شکی نیست که آنها در آخرت خسارتدیدگان واقعی هستند.
اینها بیچاره میشوند شکی هم نیست «لاَ جَرَمَ» یک در هزار هم شکی وجود ندارد که اینها بیچارگان واقعی در آخرت هستند، هیچ چیز ندارند. قدرت را برای خودشان حفظ بکنند، پول را ثروت را برای خودشان حفظ بکنند از هر طریقی که شده، از راه نامشروع، از دزدی و اختلاس و ناحقی و ملک و املاک را برای خودشان جمع بکنند و ثروتاندوزی بکنند و همهی اینها ولی نمیفهمند که اینها خسارتدیدگان واقعی آخرت همینها هستند شکی هم در آن نیست، آنها خودشان همین مسیر را برای خودشان انتخاب کردند و إلا فهم و گوش و چشم و قلب خدا به آنها داده بود.
«إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»(نحل/۱۱۰)
(اما در مرحلهی بعد، بعد از آن) بدون شک که پروردگار تو به نسبت کسانی که هجرت کردند بعد از اینکه به فتنه افتادند و در ادامهی آن تلاش کردند، (جهاد کردند) و صبوری نمودند شکی نیست که پروردگار تو بعد از این مرحله قطعاً که غفور و رحیم است.
حالا این کافران، کافرانی که اینجور در زندگیشان دارند پیش میروند، رابطهی خصومت با آنچه که خدا گفته، آنچه که پیغمبر گفته؛ مسخره، کاریکاتور، اذیت، تمسخر، کتاب نوشتن، جوک نوشتن، به اشکال مختلف آیات خدا را زیر سؤال بردن، شبههپراکنی، منفیبافی و فریب دیگران، متنفر کردن دیگران و هزار کار دیگر به نسبت این دین، هر کاری که از دستشان برمیآید فروگذار نمیکنند در مقابلهی با آنچه که خدا گفته و با مرامشان خوش نمیآید حالا همین آدمها با همین کارهای خطرناکشان ولی میفرماید باز هم «ثُمَّ» باز هم همینها پروردگار تو به نسبت کسانی که این کار خودشان را ترک کنند «هَاجَرُواْ» ترک کردن یک جا، یک موقعیت، یک مکان، این کارشان را رها کنند، ترک کنند، «مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ» بعد از اینکه در فتنه افتادند، فریب دنیا را خوردند، زندگی دنیا را ترجیح دادند، در این فتنهها افتادند، غوطهور شدند ولی بعد از موضع خودشان رها کردند، ترک کردند، متوجه شدند و بعد از اینکه آن زندگی قبلی، سبک زندگی قبلیشان را رها کردند، در زندگی جدیدشان، «ثُمَّ جَاهَدُواْ» تلاشگری نمودند برای رشد خودشان، دیگران، خدمتگزاری، جبران تلاش کردند «ثُمَّ جَاهَدُواْ»، «وَصَبَرُواْ» و ادامه دادند، رها نکردند، ادامه دادند، صبوری کردند؛ مشکلات میآید، سختیهای دیگر میآید ولی صبوری کردند و راه.شان را ادامه دادند حالا «إِنَّ رَبَّكَ» بدون شک که پروردگار تو، «مِن بَعْدِهَا» بعد از این مرحله قطعاً که غفور و رحیم است، همان آدمهای کفرورز خطرناک باز هم الله آنها را میبخشد، بسیار درگذرندهی مهرورز است آنها را هم میپذیرد، خیلی بندگان خطرناک و بدی بودند ولی با این وجود الله است دیگر! الله به نسبت اینها اگر این کارها را انجام دادند الله اینها را هم میپذیرد. خب اینجا قرائت دیگر است: «مِن بَعْدِ مَا فَتَنُواْ» يعنی کسانی بعد از اینکه دیگران را به فتنه انداختند يعنی همین کافرهایی که آمدند شبههپراکنی و اذيّت و تمسخر و جوک و کاریکاتور و هزار چیز دیگر و دیگران را به فتنه انداختند قرائت دیگر در خدمت این معنا است که خدمت شما عرض شد و با توجه به قرائات در مورد همین کفار دارد بیان میکند. یکی از فایدهی قرائتهای مختلف این است که در آیاتی که امکان دارد ذهن انسان به جاهای دیگر برود که منظور اصلی آیه نیست بالفرض ذهن برود به کسانی که در زیر شکنجه هستند و بعد هجرت کنند و .. ذهن انسان به این طرف برود قرائت دیگر میآید و به اضافهی کلمات دیگر به مثل دو بار «ثُمَّ» تکرار شده، دو بار «مِن بَعْدِه» تکرار شده که نگذارد ذهن برود به سمت معنایی که اصل آیه نیست و این آیه میخواهد حفظ کند در تکملهی آیات قبلی، کل این صفحه در مورد آن کافرهای خطرناک صحبت کرد، آن مغرضین و معاندین درجه یک و در پایان آن آیات یک آیه هم از رحمت خودش گذاشت که آنها هم مأیوس از رحمت خدا نشوند، اگر بخواهند خدا آنها را هم با وجود این همه جرم سنگین ولی الله آنها را هم میپذیرد.