سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7

سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286

سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200

سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176

سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11

سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20

سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42

سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29

سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19

سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25

سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22

سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17

سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25

سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30

سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20

سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15

سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21

سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11

سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8

سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8

سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19

سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25

سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8

سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8

سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9

سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱

سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8

سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹

سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷

سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

صفحه 274 / جزء 14 / آیه 65 الی 72

 دانلود فایل تصویری   دانلود فایل صوتی ​  پرسش و پاسخ صفحه

تلاوت این صفحه:

صفحه ۲۷۴

«وَاللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ»(نحل/۶۵) 

و الله از آسمان آبی را نازل فرمود در نتیجه به وسیله آن زمین را بعد از مردنش احیا کرد، بدون شک که در آن قطعاً نشانه‌ای است برای قومی که می‌شنوند.

بعد از اینکه بیان فرمود از عظمت الله و از آن طرف معبودان باطل که در این عالم هیچ کاره نیستند و در این صفحه می‌خواهد بیشتر توضیح بدهد که آن آفریننده عالم چه کسی است و این قرآن کلام چه ذاتی است و این صفحه به بزرگی‌اش و صفحه بعد در مورد یگانگی الله و عظمت و بزرگی الله صحبت می‌کند که معرفت انسان را به نسبت الله بالا ببرد. می‌فرماید: «الله چه کسی است؟» الله آن کسی است که از آسمان‌ برای‌تان آب نازل کرد که در نتیجه زمین مرده زنده شد. خوب هم به نسبت روز اول پیدایش کره زمین که یک زمین بسیار داغ و مرده و خشکی بود، هیچ اثری از حیات روی کره زمین نبود، به وسیله همین باران‌های پی در پی بود که دریاها و اقیانوس‌ها به وجود آمد، طبیعت به وجود آمد، حیوانات به وجود آمد و این کره‌ی زمین بعد از یک دوره طولانی از مرگ و خشکی و سوزان بودنش یک سیاره سرسبز شد و بعد از آن همیشه به همین شکل این در هر سال، در زمین خشک ادامه دارد بعد از بارش باران دوباره زنده می‌شود. می‌فرماید:  «کسانی که گوش شنوا دارند برای‌شان نشانه است که بفهمند چه کسی پشت این قضیه است که این‌جوری دارد زمین را برای‌تان زنده نگه می‌دارد و حیات را روی زمین دارد ایجاد می‌کند.» حالا برای قومی که گوش شنوا دارند این‌ها را با دقت گوش می‌دهند، یک چیز عادی تصور نمی‌کنند چون همیشه دیدند و شنیدند برای‌شان عادی نشده است. و «لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ» برای قومی که می‌شنوند حالا در آن پیدایش اولیه زمین که هیچ اثری از حیات نبود برای قومی که می‌شنوند حالا دیگر صدای موج دریا، می‌شنوید. صدای خش خش برگ‌های درخت را می‌شنوید و این صداها که می‌آید این همه‌اش صدای حیات است، صدای طبیعت از حیوانات است، شما دارید می‌شنوید، می‌بینید که این کره زمین چقدر حیات در آن مشاهده می‌شود و این صداها را شما می‌شنوید، شما اگر دقت کنید و گوش شنوا داشته باشید و به این صدا هم دقت کنید متوجه می‌شوید که این چه نعمت بزرگی است که خدا در اختیار شما قرارداد.

«وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً ۖ نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ»(نحل/۶۶)

برای شما در دام‌ها قطعاً که عبرتی است. شما را می‌نوشانیم از آنچه که در شکم‌های او است از بین غذای هضم شده و خون، شیری خالص و گوارا برای کسانی که می‌نوشند.

باز الله چه ذاتی است می‌فرماید که: «به نسبت چهارپایان، این حیوانات اهلی، دام‌ها برای شما عبرت است.» شما در زندگی آن‌ها توجه کنید همه آن‌ها درس است، پند آموزی است، در خیلی قضایا وقتی که انسان نگاه می‌کند به این حیوانات از اینکه آن‌ها چقدر خدمتگزاری می‌کنند! در آن رسالتی که برای‌شان تعریف شده چقدر مفید هستند! برای شما درس عبرت است که شما هم مفید باشید، درس عبرت است که آن‌ها کارهای‌شان را منظم انجام می‌دهند، بی‌نظم نیستند شما هم منظم باشید، پند بگیرید، برای شما درس عبرت است؛ اینکه آن‌ها درک می‌کنند، مهربانی می‌فهمند، صاحب‌شان را می‌شناسند، ناراحت می‌شوند، خوش هستند، خوب هستند و این زندگی که دارند، یک زندگی با احساس که دارند برای شما عبرت و درس است که شما هم به نسبت هم مهربان باشید یعنی سراسر زندگی حیوانات شما اگر بتوانید برای شناخت حیوانات علمی، زیست بررسی کنید شما می‌توانید کلی در زندگی خودتان از زندگی آن‌ها استفاده کنید و درس و پند و عبرت و آموزش بگیرید. این جمله اول. یک قسمت می‌فرماید که: «نُسْقِيكُمْ» ما به شما می‌نوشانیم، ما به شما می‌نوشانیم حالا می‌خواهد از شیر صحبت کند، الله می‌گوید: «ما به شما این شیر را می‌نوشانیم.» وقتی آدم شیر می‌خورد، در دهانش می‌گذارد آن بزاق‌های دهان تحریک می‌شود و با یک حرکت زبان و دهان آدم می‌تواند آن شیر را قورت بدهد، بنوشد، خود نوشیدن یک عملکرد است، یک فرایند است، مهم است، خدا می‌گوید: «ما این توانایی را به شما دادیم و این شیر را و یا هر مایع دیگر را به شما می‌نوشانیم باز این مسئله مهمی است چیز عادی و طبیعی نیست. حالا شما را می‌نوشانیم از آنچه که در شکم‌هایش وجود دارد، «بُطُونِهِ» شکم‌هایش،  «بُطُون» یعنی شکم، اندرون آن حیوان که «أَنْعَامِ»  گاو و شتر، گوسفند و بز که شامل این چهار تا می‌شود می‌فرماید: در هر کدام از آن‌ها در شکم‌هایشان چون هر حیوانی چند تا معده دارد وقتی غذا می‌خورد از آن معده‌ها باید عبور کند و حیوانات، این دام‌ها چهار تا معده دارند، از بین آن معده وقتی که می‌خورند «مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ» بعد از اینکه غذا خوردند از میان غذاهای هضم شده و خون می‌فرماید: «ما برای شما شیر پدید می‌آوریم.»، «لَبَنًا» شیری، برای شما ایجاد می‌کنیم. وقتی که حیوان غذا می‌خورد ابتدا در معده اول می‌رود بعد از اینکه یک زمان خوبی گیرش آمد دوباره آن غذای خورده را نشخوار می‌کند یعنی بالا می‌آورد و بار دوم نشخوار می‌کند، خوب می‌جود، خوب هضم شود چون غذاهایی که حیوانات می‌خورند مثل علف، خشک هستند و با یک بار هضم کامل اتفاق نمی‌افتد، در چند معده می‌رود که حیوان هم بدنش دچار کم آبی نشود و بتواند از آن موادی که در آن غذاها است بدنش خوب دریافت کند، بار دیگر نشخوار می‌کند می‌رود معده دوم، معده سوم، معده چهارم و هر بار اسیدهای معده، شیره‌ی معده به آن اضافه می‌شود و قشنگ آماده بهره‌برداری می‌شود بعد از معده چهارم که البته معده هر انچه که نیاز دارد برای خودش برمی‌دارد می‌فرستد به روده، روده کوچک حالا در آنجا هست که مویرگ‌هایی در معده وجود دارند که آن مویرگ‌ها آن غذای هضم شده، هر آنچه که نیاز بدن است را می‌گیرند و به اجزای مختلف بدن می‌فرستند که آن مویرگ‌ها شاید در بعضی حیوانات بیست هزار کیلومتر، سی هزار کیلومتر، چهل هزار کیلومتر، بستگی به جثه حیوان دارد درازی آن مویرگ‌ها است اگر سرهم شود این اندازه، آن مویرگ‌ها داخل روده‌های کوچک وجود دارد و همه الان حریص هستند که از آن غذای آماده برای خودشان بهره بگیرند که یک سری از آن مویرگ‌ها آن غذاها را، مواد معدنی را، املاح را به غده‌های پستان حیوان می‌رسانند که «فَرْث» می‌شود همین غذای بعد از معده چهارم که کاملاً هضم شده و قسمتی از آن تبدیل به خون می‌شود و قسمتی مستقیم به غده‌های پستان حیوان (غده‌های شیرساز) می‌رود، از بین آن غذای هضم شده، فَرْث و خون باز هم خیلی از مواد مورد نیاز شیر به مثل کلسیم به مثل آهن و خیلی مواد دیگر از خون می‌گیرد، آن غده‌های پستانی از خون دریافت می‌کند و در نتیجه این دو تا غذای هضم شده که املاح دیگر در آن است مواد معدنی مثل ویتامین آ، دی، چیزهای دیگر در آن فَرْث است و کلسیم، ویتامین و این‌ها که در خون است آن را می‌گیرد و می‌فرماید که تبدیل به خون می‌شود «لَبَنًا خَالِصًا» که کامل خالص شده است، دیگر نه اثری از «فَرْث» داخلش است از آن غذا و نه اثری از خون داخلش است. یعنی کاملاً خالص شده است؛ نه از نظر رنگ، نه از نظر بو، هیچ ربطی به خون و نه به آن‌ها ندارد کاملاً خالص و پاک شده است. حالا می‌شود «سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ» گوارا است، خوش است، خوشمزه است، «سَائِغً» یعنی گوارا و خوشمزه است برای کسی که می‌خواهد بنوشد. می‌فرماید: «ما این‌جوری برای شما از این شکم حیوانات و شکم‌های یک حیوان این‌جوری برای شما شیر ایجاد می‌کنیم.»

«وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»(نحل/۶۷)

و از ثمرات نخل و انگور، (انگور‌ها) شما از آن مواد مایع مست کنندگی تولید می‌کنید، و رزقی پاک. بدون شک که در آن هم قطعاً نشانه‌ای است برای قومی که تعقل می‌کنند.

باز از امکانات این جهان که الله با چقدر پیچیدگی قرار داده است! می‌فرماید که از ثمرهای نخل؛ رطب، خرمایش و انگور‌ها که انواع انگورها در جهان وجود دارد، انواع درختان نخل در جهان وجود دارد. می‌فرماید که: «از ثمره‌شان این قابلیت که خدا به آن‌ها داده که شما می‌توانید از آن‌ها بگیرید.» «تَتَّخِذُونَ مِنْهُ» از آن دریافت کنید، بگیرید. «سَكَرًا» موادی که دارای الکل است یعنی آن قندی که در انگور و در خرما وجود دارد توسط آن گلوکز و قند و شکری که وجود دارد قابلیت تخمیر دارد، قابلیت الکلی دارد که شخص را مست می‌کند، عقلش را می‌پوشاند، شما می‌توانید از این‌ها این را بگیرید که خودش یک پیچیدگی و مکانیزم خاص خودش را دارد و می‌توانید که  «وَرِزْقًا حَسَنًا» می‌توانید که روزی پاک برای خودتان بگیرید یعنی آن یکی پاک نیست این یکی پاک است، روزی پاک را برای خودتان بگیرید از همان انگور و خرمایی که می‌خورید؛ سرکه‌ی خرما، سرکه انگور، شیره‌ی خرما، آب میوه‌ای که از انگور می‌گیرید، آب انگور، آب خرما، حلوای خرما، که حلوای محلی از خرما درست می‌کنند و این چیزها می‌توانید از این‌ها رزق پاک بگیرید و چیزهای خوشمزه بخورید. می‌فرماید که: «در این‌ها هم قطعاً برای کسی که تعقل می‌کند، اندیشه می‌کند و به این‌ها توجه می‌کند نشانه‌ها است اگر می‌خواهید که معنا در زندگی‌تان بیاید و خدا را بشناسید.»

«وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ»(نحل/۶۸)

و پروردگار تو به سوی زنبور عسل وحی کرد که تو از کوه‌ها برای خودت خانه بگیر و از درختان و از آنچه که مردم درست می‌کنند.

نکته دیگر،  بعد از اینکه بیان فرمود:  از این زمین و حیات زمین، چیزهایی گفت که همان حیات زمین را از آن چهارپایان تشکیل می‌دهند؛ از نخل و انگور و از درختان، این‌ها حیات زمین هستند و بعد از چهارپایان و درختان، الان دیگر حشراتی که در این طبیعت زندگی می‌کنند یکی از حشرات بسیار ریز که وزن حدود به طور متوسط هشتاد میلی گرم است که دوازده‌تای آن فقط یک گرم می‌شود یک چنین حشراتی کوچکی می‌فرماید که: پروردگارت به این زنبور عسل که البته زنبور عسل گونه‌های مختلفی دارد تا هر کدام بتواند در هر جایی که شرایط آب و هوایی است بتواند زندگی کند. می‌فرماید: که: «پروردگارت به زنبور عسل با انواع آن‌ها وحی کرد.» وحی کرد که تو از کوه‌ها برای خودت خانه بگیر، این وحی یعنی به او آموزش داده یک چیزی که در درونش الهام کرده، گذاشته، این یک علم و یک آموزش است و خدا به او آموزش داده و آموزش بسیار پیچیده‌ای است که آن زنبور عسل مستقیم از خدا دریافت کرده است. سوره مبارکه نحل، الله به زنبور عسل وحی کرد و این‌جوری زنبور عسل مفید شد وقتی که وحی پروردگارش را گرفت حالا در اول سوره مبارکه نحل از ارسال ملائکه و ارسال پیامبران بیان فرمود بعد دو صفحه قبل هم از فرستادن پیامبران بیان فرمود: که آن‌ها انسان‌هایی بودند و خدا به سوی آن‌ها وحی کرده و حالا چه؟ حالا شما، اگر انسان‌ها، اگر شما وحی خدا را بپذیرید به مثل زنبور عسل که وحی خدا را پذیرفت چقدر مفید شد! چقدر این زنبور عسل برای زندگی کارا شد! شما اگر وحی خدا را بپذیرید حداقل به مثل زنبور عسل می‌دانید چقدر شما مفید واقع می‌شوید! چقدر شما دوست داشتنی می‌شوید! یعنی اینکه از زنبور عسل یاد بگیرید که  وحی خدا را پذیرفت که چقدر با ارزش شد شما می‌خواهید با ارزش شوید وحی خدا را بپذیرید، این قرآن خدا،  پیغمبر خدا را بپذیرید. از کوه‌ها برای خودت از دل کوه خانه بساز «مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا» که خانه‌های شش ضلعی می‌سازد، از نظر مهندسی محکم‌ترین خانه‌ها و مناسب‌ترین خانه‌ها برای کاری که قرار است بعداً با آن انجام دهد و همچنین از درختان، بالای شاخه درخت، کندو درست می‌کند، «وَمِمَّا يَعْرِشُونَ» و از آن چیزی که مردم در یک ارتفاعی می‌سازند حالا امکان دارد خانه باشد، سقف باشد، هر آن چیزی که دست آدمی‌زاد در آن است، «جِبَال» کوه‌ها که طبیعت است، مستقیم خدا ساخته، «شَّجَرِ » هم  به همین شکل، ولی «يَعْرِشُونَ» اینجا فعل به انسان‌ها نسبت داده شده، چیزی که مردم می‌سازند و یک  قسمت علاوه بر ساخت و ساز و چیزهای دیگر دست ساز بشر، صندوق‌هایی است که مردم می‌سازند، «يَعْرِشُونَ» چیزی که سقف دارد، عرش یعنی سایه دارد، بالایش سقف دارد که نور آفتاب مستقیم نزند و بعد باران مستقیم داخل نیاید و آن کندوهای دست ساز، جعبه‌های کندوی عسل که انسان‌ها درست می‌کنند جزو همان چیزی می‌شود که انسان‌ها می‌سازند. می‌فرماید که، چه در دل طبیعت یا در آن جعبه‌ها برو عسل درست کن که می‌شود زنبور عسل‌های پرورشی، حالا وحشی می‌شود، محلی می‌شود، پرورشی می‌شود و فعل‌ها را هم به صورت مؤنث بیان فرموده «أَنِ اتَّخِذِي» بگیر، فعل مؤنث است چون زنبورهای عسلی که قرار است خانه بسازند، زنبورهای ماده خانه می‌سازند آنچه که جدیداً هم علم کشف کرده، کلاً زنبورهای عسل داخل یک کندو به سه دسته تقسیم می‌شوند؛ ملکه است که غالباً فقط یک دانه است و زنبور عسل‌های نر که تعدادشان خیلی کم است صد تا، یک کمی بیشتر یا کمتر و بقیه زنبورهای کارگر هستند که کندو می‌سازند، عسل می‌آورند، کل کارهای کندو با آن زنبورهای کارگر است که همه آن‌ها اتفاقاً ماده هستند و نگهداری از آن بچه‌هایی که ملکه تخم می‌گذارد بر عهده این‌ها است و کل کارها را انجام می‌دهند برای ملکه غذا می‌سازند و کل کارها، پاکسازی کندوی عسل، نظافت و همه کارها را انجام می‌دهند و همه آن زنبورهای کارگر ماده هستند.

«ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا ۚ يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»(نحل/۶۹)

 سپس از هر ثمره‌ای، محصولی بخور. پس برو راهی که پروردگارت نشانت داده آن را به راحتی طی کن. از شکمش نوشیدنی‌ای خارج می‌شود که رنگارنگ است (رنگش مختلف است) در آن برای مردم شفایی است، شکی نیست که در آن قطعاً نشانه‌ای است برای قومی که تفکر می‌کنند.

در ادامه بعد از اینکه الله وحی کرد؛به زنبور عسل که برو برای خودت از دل کوه خانه بساز یا چیزهایی که انسان‌ها برایت درست می‌کنند برو برای خودت کندو بساز بعد از اینکه کندو درست کردی «ثُمَّ كُلِي» بعد از اینکه آن خانه‌های شش ضلعی آماده شد حالا برو از شهد گل‌ها، از میوه‌ها، از آن‌چه که غذای تو است و می‌توانی غذا و عسل به وسیله آن تولید کنی برو بخور بعد که خوردی  «فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا» راهی که پروردگارت نشانت داده بپیما چون راهی که زنبور عسل برای گرفتن عسل می‌رود خیلی راه‌های دور می‌رود، برای اولین بار هم در عمرش است می‌خواهد برود داخل جنگل، داخل یک طبیعت دوردست. پنج کیلومتر، هفت کیلومتر، هشت کیلومتر، زنبور اثر از کندو دور می‌رود، برای اولین بار هم می‌رود و به راحتی هم با همان بار اول بر می‌گردد. «ذُلُلًا» اصلاً دستپاچه نمی‌شود،گیج نمی‌شود، آن راه برایش هموار و فراهم است، خیلی راحت از آن راه برمی‌گردد و این راهی که پروردگارت به تو نشان داده که این‌جوری بتوانی راه خودت را پیدا کنی. یک انسان در یک جنگلی، طبیعتی برای اولین بار اینقدر مسافت دور برود بعید به نظر می‌رسد که دوباره راه را پیدا کند. زنبور عسل همین جوری که دارد می‌رود با بویی که از طبیعت دریافت می‌کند در چه نقطه‌ای، در چه مسافتی از کندو، کدام بو به مشامش رسید، جهت ورزش باد کدام طرف بود، زاویه تابش خورشید کدام طرف است و از خیلی مسائل همه را به ذهنش می‌سپارد و مغز زنبور عسل خیلی پیچیده است به ذهنش می‌سپارد و موقع برگشتن قشنگ آن‌ها را به خاطر دارد و از همان مسیری که رفته برمی‌گردد و اگر آنجا هم غذایی پیدا کرد در مسیری که برمی‌گردد بویی از بدن خودش در مسیر جا می‌گذارد و بعد که برگشت باقی زنبورها از بویی که از خودش به جای گذاشته قشنگ می‌توانند به راحتی آن غذایی که زنبور قبلی پیدا کرده را پیدا کنند، این راه پیچیده و پر پیچ و خم، این حشره بسیار ریز می‌تواند برود و برگردد و قشنگ بر راهی که می‌رود و می‌آید کاملاً مسلط است «ذُلُلًا»، بعد از اینکه آن غذا را خورد و برگشت حالا «يَخْرُجُ» از شکمش آنچه که خورده آن شهدها را خارج می‌کند، از درونش «بُطُونِهَا»، باز هم جمع است که زنبور عسل دو تا معده دارد؛ معده‌ای که برای خودش است و معده‌ای که برای ذخیره عسل است و از درونش چیزی که مایع است و رنگش مختلف است، رنگارنگ است خارج می‌کند حالا آن عسل، خود عسل، زرد پررنگ داریم، قهوه‌ای هست، تیره‌تر هست، کاملاً سیاه است با رنگ‌های مختلف آن عسل تولید می‌شود که هم بستگی دارد به آن چیزی که از آن خورده و بستگی دارد به خود دستگاه درونی زنبور عسل و رنگ آن عسل تولید شده را مشخص می‌کند و آن مایعی که از درونش خارج می‌شود فرموده که برای مردم شفا هست، آن عسل برای مردم شفا هست. شفایی هست، نکره هم بیان فرموده که شفا در آن است نه اینکه کل دردها با آن شفا پیدا می‌کند امکان دارد برای برخی عسل هم به خاطر قندش یا چیزهای دیگر (ولو که قند طبیعی باشد) مضر هم باشد پس شفایی در آن نهفته است برای مردم، نه برای تک تک مردم ولی این خاصیت در عسل وجود دارد، یک واقعیت است که شفا برای مردم است اما نه برای کل دردها، نه هم برای کل مردم و آنچه که از آن عسل در آن شفا است  ژل رویال، باز از چیزهایی است که از شکمش خارج می‌شود باز هم برای مردم شفا است و به نسبت شفا دهندگی و درمان خیلی از بیماری‌ها، ژل رویال که خیلی کمیاب و گران قیمت است باز از همین وقول است و باز از چیزی که شکم زنبور عسل خارج می‌شود زهری هست آن نیش زنبور عسل، سمی که دارد آن زهر هم خودش شفا است، در خیلی از بیماری‌ها کارساز است، این‌ها چیزهایی که می‌فرماید: «از شکمش خارج می‌شود که رنگ‌هایش هم مختلف است.» می‌فرماید که: «در این برای قومی که تفکر می‌کنند خیلی برای‌شان نشانه، نشانه‌ی قوی و محکم است.» کسانی که اهل تفکر هستند، اندیشه، خواندن مقاله، دقت کردن به این قضایا و تحقیق و پژوهش می‌کنند در مورد این حشره بسیار ریز، در آن زندگی‌شان خیلی چیزها می‌توانند برای‌شان اینجا برای شناخت و معرفت الله کشف شود.

«وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ ۚ وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لَا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ»(نحل/۷۰)

و الله شما را آفرید بعد شما را وفات می‌دهد و از شما کسی هست که تا پایین‌ترین مرحله عمر عبور می‌کند (او را به پایین‌ترین درجه عمر می‌رساند) تا جایی که بعد از علم هیچ چیزی نمی‌داند بدون شک که الله بسیار دانای توانمند است.

بعد از این پیچیدگی و این قدرتی که در این طبیعت الله گذاشته، سر وقت انسان آمد و به نسبت انسان، الله فرمود که: «الله شما را آفرید.» «وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ»، به خودتان نگاه کنید شما که هستید همین‌جوری نیستید، الله شما را آفریده است و بعد از مرحله یک عمر، «ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ»  عمرتان که به پایان رسید شما را هم وفات می‌دهد، الله شما را وفات می‌دهد، از اینجا می‌برد در این زمان زندگی عده‌ای هستند که در آن زمان سن‌شان بیشتر عبور می‌کند، «وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ» تا به مرحله پستی عمر می‌رسد، از نظر کل عمر و زندگی یک شخص به آن مرحله‌ای می‌رسد که درجه‌اش از همه پایین‌تر است که در آن مرحله کهن‌سالی، فرسودگی فراوان به مرحله‌ای می‌رسد که «لِكَيْ لَا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا» بعد از آن همه در بچگی آموزش دیده، مدرسه رفته، جوان بوده، چقدر دوره‌ها رفته، چقدر کتاب خوانده، چقدر معلومات داشته، تجربه، می‌فرماید: بعد از آن علمی که داشته هیچ چیز دیگر نمی‌فهمد، آلزایمر می‌گیرد، فراموشی به او دست می‌دهد و هیچ، علمی که آن همه به دست آورده هیچی دیگر یادش نمی‌آید یعنی برای انسان از این مرحله زندگی‌اش مثال می‌زند که آن همه پیچیدگی در طبیعت، باران، چهارپایان، زنبور عسل، شیر، همه‌ی آن‌ها و به ضعف انسان اشاره می‌کند که شما چقدر ضعیف هستید، حالا چرا آفریننده‌ای به این عظمت را نمی‌خواهید بپذیرید؟ آن همه عظمت را در بیرون آفریده و شما را این همه ضعیف آفریده، چرا این را نمی‌خواهید بپذیرید؟ «إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ» بی‌شک که الله دانای با قدرت است بسیار توانمند است. آدم در اوج پیری دارد می‌فهمد یک روز، یک روز که دارد ضعیف می‌شود، آلزایمر می‌گیرد، خودش خیلی نگران و ناراحت است ولی هیچ کاری از دستش بر نمی‌آید خیلی برای خودش قبل از آن ابهت داشته، چقدر شخصیت، چقدر احترام ولی الان می‌فهمد که دارد می‌رود سراپاینی، سراشیبی و دارد همه چیز را فراموش می‌کند، دارد کم کم از چشم دیگران، از اعتماد دیگران، دارد ساقط می‌شود و هیچ کاری از دستش بر نمی‌آید. می‌فرماید که: «در این اوج ضعف انسان، ولی الله را ببینید که چقدر الله، دانا و چقدر الله توانمند و با قدرت است پس بهتر است که فرمانبر این الله باشید.»

«وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ ۚ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَلَىٰ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَوَاءٌ ۚ أَفَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ»(نحل‌/۷۱)

و الله بعضی از شما را بر بعضی دیگر بر رزق فزونی بخشید، (برتری داد) پس کسانی که به آن‌ها فضلی بیشتری داده شده حاضر نیستند که روزی‌شان را برگردانند، (تقسیم کنند) بر کسانی که زیر دست‌شان هستند که آن‌ها در آن با هم یکسان شوند. آیا پس به نعمت الله اجحاد می‌کنید؟ (کفر می‌ورزید؟)

لجاجت دارید؟ سر وقت انسان می‌آید. می‌فرماید که: «شما به داشته‌های‌تان دقت کنید، «وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ» یکی خانه دارد یکی ندارد، یکی دو تا خانه دارد یکی هیچی ندارد، یکی چند ساختمان دارد یکی هیچی ندارد، یکی چند تا ماشین دارد یکی یک موتور سیکلت هم ندارد، یکی چقدر پول در حساب دارد یکی هیچی ندارد، می‌فرماید که: «این رزق و روزی که شما دارید الله بعضی از شما را بر بعضی دیگر برتری داده است.» شما در یک سطح نیستید و این‌جوری در دنیا تقسیم شده است حالا آن کسانی که «فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا» به آن‌ها بیشتر داده شده، وضع مادی‌شان توپ است خیلی دارا هستند آن‌ها می‌فرماید که: «آن‌ها حاضر نیستند «بِرَادِّي رِزْقِهِمْ» حاضر نیستند که آن داشته‌هایشان را تقسیم کنند، برگردانند» به چه کسی؟ «عَلَىٰ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ»  بر کسانی که تحت اختیار آن‌ها هستند حالا کارگر آن‌ها هستند، خدمتگزار آن‌‌ها هستند، برده آن‌ها هستند، شاگرد آن‌ها هستند، آن‌هایی که بالاخره بر آن‌ها سلطه دارند، «أَيْمَانُ» نشان از قدرت و سلطه است، «مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ» کسانی که شما را بر آن‌ها سلطه دارید، زیر دست شما هستند، کارگر شما هستند، خدمتگزار شما هستند، حالا شما آن پول و مال و مکنت و ثروتی که دارید می‌فرماید که: شما حاضر نیستید از آن ده تا ساختمانی که دارید، پنج تا را برای خودتان بردارید، پنج تا را بدهید به آن کارگر ساده‌ای که دیروز برای کار گرفته‌اید یا سال قبل برای کار گرفتید، الان پنج ساختمان را تحویل آن دهید تا شما با  هم مساوی شوید، شما که حاضر نیستید چنین کاری نمی‌کنید یا شما آن همه پول، میلیاردها در حساب دارید حاضر نیستید اگر ده میلیارد بود پنج تا برای خودتان بردارید پنج تا به آن بدهید یا اگر چند نفر هستند، ده نفر هستند یک تومان برای خودتان بردارید یک میلیارد برای هر کدام از آن‌ها بدهید که با هم مساوی شوید، شما این کار نمی‌کنید و در چیزهای دیگر، روزی، خدا بچه به شما داده، بچه‌تان را به آن‌ها بسپارید، چهارتا دارید؛ دوتا برای خودتان، دوتا به آن یکی خدمتگزارت بدهید برای خودش بر دارد. شما که این کار را نمی‌کنید یعنی دارد می‌گوید که شما چطور این تفاوت‌ها که بین انسان‌ها وجود دارد و این تفاوت‌ها باید باشد، این اختلاف و تفاوت‌ها لازمه زندگی است شما چطور می‌خواهید بین معبود باطل و معبود حق (الله) می‌خواهید که یکسان کنید و آن کاری که کار الله است چطور فکر می‌کنید انتظار دارید که شفا و بعد حل مشکلات و گرفتاری که در صفحات قبل، آیات قبل، بیان فرمود خواندیم شما چطور انتظار دارید این کارها، کارهای خدا را با آن‌ها واگذار کنید و بعد تصور کنید که این  کسانی که خدا آن را ساخته آنقدر ضعیف هستند، مخلوق هستند بعد با خدا یکسان تصور کنید، شما درباره خودتان چنین انتظاری ندارید، چنین کاری نمی‌کنید، نمی‌پسندید، چطور انتظار دارید آن چیزهایی که آفریده خدا هستند با خدا برابر شوند؟ دست حاجت به سوی آن‌ها ببرید، آن‌ها خدا شوند، آن‌ها دختران خدا شوند، کاره و منتسب به خدا شوند، چطور برای خودتان نمی‌پسندید ولی برای خدا چرا چنین انتظاری دارید که اتفاق بیفتد؟ چرا می‌خواهید تفاوت‌ها را از بین ببرید؟ آن مخلوقات به خدا نیاز دارند، خدایی که یگانه است، مثل و مانندی ندارد چرا می‌خواهید تفاوت بین خدا و آن‌ها نباشد؟ «أَفَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ» آیا آن‌ها به نعمت الله کفر می‌ورزند؟ انکار دارند؟ سر لج و تعصب افتادند؟ معلوم است که این‌ها همه نعمت الله است که در اختیارشان قرار داده آن مخلوقات را آفریده ولی می‌خواهند به جنگ خدا بروند؟ با خدا مشکل دارند؟

«وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ ۚ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ»(نحل/۷۲)

و الله برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد و از همسران‌تان برای شما فرزندانی و نوه‌هایی قرار داد و شما را از پاکی‌ها روزی بخشید، آیا پس به باطل ایمان می‌آورند و به نعمت الله آن‌ها کفر می‌ورزند؟

باز الله، الله چه کسی است؟ اول صفحه دارد الله را معرفی می‌کند. الله که هست؟ الله می‌فرماید که: «برای شما از جنس خودتان یعنی از جنس انسان برای شما همسرانی آفرید.» برای زن شوهر آفرید، برای مرد زن از جنس خودش آفرید که با آن انس بگیرد این یک نعمت که بین‌شان مهر و محبت باشد، عشق‌ورزی و علاقه و آرامش باشد، الله این را برای شما قرار داد، همین‌جوری نبود، عادی و معمولی و طبیعی نبود، الله برای شما اینجوری همسر قرار داد بعد از همان همسران شما برای شما فرزندانی قرار داد، «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ» از همان همسر شما بچه‌دار شدید حالا دیگر بچه دارید این هم نعمت دوم، الله برای شما قرار داد؛ این بچه‌ها چقدر شیرین، چقدر دوست داشتنی، بزرگتر شدند کمک و همکار و در کنار پدر، در کنار مادر و همچنین «حَفَدَه» برای شما نوه‌هایی قرار داد حالا دیگر آن پدربزرگ، مادربزرگ دارند عشق می‌کنند، از وجود نوه‌ها در کنارشان در اطراف‌شان لذت می‌برند، می‌روند، می‌آیند، می‌پرند، بازی می‌کنند بزرگتر شدند دست‌شان را می‌گیرند، کمک‌شان می‌کنند این هم نعمت بعدی الله این را برای شما قرار داد، الله قرار داد و شما را از پاکی‌ها روزی بخشید؛ هم آن‌چه که شما خودتان زحمت نمی‌کشیدید از این درخت و باد و باران و  چیزهایی که در طبیعت بیرون می‌آیند، این چهارپایان و عسل و همه این‌ها و یا اینکه شما می‌روید کار می‌کنید، پول در می‌آورید، از آن پاکی‌ها خرید می‌کنید، برای شما روزی بخشید این‌ها هیچ کدام عادی نبود، الله برای شما این روزی‌ها را عطا کرد پس دیگر حرف‌تان چه هست؟ حرف آخرتان چه هست؟ «أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ» آیا باز هم می‌خواهید به سمت باطل بروید. آن‌ها می‌گویند معبودان دیگر، آن مرده‌ها، آن بت‌ها، مجسمه‌ها به باطل ایمان می‌آورند؟ آن‌ها را سرا پا  چشم و گوش بسته، قبول دارند معبودان باطل را خدا می‌دانند؟ آن‌ها صاحب نعمت و ولی نعمت آن‌ها هستند؟ و نعمت‌های بزرگ، الله این همه نعمت، خودتان، بچه‌ها‌ی‌تان، نوه‌های‌تان، روزی‌های‌تان، کسب و کارتان، تمام آن‌چه که بیان فرمود این‌ها هیچی؟ به نسبت آن‌ها کفر می‌ورزند نمی‌خواهند ببینند چشم‌هایشان باز کنند؟ نمی‌خواهند این نعمت‌ها را ببینند و می‌خواهند کفر بورزند؟ می‌خواهند این کار را انجام دهند؟ سوال، جواب می‌خواهد.