سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7
سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286
سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200
سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176
سوره مائده
صفحه ۱۰۶ الی 127 / جزء ۶ و 7 / آیات 120
سوره انعام
صفحه 128 الی 150 / جزء 7 و 8 / آیات 165
سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206
سوره انفال
صفحه 177 الی 186 / جزء 9 و 10 / آیات 75
سوره توبه
صفحه 187 الی 207 / جزء 10 و 11 / آیات 129
سوره یونس
صفحه 208 الی 221 / جزء 11 / آیات 109
سوره هود
صفحه 221 الی 235 / جزء 11 و 12 / آیات 123
سوره یوسف
صفحه 235 الی 248 / جزء 12 و 13 / آیات 111
سوره رعد
صفحه 249 الی 254 / جزء 13 / آیات 43
سوره ابراهیم
صفحه 255 الی 261 / جزء 13 / آیات 52
سوره حجر
صفحه 262 الی 267 / جزء 14 / آیات 99
سوره نحل
صفحه 267 الی 281 / جزء 14 / آیات 128
سوره اسراء
صفحه 282 الی 293 / جزء 15 / آیات 111
سوره کهف
صفحه 293 الی 304 / جزء 15 و 16 / آیات 110
سوره مریم
صفحه 305 الی 312 / جزء 16 / آیات 98
سوره طه
صفحه 312 الی 321 / جزء 16 / آیات 135
سوره انبیاء
صفحه 322 الی 331 / جزء 17 / آیات 112
سوره حج
صفحه 332 الی 341 / جزء 17 / آیات 78
سوره مؤمنون
صفحه 342 الی 349 / جزء 18 / آیات 118
سوره نور
صفحه 350 الی 359 / جزء 18 / آیات 64
سوره فرقان
صفحه 359 الی 366 / جزء 18 و 19 / آیات 77
سوره شعراء
صفحه 367 الی 376 / جزء 19 / آیات 227
سوره نمل
صفحه 377 الی 385 / جزء 19 و 20 / آیات 93
سوره قصص
صفحه 385 الی 396 / جزء 20 / آیات 88
سوره عنکبوت
صفحه 396 الی 404 / جزء 20 و 21 / آیات 69
سوره روم
صفحه 404 الی 410 / جزء 21 / آیات 60
سوره لقمان
صفحه 411 الی 414 / جزء 21 / آیات 34
سوره سجده
صفحه 415 الی 418 / جزء 21 / آیات 30
سوره احزاب
صفحه 418 الی 427 / جزء 21 و 22 / آیات 73
سوره سبا
صفحه 428 الی 434 / جزء 22 / آیات 54
سوره فاطر
صفحه 434 الی 440 / جزء 22 / آیات 45
سوره یس
صفحه 440 الی 445 / جزء 22 و 23 / آیات 83
سوره صافات
صفحه 446 الی 452 / جزء 23 / آیات 182
سوره ص
صفحه 453 الی 458 / جزء 23 / آیات 88
سوره زمر
صفحه 458 الی 467 / جزء 23 و 24 / آیات 75
سوره غافر
صفحه 467 الی 476 / جزء 24 / آیات 85
سوره فصلت
صفحه 477 الی 482 / جزء 24 و 25 / آیات 54
سوره شوری
صفحه 483 الی 489 / جزء 25 / آیات 53
سوره زخرف
صفحه 489 الی 495 / جزء 25 / آیات 89
سوره دخان
صفحه 496 الی 498 / جزء 25 / آیات 59
سوره جاثیه
صفحه 499 الی 502 / جزء 25 و 26 / آیات 37
سوره احقاف
صفحه 502 الی 506 / جزء 26 / آیات 29
سوره محمد
صفحه 507 الی 510 / جزء 26 / آیات 38
سوره فتح
صفحه 511 الی 515 / جزء 26 / آیات 29
سوره حجرات
صفحه 515 الی 517 / جزء 26 / آیات 18
سوره ق
صفحه518 الی 520 / جزء 26 / آیات 45
سوره ذاریات
صفحه 520 الی 523 / جزء 26 و 27 / آیات 60
سوره طور
صفحه 523 الی 525 / جزء 27 / آیات 49
سوره نجم
صفحه 526 الی 528 / جزء 27 / آیات 62
سوره قمر
صفحه 528 الی 531 / جزء 27 / آیات 55
سوره رحمن
صفحه 531 الی 534 / جزء 27 / آیات 78
سوره واقعه
صفحه 534 الی 537 / جزء 27 / آیات 29
سوره حدید
صفحه 537 الی 541 / جزء 27 / آیات 29
سوره مجادله
صفحه 542 الی 545 / جزء 28 / آیات 28
سوره حشر
صفحه 545 الی 548 / جزء 28 / آیات 24
سوره ممتحنه
صفحه 549 الی 551 / جزء 28 / آیات 13
سوره صف
صفحه 551 الی 552 / جزء 28 / آیات 14
سوره جمعه
صفحه 553 الی 554 / جزء 28 / آیات 11
سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11
سوره تغابن
صفحه 556 الی 557 / جزء 28 / آیات 18
سوره طلاق
صفحه 558 الی 559 / جزء 28 / آیات 12
سوره تحریم
صفحه 560 الی 561 / جزء 28 / آیات 12
سوره ملک
صفحه 562 الی 564 / جزء 28 / آیات 30
سوره قلم
صفحه 564 الی 566 / جزء 29 / آیات 52
سوره حاقه
صفحه 566 الی 568 / جزء 29 / آیات 52
سوره معارج
صفحه 568 الی 570 / جزء 29 / آیات 44
سوره نوح
صفحه 570 الی 571 / جزء 29 / آیات 52
سوره جن
صفحه 572 الی 573 / جزء 29 / آیات 28
سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20
سوره مدثر
صفحه 575 الی 577 / جزء 29 / آیات 56
سوره قیامت
صفحه 577 الی 578 / جزء 29 / آیات 40
سوره انسان
صفحه 578 الی 580 / جزء 29 / آیات 31
سوره مرسلات
صفحه 580 الی 581 / جزء 29 / آیات 50
سوره نباء
صفحه 582 الی 583 / جزء 30 / آیات 40
سوره نازعات
صفحه 583 الی 584 / جزء 30 / آیات 46
سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42
سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29
سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19
سوره مطففین
صفحه 587 الی 589 / جزء 30 / آیات 36
سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25
سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22
سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17
سوره اعلی
صفحه 591 الی 592 / جزء 30 / آیات 19
سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25
سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30
سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20
سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15
سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21
سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11
سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8
سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8
سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19
سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25
سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8
سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8
سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9
سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱
سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8
سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹
سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷
سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
هنوز پرسشی پرسیده نشده
اولین کسی باشید که سؤال خود را مطرح می کنید! در مرحله بعدی می توانید جزئیات را اضافه کنید.
یک پرسش جدید بپرسید
افزودن پاسخ
دانلود فایل تصویری دانلود فایل صوتی پرسش و پاسخ صفحه
صفحه 271
«وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ ۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ»(نحل/۳۵)
و کسانی که شرک ورزیدند گفتند: «اگر الله میخواست ما کسی دیگر را بندگی نمیکردیم هیچ چیزی، (ما غیر از الله کسی را بندگی نمیکردیم) نه ما و نه پدرانمان و بدون اجازه او هیچ چیز را حرام نمیشمردیم، همینجور عمل کردند کسانی که قبل از آنها بودند پس آیا بر پیغمبران وظیفهای جز رساندن آشکار هست؟
بعد از اینکه وارد حوزه کافران و متکبران شد و برای اینکه آنها به انگیزههای پنهانشان برسند خواستههای نفسانیشان را ارضا کنند آنها یک سری موانع و مزاحمهایی در زندگی دارند و آن مزاحمها آن فشارهایی است که امکان دارد برایشان باشد؛ فشار مسئولیت اعمالشان، پاسخگویی اعمالشان، فشار حضور خدا یا قیامت یا چیزهای دیگر حالا میخواهند آن فشارها را از سرشان دفع کنند یکی از مسائلی که باعث میشود فکرشان به آن جاها برود اینکه کارهایشان را به گردن کس دیگری بیندازند تا خودشان راحت شوند و بهترین کسی که اینجا پیدا میکنند خداست مشرکان میگویند حالا مشرکان نه، لزوماً بتپرستان (هر کسی که یکتاپرست نباشد مشرک است.) حالا آن چیست یا آن مسئله امکان دارد یک شخصی باشد امکان دارد یک جسمی باشد و امکان دارد یک شیء بیرونی نباشد انگیزههای درونی باشد، آنها میگویند ما این کارهایی را که داریم انجام میدهیم خدا میخواهد، اگر خدا نمیخواست که ما جز تو کسی را بندگی نمیکردیم، «مَا عَبَدْنَا» بندگی، باز هم یعنی ما فرمانبر آن نمیشدیم لابد خدا خواسته که ما (ما و پدرانمان) فرمانبر چیزهای دیگر هم شویم؛ یکی در زمینه بندگی اگر خدا نمیخواست ما کس دیگری را بندگی نمیکردیم و دوم در زمینه قانون گذاری و شریعت «وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ» در قانون گذاری که در مخالف و معارض قانون گذاری خداست هم که ما داریم دست و پا میآوریم، خودمان یک چیزهایی را ترویج میدهیم، چیزهایی را حلال میکنیم، حرام میکنیم، اگر خدا میخواست هم جلومان را میگرفت پس ما که داریم این کار را انجام میدهیم لابد خدا خواسته، راضی است میفرماید که: «نه که اینها، نسلهای قبلی هم، مشرکان نسلهای قبلی هم همین کارها را میکردند.» نفرمود که همین حرفها را میزدند، آنها که این حرف را زدند: «قَالَ الَّذِينَ»، میفرماید: «كَذَٰلِكَ فَعَلَ» نسلهای قبلی همین کارها را میکردند چون یک سری کارهایی را انجام میدادند که باعث شده این حرف را بزنند که گردن خدا بیندازند حالا این آیه حرفشان را به وسیله همین عبارت رد میکند و دارد میگوید که این حرفشان صحت ندارد، باطل است، این یک مغالطه است که کارهای خودشان را میخواهند به گردن خدا بیندازند که خدا خواسته و میفرماید که: «پیغمبر هم جز اینکه خیلی واضح به مردم توضیح دهد هیچ وظیفهی دیگری ندارد.» و این مغالطه به این شکل که حالا در آیات قبل در آیات بعد این موضوع واضح میشود که آن مغالطهشان کجاست در حالی که واقعیت است که خدا بر همه چیز مسلط است و آنها این را میدانستند، شنیده بودند، اصلاً اعتقاد داشتن به الله که آفرینندی عالم الله است کس دیگری نیست ولی چیزهای دیگر را دخیل میدانستند و میفهمیدند که به حرف خدا باید گوش داد منتها در کنار خدا هم چیزهای دیگه از ما خواستند که بهتر و منفعتش بیشتر بود به آنها هم باید گوش داد، خدا را مؤثر در عالم میدانستند میگفتند قدرت خدا که بیانتهاست، همه چیز را آفریده، همه چیز را دارد کنترل میکند، ما هم یکی از چیزها اگر خدا نمیخواست که ما آن کار را انجام دهیم جلومان را میگرفت، خدا که قدرتش بیانتهاست نمیگذاشت که ما آن کار را انجام دهیم حال یعنی آن قسمتی که همه چیز در ملکیت خداست ما و کارهایمان هم در ملکیت خداست و هر آنچه در بیرون دارد اتفاق میافتد کار خداست پس ما هم کار خداییم در نتیجه خدا خواسته که ما این کارها را انجام دهیم غافل از این قسمت که انسان وقتی در ملکیت خدا هست یک قسمت از ملکیت را خدا به انسان تفویض کرده، به او اختیار داده و میتواند که خودش را از فرمان خدا خارج کند و باب دل خودش کار را انجام دهد، راهی که دلش میخواهد برود این را خدا در اختیار انسان گذاشته؛ این تکه را میخواهند پاکش کنند که بگویند ما مثل سنگ و درخت و کوه هستیم، ماهیچ چارهای نداریم مجبوریم این کارها را انجام دهیم همین باعث شده بود که یکسری کارهایی قبلش انجام دادند، یکسری کارهایی را بعد از این مغالطه میخواهند انجام دهند، همچنان روش خودشان را پیش بروند و به همین خاطر این حرف را میزنند میفرماید: «پیغمبران که به خاطر حرفشان آنها را نمیتوانند بکشند یا آنها را وادار به انجام کارهای خوب کنند پیغمبران فقط میگویند وظیفهی دیگری ندارند، آنها هستند که تصمیم میگیرند آن اختیاری که خدا به آنها داده چطوری از آن اختیارشان استفاده کنند یا سوءاستفاده کنند.»
«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ ۚ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ»(نحل/۳۶)
و قطعاً ما در میان هر امتی پیامبری فرستادیم که الله را بندگی کنید و از طاغوت اجتناب کنید (دوری گزینید) و عدهای از آنها هستند کسی که الله هدایتش داد و عدهای از آنها هستند کسی که دلالت بر آنها محقق شد و شما بر زمین بروید بچرخید، نگاه کنید که عاقبت انسانهای مکذب (دروغ پندار) چه جوری بوده است!
در ادامه آن پیغمبرانی که وظیفهشان فقط توضیح دادن است، آموزش دادن است میفرماید که: «کل آدمهای گذشته هم به همین شکل بوده و ما در میان هر امتی رسولی، یک قاصدی فرستادیم.» حالا رسول، رسول خدا باشد به صورت مستقیم یا یک فرستادهای که از طرف پیغمبر خدا باشد، رسالت الهی بر گردنش باشد ولو که پیغمبر مستقیم خدا نباشد ولی رسالت خدایی بر دوشش هست یک چیزهایی را از کتاب خدا فهمیده و آن را به مردم میرساند. در میان هر امتی میفرماید که: «ما این قاصدان را فرستادیم با این رسالت که «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» فقط الله را بندگی کنید و از طاغوت دوری کنید، «الطَّاغُوتَ» هر چیزی که میخواهد مردم را زیر سلطه خودش بکشد و از مردم بیگاری بکشد، از آنها فرمانبری میخواهد آن میشود طاغوت، حالا امکان دارد یک شخصیت باشد، حکومت باشد، یک شهرت باشد آدم به خاطر قدرت یا به خاطر یک منفعت یا به خاطر یک فرهنگ، یک ساختار، یک مجموعه به هر حال هر چیزی که آدم حاضر باشد به خاطر آن پا روی اخلاق و ایمانش بگذارد میشود طاغوت، حالا میفرماید که کل پیغمبران حرفشان این بوده که شما الله را محور زندگیتان قرار دهید و از طاغوت که میخواهد از شما کار بکشد از آن اجتناب کنید، پس فرمود که از طرف خدا همه چیز واضح شده، این رسالت برای انسانها فرستاده اما از طرف مردم عده این هستند عدهای آن هستند و شما خیلی راحت وقتی در دنیا دقت کنید، به مردم توجه کنید متوجه میشوید که چقدر عملکرد انسانها با همدیگر متفاوت است؛ بعضیها خوب هستند، بعضیها بد هستند، بعضیها وجدان دارند، انصاف دارند، بعضیها واقعاً بیوجدان و بیاحساس هستند و شما اگر در زمین بگردید اینها را میتوانید مشاهده کنید و انسانهای مکذب که خلاف رسالت پیغمبران عمل کردن شما میبینید که سرنوشتان چطور بود!
«إِنْ تَحْرِصْ عَلَىٰ هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ ۖ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ»(نحل/۳۷)
اگر تو حریص باشی (خیلی علاقمند بر هدایت آنها باشی) پس بیشک الله کسی را که گمراه کرد هدایت نمیدهد و برایشان هیچ یاریگری هم نیست.
یعنی آنهایی که خواهان گمراهی هستند یک سری اسباب و لوازم گمراهی را در پیش میگیرند؛ منفعت خواهی و منفعت پرستی و قدرت و شهوت و هزار مسئله دیگر انگیزههای پنهانی که دارند و به خاطر آن انگیزهها دارند پیش میروند آن آدم که دارد حقیقت را میفهمد و به خاطر یک سری منافع، حقیقت را دارد لگد مال میکند تو هر چقدر هم بر آنها حریص باشی ولی این شخص که خدا به خاطر آن نیتهای بدش گمراهش کرده تو نمیتوانی هدایتش دهی و هیچکس هم نیست که کمکش کند چون خودش میخواهد که به خودش کمک کند یعنی پیامبر چقدر دارد مهربانی میکند به نسبت مشرکان، آدمهای متکبر، مغرور، خودخواه باز هم پیغمبر حرص دارد بر اینکه آنها را متوجه اشتباهشان کند ولی آن کسی که نمیخواهد آن کسی که دستش را دراز نمیکند تو نمیتوانی او را از چاه بالا بکشی.
«وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ ۙ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ ۚ بَلَىٰ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»(نحل/۳۸)
و خیلی محکم به الله قسم میخورند که الله کسی که مرد را زنده نمیکند، آری! حتماً زنده میکند این وعدهای است بر او وعده ای حقیقی، (قول و قرار قطعی بر الله) که آنها را زنده کند ولی اکثریت مردم نمیدانند.
و باز از عملکرد مشرکان برای اینکه راحت شوند از فشارهای بیرونی، فشار وجدان، مسئولیت، خدا، پاسخگویی قیامت بعد از آن صحبتی که میخواستند که مجموعهای از کارهایشان را گردن خدا بیندازند بروند به سمت اینکه ما مجبوریم (جبر گرایی و تقدیر) حالا یک کار دیگر برای رسیدن به آن هدفشان! میگویند که: آن هم خیلی محکم، قاطع، قسم میخورند هزار بار هم حاضرند قسم بخورند که آدم که مرد خدا زندهاش نمیکند، اصلاً با عقل جور در نمیآید، اصلاً علم تأیید نمیکند که آدم وقتی که به خاک تبدیل شود از نظر فیزیکی شیمیایی تغییر اساسی در انسان رخ بدهد چطور امکان دارد این جسد دوباره زنده شود! امکان ندارد و با قاطعیت قسم میخورند حالا با استدلال و شواهد علمی که خدا هر کس را که مرد دوباره زنده نمیکند پس بگذارید ما هرجور که خودمان خواستیم زندگی کنیم، بخوریم، بنوشیم، بپوشیم هر کاری دلمان خواست انجام دهیم ولی میفرماید: «این فقط برای برون رفت از آن مسائل است برای اینکه خودشان را راحت کنند.» ولی از اینور که خدا مبعوث نمیکند میفرماید: «بَلَىٰ» حتماً خدا مبعوث میکند، دوباره آنها را زنده میکند، این یک وعدهای هست، قول قطعی هست که این کار را انجام بدهد. سوره مبارکه نخل هستیم و روی همین قضیه قیامت کار میکند از اولین آیه آن ریشه را کاشت ««أَتَىٰ أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ» آن که صددرصدی است، قیامت میآید حالا باز تاکید میکند که حتماً الله قیامت را میآورد ولی اکثریت مردم نمیدانند، اصلاً به این قضیه توجه نمیکنند که چقدر این قضیه و این قانون و وعده خدا چقدر مهم است! چقدر در خوشبختی و بدبختی مردم تأثیر دارد! ولی مردم به این قضیه توجه نمیکنند.
«لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كَانُوا كَاذِبِينَ»(نحل/۳۹)
تا برایشان روشن کند آن چیزی که در موردش اختلاف داشتند و تا بدانند کسانی که کفر ورزیدند که آنها دروغ میگفتند.
آری! حتماً الله دانه دانه مردم را بعد از مردنشان زنده میکند، زنده میکند تا برایشان مشخص کند در آن قضایایی که با هم اختلاف داشتند.
مردم در دنیا، آن داد و فریادهایشان، آن نزاع و کشمکششان روی یک سری مطالباتی، حق و حقوقی، درست یا نادرستی و این چیزها بوده؛ یکی میگفت این زمین مال من است اون یکی میگفت مال من است، این یکی میگوید من مدرک دارم یکی میگوید مدرک مال من است، یکی میگوید حق من است آن یکی میگوید حق من است، این یکی میگوید تو اشتباه کردی میگوید تو اشتباه کردی و کلاً در فضای بین دوستان، خانواده با اجنبی با مشتری با همه کس این اختلاف نظر وجود دارد؛ این تفاوتها، اختلافات، حق به جانبها، میفرماید قیامت میآید تا خدا روشن کند همان کسانی که در دنیا با هم اختلاف داشتند، نزاع داشتند تا مشخص کند که کدام درست میگفت کدام غلط، کدام حق میگفت کدام ناحق، تمام این حرفها را خدا آنجا برای مردم اثبات کند که در دنیا چه خبر بوده یعنی نتیجه دنیا، تکلیف دنیا اینجا که هیچکس نتوانسته تا حالا مشخص کند خدا میفرماید: «قیامت را میآورد تا این را تکلیفش را مشخص کند برای این همه انسان» البته خیلی کار بسیار بزرگ و سختی است فقط از قدرت خدا برمیآید که این همه نزاع و اختلاف و خصومت و همه این اختلاف نظرها اختلاف دیدگاه ها کدام درست است و کدام غلط! مردم همه گیج هستند ولی میفرماید قیامت میآید تا مشخص شود که چه کسی درست و چه کسی نادرست میگفته» یکی میگوید از حلال و حرام گرفته، از شریعت گرفته، از نماز و اینها یکی میگوید خیلی خوب است یکی میگوید اصلاً نماز به درد نمیخورد، یکی میگوید قرآن کلام خدا هست یکی دیگر میگوید نیست، یکی میگوید محمد پیغمبر بوده است یکی میگوید شخص نابغهای بوده است، هزاران حرفهای عجیب و غریب! میفرماید: «قیامت میآید تا تکلیف همهشان را که در آن اختلاف داشتند الله مشخص کند، مثل روز جلوی چشم همگان روشن کند.» این یک هدف برای قیامت و هدف دوم و تا بدانند کسانی که کافرند دروغ گفتند خدا رهایشان نمیکند که کافران به همین سادگی بگویند این دنیا آخرش و سر و تهاش همین است و اصلاً دنیای دیگری وجود ندارد قسم میخوردند که آدم وقتی مرد خدا زندهاش نمیکند آیه قبل میفرماید که: «خدا آنها را زنده میکند تا به آنها اثبات کند که دروغ میگفتند.» هرچند که اینها خیلی صادقانه میگفتند که خدا مبعوث نمیکند چون قسم میخوردند قسم محکم هم میخوردند ولی خدا اثبات میکند که دروغ میگفتند چون پشت آن قسم قطعی هدف و انگیزه بود، مجبور بودند قسم بخورند برای اینکه یک سری چیزهایی ته دلشان بود که به آن برسند و قیامت مانع بود مشکل بود و یک سری تکبرها، نپذیرفتن، حرف دیگران را قبول نکردن، فقط خودشان را قبول داشتن، دیگران را نادان دانستن، پیغمبران را عربها را افراد را به عنوان سودجو، چیزهای دیگر دانستن، اینجور نگاههای تحقیرآمیز! اینها که پشت قضیه بود تا خدا برایشان اثبات کند که اینها دروغ میگفتند و با این دروغها به آن انگیزهها و نیات سوءشان رسیدند که قیامت نیست تا برایشان این را اثبات کند.
«إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»(نحل/۴۰)
بیشک که گفتار ما به هر چیزی زمانی که ما آن را اراده کردیم که بگوییم به آن که باش پس میشود.
میفرماید اینها میگویند که قیامت نیست؛ صددرصد هست، خدا وعده داده و میآورد تا تکلیف اینها را مشخص کند و برای آوردنش هم برای ما کاری ندارد میفرماید: ما (الله) هر چیزی که اراده کنیم (این خداست که دارد حرف میزند) میگوید: «ما زمانی که چیزی را اراده کردیم کافی است که دستور دهیم و دستور ما به نسبت هر چیزی وقتی آن را قصد کردیم، اراده کردیم کافیست که به آن دستور دهیم که تبدیل به یک چیز شود و به وجود بیاید و صددرصد آن به وجود خواهد آمد.» قدرت مطلق خدا! اینجا هیچ برو برگشتی، اما و اگری هم وجود ندارد یعنی همانطور که شما میبینید خدا امر کرد و خورشید را خواست بسازد و الان خورشید هست، ماه را اراده کرد که بسازد و الان هست، این زمین این انسان تمام چیزهایی که از اول سوره مبارکه نحل دارد بیان میکند از آن چهارپایان و آب و باران و ثمرات و درختان و همه چیز که آنها را خدا اراده کرد و شد و الان هست و کسی منکرش نیست خورشید هست، ماه هست، انسان هست، «لِشَيْءٍ» هر چیزی، اینها شامل «شَيْءٍ» میشود، تمام چیزهایی که هست، خدا اراده کرد و الان هست، یک آدم کوچولو هم این آدم هم روز قیامت با همین فرمان که بقیه چیزها الان هست با همان فرمان آن هم خواهد بود و همچنان هم ادامه خواهد داشت؛ دستور به ایجاد چیزها و ساختن چیزها بعد از قیامت هم همچنان ادامه خواهد داشت، این آفرینش خواهد بود برای همیشه هم خواهد بود، خدا میگوید که: «برای ما که کاری ندارد.» حالا چه با علت و معلول و اسباب و مسببات باشد امر خداست «کُنْ فَیَکُون» هیچ فرقی ندارد و یا اینکه یهویی و بدون اسباب و علل باشد باز هم «کُنْ فَیَکُون» هست و آن هم ایجاد میشود، برای خدا هیچ تفاوتی ندارد.
«وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً ۖ وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ»(نحل/۴۱)
و کسانی که در راه الله هجرت کردند (در زمینه الله هجرت کردند) بعد از اینکه به آنها ستم شد قطعاً برایشان در دنیا مکان خوبی را فراهم میکنیم و شکی هم نیست که آخرت بهتر و بزرگتر است اگر بدانند.
این آیه در مورد مهاجرت صحبت میکند «وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ» در مسیر خدا برای خدا هجرت کنند حالا در فضایی که این آیه دارد صحبت میکند انسانهای متکبر، طاغوتها، حکومت های خودکامه، افراد خودکامه، فرهنگها و جو و شرایط به گونهای که خیلی از مردم را زیر سلطه خودش میکشاند و جوری آنها را در زندگی در تنگنا قرار میدهد که نتوانند در فضای آزاد خدا را بندگی کنند از طاغوت و انسانهای متکبر و بندگی غیر خدا و اینها که صحبت کرد امکان دارد که جو و شرایط باعث شود که آدم در این موقعیت (موقعیت شرک آمیز، جامعه شرکآلود) باقی بماند حالا اینجا راهکار جلو پای انسانها میگذارد به نام مهاجرت و میفرماید کسی که نتوانست در محل زندگی خودش دیندار باشد، خدا را بندگی کند هر کس که برای خدا هجرت کرد بعد از اینکه ستم قرار گرفت میفرماید وقتی که ترک دیار میکند جای دیگری میرود آن سرزمین مقصد در سرزمین مقصد میفرماید که: «ما جای خوبی برایش مهیا میکنیم.» اینجور نیست که تلف شود در دنیا مهاجرت با انگیزههای مختلف انجام میشود در کل دنیا هم هست؛ یکی برای اینکه به یک رفاهی برسد، یکی اینکه در جامعه خودش از نظر امنیت جانی، امنیت مالی، امنیت شغلی، از نظر تحصیل از نظر امکانات و خیلی انگیزهها و مقاصد دیگر چون نمیتواند در کشور خودش راحت باشد، آزاد باشد مهاجرت میکند به جایی که بتواند به یک تحصیل بهتر به یک امکانات و رفاهیات و امنیت بهتر برسد این (مهاجرت) یک چیز جا افتاده است و این آیه در مورد مهاجرت برای خدا نه برای تحصیل و برای رفاه و … دارد برای خدا بیان میکند که این یکی مهاجرت به خاطرش خیلی کم در دنیا اتفاق میافتد برای جنگ برای چیزهای دیگر هست برای ناامنی هست ولی برای خدا وقتی مورد ستم قرار میگیرد که نمیتواند دیندار باشد میفرماید حالا کسانی که برای این انگیزه مهاجرت میکنند از سرزمین مبدأ میروند به یک کشور مقصد دیگر مهاجرت میکنند میفرماید: «در آن کشور مقصد ما برایشان در همین دنیا جای خوبی برایشان فراهم میکنیم.» قسم هم میخورد « لَ» تأکید و نون آخر هم تأکید «لَنُبَوِّئَنَّهُمْ» بیشک صددرصد برایشان در همین دنیا سکونت خوبی، اسکان خوبی برایشان مهیا میکنیم و میفرماید که: «چون به خاطر خدا ترک دیار کنند اجر آخرت که خیلی بزرگتر از این پاداش دنیاست البته اگر این قضیه را بدانند، باورشان شود.
«الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»(نحل/۴۲)
کسانی که صبر پیشه کردند و بر پروردگارشان توکل میکنند.
نه البته برای هر کسی! وقتی که مهاجرت کرد برای کسانی که صبوری میکنند؛ امکان دارد روز اول، ماه اول، سال اول در سختی باشند چون مهاجرت سختی خاص خودش را دارد در آن کشور مقصد آنجا غریبه به حساب میآید اختلاف فرهنگی، اختلاف نژادی، امکان دارد مورد بیعدالتی قرار بگیرد تبعیض نژادی و مسائل دیگر، امکان دارد اذیت شود در نگاه مردم، نوع نگاهشان، به مشکل مالی بر بخورد، غریبه هست، از نظر شغلی ممکن است به سختی بخورد میفرماید: «کسانی که صبوری میکنند بعد از هجرت ادامه میدهند صبوری میکنند تلاش میکنند و بر پروردگارشان توکل میکنند ادامه میدهند به الله ایمان دارند که الله در حالی که دارند تلاش میکنند الله هم کمکشان میکند، توکلشان بر خداست، قطع امید نمیکنند، ناامید و مأیوس نمیشوند ادامه میدهند اینها صددرصد در همین دنیا اسکان خوبی گیرشان میآید اجر آخرت هم معلوم است که بهتر و بزرگتر است.»