سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7

سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286

سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200

سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176

سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11

سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20

سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42

سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29

سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19

سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25

سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22

سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17

سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25

سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30

سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20

سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15

سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21

سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11

سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8

سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8

سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19

سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25

سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8

سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8

سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9

سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱

سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8

سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹

سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷

سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

صفحه 266 / جزء 14 / آیه 71 الی 90

 دانلود فایل تصویری   دانلود فایل صوتی ​  پرسش و پاسخ صفحه

تلاوت این صفحه:

صفحه 266

«قَالَ هَؤُلاء بَنَاتِي إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ» (حجر/۷۱)
گفت اگر قصد کاری دارید این‌ها دختران من هستند.

داستان پیامبر لوط علیه‌السلام از آیات قبل شروع شد که قومی بودند دچار انحراف جنسی شده بودند. و برای پیامبر لوط (ع) مهمانانی آمد و ایشان در مشقّت افتاد، چون آن‌ها ناجوانمردانه و خیلی به حساب با کمال بی‌احترامی حمله بردند به خانه‌ی پیامبر لوط (ع) و برای این که او را تنبیه کنند، خواستند که به مهمان‌هایش دست درازی کنند. البته پیامبر لوط را می‌خواهند با این کارشان تنبیه کنند، مجازات کنند، چرا؟! چون به آن‌ها حرف‌های خوب زده، آن‌ها را به کارهای درست، به مسیر درست زندگی راهنمایی کرده و حالا از دستش عصبانی هستند‌. خواستند او را از شهر بیرون کنند، نکردند و الان او را نهی کرده‌اند، بازداشته‌اند که با هیچ کسی در ارتباط نباشد. فقط خودت حق زندگی داری، نه حق حرف زدن و نه حق ارتباط با دیگران. حالا وقتی آمدند مهمان‌ها دیگر رفتند به همدیگر خبر دادند که بیایید وقتش است.

و حالا پیامبر لوط (ع) به هر قیمتی است می‌خواهد آن‌ها را دور کند، شرشان را از سر مهمان‌هایی که برایش آمده‌اند کم کند، می‌گوید که شما اگر واقعاً نیاز جنسی دارید این دختران من هستند، با ایشان ازدواج کنید؛ یعنی می‌خواهد به هر قیمتی شده آن‌ها را از سر مهمان‌هایش منصرف کند. و البته یک پیامبر و یا یک بزرگ‌تر در یک شهر، انگار کل دختران آن شهر دختر خودش است، همان‌طوری که یک بزرگی به یکی می‌گوید: پسرم! دخترم! حالا دخترهای خودش از جهت ازدواج و باقی دخترهای مردم، می‌گوید این‌ها دخترهایم هستند؛ شما اگر قصد ازدواج دارید، قصد مسائل شهوانی دارید، شما ازدواج کنید. اگر شما واقعاً به این مسأله نیاز دارید چنین کاری می‌خواهید انجام دهید.

«لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ» (حجر/۷۲)
قسم به عمر تو (به زندگی تو) ای پیامبر! که آن‌ها در مستی‌شان سرگردان و حیران هستند. (آن‌ها عقلشان را از دست داده‌اند.)

یعنی این حرف‌ها را اصلاً نمی‌شنوند؛ یعنی کسی که در فکر یک چیزی رفت و اعتیاد پیدا کرد به یکسری مسائلی، دیگر در همان اعتیادش غرق می‌شود، دیگر این حرف‌ها را نمی‌شنود، عقلش از بین می‌رود. می‌گوید آن‌ها در این مستی‌شان «فِي سَكْرَتِهِمْ»: در این مستی‌شان سرگردان و حیران هستند، عقلشان پریده، این‌ها هیچ‌ چیزی نمی‌شنوند، هیچ‌ چیزی نمی‌فهمند، هیچ‌ چیزی نمی‌بینند، این‌ها دیوانه هستند، این‌ها عقلشان را از دست داده‌اند. دیگر با همین غوطه‌ور شدند در مسائل شهوانی و مسائل هم‌جنس‌بازی و تنها جایی که قسم می‌خورد یا تنها شخصی که قرآن به جانش و به زندگیش قسم می‌خورد پیغمبر (ص) است، «لَعَمْرُكَ»: قسم به این جان تو، قسم به زندگی و عمر تو ای پیامبر! یعنی عمر پیامبر خیلی باارزش است و خدا دارد به آن قسم می‌خورد و آدم عمرش باارزش می‌شود وقتی که با خدا در ارتباط باشد، یک ارتباط خوب و برای دیگران هم مبارک باشد به مثل پیامبر (ص).

«فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ» (حجر/۷۳)
در نتیجه فریاد مهیبی آن‌ها را در وقت اشراق فرا گرفت.

«مُشْرِقِينَ»: اول صبح، و آن ملائکه آمدند به پیامبر لوط گفتند ماجرا را که چه خبر است فردا! آن‌ها دیگر تا صبح ریشه‌شان از این زمین برداشته شده و بعد وقتی دیدند پیامبر لوط خیلی در زحمت افتاده گفتند که غصه نخور ما ملائکه هستیم، آن‌ها که دستشان به ما نمی‌رسد. و شبانگاه پیامبر لوط (ع) با خانواده‌اش از آن‌جا رفت و ماند آن شهر سدوم و آن انسان‌های خلاف‌کار که عذاب بر سرشان آمد. یک فریاد مهیبی، یک صدای وحشتناکی در وقت صبحگاهان به گوش رسید.

«فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ» (حجر/۷۴)
پس قرار دادیم بالای آن را پایینش، و ریختیم بر سرشان سنگ‌هایی از جنس گل، سنگ‌های آتشین.

بعد از آن صدا، یعنی صدای یک انفجار و بعد از انفجار شهرشان زیر و رو شد یعنی آن‌چه که سقف بود، بالا بود، «فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا»: آن که بالای خانه بود، ریخت پایین: «سَافِلَهَا»، حالا در اثر یک زلزله‌ای بسیار شدید همراه با آن کوه‌های آتشفشان که فعّال می‌شود، یک حرکت و زلزله‌ای، و بعد فوران می‌زند آن سنگ‌های آتشفشان و بر سرشان می‌ریزد «وَأَمْطَرْنَا»، می‌ریزد بر سرشان سنگ‌های آتشین، «سِجِّيل»: سنگ‌های گل، تبدیل به سنگ شده از جنس گل و مذاب است آتشی است. و یا امکان دارد هم یکی از اجرام آسمانی منفجر شده؛ مثلاً شهاب سنگ دچار یک به حساب انفجاری شده و قطعاتش، ذرات و تکه‌هایش ریخته روی سر شهرشان و شهر سدوم را به زیر گرفته و آن‌ها را نابود کرده دیگر هر چه که سقف خانه است همه با خاک یکسان کرده، پایین ریخته، هم به خاطر داغ بودن و آتشین بودنش و هم به خاطر سنگینی تکه‌هایش دیگر شهرشان با خاک یکسان می‌شود. این شد عاقبت قومی که دچار انحراف می‌شوند و کسی که راهنمایی‌شان می‌کند، یک دلسوزی هم که به آن‌ها می‌گوید به حرف‌هایش بی‌توجه هستند، این هم سرنوشت و عاقبت‌شان.

«إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ» (حجر/۷۵)
بدون شک که در آن قطعاً نشانه‌هایی است برای انسان‌هایی که دقت می‌کنند و در جستجو هستند.

«مُتَوَسِّم»: کسی که دنبال علامت است. «وَسْمْ»: یعنی علامت، نشانه، کسی که در جستجوی علامت است: «مُتَوَسِّمِين»، برایشان می‌گوید که برای این افراد این خیلی نشانه‌ها است، عبرت‌ها است، خیلی آموزه‌ها و پند و عبرت‌ها است برای افراد باهوش، جستجوگر و افرادی که کاوش می‌کنند، کاوشگر هستند. حالا امکان دارد هم که کاوشگرهای باستانی یعنی در جستجوی علامت هستند، جایی نشانه‌ای از تاریخ، از قرآن، کتاب‌های آسمانی دیگر یا از نشانه‌های روی زمین یا از صحبت‌های دیگران، یک نشانه‌ای که فلان جا شهری بوده، این‌طور شده، نابود شده و دنبال می‌گردند از آن علامت‌ها، کاوش می‌کنند، زمین را حفّاری می‌کنند و می‌خواهند از آن آثار باستانی چیزهایی را کشف و ضبط کنند این افراد هم «مُتَوَسِّم» هستند و این افراد اگر بروند دنبالش می‌گوید خیلی نشانه‌ها می‌توانند پیدا کنند و از این شهر که چه بلاهایی بر سر این شهر ریخته.

«وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُّقِيمٍ» (حجر/۷۶)
و بدون شک که آن در راه وجود دارد. (مقیم است، باقی است.)

باز هم در مورد آن شهر می‌گوید، دارد آدرس می‌دهد، می‌گوید آن کس که کاوشگر است برود ببیند، متوجه می‌شود که چه خبر شده آن زمان بر سر آن قوم، این یک (آیه‌ی ۷۵)، آیه‌ی ۷۶ می‌گوید شما اصلاً بروید که نشانه‌ها و آثار هلاکت آن قوم وجود دارد؛ چون زمین است دیگر، زمین که از بین نمی‌رود، چیزهایی که زیر زمین مدفون می‌شوند، ممکن است ده‌ها هزار سال قبل هم باشد همچنان وجود دارند، این‌که حدود چهار هزار سال قبل بیشتر هم نیست. می‌فرماید که شما اگر بروید الان آثارش وجود دارد، «مُّقِيم»: یعنی باقی‌مانده‌، آثارش است، نشانه‌هایش وجود دارد، و «لَبِسَبِيلٍ»: یعنی داخل راه که شما می‌روید می‌توانید در آن منطقه شهرشان را پیدا کنید، دنبال آثارشان بگردید و ببینید.

«إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ» (حجر/۷۷)
بدون شک که در آن قطعاً نشانه‌ای است برای انسان‌های با ایمان.

حالا این‌جا کاوشگران گفت، اصلاً امکان دارد ایمان داشته باشند یا نداشته باشند، ولی کسی هم که به حرف خدا اعتماد دارد و ایمان دارد آن شخص مؤمن است برای این مؤمنان هر جایی از کره‌ی زمین که باشند، در هر عصر و زمانه‌ای که باشند، آن شهر و نشانه‌هایش پیدا کنند یا نکنند، با چشم ببینند یا نبینند مهم نیست، ایمان دارد و از روی ایمان به الله که الله فرموده ما اين کارها را انجام دادیم ایمان دارد و عبرت می‌گیرد که الله چه قدرتی دارد و برای انسان‌های مجرم و خلاف‌کار چه عقوبت‌هایی برایشان یا بر سرشان فرود می‌آورد، این هم برایشان یک عبرت است، درس زندگی است.

«وَإِن كَانَ أَصْحَابُ الأَيْكَةِ لَظَالِمِينَ» (حجر/۷۸)
و همانا که اصحاب أیکه قطعاً ظالم بودند.

اصحاب ایکه قوم شعیب هستند، یعنی شهری که پر از درخت است. أيکه یعنی درخت، جنگل. شهرشان خیلی سرسبز بوده، میوه‌ها و درختان فراوان، ولی می‌فرماید که آن‌ها ظالم بودند. با وجودی که همه‌ی نعمت‌ها از نظر سرسبزی و طبیعت و چشمه و جویبار و رود و درخت و میوه و همه چیز داشتند، هوای بسیار خوب و مطبوع عالی ولی ظالم بودند.

«فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِينٍ» (حجر/۷۹)
اما ما از آن‌ها انتقام گرفتیم، و همانا که آن دو تا سر راه واضح وجود دارند.

باز هم اصحاب ایکه (قوم شعیب) می‌فرماید باز هم چون به خاطر ظلمی که کردند ما آن‌ها را هم «فَانتَقَمْنَا»: یعنی ما کارهایشان را مورد پیگرد قرار دادیم؛ این می‌شود انتقام، یعنی کسی که یک کاری خلاف و جرمی انجام می‌دهد آن مجرم رها نمی‌شود، آن مجرم تعقیب می‌شود و بالاخره به مجازاتش می‌رسد این می‌شود انتقام از آن شخص و پیگرد کارهای خلاف آن شخص. ما آن‌ها را مورد تعقیب قرار دادیم و آن‌ها را مجازات کردیم و می‌فرماید «وَإِنَّهُمَا»: هر دوی آن‌ها هم قوم لوط و هم این‌ها، چون این‌ها در یک منطقه بودند، نزدیک هم بودند. می‌گوید این‌ها سر راه واضح وجود دارند «إِمَامٍ مُّبِينٍ»: یعنی شما در راه که دارید می‌روید همین جلوی شما همین نزدیک‌ها بین مدینه و شام است. در منطقه‌ی شام، فلسطین، سوریه، آن‌طرف‌ها، می‌گوید این‌ها جلوی روی شما وجود دارند حضور دارند و شما می‌توانید آن‌ها را ببینید، یعنی به مشاهده ارجاع می‌دهد.

«وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ» (حجر/۸۰)
و به تحقیق تکذیب کردند اصحاب حجر پیامبران را.

اصحاب حجر، حجر یعنی سنگ، جایی که یا مکانی که محجور شده با سنگ، یعنی در محافظت‌ قرار دادند آن منطقه را، که حیوانی، انسانی، نتواند به آن‌ها صدمه‌ای بزند، با حصار‌چینی منطقه‌شان را امن کردند، با سنگ خانه‌هایشان را محکم کردند. حالا توضیح هم می‌دهد می‌گوید این گروه که حالا منظور قوم ثمود باشند آن‌ها بسیار مهندس بودند، مهندس بسیار ماهر و زبردستی بودند، می‌گوید آن‌ها پیغمبران را تکذیب کردند، یک پیامبر برایشان آمد گفت من پیغمبرم، گفت نه تو پیغمبری و نه خدا اصلاً پیغمبری فرستاده، هر چه پیغمبر بود همه را تکذیب کرد.

«وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ» (حجر/۸۱)
و ما نشانه‌های خودمان را به آن‌ها دادیم اما آن‌ها از آن رویگردان شدند.

آن‌ها خوب فهمیدند متوجه حقیقت شدند ولی از حقیقت رو گرداندند.

«وَكَانُواْ يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ» (حجر/۸۲)
و آن‌ها از کوه‌ها می‌تراشیدند خانه‌ها را در امنیت کامل! (با حالت امنیت)

دارد از مهندسی‌شان می‌گوید که آنقدر مهارت داشتند که با دستانشان از دل کوه خانه در می‌آوردند! قشنگ مرتب یک خانه! یک منزل مسکونی برای سکونت چه می‌خواهد؟ برای ورود آفتاب نزند، باران نیاید، یک جای مسقّفی، بعد درِ خانه است، بعد پذیرایی است، بعد اتاق خواب است، بعد سرویس است، بعد حتی داخل آن مکان‌ها در دل کوه برای ذخیره‌ی آب چاه حفّاری می‌کردند. همه چیز مرتب، از هر منظری دیگر خانه‌هایشان را از دل کوه خیلی کامل و خوب و تمیز درمی‌آوردند «يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ»: آن هم با خیال راحت، هم موقع تراشیدن کوه خیال‌شان راحت بود آن مهارتی که داشتند، درست است که زیر کوه هستند ولی نمی‌ترسیدند که شاید ریزش کند، خیلی همه چیز حساب شده و با علم و درایت انجام می‌دادند و آن خانه‌هایی که درست می‌کردند هم برای امنیت‌شان که از جایی صدمه‌ای ضربه‌ای چیزی نبینند، در امنیت باشند. خدا می‌گوید این علم ما به ایشان دادیم، این‌ قدر آن‌ها با مهارت بالا بودند.

«فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ» (حجر/۸۳)
اما صبحگاهان صدای مهیبی آن‌ها را در بر گرفت!

به مثل قوم لوط در وقت صبح! در وقت صبح، اول روز که همه در غفلت هستند، دیگر آن فعالیت هنوز شروع نشده فعالیت روز، اولِ اول روز است و هر گونه فعالیت جوانع هم دیگر الآن تمام شده. در وقت استراحت، وقت غفلت می‌فرماید که یک صدای مهیبی آن‌ها را در بر گرفت، حالا باز انفجار باشد، زلزله باشد، این‌ها با قوم لوط عذابشان شبیه به هم بوده. عذابشان

«فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ» (حجر/۸۴)
پس آن‌چه که آن‌ها درست کرده بودند هیچ به دردشان نخورد.

«مَا أَغْنَى عَنْهُم»: نجات‌شان نداد، چیزی به دردشان نخورد. «مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ»: از دل کوه‌ها خانه می‌ساختند، آن همه خانه‌های محکم با این وجود هیچ چیزی از این‌که آن‌ها را نگه دارد از این عذاب و گرفتاری آن‌ها را نجات نداد.

«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ» (حجر/۸۵)
و ما آسمان‌ها و زمین را و آن‌چه که مابین آسمان‌ها و زمین است را نیافریدیم مگر به حق، و بدون شک که قیامت حتما آمدنی است، پس عفو کن، عفو بسیار زیبا.

بعد از این‌که چند تا داستان به صورت مختصر و کوتاه از ملت‌های گذشته بیان فرمود، چون قبل از شروع داستان‌ها بیان کرد که به بندگانم خبر بده: «نَبِّىءْ عِبَادِي» (حجر/۴۹) به آن‌ها خبر بده که اولش من غفور و رحیم هستم ولی عذاب هم دارم، و عذاب من هم خیلی دردناک است «وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الأَلِيمَ» (حجر/۵۰)، بعد از آن دیگر مظاهر عذابش را ردیف کرد. (یعنی حالا این صفحه و صفحه‌ی قبل به صورت مفصّل بیان کرد که خدا عذاب دارد؛ یعنی بنا نیست که آدم‌های خوب و بد، آدم‌های صالح و آدم‌های مجرم مثل هم باشند، یعنی این قانون را خدا اعلام کرد بیان کرد، به همه خبر بده، خوب و خراب مثل هم نیستند، درست‌کار و خراب‌کار و مجرم مثل هم نیستند، حالا یکی خوشش بیاید یا نیاید، بخواهید یا نخواهید، خدا این‌طور نمی‌کند که این دو تا گروه را مثل هم قرار بدهد. کسانی لیاقت غفور و رحیم بودن خدا پیدا می‌کنند و کسانی هم لیاقت عذاب دردناک خدا پیدا می‌کنند و خدا به آن‌ها عذاب دردناک می‌چشاند، می‌رساند. حالا شما هستید که با این قضیه چه کار می‌کنید. به نفعتان است که بپذیرید و یک راه و رسم درستی برای زندگی‌تان پیدا کنید و از این‌ها عبرت بگیرید.) بعد از این می‌فرماید که حالا شما ببینید دقت کنید این آسمان و این زمین و تمام چیزهایی که در اطراف شما، در زمین، در آسمان‌، باران، این ستاره‌ها و همه چیز که وجود دارد فکر می‌کنید ما الکی آفریدیم؟ همه خوب و خراب مثل هم زندگی کنند؟ هیچ اتفاقی نیفتد؟ این‌ها همه‌اش به حق آفریده شده، هدفمند آفریده شده، این آفرینش. و از آن‌طرف در پایان این آفرینش قیامتی است، قیامت آن یکی هم حق است و صد در صد آمدنی است: «لآتِيَةٌ» می‌آید، آن زندگی هم شروع خواهد شد پس خوب و خراب نمی‌توانند که مثل هم بشوند. حالا تو با آن افرادی که نمی‌خواهند بپذیرند، سرِ لج هستند، تعصّب هستند، معترض هستند به تو و به این قوانین خدا به این کتاب خدا، مشکل دارند با این‌ها، تو رهاشان کن، تو خودت را نگران نکن، «فَاصْفَحِ»: یعنی آن‌ها را از ایشان عفو کن، گذشت کن، و فرقش هم با گذشت این است که “گذشت” حالت عادی اشتباه یک نفر را می‌بخشد بعد می‌رود اما “صفح” بعد از این‌که بخشید حتی دلش را هم به نسبت او منکدر نمی‌کند؛ در دلش هم ناراحتی، کدورت، خشم، غضب، عصبانیت هیچی نیست، دل خودش را خیلی راحت، پاک، صاف و شفاف می‌کند و به نسبت او هیچ حس بدی هم ندارد. تو رهاشان کن و یک بخشش بسیار زیبایی به نسبت آن‌ها از خودت به نمایش بگذار، نه توبیخ‌شان کن، نه سرزنش، بگذار خودشان تصمیم بگیرند که چه‌طوری زندگی کنند.

«إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ» (حجر/۸۶)
بی‌شک که پروردگار تو او است خلّاق دانا.

صاحب تو آفریننده‌ی زبردستی است! بسیار آفریننده است. زمین، آسمان، آن شهاب‌سنگ‌ها، از اول سوره تمام چیزهایی که بیان فرمود همه‌ی این‌ها می‌فرماید که الله خودش این‌ها را به زیبایی آفریده و بسیار هم دانا است، علمش بر همه چیز مسلط است، پروردگار تو این است! تو خودت را ناراحت نکن، پروردگار خودش می‌داند که چه‌طوری پیش ببرد، مدیریت کند، تعامل کند

 «وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ» (حجر/۸۷)
و به تحقیق که ما به تو بخشیدیم هفت از تکرار شده‌ها و قرآن باعظمت‌.

ای پیامبر! تو ارتباطت را با قرآن محکم کن، به خاطر کارهای آن‌ها تو وقت را تلف نکن، تو خودت را اذیت نکن که ما به تو یک چیز خیلی با ارزشی دادیم، تو به این بچسپ. ما به تو داده‌ایم هفت تا: «وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا»- «مِّنَ الْمَثَانِي» – «مَثَانِي»: یعنی تکرار شده، چیزی که تکرار می‌شود. دوباره می‌آید؛ هفت تا که تکرار می‌شود ما به تو دادیم. حالا این هفت تا چیست؟ به صورت رمزآلود هم گفته، که بنا بر قول بسیاری از علما سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه است و بعد از سوره‌ی فاتحه، «وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ»: و قرآن باعظمت، در ادامه‌ی فاتحه هم یک قرآن مفصّل و طولانی ما به تو بخشیدیم. تو این را داشته باش که ما این لطف را در حق تو کردیم. این سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه که تکرار می‌شود یعنی انگار خود سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه آیاتش بسته است، مثل رمز است خیلی مختصر بیان می‌کند و قرآن عظیم همان رمزها را باز می‌کند، رمزگشایی می‌کند از کلمه به کلمه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه، آیه به آیه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه کل قرآن عظیم آن را تفسیر می‌کند، توضیح می‌دهد، که وقتی سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه در نماز خوانده می‌شود انگار معانی کل قرآن در آن نماز شخص برای خودش یادآوری می‌کند، هر چه در قرآن است به نحوی دارد توضیح می‌دهد. همین صفحه که خواندیم از قوم لوط و قوم ثمود و قوم صالح و در سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه بیان فرمود «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ»: آدم‌های گمراه آدم‌هایی که خدا بر آن‌ها خشم می‌گیرد، خدا بر آن‌ها خشم گرفت و نابود کرد. به بندگانم خبر بده که من غفور و رحیم هستم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بعد «اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»: راه کسانی که خدا به آن‌ها نعمت داده و تمام این خلقت آسمان‌ها و زمین که به حق آن‌ها را آفریده «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»: صاحب همه‌ی عالم‌ها است. هر آن‌چه که در این قرآن عظیم بخوانید آن هفت تای اول که تکرار می‌شود در کل قرآن، ما آن را به تو دادیم، که چه سرّی در سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه نهفته است و چقدر سوره‌ی والا و باعظمتی است، ما این را به تو دادیم، قدر این‌ها را بدان. تو خیلی در این دنیا با ارزش می‌شوی وقتی که این‌ها را در زندگی‌ات داشته باشی، آن‌ها را محکم بگیری در زندگی و به آن عمل بکنی؛ هم به پیغمبر دارد می‌گوید هم به ماها و کل کسانی که به خدا ایمان دارند.

«لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ» (حجر/۸۸)
و چشم مدوز به آن امکاناتی که ما به ایشان دادیم، (به گروه‌های مختلف امکانات مختلف که به آن‌ها بخشیده‌ایم) و بر آن‌ها اندوهگین مباش و بال‌هایت را بر مؤمنین فرود آور.

حالا می‌فرماید که ما به تو قرآن دادیم، این سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه به تو دادیم. آن‌ها چه دارند؟ آن‌ها دنیا دارند، آن‌ها توسعه، پیشرفت، امکانات. آن توسعه و پیشرفت باعث نشود که تو از هدف اصلی خودت باقی بمانی؛ آن‌ها زیر چشمت شیرین باشد، مهم جلوه کند و از این‌طرف قرآن بی‌اهمیت شود، سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه بی‌اهمیت شود و چشم به آن‌ها بدوزی، مبادا این اشتباه را مرتکب شوی. حالا دارد به ما می‌گوید که عبرت بگیریم، توسعه و پیشرفت آن‌ها را با آن ارزش‌هایی که خدا به بندگانش داده این‌ها را با هم قاطی نکند. می‌گوید «لاَ تَمُدَّنَّ»، چشم مدوز: «عَيْنَيْكَ» به آن چیزهایی که ما به ایشان دادیم: «أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ»، هم امکانات مختلف که به ایشان دادیم و هم به گروه‌های مختلف، کشورهای مختلف، هر کشوری در یک زمینه‌ی خاص در حال پیشرفت است توسعه پیدا کرده، این‌ها باعث نشود که چشم‌هایت را بگیرد، چون وقتی که شخص یک چیزی را خیلی مهم در ذهن و قلبش جا داد سعی می‌کند که مثل آن‌ها شود؛ حتی فرهنگش، افکارش، حرف‌هایش را مثل آن‌ها در بیاورد که مثل آن‌ها شود و تحت‌ تأثیر آن‌ها قرار می‌گیرد. و تو چشم مدوز که در نهایت روی تو اثر بگذارد که دوست داشته باشی مثل آن‌ها شوی و این‌ها پیش تو بی‌ارزش شوند، این کار را مکن و برایشان اندوهگین هم مباش اگر نمی‌خواهند بپذیرند حقیقت را خدا را، تو هم خودت را ناراحت نکن به خاطر آن‌ها که رنجور شوی. و بر آدم‌های مؤمن که خواهان خدا و معنویت هستند تو آن‌ها را به آغوش بگیر آغوش مهربانیت، بال‌هایت را بر آن‌ها فرود بیاور، آن‌ها را تحویل بگیر با آن‌ها مهربان و دلسوزی کن

 «وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ» (حجر/۸۹)
و بگو که من (همین خودم) انذار دهنده‌ی آشکاری هستم.

به ایشان اعلام کن من قرار نیست که بر کسی سخت بگیرم، کسی را وادار و تحمیل به کاری کنم، من فقط انذار دهنده‌ی آشکاری هستم، نه با کسی سر جنگ دارم نه به کسی سیلی می‌زنم. اعلام کن به همه بگو که من انذار دهنده‌ هستم و به وضوح انذار می‌دهم، سرنوشت هر مسیری را برای شما می‌گویم، تعریف می‌کنم که با این کارها و با این افکار و اعتقادات کجا خواهید رسید. من فقط به شما انذار می‌دهم که اگر گوش نکردید دست آخر سرنوشت‌تان چه می‌شود.

«كَمَا أَنزَلْنَا عَلَى المُقْتَسِمِينَ» (حجر/۹۰)
همان‌طوری که ما نازل کردیم (فرو فرستادیم) بر تقسیم‌کنندگان.

یعنی این هشدار را من می‌دهم، این انذار را من به همه می‌دهم، همان‌طوری که این انذار را هم نازل کردیم بر کسانی که تقسیم می‌کنند. چه چیزی را تقسیم می‌کنند؟ چه چیزی را می‌آیند تکه‌ تکه قسمت قسمت می‌کنند؟ این را در ادامه صفحه‌ی بعد توضیح می‌دهد؛

​