سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7

سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286

سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200

سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176

سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206

سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11

سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20

سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42

سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29

سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19

سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25

سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22

سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17

سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25

سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30

سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20

سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15

سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21

سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11

سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8

سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8

سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19

سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25

سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8

سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8

سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9

سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱

سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8

سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹

سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷

سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

صفحه ۲۶۱ / جزء ۱۳ / آیه ۴۳ الی ۵۲

 دانلود فایل تصویری   دانلود فایل صوتی ​  پرسش و پاسخ صفحه

تلاوت این صفحه:

صفحه ۲۶۱

«مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُوسِهِمْ لاَ يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاء» (ابراهیم/۴۳)

با سرعت می‌آیند، سرهایشان را بالا گرفته‌اند، پلک‌ها به هم نمی‌رسند و دل‌هایشان خالی است.

در ادامه‌ی آیه‌ی قبل که الله فرمود در مورد مجرم‌ها کسی تصور نکند این‌ها دارند این همه می‌تازند در میدان کفر و گناه و تکبّر و… و بعد دارند زندگی می‌کنند کسی کاری به کارشان ندارد شما گمان نکنید که خدا از کارهایشان غافل است، آن‌ها را به تأخیر انداخته برای آینده، روزی که در آن روز چشم‌ها خشک می‌شود و همین جور ثابت ایستاده‌ از هول و هراس در حالی که چشم‌هایشان از حدقه درآمده، همین جور دارند راه می‌روند. «مُهْطِعِينَ» با سرعت دارند به جلو به سمت صحرای محشر راه می‌روند. تازه از قبرشان بلند شده‌اند و وحشت‌زده هستند، اصلاً نمی‌دانند چی شد؟ چطور شد؟ بلند شده‌اند و دارند می‌روند با سرعت «مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُوسِهِمْ»: گردنشان کشیده‌اند و سرشان به بالا و همین جور دارند می‌روند «لاَ يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ»، يَرْتَدُّ یعنی برمی‌گردد، لاَ يَرْتَدُّ: برنمی‌گردد، چون آدم وقتی که پلک می‌زند به صورت ناخودآگاه پلک می‌زند و مدام تکرار می‌شود، لاَ يَرْتَدُّ تکرار نمی‌شود، وقتی که یک بار چشم‌شان را باز کردند دوباره تکرار نمی‌شود که چشم به هم بزنند دوباره باز کنند، همان جور ثابت ایستاده‌ و دلشان ریخته، «وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاء» داخل دلشان اصلاً هیچ قوّه‌ای که بفهمند چه دارد می‌شود نیست، نمی‌توانند فکر بکنند، نمی‌توانند درک بکنند، یعنی چنان فکرشان مشغول است چنان حالشان گرفته است ضد حال خورده‌اند این‌ها که چیزی که اصلاً انتظار نداشتند یک‌دفعه می‌بینند که بعد از سال‌ها مرده‌اند دوباره جسم‌شان زنده شد، یک حیاتی دیگر و از قبرهایشان بلند شده‌اند و این حادثه آن‌ها را شوکه می‌کند، حادثه‌ی زنده شدنشان بعد مرگ، یک چنین حالتی دارند؛ یعنی دارد قشنگ زبان بدنشان به تصویر می‌کشد که چشم‌شان چطور است، پلک‌هایشان چطور است، سرهایشان در چه حالتی است و این زبان بدن وقتی که شخص آن حالت را در ذهن خودش تصویرش می‌سازد پی به یک معانی دیگر می‌برد، این ظاهر انسان دارد از درون انسان حرف می‌زند. زبان بدن انسان است که از بیرون آن کسی که دارد می‌بیند یعنی از یک درون پرتلاطم و نگران و مضطرب شخص مطلع می‌شود وقتی که حالت این آدم را می‌بیند و واقعاً هم آن طرف حق دارد که این‌جور حیرت‌زده بشود؛ چه کسی تصورش می‌کرد که کسی زندگی کرده بود مرده بود سال‌ها قرن‌ها، دوباره این دست و پا و چشم و این انسان دوباره از جایش بلند بشود و راه بیفتد و الآن می‌فهمد که باید از کل کارهایش حساب پس بدهد، خیلی وضعیت نگران‌کننده است ترسناک است از آن حادثه تازه‌ آدم‌هایی که در دنیا هم بد زندگی کرده‌اند. حالا این دارد به تصویر می‌کشد و گمان نکنید که خدا از کارهایشان غافل است، برای آن روز آن‌ها را الآن کاری به کارشان ندارد و دارد آن‌ها را به تأخیر می‌اندازد.

«وَأَنذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُواْ رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَلَمْ تَكُونُواْ أَقْسَمْتُم مِّن قَبْلُ مَا لَكُم مِّن زَوَالٍ» (ابراهیم/۴۴)

و مردم را هشدار بده روزی که عذاب سراغشان می‌آید، پس کسانی که ظلم کردند می‌گویند: ای پروردگار ما، ما را تا یک مدت کمی به تأخیر بینداز تا دعوت تو را اجابت بکنیم و از پیغمبرانت تبعیّت کنیم؛ آیا شما نبودید که قسم می‌خوردید قبل از آن که شما انتقال پیدا نمی‌کنید؟

قضیه بسیار جدی است و الله به پیامبر (ص) می‌گوید، به من و تو، به هر کسی که قرآن می‌خواند، می‌گوید تو به مردم هشدار بده «أَنذِرِ النَّاسَ»، که قضیه خیلی جدی‌تر از آن است که آدم تصورش بکند. مردم را متوجه کن که این مردم غافل هستند، حالی‌شان نیست چه روزی جلوی رویشان است، آن روزی که بر سرشان، عذاب درد و شکنجه و عذاب و مصیبت می‌آید و… از آن روز مردم را متوجه کن، به ایشان هشدار بده قبل اینکه بیاید، قبل اینکه دیر شود که وقتی که آمد آن روز حالا می‌گویند «فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا» در آن روز آن کسانی که ظلم کردند. ظلم کردند در همین سوره بارها بیان شد که مردم دو دسته بودند: یک دسته رؤسا، حالا رؤسا هم باز دو دسته‌اند، یک رؤسای حکومتی و دوم رؤسای مذهبی اعتقادی، و این رؤسا، و مردم هم دو دسته‌اند: یا تابع آن حکومت‌های مستبد و ظالم هستند، برای استحکام‌شان دارند انرژی صرف می‌کنند و زندگی‌شان و توانشان و پول و همه چیز برای آن‌ها، به منفعت آن‌ها خرج می‌کنند، و یا در پی آن رؤسای دینی و مذهبی که خرافات و شرک و این‌ها به مردم تلقین می‌کنند یا از این‌ها تبعیت می‌کنند و تقویت‌شان می‌کنند. این چهار تا گروه می‌شوند همان ستمگران که در این سوره مفصّل بیان شد که در آنجا با هم دعوا می‌کنند، جر و بحث می‌کنند: ما چقدر در دنیا کمک شما کردیم، امروز چرا شما به داد ما نمی‌رسید و همه‌ی این‌ها. حالا این‌هایی که ظلم کردند از رؤسای دو دسته‌ و رعیت و مردم دو دسته که حمایت کردند حالا می‌گویند «رَبَّنَا» در آن روز وقتی که دیدند عذاب را می‌گویند: پروردگار ما! نمی‌شود حالا یک مقدار بیشتر به ما وقت بدهی؟ یک مهلت دیگر ما داشته باشیم؟ یک زمان کمی فقط؟ ما دیگر به هوش آمدیم، الآن همه چیز فهمیدیم، الآن اگر به ما فرصت دیگر بدهی دعوت تو را اجابت می‌کنیم، قبول می‌کنیم دینت را، دستورات تو را، نماز تو را، چیزهایی که تو به ما گفتی همه را اجابت می‌کنیم «نُّجِبْ دَعْوَتَكَ»، و پیغمبران تو که از طرف تو به ما هر چه گفتند ما از پیامبرانت هم تبعیت می‌کنیم، فرمان‌شان را می‌بریم «وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ»، خب ولی حالا چه فایده! الله برایشان جواب می‌دهد: «أَوَلَمْ تَكُونُواْ» مگر شما همین شما داخل دنیا نبودید که قسم می‌خوردید قیامتی نیست «مَا لَكُم مِّن زَوَالٍ»، زَوَال یعنی انتقال، یعنی جا به جایی، یعنی رفتن به سرایی دیگر، به جایی که باید حساب پس بدهند، به سوی حساب و کتاب، آخرت، بهشت، جهنم انتقال پیدا بکنند، زَوَال یعنی انتقال و جا به جا شدن. مگر شما در دنیا نمی‌گفتید اصلاً جایی نیست، جایی دیگر دنیایی دیگر اصلاً وجود ندارد و ما همین که هستیم همین جا هر کاری دلمان خواست انجام می‌دهیم و ما به آن جهان انتقال پیدا نمی‌کنیم، مگر شما قسم نمی‌خوردید؟

«وَسَكَنتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَكُمُ الأَمْثَالَ» (ابراهیم/۴۵)

و شما در سرزمین‌های کسانی که ظلم کردند به خودشان ساکن شدید، و برای شما روشن شد که ما با آن‌ها چه کار کردیم، و برای شما مثال‌ها زدیم.

الآن دارید التماس می‌کنید؟ زاری می‌کنید؟ فرصتی دیگر؟ آن جا که قسم می‌خوردید اصلاً باورتان نمی‌شد که نمی‌آیید به صحرای قیامت، حالا که آمدید، با این حالت: چشم‌ها از حدقه درآمده، پلک‌ها خشک شده، سر بالا، با سرعت، حالا که آمدید. و شما در دنیا به شما گفته شد باورتان نشد، تازه «وَسَكَنتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ» شما قشنگ در همان شهر و دیار کسانی که ظلم کردند به خودشان و بعد از آن ظلم‌ها نابود شدند، شهر و دیارشان را ترک کردند رفتند مردند، یا عذاب شدند و بعد از این دنیا رفتند، شما سر جایشان در دنیا زندگی کردید، دیدید این‌ها را که چه شد بر سر آن‌ها، شما جایگزین‌شان شدید ولی از ملت قبلی از آن تاریخ عبرت نگرفتید. حالا عبرت از تاریخ باز در همین سوره از اوایل سوره بیان کرد که به مردم توجه بکن، به ایام‌الله که چه حوادثی چه تاریخی چه روزگاری دارد بر سر مردم می‌گذرد. آدم اگر عبرت نگرفت دیگر روزی متوجه می‌شود که دیگر هیچ سودی به حالش ندارد.

«وَتَبَيَّنَ لَكُمْ» ما هم برای شما توضیح دادیم، که چه کار کردیم با آن‌ها «كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ»، وقتی که ظلم کردند، یعنی هم مشاهده‌ای بود که شما بعد از آن‌ها در آن دیار و سرزمین و آن کشور زندگی کردید آن‌ها نابود شدند یک مقدار دقت بکنید به شهرهای خودتان، به نسل‌های قبلی شاید آن‌ها عذاب نشدند ولی ببینید شهرهای دیگر پیرامونتان، کشورهای همسایه نگاه بکنید که چه آدم‌هایی بودند و چقدر زلزله، سونامی، هزار مشکل دیگر، بیماری‌ها شده و آن‌ها رفتند و شما جایشان آمدید. شما چه طور می‌گویید که ما جا به جا نمی‌شویم، زوالی نیست و ما به عالم دیگر انتقال پیدا نمی‌کنیم ، مگر آن‌ها انتقال پیدا نکردند که شما جایشان آمدید؟ چرا از انتقال آن‌ها نفهمیدید که شما هم به جهان دیگر انتقال پیدا خواهید کرد؟ چرا این را نفهمیدید؟ چرا غرور، شهوت، هوس، چه باعث شد که نفهمید؟ تازه اگر نفهمیدید هم ما به شما که توضیح دادیم، «تَبَيَّنَ لَكُمْ»: برای شما روشن شد که سرنوشت آن‌ها چه شد. «وَضَرَبْنَا لَكُمُ الأَمْثَال»َ: و مثال‌های دیگر هم برای شما زدیم، توضیح با مثال به شما گفتیم، قوم لوط، قوم نوح، قوم‌های دیگر. ما به شما بارها گفتیم که شما از اینجا خواهید رفت، جهان دیگر پیش رو خواهید داشت، ما که گفتیم، مثال هم زدیم.

«وَقَدْ مَكَرُواْ مَكْرَهُمْ وَعِندَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ» (ابراهیم/۴۶)

و قطعاً مکر به کار بردند مکر سختی، شدیدترین مکرهایشان را به کار بستند در حالی که مکر آن‌ها نقشه و نیرنگ آن‌ها نزد خدا موجود است، و مکر آن‌ها نیست که کوه‌ها را جا به جا بکند، امکان ندارد که کوه‌ها را از هم جا به جا بکند یا مکر آن‌ها می‌تواند کوه‌ها را از هم جا به جا بکند.

خب حالا دارد به آن‌ها می‌گوید روز قیامت که یعنی ما برایتان کم نگذاشتیم، ما به شما فهم و درک و بصیرت دادیم، در عالم پیرامون‌تان پر از عبرت بود، بعد آن همه سرنوشت انسان‌ها را دیدید، این قرآن بود همه چیز ما برای شما داستانش را کشیدیم و آن‌ها باز انتقال پیدا کردند و رفتند و در حالی که آن کافرها و نسل‌های قبل شما خیلی مکرشان بزرگ بود، حقّه و حیله‌شان وحشتناک بود «وَقَدْ مَكَرُواْ مَكْرَهُمْ» خیلی نیرنگ داشتند ولی هیچ به دردشان نخورد، آخرش مردند و رفتند. چرا باز نفهمیدید؟ حالا آن‌ها مکرشان نزد خدا بود یعنی چه مکر و نقشه‌ای می‌خواهند بکشند که خدا را دست بیندازند، خدا که تمام مکرهایشان را خوانده، اصلاً فکر و استعداد و هوش و سلول‌های مغز و تمام این چیزها که خود خدا آفریده و مکر آن‌ها و مچ آن‌ها پیش خدا باز است و خدا که نمی‌توانند با آن مکرهایشان کاری بکنند و آن مکرهایشان نمی‌تواند که کوه‌ها را جا به جا بکند. «وَإِن كَانَ» اینجا إِن نافیه، و «لِتَزُولَ»، تَزُولَ لام می‌شود لام جهود، (آنهایی که لغت عرب می‌دانند) و یعنی مکر آن‌ها هر چقدر هم مکرشان بزرگ بود ولی این‌ها با مکرشان که کوه‌ها را نمی‌توانستند جا به جا بکنند دیگر می‌توانند زور خدا بکنند؟ کوه‌ها که مخلوقاتی بیشتر نیستند، آن‌ها که نمی‌توانند کوه‌ها را با مکرشان از ریشه بکنند، بنشینند نقشه بکشند و کوه را با نقشه‌شان بکنند، این که نمی‌توانند قدرتشان نمی‌رسد، یعنی در مقابل چنین خدای بزرگی قرار دارند. این‌ها چاره‌شان به کوه نمی‌رسد، زورشان به کوه نمی‌رسد پس هیچ وقت نقشه‌هایشان نمی‌توانند خدا را شکست بدهند. کوه را شکست نمی‌دهند، خدا را شکست می‌دهند؟ این یک تفسیر.

و قرائت دیگر: «وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لَتَزُولُ مِنْهُ الْجِبَالُ»، به جای لِ می‌شود لَ، به جای تَزُولَ می‌شود تَزُولُ. خب آنجا می‌فرماید معنا این می‌شود که بدون شک، آنجا إِن مخفّفه است، ثقیله است، تأکید است، می‌گوید هر چند که مکر و نقشه‌ی آن‌ها اگر ممکن باشد حتی کوه‌ها را هم جا به جا می‌کنند، این قدر مکر و حقّه‌شان عظیم و خطرناک است.

خب هم آن مشرکان نسل قبلی این کار را کردند ولی مردند از این دنیا رفتند و شما جایشان نشستید و هم شما دارید همان کارها را انجام می‌دهید، مکر و نقشه‌های سنگینی می‌کشید. مکر، نقشه و حقّه و حیله‌هایی که در خفا در پنهانی آدم انجام می‌دهد که حریف را زمین بزند، شکست بدهد؛ حالا اینجا حریف‌شان خدا پیغمبر این‌ها است، حقیقت است.

«فَلاَ تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ» (ابراهیم/۴۷)

پس تو گمان مبر که الله خلاف وعده‌اش با پیغمبرانش می‌کند، بدون شک که الله کاملاً مسلّط و صاحب انتقام است، دارای انتقام سخت است.

حالا دارد صحبت می‌کند که شما ای مردم! فکر نکنید این تصور را از ذهنتان دور بریزید که خدا وعده‌هایی که به پیغمبرانش داده خلاف آن وعده‌هایش می‌کند، یعنی کاری می‌کند که حرف پیغمبرها دروغ از آب در بیاید، چنین فکری نکنید، خدا چنین کاری هیچ وقت نمی‌کند. خدا بر زبان پیامبران با مردم صحبت کرده که شما اگر کافر شدید عذاب است، اول سوره هم بیان کرد آیه‌ی دوم: وای به حال کافران از عذاب شدید! و پیامبران باز هم همین سوره بیان کرد که پیامبران هشدار می‌دادند می‌گفتند به مردم مواظب باشید در آینده عذاب است، جهانی دیگر است. می‌گوید حالا شما فکر نکنید که خدا خلاف آن وعده‌ها می‌کند، یعنی نه اینکه تصور بکنید یک وقت که آن عذاب‌ها دیگر نیست، جهان آخرتی نیست، هر چه هست همین جا است. دیگر طوری می‌شود که مثلاً پیامبران دروغ گفته‌اند و خدا خلاف وعده‌اش می‌کند که به پیامبران گفته، چنین فکر اشتباهی را از ذهنتان بیرون بریزید، بدون شک که الله غالب و مسلط است «إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ». چرا آخر خدا جهان دیگر را نیاورد؟ چرا آن چه که قول داده در دنیا، خودش گفته، پیامبرانش گفته‌اند، چرا این‌ها را عملی نکند؟ زورش نمی‌رسد؟ «إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ» کاملاً مسلّط است، مشرف است بر همه‌ی قضایا است، غالب است.

«ذُو انتِقَامٍ»: قرار باشد که نادیده بگیرد هر گناه و کفر و ظلم و ستم که انجام بشود که خدا هم این‌جوری نیست که نادیده بگیرد، ذُو انتِقَام است، ترتیب اثر می‌دهد، کارهایشان را تعقیب می‌کند و مجازات می‌دهد، حقّشان را می‌دهد، خوب خوب، بد بد، و اگر بد باشد خدا صرف‌نظر نمی‌کند، خدا حتماً ترتیب اثر می‌دهد، «ذُو انتِقَامٍ» ترتیب اثر می‌دهد به آن کارهایی که انجام داده‌اند. این هم که خدا بنا دارد ترتیب اثر بدهد دیگر چرا شما تصوّر بکنید که هر چه هست همین دنیا، جهان دیگر نیست؟ چرا خدا نیاورد آن عالم؟ قصدش را دارد، زورش را دارد، چرا دیگر نباشد؟ پس چنین فکرهای اشتباهی نکنید که از قیامت بی‌خیال بشوید.

«يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» (ابراهیم/۴۸)

روزی که زمین تبدیل می‌شود به غیر این زمین، همچنین برای الله یگانه‌ی چیره، دارای قهر آسمان‌ها، و همه ظاهر و پیدا می‌شوند.

حالا شاید در این جهان شما خیلی باورتان نشود که یعنی چه که آدم بهشت باشد، کجای این دنیا این کره‌ی زمین به بهشت می‌خورد، کجایش به جهنم می‌خورد؟ مجموعه‌ی مردم  دارند که زندگی می‌کنند چه طوری می‌روند دسته‌ای به بهشت دسته‌ای به جهنم؟ چه طوری صحرای محشر می‌شود؟ می‌فرماید که روزی که زمین به غیر این زمین می‌شود، یعنی این زمین هم شکلش و هم اوصافش تغییر می‌کند، دیگر این زمین نیست که مقایسه بکنید با این زمین که شدنی نیست، خدا شدنی‌اش می‌کند، یعنی فراهم می‌کند بستر زنده شدن انسان‌ها را و حساب و کتاب را، شرایط را عوض می‌کند یعنی یک عالم دیگر ایجاد می‌کند. زمین که می‌شود زمینی دیگر، هم شکلش هم اوصافش، همچنین آسمانها، اجرام آسمانی، خورشید و ماه و کهکشان‌ها، همه‌شان می‌شوند غیر از این کهکشان و اجرام آسمانی،‌ جور دیگر می‌شوند یعنی الله یک عالم دیگر ایجاد می‌کند، و همه چیز برای الله یگانه بارز می‌شوند، در پیشگاهش حاضر می‌شوند. هیچ کس نمی‌تواند خودش را مخفی بکند، بَرَزُواْ همه شاهد و حاضر و ناظر، و جلوی خدا ایستاده‌اند، جای قایم شدن و فرار کردن هم وجود ندارد مطلقاً، برای الله یگانه. این الله یگانه چنین تصمیمی گرفته و کار هیچ کس غیر از الله یگانه نیست، رقیب هم ندارد، کس دیگر هم هیچ کاری نمی‌تواند هیچ برنامه‌ای نمی‌تواند عوض کند یا در آن برنامه اخلال ایجاد کند. الله فقط یکی است، او دارد کارها را خودش پیش می‌برد و کاملاً هم چیره و غالب و مسلط است، دارد آن هدف و اراده‌ی خودش را تحقّق می‌دهد و دارد پیش می‌رود، هیچ کس هم نیست که بر خدا غالب بشود. خدا دارد می‌رود و این برنامه‌ها را بر سر انسان‌ها اجرا می‌کند.

«وَتَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُّقَرَّنِينَ فِي الأَصْفَادِ» (ابراهیم/۴۹)

و تو می‌بینی انسان‌های مجرم را که در آن روز دست و پا بسته در غل و زنجیر هستند.

حالا زمین و آسمان به جهانی دیگر تبدیل شد و قیامت برپا شد و آن‌ها از سر جایشان بلند شدند، همان‌جور چشم‌هایشان خشکیده، پلک‌ها دیگر به هم نمی‌آید، نگران، استرس، اضطراب… حالا می‌فرماید که مجرم‌ها را می‌بینی وقتی جهنّمی شدند، می‌فرماید که در آن روز «مُّقَرَّنِينَ»،  مُّقَرَّن از قرین یعنی نزدیک، یعنی دست و پاها به هم چسپیده به هم بسته شده، «أَصْفَاد» یعنی زنجیر، زنجیرهای آهنی محکم که قابل بریدن و باز شدن هم نیست. انسان‌های مجرم دست و پاهایشان با آن زنجیرها محکم بسته شده، زنجیرهای آهنین و همه‌ی مجرم‌ها تمام مجرم‌ها بسته شده‌اند.

«سَرَابِيلُهُم مِّن قَطِرَانٍ وَتَغْشَى وُجُوهَهُمْ النَّارُ» (ابراهیم/۵۰)

پیراهن‌هایشان از قَطِران است (مواد مذاب سیاه‌رنگ و قابل اشتعال)، و چهره‌هایشان را آتش در بر می‌گیرد.

در حالی که دست و پایشان با زنجیرها بسته شده می‌آیند، بعد لباسی که تن‌شان است «سَرَابِيل» یعنی قمیص و پیراهن و لباس، تن‌شان است آن لباس‌شان از جنس قطران است، قطران حالا از ذغال سنگ باشد یا از برخی درختان خاص یا از چوب‌های برخی درختان، آن‌ها را به حساب تبخیرش می‌کنند و از آن موادی استخراج می‌شود که آن مواد اشتعال‌زا است قابل اشتعال است، هم بدبو، چسبناک، سیاه‌رنگ و یک ذره فقط این جرقّه به آن بزند این روشن می‌شود مشتعل می‌شود مثل بنزین، این حالت سیاه‌رنگ است. می‌گوید لباسشان از آن نوع قطران است که تنشان می‌کنند. خب وقتی که آتش گرفت لباس‌شان شعله‌ها کدام ور می‌آید؟ می‌آید بالا دیگر.

می‌فرماید «وَتَغْشَى وُجُوهَهُمْ النَّارُ» آن آتش لباس می‌آید چهره‌هایشان را در بر می‌گیرد، می‌آید روی صورتشان همان لباس، لباس‌های فخر در دنیا، لباس‌های تکبّر و با آن لباس‌ها پوشش‌ها، لباس‌ها می‌آمدند مردم را گول می‌زدند، حالا همان لباس‌ها شده بلای جانشان و لباس‌هایی که آتش می‌گیرد تنشان می‌شود به جای این لباس‌هایی که در دنیا از آن سوء‌استفاده می‌کردند یا فخر می‌فروختند، متکبّرانه راه می‌رفتند یا با لباس‌شان دیگران را گول می‌زدند و همان چهره‌ها که چقدر حاضر بودند برایش خرج بکنند، چقدر با این چهره‌ها و این تیپ و شخصیت و قیافه‌شان برای خودشان احترام قائل بودند، شخصیت قائل بودند و از آن شخصیت‌شان سوء‌استفاده می‌کردند و به خاطر شخصیت‌شان به خاطر این چهره و تیپ و زیبایی‌شان هزاران کار حاضر شدند بکنند، هم مادیات هم سوء‌استفاده از دیگران، هم اختلاس. هر نوع کاری که می‌خواستند برای خودشان و شخصیت‌شان انجام بدهند حالا این همان صورت‌ها است که دیگر آتش آن‌ها را گرفته، همان چیزهایی که چقدر به آن می‌رسیدند.

«لِيَجْزِي اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ» (ابراهیم/۵۱)

تا الله تمام انسان‌ها را به آن کارهایی که انجام داده‌اند مجازات دهد، بدون شک که الله سریع‌الحساب است.

حالا چرا این‌ها؟ چرا جهنم؟ چرا لباس‌های آتشین؟ چرا چهره‌ها در آتش دارد می‌سوزد؟ چرا در غل و زنجیر که حتی اگر با آن فرار کنند از حرارت آتش، از شعله‌ی آتش فرار هم نمی‌توانند بکنند، یک جا باید فقط همان جا بسوزند و جیغ و نعره بزنند، چرا این قدر وحشتناک؟ چرا فوق‌العاده وحشتناک؟ تا الله هر کسی به آن کارهای بدی که انجام داده خدا مجازاتش را بدهد، به او برساند.

اول سوره هم بیان فرمود که وای به حال کافران! و جهنم چرا گذاشته شده؟ تا خدا حق انسان‌های مجرم را کف دستشان بگذارد و الّا که به دیگران ظلم می‌شود. پس باید جهنم باشد که آن کسانی که ظلم کرده‌اند به مثل کسانی که ظلم نکرده‌اند نباشند این دو دسته. آن آدم‌هایی که متکبّر بودند و آدم‌های متواضع بودند مثل هم نباشند. آدم‌هایی که سوء‌استفاده می‌کردند از مردم، ظلم و اختلاس و سوءاستفاده از قدرت و کسانی این کارها می‌کردند و کسانی که این کارها نمی‌کردند و مفید بودند این‌ها با هم فرق داشته باشند تا خدا هر کسی به آن کاری کرده آن را به نتیجه‌اش برساند و نتیجه‌ی همه یک نباشد. و خداوند سریع‌الحساب است، تمام این‌ها را با یک مدت زمان اندک هر کسی به حقّش می‌رساند.

«هَذَا بَلاغٌ لِّلنَّاسِ وَلِيُنذَرُواْ بِهِ وَلِيَعْلَمُواْ أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِيَذَّكَّرَ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ» (ابراهیم۵۲)

این ابلاغی برای مردم است و تا به آن انذار بگیرند عبرت بگیرند، و تا بدانند که او معبود یگانه است، و تا کسانی که اهل خرد هستند متذکر بشوند.

حالا می‌فرماید این سوره گذشت خواندید از اول تمام این سوره بلاغی بود برای مردم، یک ابلاغیه، یک اعلامیه، یک قانونی که برای مردم اعلام شد، دنیا و بعد دنیا، جهان آخرت، حساب و کتاب، این آیات یک بلاغی برای مردم بود که مردم بشنوند به گوششان برسد این ابلاغیه‌ی الله که جهانی بعد از این عالم وجود دارد و این عقوبت‌ها و این مجازات‌ها در جهنم وجود دارد، مردم بفهمند به گوششان برسد. و تا مردم با توجه به اینکه در بعد مرگ عالمی دیگر است مراقب اعمالشان باشند «وَلِيُنذَرُواْ» بِهِ که از آن انذارها که خدا به مردم می‌دهد، آن ابلاغیه‌هایی که خدا به مردم می‌دهد مردم مراقب اعمالشان باشند وَلِيُنذَرُواْ انذار بگیرند، هشدار و اندرز بگیرند، مراقب خودشان باشند به وسیله‌ی همان ابلاغ‌های خدا، این آیات خدا که در این سوره گذشت، رفتارشان را عوض بکنند. و تا بفهمند «وَلِيَعْلَمُواْ» که او است فقط الله یگانه، بفهمند که او اراده کرده جهان دیگر باشد و می‌شود، او اراده کرده که بهشت و جهنم باشد و می‌شوند و قیامت برپا بشود و قیامت برپا می‌شود. همه بفهمند دنیا دست چه کسی است؟ صاحب همه چیز چه کسی است؟ تا مردم بفهمند وَلِيَعْلَمُواْ تا همه بفهمند که اینجا همه چیز دست الله است، فرمانروا الله است، الله یگانه، معبود و فرمانده فقط خودش است تا مردم این را بفهمند. خدا هم آن را انجام می‌دهد تا مردم بفهمند که این‌ها شوخی نیست و همه چیز دست الله است و الله این کار را انجام خواهد داد. «وَلِيَذَّكَّرَ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ» و تا پند و اندرز بگیرند آن‌هایی که باهوش هستند، اهل عقل و خرد هستند، کودن نیستند، ساده‌لوح نیستند تا از این‌ها عبرت بگیرند، بفهمند که قضیه جدی است، بفهمند که خدا کیست؟ چه قدرتی است؟ چه ذاتی است؟ و بفهمند که قد و قواره‌ی خودشان چقدر است و مگر چقدر زور و قدرت دارند؟ و تا آن کس که باهوش است عقل دارد بفهمد و متوجه شود این آیات برای مردم آمد، ابلاغ شد تا آن شخص عاقل و دانا حساب کار دستش بیاید، زندگی‌اش را طور دیگر ترتیب بدهد و منظم طبق این که جهانی دیگر برای حساب و کتاب است تنظیم بکند.

​