سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7

سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286

سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200

سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176

سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206

سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11

سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20

سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42

سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29

سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19

سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25

سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22

سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17

سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25

سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30

سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20

سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15

سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21

سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11

سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8

سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8

سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19

سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25

سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8

سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8

سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9

سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱

سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8

سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹

سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷

سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

صفحه ۲۵۷ / جزء ۱۳ / آیه ۱۱ الی ۱۸

 دانلود فایل تصویری   دانلود فایل صوتی ​  پرسش و پاسخ صفحه

تلاوت این صفحه:

صفحه ۲۵۷

«قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۖ وَمَا كَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»( ابراهیم/۱۱)

پیامبرانشان به آن‌ها گفتند: ما کسی نیستیم جز بشری مثل شما، ولی الله منت می‌گذارد بر هر کس از بندگانش که بخواهد و در توان ما نیست که برای شما نشانه‌ای محکم بیاوریم مگر به اجازه الله و بر الله باید مومنان توکل کنند.

یک گفت‌و‌گویی هست مشاجره، البته این گفت‌و‌گو برای یک بار دو بار اتفاق نیفتاده بار‌ها در زندگی یک پیامبر با قومش این جر و بحث‌ها اتفاق افتاده و جر و بحث بالا گرفته، در آیه قبل بیان کردند که ما چرا اصلا حرف شما را گوش دهیم مگر شما چه کسی هستید؟ این‌جا دارید از خدا حرف می‌زنید و ما را زیر سوال می‌برید، ما داریم زندگی خودمان را می‌کنیم، دینی که داریم همان دین شرک و چندگانه پرستی، چرا به ما اعتراض دارید؟ انتقاد می‌کنید از طرف خدا چیزی آورده‌اید؛ به ما ربطی ندارد، اصلا چه کسی گفته شما از طرف خدا هستید؟ شما بشری مثل ما هستید، شما می‌خواهید ما را از آن‌چه که پدرانمان پرستش می‌کردند باز بدارید، بروید دلیل بیاورید، دلیل محکم بیاورید. این چیزهایی بود که در آیه قبل بیان کردند، حالا اینجا پیامبرشان به قومشان جواب می‌دهند می‌گویند که: درست می‌گویید ما بشری مثل شما هستیم، ما شخص خاصی نیستیم و از جای خاصی هم نیامده‌ایم، ما از همین شهریم مثل شماییم، از همین جنس شما، ازجنس گوشت و پوست و استخوانیم درست است، بشری هستیم مثل شما ولی خدا از بندگانش افرادی را یک لطف و مرحمت خاص می‌کند، آن‌ها را برای یک کاری یک چیزی، به آن‌ها یک امتیازاتی می‌دهد، دلیلی وجود ندارد که اگر کسی بشر باشد دیگر به عنوان یک مطلب خاص، یک لطف خاص خدا در حقش نکند، از همان بشر خدا یک افرادی را به عنوان پیامبر انتخاب می‌کند، به عنوان مسائل دیگر، برای چیز‌های دیگر انتخاب می‌کند، ماهم خدا ما را به عنوان پیامبر انتخاب کرده، این که باهم در تناقض نیستند و گفتند که شما می‌گویید ما دلیل بیاوریم دلیل محکم، ما که نمی‌توانیم بیاوریم حالا چی مثلا ،معجزه بیاوریم بر سرتان نازل کنیم! ما هیچ کاری از دستمان بر‌نمی‌آید مگر این‌که خداوند اجازه بدهد، خدا آن نشانه را به ما عطا کند، آدم‌هایی که می‌خواهند مومن باشند باید بر خدا توکل کنند، یعنی سه مطلب در آیه‌ی قبل بیان کرد آن را که بشری هستی نشانه‌ای بیاور و چرا می‌خواهید ما را از دین پدرانمان نهی کنید؟ به دو مساله جواب دادند که بشری هستند مثل آن‌ها و این که دلیل به اجازه‌ی خداست ولی پیامبران جواب آن ندادند که ما نمی‌خواهیم شما را از دین آبا و اجدادی تان منصرف کنیم، این دیگر نیاز به جواب نیست چون واضح است که اتفاقا آمده‌اند که همین کار را بکنند که آن دین قبلی دین باطل و پر از خرافات و شرک را از جامعه‌ دور کنند.

«وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا ۚ وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَىٰ مَا آذَيْتُمُونَا ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ»( ابراهیم/۱۲)

و چرا ما بر الله توکل نکنیم در‌حالی‌که ما را به راه‌های درست زندگی ما، ما را راهنمایی کرده، ما را هدایت داده و قطعا صبر می‌کنیم بر آن‌چه که شما مارا مورد آزار و اذیت قرار دادید و انسان‌هایی که می‌خواهند برای خود تکیه‌گاه‌هایی انتخاب کنند و توکل کنند آن‌ها باید بر الله توکل کنند.

در ادامه پیامبران دارند توضیح می‌دهند در آن صحبت و گفت‌و‌گویی که شکل گرفته یک گفت‌و‌گوی داغ، می‌گویند که: ما بر الله توکل می‌کنیم یعنی شما چون منافع‌تان در خطر است، چون سر لج و لجبازی است و حاضر نمی‌شوید که حرف‌های ما را بپذیرید چون منافعی را از دست می‌دهید حالا ما می‌خواهیم مومن زندگی کنیم، ایمان واقعی به الله داشته باشیم، حالا اگر ما بخواهیم مومن زندگی کنیم باید بر الله توکل کنیم، من خود پیامبر و همه‌ی کسانی که بر آن پیامبر ایمان آورده‌اند چون خود مومنان هم مهم هستند، الان پیامبران دارند خط می‌دهند به پیروان‌شان که در مقابل این کافران لجوج و عنید و متعصب راهی جز صبر نیست و باید بر خدا توکل کنند، حالا می‌گویند که ما چرا بر خدا توکل نکنیم، البته که با جان و دل بر خدا توکل می‌کنیم؛ چون که خدا راه‌های سعادت و خوشبختی ما را به ما نشان داده «وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا» راه‌هایی که ما را به خوشبختی می‌رساند به ما یاد داده، ما تکیه‌گاهمان الله است و ما هم در مقابل آزار و اذیت‌هایی که تا الان بر ما تحمیل کرده‌اند و از این به بعد هم خواهید‌کرد ما صبر می‌کنیم، صد‌در‌صد؛ «وَلَنَصْبِرَنَّ» و آن کسی که می‌خواهد برای خودش یک تکیه‌گاهی قرار دهد، متوکل هست «الْمُتَوَكِّلُونَ» کسی که می‌خواهد توکل کند و برای خود تکیه‌گاه محکم قرار دهد بر چه کسی تکیه کند؟ «وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ» بر الله باید آن شخص توکل کند و تکیه‌گاه خود قرار دهد، موضوع ما این است ما از این حرف‌ها و تهدید‌های شما و از این شکنجه‌های شما، فکر نکنید که ما از موضع مان پایین می‌آییم یا از خدای خود دست می‌کشیم، این خیالات را نکنید.

«وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا ۖ فَأَوْحَىٰ إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ»( ابراهیم/۱۳)

و کسانی که کافر شدند به پیامبران‌شان گفتند: صد ‌در‌صد شما را از شهرمان بیرون می‌کنیم یا که به همین آئین ما برمی‌گردید، در این هنگام الله به آن‌ها وحی کرد ، پروردگار‌شان به آن‌ها وحی کرد که بی‌شک که ظالمان را هلاک خواهیم کرد.

در مرحله‌ی بعد حالا دیگر گفت‌و‌گو به اوجش رسیده، حالا دیگر مرحله‌ی آخر فقط تهدید است، حالا آن کسانی که کافر شدند به پیامبران‌شان می‌گویند: شما را از شهرمان بیرون می‌کنیم «لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا» از این‌جا باید بیرون بروید یعنی انگار افرادی که نابغه باشند افراد فهمیده و دانا باشند باید بروند فرار کنند از این‌جا  یعنی آن‌قدر ما شما را تحت فشار قرار می‌دهیم تا از این‌جا فرار کنید و فرار آن نابغه‌ها و مغز‌ها اتفاق بیافتد؛ از این‌جا بیرون بروید. یا از این شهر بیرون می‌روید یا که مجبورید باید در آیین ما بیایید، دوباره باید مثل ما مشرک شوید و ببینیم که برای بت و این چیزها دارید سجده می‌کنید، باید یکی از این دو‌تا را انتخاب کنید حالا وقتی که نوبت به تهدید رسید یعنی اجبار در پذیرش یک آیین که در دین خدا به هیچ‌عنوان این وجود ندارد کسی را برای پذیرش یک آیینی مجبور کرد بالاجبار فکری را به کسی تحمیل کرد، حالا وقتی به این مرحله‌ی تحمیل و زور و اجبار رسیدند الله وحی کرد «فَأَوْحَىٰ إِلَيْهِمْ» حالا دیگر وقتش این است که آن آدم‌های ظالم باید هلاک‌شان کنیم «لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ» صد‌در‌صد ظالمان را هلاک خواهیم‌کرد یعنی مرحله‌ی نابودی قومی قانونش نزد خداست و یکی از آن قوانینی که خدا تا به آن مرحله وقتی که رسید آن قوم را هلاک می‌کند، زمانی که آن قوم، مردم را به یک دین اجباری وادار کند یعنی اختیار انتخاب یک آیین را از مردم بگیرد اگر به این مرحله رسید خدا آن‌ها را هلاک می‌کند.

«وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ۚ ذَٰلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ»( ابراهیم/۱۴)

و قطعا شما را بعد از آن‌ها در زمین سکونت می‌دهیم، آن برای کسی است که از ایستادن در برابر من ترسید و از تهدید‌ها و وعده‌های عذاب من در دلش ترس و هیبت آمد.

حالا می‌فرماید این قانون خداست می­گوید حالا در این مرحله من آن‌ها را نابود می‌کنم و آن‌ها که رفتند برچیده شدند شما به جای آن‌ها در شهر ساکن می‌شوید دقیقا برعکس آن چیزی که می‌گفتند، آن‌ها می‌گفتند که مومنان باید این شهر را ترک کنند حالا باید خودشان از اینجا بروند، هلاک شوند و برعکس مومنان آن‌جا ماندگار ‌می‌شوند البته زمانی این قانون خدا می‌گوید که تحقق پیدا می‌کند که آن افرادی که با کافران درگیر هستند در این که خدا را دارند به آن‌ها معرفی می‌کنند دین خدا را می‌رسانند خودشان از خدا بترسند «ذَٰلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي» «مَقَامِي» یعنی ایستادن در برابر خدا برای پاسخ‌گویی اعمالش این معنی «مَقَامِي» می‌شود، هر‌کس از آن روز قیامت که جلو خدا قرار است بایستد و حساب پس بدهد، هر‌کس از آن ترسید و از تهدید‌ها و آن وعده‌های عذاب ترسید این می‌فرماید که ما آن‌ها را نجات می‌دهیم و در زمین آن‌ها را آرامش می‌دهیم یعنی کافران هلاک می‌شوند و هلاکت امکان دارد واقعا از نظر جسمی آن‌ها بمیرند و بروند یا این‌که زنده باشند ولی اصلا زندگی‌شان یک زندگی که درخور یک انسان نیست، زندگی انسانی ندارند زندگی پر از وحشت است و شهوت و حیوانیت و این‌ها، یک زندگی پستی دارند بدون هیچ‌گونه آرامشی، به این گونه زندگی می‌کنند و آن‌هایی که از ایستادن در مقابل خدا و وعده‌های خدا می‌ترسند آن‌ها در زمین واقعا زندگی انسانی راحتی و با شرافت و کرامتی زندگی می‌کنند این وعده‌ی خدا بود.

«وَاسْتَفْتَحُوا وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ»( ابراهیم/۱۵)

و طلب پیروزی کردند و تمام انسان‌های ستمگر و مخالف حق هلاک و نابود شد.

حالا این جر و بحث‌ها ادامه پیدا کرد رسید به این مرحله حالا دیگر بگیر و بزن و ببند است حالا دیگر شکنجه و اذیت از طرف کفار برای همان وعده‌هایشان و همان تهدید‌هایشان الان دیگر به مرحله‌ای رسیده که دارند پیاده می‌کنند، آن‌ها را فراری می‌دهند از شهر یا باید برگردند به همان آیین عمومی و رسمی شهرشان، دین رسمی و مذهب رسمی شهرشان باید به آن برگردند در این صورت آن‌ها، مومنان از درگاه خدا طلب نصرت و پیروزی می‌کنند «وَاسْتَفْتَحُوا» طلب پیروزی و پیروزی می‌آید و از آن طرف «وَخَابَ» «خَابَ» یعنی هلاک و نابود شد بدبخت و بیچاره شد «كُلُّ جَبَّارٍ» «جَبَّارٍ» یعنی انسان ستمگر، دیکتاتور، خودکامه و «عَنِيدٍ» یعنی کسی که حق را می‌فهمد ولی با حق خصومت دارد و مبارزه می‌کند با حق، چنین آدم‌هایی نیست و نابود و بدبخت شدند این در دنیا، زندگی بدبختی یا با مردن و عذاب یا یک زندگی پست حیوانی، گرفتار و بدبخت شدند این در دنیا.

«مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَىٰ مِنْ مَاءٍ صَدِيدٍ»( ابراهیم/۱۶)

و از بعد آن جهنم است و از آب متعفن گندیده نوشانده می‌شود.

بعد از این که از دنیا رفتند حالا دیگر به هر شکلی بعد که از این دنیا وارد عالم آخرت شدند و از پس آن «مِنْ وَرَائِهِ» بعد از این دنیا دیگر در آن جهان «جَهَنَّمُ» جهنم منتظرشان است جزای آن‌ها جهنم است، در جهنم  «وَيُسْقَىٰ» آب داده می‌شوند «مِنْ مَاءٍ صَدِيدٍ» «صَدِيدٍ» یعنی آب متعفن، تلخ، بدبو، زجر‌آور و حال انسان به هم زن؛ آب کثیفی که از جسم جهنمیان در اثر این که در آتش دارند بریان می‌شوند، داغ می‌شوند و پخته می‌شوند، از آن آب چرکین بدن شان که دارد سرازیر می‌شود در ته جهنم چون تعداد خیلی زیاد است آن آب‌ها جاری می‌شوند و جاری که شدند سرازیر می‌شوند به یک‌جا و آن آب‌های کثیف یک‌جا جمع می‌شوند و خیلی تشنه هستند و وقتی که می‌خواهند آب بخورند از آن آب به آن‌ها داده می‌شود «وَيُسْقَىٰ مِنْ مَاءٍ صَدِيدٍ»

«يَتَجَرَّعُهُ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ ۖ وَمِنْ وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ»( ابراهیم/۱۷)

جرعه جرعه با زجر آن را می‌نوشند و نزدیک است که اصلا فرو نبرند، از آن آب نبلعند و مرگ از هر طرف سراغ‌شان می‌آید درحالی که آن مردنی نیست، نخواهد‌مرد و از پس آن عذابی است بسیار غلیظ و سخت.

حالا از آن آبی که می‌خواهند بخورند «يَتَجَرَّعُهُ» از بس که تشنه هستند از آن جهنم سوزان آن هوای خیلی گرم که دیگر تشنگی دارد روده‌هایشان را تکه تکه می‌کند مجبورند یک چیزی به روده‌هایشان بدهند به این حلقوم‌شان که خشکیده و باید آب بخورند آبی نیست جز از همان آب و الان یه جرعه فقط به زور می‌توانند بخورند و «يَتَجَرَّعُهُ» یعنی یک جرعه می‌خورندهروقت می‌خورند به زور یک جرعه فقط می‌توانند بخورند با‌فشار، به زور که نمی‌خواهند بخورند «وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ» همین را هم نمی‌خواهند بخورند چون اصلا خوشمزه نیست اصلا طعمش خوب نیست، خیلی حال آدم به هم می‌ریزد هر جرعه‌ای که می‌خورند ولی می‌خورند به زور یک جرعه می‌خورند؛ جرعه‌جرعه می‌خورند گه‌گاهی می‌خورند و خیلی بد می‌خورند همان را هم اگر دست خودشان بود نمی‌خوردند «وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ» هیچ کیفی از آن آب نمی‌برند و مرگ از هر طرف می‌فرماید که به سراغ‌شان می‌آید یعنی آن‌قدر اسباب مردن آن‌جا فراهم است که در دنیا هر کدام‌شان مرگ آدمی را حتمی خواهد کرد اگر آن‌ها باشد همین آب هر جرعه‌اش کافی است که روده‌ی آدم را به هم بریزد از بس که خودش داغ است و متعفن است همان کافی است که درون آدم را پر از میکروب کند، مریض کند و بکشد خود آب کشنده است می‌خورد ولی نمی‌میرد و هزاران عذاب دیگر دارد می‌آید بر سرشان که هر کدام از آن عذاب‌ها بس است که یک آدم را از پا در‌بیاورد می‌فرماید: «وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ» از هر طرف مرگ دارد می‌آید از آن غم و غصه که به جای خودش، ناراحتی و افسردگی و این‌ها که به جای خودش، هم روحی هم جسمی، دارد می‌آید آن مسائل و آن ظرفیت‌های مرگ «وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ» ولی مردنی نیست که راحت شود به هیچ عنوان این نباید بمیرد به همین شکل باید همیشه باشد، زندگی کند و باز هم اضافه بر آن «وَمِنْ وَرَائِهِ» و از پس همه‌ی این‌ها فراتر از همه‌ی این‌ها عذاب سخت و غلیظ و شدید دیگر هم بر سرش، خب صحبت از عذاب است آن هم در روز قیامت، حالا این‌ها می‌فرماید: کسی که از ایستادن در مقابل پروردگار ترسید و از آن «ذَٰلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ» این‌ها همه‌اش وعید است هر‌کس از این وعید‌ها، این پیام‌ها و آیه‌های تهدید قیامت، دقیقا آیات تهدید هستند همه‌ی این‌ها،هر‌کس از این آیات تهدید قیامت ترسید در دنیا خوب زندگی می‌کند یعنی حالا دارد توضیح می‌دهد که عذابی که در قیامت هست چه به درد مردم دنیا می‌خورد دارد توضیح می‌دهد، این‌جا به مردم ظلم کردند، این‌جا کاری کردند که مردم از شهر فرار کنند یا این‌که آن‌ها را وادار کردند به یک باور تحمیلی و مردم را منحرف کردند، راه خدا را کج نشان دادند، مبارزه کردند با حق و حقیقت و دین، به مردم ستم کردند خب این‌ها آخرت عذاب ببینند چه به درد مردم می‌خورد در دنیا؛ دارد بیان می‌کند آن‌هایی که از این پیام‌های تهدید خدا می‌ترسند در دنیا، می‌توانند زندگی انسانی داشته‌باشند و آن زندگی انسانی‌شان در اثر این‌که دارند از خدا می‌ترسند خودشان یک سری کارهایی را انجام می‌دهند کارهای درست، باور درست، حرف درست، اخلاق درست، زندگی‌شان به نسبت آن کفار، که زندگی حیوانی دارند راحت‌تر می‌شود و خدا هم اضافه بر آن کمک‌شان می‌کند هرچند که در ایامی در مدت‌هایی هم سختی باشد دست آخر خدا کمک‌شان می‌کند مثل پیامبران که مدت‌ها در گرفتاری بودند ولی دست آخر پیروز شدند، با صبوری خدا کمک‌شان می‌کند و اضافه بر آن همین پیام‌های تهدید آخرت باعث کاهش اذیت‌های دنیا می‌شود از این‌که از هزار نفر دزدی کنند، اذیت کنند با این تهدیدها هشتصد نفرشان می‌ترسند دزدی نمی‌کنند دویست نفر فقط دزدی می‌کنند پس میزان گرفتاری‌های دنیا را پایین می‌آورد الان چقدر در دنیا مصیبت و ظلم وجود دارد اگر این تهدیدهای خدا نبود که البته در کتاب تورات هم هست، انجیل، کتاب‌های آسمانی گذشته، آیین‌های دیگر، اگر همین تهدیدهای خدا نبود این میزان ظلم هزار برابر بیشتر می‌شد چون ظلم سقف ندارد همیشه می‌شود ظلم کرد بدتر از آن هم می‌شود ظلم کرد بدتر از آن هم می‌شود مردم را زیر گرفت و له کرد، پایانی ندارد ظلم و ستم و زورگویی و شهوت، این‌ها که پایان ندارد بد‌تر از این‌ها هم می‌شد ولی همین تهدید‌ها که در قیامت قرار است اجرا شود میزان جرم در این‌جا کاهش داده، به مثل تهدید یک قانون‌مدار، یک حاکم که وقتی کسی اگر قتل کند کشته‌می‌شود اگر سرقت کند زندانی می‌شود، میزان قتل و دزدی کاهش یافته اگر این‌ها نبود بیشتر از این‌ها قتل و دزدی بود اگر قرار بود که آن قاتل یا سارق هیچ مجازاتی نبیند همه دزدی می‌کردند اکثرا، اکثرا قتل می‌کردند، اکثرا فحشا می‌کردند هزار کار فساد و شهوت انجام می‌دادند، میزان آن‌ها کم شده به خاطر آن قانون، قانون خدا بیشتر از قوانین این دنیا و حکام میزان را کاهش داده، حالا می‌فرماید که: هر‌کس از این پیام‌ها و این آیات تهدید ترسید زندگی او یک زندگی درستی خواهد بود هم در دنیا و هم در آخرت.

«مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ ۖ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ ۖ لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَىٰ شَيْءٍ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ»( ابراهیم/۱۸)

مثال کسانی که نسبت به پروردگارشان کفر ورزیدند اعمال آن‌ها به مثل خاکستری است که بادی در روز طوفانی آن‌ها را پخش و پراکنده می‌سازد آن‌ها قادر نیستند از آن‌چه که انجام داده‌اند هیچ چیزی، یعنی توان نگه‌داری آن را ندارند، آن است گمراهی پرت و دور.

آیه می‌فرماید: آن کافران در این دنیا دارند زحمت می‌کشند از منظر دیگر، از یک منظر که کافرند و کافر یعنی کسی که مبارزه دارد با خدا نه کسی که به قناعت نرسیده هنوز، کسی که به قناعت رسیده و مبارزه دارد با حقیقت با خدا، می‌گوید این‌ها از زاویه‌ی دیگر کارهای خوب انجام می‌دهند، اعمالی دارند ولی اعمال آن‌ها به مثل یک خاکستری است «رَمَادٍ» خاکستر یک خاکستری جمع شده انگار که آن‌ها در برابر کارهای خوب که انجام می‌دهند یک  خاکستر پاداش به آن‌ها می‌دهند آن خاکستر جمع می‌شود انگار مثل کوهی می‌شود، بعد آن خاکسترها که حسابی جمع شده که نتیجه و پاداش اعمال خوب‌شان در دنیا هست یک دفعه یک بادی می‌آید در روز طوفانی «فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ» یعنی باد تند می‌آید، می­آید و می‌زند زیر آن خاکسترها؛ «اشْتَدَّتْ» آن را محکم حرکت می‌دهد، آن را پراکنده می‌کند، پخش می‌کند و پخش هوا می‌شوند حالا هر‌چه می‌خواهد که آن خاکسترها را برای خودش نگه‌دارد «لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَىٰ شَيْءٍ» هر کاری می‌کند دیگر زور باد بیشتر است زور طوفان بیشتر است، نمی‌تواند خاکسترها را از طوفان پس بگیرد و خاکسترها را در نقاط دور و مختلف پخش و پراکنده می‌کند و نمی‌تواند از آن ها مراقبت کند «لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَىٰ شَيْءٍ» اصلا با کارهایی که انجام داده نمی‌تواند آن ها را نگه‌دارد برای خودش و هیچ منفعتی برایش ندارد کارهای خوبی که در دنیا انجام داده، می‌گوید: می‌خواهید بفهمید یک گمراهی دور و پرت چیست؟ این است این همان گمراهی پرت و دور است که یعنی آدم با حقیقت مبارزه کند به خاطر منافعش، قدرتش، شهوتش، به خاطر شهرتش یا هر چیز دیگر با حقیقت مبارزه کند و بعد از آن طرف کارهای خوب و این‌ها هم انجام بدهد این شخص دقیقا در یک گمراهی دوری دارد به سر می‌برد.

​