سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7

سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286

سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200

سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176

سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206

سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11

سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20

سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42

سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29

سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19

سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25

سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22

سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17

سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25

سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30

سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20

سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15

سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21

سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11

سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8

سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8

سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19

سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25

سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8

سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8

سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9

سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱

سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8

سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹

سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷

سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

صفحه ۲۴۴ / جزء ۱۳ / آیه ۷۰ الی ۷۸

 دانلود فایل تصویری   دانلود فایل صوتی ​  پرسش و پاسخ صفحه

تلاوت این صفحه:

صفحه ۲۴۴

«فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ»(یوسف/۷۰)

پس زمانی که وسایلشان را آماده کرد برای حرکت، ظرف آب‌خوری در خورجین برادرش (در گونی برادرش) گذاشت بعد یک جاردهنده‌ای جار زد: ای قافله شما دزدانید.

بله، موقع سفر رسید، کامل آذوقه‌شان را دریافت کردند و آماده‌ی حرکت شدند «فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ» آن‌ها را آماده کرد یوسف علیه‌السلام  و کارگذارانش کمک می‌کردند یعنی نه این‌که فقط به آن‌ها سهمیه بدهند حالا خودشان می‌دانند حتی افرادی بودند که کمک بکنند به آنها چون بالاخره بار یک کیلو و ۵ کیلو نبود که شخص به راحتی بردارد و برود، بار شتر بود وقتی که می‌داد برای سهمه هر نفر و نیاز به کمک دارند، افرادی هم مخصوص کمک کردن به آن‌ها گذاشته بود و آنها را تجهیز کرد،  آماده کرد و حرکتشان داد و بارهایشان را بست، در لابلایی که همان وقتی که بارهایشان را می‌بستند، یوسف علیه‌السلام  یک ظرف آب‌خوری «السِّقَايَةَ» یک جامی یک ظرفی که با آن آب می‌خورند گذاشت در خورجین برادرش «رَحْلِ» یعنی وسیله، آن بار، آن خورجین، مال برادرش، خب حرکت کردند، رفتند، مقداری هم دور شدند، همان‌طور که داشتند می‌رفتند از پشت سر یکی دارد صدا می‌زند «أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ» یک جارچی جار می‌زند، ای قافله، ای کاروان بایستید! شما دزدی کردید! شما دزدید! بایستید! ایست!

«قَالُوا وَأَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ مَاذَا تَفْقِدُونَ»(یوسف/۷۱)

گفتند: در حالی که به سوی آن‌ها بر می‌گشتند مگر چی گم کرده اید؟ (چه چیزی را پیدا نمی‌کنید.)

خب، آن‌ها همینجور وقتی که نگاه کردند که اون جار‌چی دارد به آن‌ها صدا می‌زند، بایستید! ایست دارد به این ها می‌دهد گفتند: همان‌طور که داشتند بر‌می‌گشتند «قَالُوا وَأَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ» چون آن‌ها خوب استرس نداشتند، آدمی که مثلاً ریگی در کفشش هست، وقتی این صدا را بشنود که دزدی و فلان و خودش واقعاً آن دزدی را کرده باشد دچار استرس می‌شود و اصلاً به پشت سر نگاه نمی‌کند، سرعت به خودش می‌دهد، می‌رود جلوتر، شاید فرار کند ولی این‌ها چون هیچ استرسی نداشتند همان جور که داشتند بر می‌گشتند به سوی آن‌ها رو برگرداندند و همینجور اندک اندک، آهسته آهسته، داشتند می‌آمدند به سمت جارچی، خودشان با پای خودشان خب از خودشان پاک بودند، دیگر همین جور سوال کردند که «مَاذَا تَفْقِدُونَ» مگر چی پیدا نمی‌کنید؟ چی گم کردید؟

«قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَنْ جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِيمٌ»(یوسف/۷۲)

گفتند: ما پیدا نمی‌کنیم ظرف پادشاه و برای کسی که آن را بیاورد یک بار شتر است و من هم ضمانت می‌کنم.

حالا آن‌ها هم گفتند: که چی مگه پیدا نمی‌کنید؟ «مَاذَا تَفْقِدُونَ» گفتند: که چه گم کردید؟ چه دزدیده شده؟ یعنی اگر بحث ما هست ما که برنداشتیم حتماً جایی گمش کرده‌اید، دیگر دست خودتان است، همان جاها جایی افتاده و گفتند: که ما گم کردیم یا ما پیدا نمی‌کنیم، این ظرف «صُوَاعَ الْمَلِكِ» صواع حالا قبلش گفت آیه ۷۰ «السِّقَايَةَ» و اینجا می‌شود «صُوَاعَ» صواع همان صاع است، ظرف، و آن ظرف کاراییش آب خوردن بود که البته یک ظرفی است که می‌شود چیزهای دیگر هم با آن کیل زد، مشخص کرد، حتی برای نوشیدنی‌ها هم صواع می‌شود آن نوشیدنی را هم کیل زد، مقدارش را مشخص کرد، یعنی یک پیمانه سنجش هم بوده که بیشتر برای مایعات استفاده شده بوده  گفتند: که ما صواع ملک یا ظرف ملک، جام پادشاه را گم کردیم و هر کس که بیاورد یک بار شتر دارد، یعنی حتی اگر همان دزد که دزدیده اگر به زبان خوش خودش تحویل داد، مواخذه نمی‌شود و حتی ما به او جایزه هم می‌دهیم یک بار شتر! یک بار شتر خیلی است، در آن وقت قحطی می‌گوید که من هم ضمانت می‌کنم «أَنَا بِهِ زَعِيمٌ» زعیم یعنی کفالت یعنی ضمانت، قول می‌دهم که حتماً گیرش بیاید و اصلاً کسی به او آسیبی نزند، پس اگر شما دزدی کردید همان دزد خودش بیرون بیاورد از بین وسایلش و نترسد، تازه یک بار شتر هم گیرش می‌آید.

«قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ»(یوسف/۷۳)

گفتند: قسم به خدا که خودتان هم می‌دانید که ما نیامده‌ایم که در شهر فساد بکنیم و ما اصلاً دزد نیستیم، خب البته خود بنیامین آیا می‌فهمید یا نه! احتمال هم دارد که اصلاً بنیامین هم نمی‌فهمید که داخل وسایلش قرار دادند، شاید با او هماهنگی شده، با هم هماهنگ بودند در هر صورت آن‌هایی که صحبت کردند، الان بنیامین هیچ چیز نمی‌گوید، مابقی که دارند صحبت می‌کنند می‌گویند که شما خودتان هم می‌فهمید که ما  به مصر، به شهر شما نیامده‌ایم که در زمین فساد بکنیم و ما دزد نیستیم، یعنی می‌فهمند که دزدی و اختلاس، فساد در یک سرزمین است ما نیامده‌ایم که فساد راه بیندازیم در این سرزمین و ما دزد نیستیم چرا تهمت می‌زنید؟

«قَالُوا فَمَا جَزَاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كَاذِبِينَ»(یوسف/۷۴)

گفتند اگر شما دروغ می‌گویید جزایتان چیست؟

گفتند: حالا آن کسی که جارچی بود و چند نفر هم همراهش و دارند پیگیری می‌کنند آنها گفتند: (یک جمعی بودند گفتند) خب باشه ولی اگر شما دروغ می‌گویید جزایتان چیست؟ آن دزد دزدیده و دارید دروغ می‌گویید جزایش چیست؟ عقوبتش چیست؟

«قَالُوا جَزَاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ ۚ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ»(یوسف/۷۵)

گفتند: جزایش کسی که در خورجینش، کسی که در بارش پیدا شود، پس همان خودش جزایش است، ما این چنین ظالمان را عقوبت می‌کنیم.

آره، جزایش گفتند: هر کس که لابلای وسایلش پیدا بشود آن ظرف پادشاه «فَهُوَ جَزَاؤُهُ» اصلاً آن آدم خودش جزایش است یعنی باید آن آدم دستگیر شود، آن آدم به جای آن به بردگی گرفته شود و اصلاً آن آدم خودش باید عقوبت شود و سزایش است ما هم اینجوری آدم‌های ظالم را یعنی دزدان را ما اینجوری عقوبت می‌کنیم.

«فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ ۚ كَذَٰلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ ۖ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ ۚ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ ۗ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ»(یوسف/۷۶)

پس قبل از وسایل برادرش به گشتن در وسایلشان شروع کرد و بعد به زحمت آن را از میان وسایل برادرش خارج کرد، ما این چنین چاره جویی را برای یوسف قرار دادیم، در آیین پادشاه امکان نداشت که برادرش را بگیرد (دستگیر کند) مگر اینکه الله می‌خواست، ما درجات هر کس را که بخواهیم بالا می‌بریم و بالای هر صاحب علمی علیمی است.

خب آن‌ها خودشان اقرار کردند اگر هر کس در وسایلش پیدا شد، باید دستگیر شود و خودش جزایش است حالا ببینیم این‌ها دارند راست می‌گویند یا دروغ می‌گویند «بَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ» اول از اسباب و وسایل و بارهای آنها، بقیه برادرانشان قبل از وسایل برادر خودش بنیامین شروع کردند ، حالا امکان هم دارد که علاوه بر آن برادران یوسف آدم‌های دیگری هم از کنعان همراهشان باشند و دارد از وسایل آن‌ها شروع می‌کند مستقیم نیامد سر وسایل بنیامین که لو برود و مشخص شود که نقشه بوده اول از آنجا شروع کرد و بعد نوبت به بنیامین رسید و بعد از میان وسایل بنیامین«مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ» بیرونش آورد آن جام پادشاه را«اسْتَخْرَجَهَا» یعنی با زحمت، یعنی طول داد، فیلم بازی می‌کردند دیگر، طول دادند، طول کشیدند به زحمت بالاخره آن را از دل وسایل بیرون کشید، می‌فرماید «كَذَٰلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ» ما اینطوری این کید و نقشه به یوسف دادیم، این راه را به او نشان دادیم، تو این کار را بکن و می‌فرماید «مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ» اگر بنا بود که بنا بر آیین پادشاه یعنی مصری‌ها، یعنی قانون مصری‌ها بخواهد برادرش را بگیرد نمی‌توانست بگیرد «مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ» نمی‌توانست برادرش را دستگیر کند، یعنی از نظر قانون مصری‌ها حق دستگیری برادرش را نداشت، آن‌ها قانونشان چیز دیگری بود مثلاً اگر دزدی می‌کرد او را می‌زدند، جریمه می‌کردند و به این شکل «إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ» مگر اینکه الله بخواهد، الله بخواهد، الله مستقیماً به یوسف دستور بدهد که آن را بگیر یا به هر چیزی که خود خدا دستور دهد یا خدا یک جوری مسئله‌ای پیش بیاورد که آن اتفاق بیفتد، قانون مصر که دیگر جلوتر از خواست خدا نیست، خواست خدا، اراده خدا مافوق همه قوانین انسان‌هاست، مافوق قدرت همه ی انسان‌هاست. اگر خدا می‌خواست که همه چیز می‌شود، باز هم بحث ایمانی است می‌فرماید: که ما درجات هر کس را که بخواهیم بالا می‌بریم و بالای هر صاحب علمی علیمی هست دانایی هست، یعنی اینجا اگر افرادی زرنگ باشند زرنگ‌تر پیدا می‌شود، اگر افراد دانشمندند دانشمندتر پیدا می‌شود اگر یک آدم امروز داناست فردا داناییش از امروز بیشتر می‌شود و این قانون است که هر صاحب علمی چه یک نفر چه به صورت دسته جمعی یک داناتری هست تا برسد به بالاترین دانایان که الله باشد حالا اینجا برادرش را از دست آن‌ها به این شکل گرفت یعنی اگر برادر دزدی خوب است و اگر دروغ آن روز اول که یوسف را از پدر گرفتید و یوسف را از دست دادید پیش پدر نبردید، اگر اینجور آدم گرفتن و او را از پدر محروم کردن از پدر دور کردن خوب است، خب الان هم پس همین کار را انجام دهید دیگر و مجبورشان کرد که بار دیگر به مثل یوسف یک برادر دیگرشان را هم از دست بدهند که به پدر نرسد، آن روز خوشحال بودید ولی حالا طعم اصلی‌اش را بچشید که آنجا عهد و پیمان محکم با پدر بستید، قسم خوردید که بنیامین را برمی‌گردانید و الان وضعیت پدر را می‌فهمید، ترحم بر آن پدر پیر و الان دیگر آنقدر درد و زجر روحی و شکنجه روحی الان می‌کشند که بنیامین را نمی‌توانند پیش پدر ببرند، روز اول مال یوسف احساس نکردید ولی حالا اینجور دردش را بکشید تا خوب احساس بکنید که یک نفر را از پدر گرفتن یعنی چی، آنجا نفهمیدید شاید اینجا بفهمید بنیامین را از دستانشان گرفت.

«قَالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ ۚ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ ۚ قَالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكَانًا ۖ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ»(یوسف/۷۷)

گفتند: اگر دزدی کرده پس قطعاً برادری که قبلا برایش بود هم دزدی کرده بود، پس یوسف آن را در دلش مخفی کرد و برایشان آشکار نکرد به زبان نیاورد گفت شما بدتر هستید از نظر مکانت و جایگاه و الله داناتر هست بر آنچه که دارید من را به آن متهم می‌کنید.

خب دیدند که از میان وسایل بنیامین آن وسیله درآمد و توی روی یوسف گفتند: که قبلاً هم این یک برادری داشت آن یوسف هم دزد بود اگر این دزدی کرد عادی است، برادری هم داشت که دزد بود یوسف این را شنید، خیلی برایش گران آمد، خیلی سنگین شد برای یوسف ولی خودش را کنترل کرد «فَأَسَرَّهَا» آن را در دلش «فِي نَفْسِهِ» آن را در دلش مخفی کرد و چیزی به زبان نیاورد «وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ» در دلش چی گفت؟ حالا خدا دارد آنچه که یوسف در دلش گفت را دارد به ما می‌گوید، یعنی کسی غیر خدا که نمی‌فهمید یوسف در دلش به خودش چی گفت یوسف در دلش گفت «أَنْتُمْ شَرٌّ مَكَانًا» شما بدترید، من که یادم نیست دزدی کرده باشم، من که دزدی نکردم به هر صورت اگر هم دزدی کرده باشم که شما بدترید، شما آدم دزد کردید، آدم را گرفتید از خانه بردید، دزدیدید، از پدر گرفتید، شما که بدترید، من که دزدی نکردم اگر باشم که شما سیه‌تر هستید و بدترید «أَنْتُمْ شَرٌّ مَكَانًا ۖ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ» و خدا داناتر هست به آنچه که شما من را متهم می‌کنید، بچه­ی کوچک چه یادش است؟ شاید اصلاً چنین چیزی در زندگی­اش وجود نداشته یک تهمتی، خدا داناتر است به آنچه که شما در مورد من توصیف می‌کنید و من را اینجوری اتهام می‌زنید این‌ها را در دلش گفت: حالا البته برخی آمدند اینجا گشته‌اند که آیا یوسف چیزی دزدیده؟ نمی‌دانم اینجا هیچ دلیلی وجود ندارد، گفتند که حالا برخی گفتند: از مادربزرگش یک بتی داشته بتش را دزدیده و شکانده و اینجور چیزها که هیچ دلیلی در آن نیست باز هم برای اینکه جور در بیاورند با یک تصورات ذهنی، یک سری چیزهایی را ساخته‌اند این اتهام بوده و یوسف هیچ کاری نکرده، این از همان عقده و کینه‌ای که یوسف را نابود کردند، سر به نیست کردند، تا مهر پدر را به دست بیاورند، بدتر پدر از آنها برگردید و این سبب شد که عقده یوسف در طول این زمان در دلشان بیشتر شود و این هم به همین خاطر اضافه بر چیزهای دیگر که اصلا هر چیزی به دستشان می‌رسد همینجوری می‌خواهند به یوسف اتهام بزنند.

«قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ ۖ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»(یوسف/۷۸)

گفتند:ای عزیز بی‌شک که یک پدر پیری دارد این شخص (پدر کهنسالی دارد یا پدر پیر با وقار و بزرگی دارد) پس یکی از ما را به جایش بگیر که ما تو را انسان درستکاری می‌بینیم.