سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7
سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286
سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200
سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176
سوره مائده
صفحه ۱۰۶ الی 127 / جزء ۶ و 7 / آیات 120
سوره انعام
صفحه 128 الی 150 / جزء 7 و 8 / آیات 165
سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206
سوره انفال
صفحه 177 الی 186 / جزء 9 و 10 / آیات 75
سوره توبه
صفحه 187 الی 207 / جزء 10 و 11 / آیات 129
سوره یونس
صفحه 208 الی 221 / جزء 11 / آیات 109
سوره هود
صفحه 221 الی 235 / جزء 11 و 12 / آیات 123
سوره یوسف
صفحه 235 الی 248 / جزء 12 و 13 / آیات 111
سوره رعد
صفحه 249 الی 254 / جزء 13 / آیات 43
سوره ابراهیم
صفحه 255 الی 261 / جزء 13 / آیات 52
سوره حجر
صفحه 262 الی 267 / جزء 14 / آیات 99
سوره نحل
صفحه 267 الی 281 / جزء 14 / آیات 128
سوره اسراء
صفحه 282 الی 293 / جزء 15 / آیات 111
سوره کهف
صفحه 293 الی 304 / جزء 15 و 16 / آیات 110
سوره مریم
صفحه 305 الی 312 / جزء 16 / آیات 98
سوره طه
صفحه 312 الی 321 / جزء 16 / آیات 135
سوره انبیاء
صفحه 322 الی 331 / جزء 17 / آیات 112
سوره حج
صفحه 332 الی 341 / جزء 17 / آیات 78
سوره مؤمنون
صفحه 342 الی 349 / جزء 18 / آیات 118
سوره نور
صفحه 350 الی 359 / جزء 18 / آیات 64
سوره فرقان
صفحه 359 الی 366 / جزء 18 و 19 / آیات 77
سوره شعراء
صفحه 367 الی 376 / جزء 19 / آیات 227
سوره نمل
صفحه 377 الی 385 / جزء 19 و 20 / آیات 93
سوره قصص
صفحه 385 الی 396 / جزء 20 / آیات 88
سوره عنکبوت
صفحه 396 الی 404 / جزء 20 و 21 / آیات 69
سوره روم
صفحه 404 الی 410 / جزء 21 / آیات 60
سوره لقمان
صفحه 411 الی 414 / جزء 21 / آیات 34
سوره سجده
صفحه 415 الی 418 / جزء 21 / آیات 30
سوره احزاب
صفحه 418 الی 427 / جزء 21 و 22 / آیات 73
سوره سبا
صفحه 428 الی 434 / جزء 22 / آیات 54
سوره فاطر
صفحه 434 الی 440 / جزء 22 / آیات 45
سوره یس
صفحه 440 الی 445 / جزء 22 و 23 / آیات 83
سوره صافات
صفحه 446 الی 452 / جزء 23 / آیات 182
سوره ص
صفحه 453 الی 458 / جزء 23 / آیات 88
سوره زمر
صفحه 458 الی 467 / جزء 23 و 24 / آیات 75
سوره غافر
صفحه 467 الی 476 / جزء 24 / آیات 85
سوره فصلت
صفحه 477 الی 482 / جزء 24 و 25 / آیات 54
سوره شوری
صفحه 483 الی 489 / جزء 25 / آیات 53
سوره زخرف
صفحه 489 الی 495 / جزء 25 / آیات 89
سوره دخان
صفحه 496 الی 498 / جزء 25 / آیات 59
سوره جاثیه
صفحه 499 الی 502 / جزء 25 و 26 / آیات 37
سوره احقاف
صفحه 502 الی 506 / جزء 26 / آیات 29
سوره محمد
صفحه 507 الی 510 / جزء 26 / آیات 38
سوره فتح
صفحه 511 الی 515 / جزء 26 / آیات 29
سوره حجرات
صفحه 515 الی 517 / جزء 26 / آیات 18
سوره ق
صفحه518 الی 520 / جزء 26 / آیات 45
سوره ذاریات
صفحه 520 الی 523 / جزء 26 و 27 / آیات 60
سوره طور
صفحه 523 الی 525 / جزء 27 / آیات 49
سوره نجم
صفحه 526 الی 528 / جزء 27 / آیات 62
سوره قمر
صفحه 528 الی 531 / جزء 27 / آیات 55
سوره رحمن
صفحه 531 الی 534 / جزء 27 / آیات 78
سوره واقعه
صفحه 534 الی 537 / جزء 27 / آیات 29
سوره حدید
صفحه 537 الی 541 / جزء 27 / آیات 29
سوره مجادله
صفحه 542 الی 545 / جزء 28 / آیات 28
سوره حشر
صفحه 545 الی 548 / جزء 28 / آیات 24
سوره ممتحنه
صفحه 549 الی 551 / جزء 28 / آیات 13
سوره صف
صفحه 551 الی 552 / جزء 28 / آیات 14
سوره جمعه
صفحه 553 الی 554 / جزء 28 / آیات 11
سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11
سوره تغابن
صفحه 556 الی 557 / جزء 28 / آیات 18
سوره طلاق
صفحه 558 الی 559 / جزء 28 / آیات 12
سوره تحریم
صفحه 560 الی 561 / جزء 28 / آیات 12
سوره ملک
صفحه 562 الی 564 / جزء 28 / آیات 30
سوره قلم
صفحه 564 الی 566 / جزء 29 / آیات 52
سوره حاقه
صفحه 566 الی 568 / جزء 29 / آیات 52
سوره معارج
صفحه 568 الی 570 / جزء 29 / آیات 44
سوره نوح
صفحه 570 الی 571 / جزء 29 / آیات 52
سوره جن
صفحه 572 الی 573 / جزء 29 / آیات 28
سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20
سوره مدثر
صفحه 575 الی 577 / جزء 29 / آیات 56
سوره قیامت
صفحه 577 الی 578 / جزء 29 / آیات 40
سوره انسان
صفحه 578 الی 580 / جزء 29 / آیات 31
سوره مرسلات
صفحه 580 الی 581 / جزء 29 / آیات 50
سوره نباء
صفحه 582 الی 583 / جزء 30 / آیات 40
سوره نازعات
صفحه 583 الی 584 / جزء 30 / آیات 46
سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42
سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29
سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19
سوره مطففین
صفحه 587 الی 589 / جزء 30 / آیات 36
سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25
سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22
سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17
سوره اعلی
صفحه 591 الی 592 / جزء 30 / آیات 19
سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25
سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30
سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20
سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15
سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21
سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11
سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8
سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8
سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19
سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25
سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8
سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8
سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9
سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱
سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8
سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹
سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷
سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
هنوز پرسشی پرسیده نشده
اولین کسی باشید که سؤال خود را مطرح می کنید! در مرحله بعدی می توانید جزئیات را اضافه کنید.
یک پرسش جدید بپرسید
افزودن پاسخ
دانلود فایل تصویری دانلود فایل صوتی پرسش و پاسخ صفحه
تلاوت این صفحه:
صفحه ۲۲۹
«قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ ۖ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ»(هود/۶۳)
گفت: «ای قوم من! به نظر شما اگر من بر دلیل روشنی از جانب پروردگارم باشم و از جانب او هم رحمتی به من داده باشد پس کیست که من را از الله یاری کند اگر نافرمانیاش کنم؟ پس شما نسبت به من جز خسارت و ضرر چیزی اضافه نمیکنید.»
بعد از اینکه در آیهی قبل کلی پیامبر صالح علیهالسلام را از آن دعوتش تحقیر کردند یعنی کاری کردند که اصلاً پیامبر صالح حرفش را پس بگیرد و عقبنشینی کند؛ ما چقدر به تو امید داشتیم! تو یک آدم خوبی بودی، آدم عاقلی بودی، این حرفهای الکی؟ خدای یگانه؟ ما ول کنیم آن معبودانی که پدرانمان پرستش میکردند؟ و یک حرفهایب که اصلاً طرف خودش از حرف زدنش پشیمان میشود یعنی با تحقیر و حالا میگوید که شما اصلاً خودتان فکر کنید و به نظر شما اگر من از جانب پروردگارم دلیلهای روشن داشته باشم، از عقل و منطقم، استدلال و تشخیص به یکسری حقایقی برسم (این یک)، از آنور هم خود الله از رحمت خودش هم به من آموزش داده باشد پیغمبر کرده باشد، (این دو) هم درونی هم بیرونی، باز من از این کارم دست بکشم و مثل شما بیایم همینجور بتپرست بشوم و دست از توحید و دعوت بردارم؟ خب در آن صورت چه کسی من را از خدا نجات میدهد اگر نافرمانیاش کردم؟ این نظریات شما صحبتهای شما من را بدبخت میکند من اگر بخواهم تابع صحبتهای شما باشم، «تَخْسِيرٍ» یعنی خسارت و ضرر و بدبختی و بیچارگی، «فَمَا تَزِيدُونَنِي» یعنی من را اضافه نمیکنید، چیزی به من فایده نمیرسانید غیر از اینکه من را بدبخت میکنید.
«وَيَا قَوْمِ هَٰذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ»(هود/۶۴)
و ای قوم من! این شتر خدا برای شما نشانهای است، پس آن را رها کنید تا در زمین خدا بچرد و نسبت به آن دستدرازی نکنید که شما را عذاب نزدیک میگیرد.
خب، پیامبر صالح علیهالسلام یک شتری که از جانب خدا به عنوان یک نشانهی صدق پیغمبریش برایشان مشخص کرده بود، حالا آن شتر به چه شکل؟ مشهور است که از دل صخرهای درآمده (یعنی اصلاً بدون روال طبیعی بقیهی شترها) و وقتی که از صخره درآمده باردار بوده و بچه متولد کرده، خب تا اینجا البته دلیل خاصی در قرآن یا حدیث به آن نیست ولی این شتر بالاخره خاص بود يعنی آنها میفهمیدند که این شتر گونهای است که هیچ نوع دیگری شتر مثل این از شکل و قیافهاش وجود ندارد اصلاً وقتی که حالا در آبشخور برای آب خوردن تقسیمبندی میکردند یک روز کامل برای این شتر فقط گذاشته بودند و یک روز بقیهی شترها آب میخوردند، آنها نمیتوانستند با این بیایند آب بخورند اصلاً بقیهی شترها از این شتر وحشت میکردند، اصلاً شتر نبود، اصلاً یک نشانهای به تمام معنا بود که این خاص است و پیامبر صالح (ع) به عنوان یک نشانه، شتر خدا، «نَاقَةُ» یعنی شتر ماده، برایشان آورده بود و میگفت که: «مواظب باشید این شتر برای شما یک نشانه است و این شتر اصلاً خودش بین من و شما حرف آخر را میزند.» یعنی این شتر مواظب باشید تا زنده است شما زنده هستید، رهایش بکنید تا در زمین خدا بچرد: «تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ»، «وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ»: سوءقصد به آن نکنید که دستاندازی بکنید به آن آسیبی بزنید که اگر به آن آسیب زدید عذاب نزدیک شما را میگیرد، مردن این شتر مساوی است با خیلی نزدیک مردن شماها پس این خط و این نشان، این شما و این شتر، خیلی حواستان باشد، جانتان را دوست دارید دستدرازی به این شتر نکنید، حالا دعوت را قبول نمیکنید حالا من را تحقیر میکنید و این حرفها، این یکی فقط حواس.تان باشد که این دیگر شوخیبردار نیست.
«فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ۖ ذَٰلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ»(هود/۶۵)
اما آن را کشتند، نهرش کردند، پیاش کردند پس گفت که: «شما در خانههایتان سه روز دیگر زندگی کنید، (از زندگی بهرهبرداری کنید) آن وعدهای است که قابل تکذیب نیست، (هیچ دروغی در آن وجود ندارد.)»
خب آنها با کمال جرأت شتر را کشتند و بعد گفت: «تمام شد شما شتر را کشتید حالا سه روز دیگر ازعمرتان باقی مانده، این سه روز هم بروید زندگیتان را بکنید، فقط سه روز، تمام شد.» «تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ» این وعده دیگر یک وقت کسی تصور نکند شاید اتفاقی نیفتد، دروغ باشد: «وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ»
«فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ ۗ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ»(هود/۶۶)
پس زمانی که دستور ما فرا رسید، صالح را و کسانی که با او ایمان آورده بودند به رحمتی از جانب خودمان نجات دادیم و از گرفتاری و رسوایی آن روز، بدون شک که پروردگار تو او قوی و غالب است.
سه روز تمام شد و میفرماید که آن دستور عذاب رسید: «فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا» وقتی که دستور عذاب رسید صالح و کسانی که ایمان آورده بودند نجات پیدا کردند به رحمت خدا، اصلاً موضوع این است؛ بشارت برای مؤمنان (از اول سوره) هر کس خدا را، دین خدا را، دستورات خدا را انجام داد نجات پیدا میکند. میفرماید که: «ما صالح و مؤمنان را به رحمت خودمان از خواری و رسوایی آن روز نجات دادیم «خِزْيِ»: خواری و گرفتاری، «يَوْمِئِذٍ» اینجا دقت بکنیم که در غالب جای قرآن «يَوْمَئِذٍ» است، اینجا «يَوْمِئِذٍ» مجرور شده و موقع تلفظ حواسمان باشد که اشتباه نخوانیم. میفرماید که: «پروردگار تو او خودش قدرتمند است، قوی و کاملاً غالب و چیره است میفهمد چه طوری نجات بدهد و میفهمد که چه کسی را و به چه شکل بدبخت و بیچارهاش بکند، به همه چیز قدرت دارد و غالب و چیره است مسلّط است.»
«وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ»(هود/۶۷)
و کسانی که ظلم کردند را فریاد مهیبی فرا گرفت، پس صبحگاهان در خانههایشان بیروح بر روی زمین ریختند.
این هم انذار برای کافران که آن ظالمها میفرماید که یک فریاد مهیب، «الصَّيْحَةُ»: فریاد هولناک وحشتناک، آنها را گرفت؛ چون صدا این شنوایی آدم در یک سطحی میشنود بین اینقدر تا آنقدر، که حالا این بحث علمی است و قشنگ شما میتوانید سرچ بزنید و این معلومات را حاصل کنید، یعنی پایینتر از این درجات را نمیشنود و بالاتر از آن هم نمیشنود، و صدا وقتی که فراتر از طاقت انسان باشد انسان یک حالت وحشت در او ایجاد میشود و یک لحظه دچار ایست قلبی میشود و سکته میزند میمیرد، و البته این قضیه در دنیا اتفاق افتاده که در اثر یک صداهای مهیبی مثلاً از آتشفشان یک کوه که همراه با یک صدای وحشتناکی بوده، خب خیلی آدمها مردهاند و خیلی وقتها انسان یا حیوانی در اثر صدای مهیب سکته میزند و میمیرد پس این عذاب خیلی عذاب در دسترس و خیلی آشنا برای بشر است. میفرماید که: «یک صیحه، فریاد هولناکی آنها را در بر گرفت و همه بیروح و بیجان، همه، لاشههایشان روی زمین افتادند. «جَاثِمِينَ»: یعنی روی خاک روی زمین ریختند.
«كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا ۗ أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ ۗ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ»(هود/۶۸)
انگار که اصلاً در آنجا نبودند، (زندگی نکردند) آگاه باشید بدانید همه شما که ثمود نسبت به پروردگارش کافر شد، همه شما بفهمید که دور و هلاک باد برای ثمود!
چنان مردند و منقرض شدند که در آن شهر به آن بزرگی (که البته شهرشان بین مدینه و شام بود حالا در این مسافت و منطقه است قوم ثمود، و ثمود اسم جدشان است که نامگذاری شده بر یک قبیله) میفرماید که انگار آن شهرشان اصلاً کسی داخلش زندگی نکرده، اصلاً شهر ارواح شده، خالی از سکنه، اینجوری اتفاق افتاد بر سرشان در اثر آن صیحهی هولناک، علتش میفرماید که: «کافر به پروردگارشان شدند.» و داستان این است و مخصوص قوم ثمود نیست، کسی که کافر شد نابود و بدبخت میشود و بفهمید که این نفرین بر قوم ثمود باد!
«وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا سَلَامًا ۖ قَالَ سَلَامٌ ۖ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ»(هود/۶۹)
و قطعاً فرستادههای ما نزد ابراهیم با خبر خوش آمدند گفتند: «سلام»، گفت: «سلام و درود» پس طولی نکشید (چیزی نگذشت، نماند) که گوسالهای بریانی برایشان آورد.
بعد از قوم صالح و ثمود میفرماید که داستان فرستادههای ما به سمت ابراهیم علیهالسلام، ما فرستادیم ملائکه را به سمت ابراهیم علیهالسلام با خبر خوش. «بِالْبُشْرَى»: خوشخبری، مژدگانی. در قالب چند نفر انسان رفتند چون «رُسُلُنَا» جمع است، چند تا ملائکه به شکل انسان، آدمهای غریبه، و رفتند گفتند: «سلام» سلام کردند: «قَالُواْ سَلامًا» سلام علیکم یعنی از ادب ملاقات، از آنور «قَالَ سَلامٌ»، آنجا با مفعول آمده و اینجا با مرفوع، یعنی ابراهیم بیش از سلام آنها تحویل گرفت و گرمتر جواب سلامشان داد و طولی نکشید که رفت یک گوسالهای را، «عِجْلٍ»: گوساله، بریانی کرد، کباب کرد آورد، «حَنِيذٍ»: وقتی که کباب باشد یا بریانیاش بکنند بدون آتش مستقیم، با حرارت آتش یا روی سنگ که حالا دور و برش آتش است و بعد سنگ، روی سنگ با گرمای سنگ پخته میشود و آبدار این میشود «حَنِيذ»، یک گوسالهای را به درستیش، کامل جلوشان آورد، گذاشت، چیزی هم طول نکشید خیلی چابک خیلی زرنگ و خیلی با عشق و علاقه اینجوری آمد مهمانداری کرد با وجودی که اصلاً آدمهای غریبهای بودند، این باز ادب مهمانداری از پیامبر ابراهیم علیهالسلام که در قرآن دارد به ما آموزش میدهد.
«فَلَمَّا رَأَىٰ أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً ۚ قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَىٰ قَوْمِ لُوطٍ»(هود/۷۰)
پس زمانی که به دستانشان نگاه کرد که به سوی آن خوراک دراز نمیشود از آنها احساس غریبی کرد، (احساس غیر طبیعی کرد) و در وجودش ترس ایجاد شد، (از آنها ترسید) گفتند: «نترس، ما به سوی قوم لوط فرستاده شدیم.»
خب غذا را آورد، حالا بفرمایید بخورید، بسمالله میل کنید، دید که اصلاً کسی به غذا دست دراز نمیکند، دستشان به سفره نمیرود «لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ»: به آن غذا کسی دست دراز نمیکند، «نَكِرَهُمْ»: جا خورد و یک احساس بد به ابراهیم دست داد، احساس غیرطبیعی،( انگار که دیگر احساس اجنبی بودن، غرابت، دوری، فاصله، و تا حالا که چقدر با هم گرم، سلام، آن مهمانداری، آن پذیرایی و اینجوری الآن از سفره کنار کشیدند و نمیخورند و از آنها ترسید، ترسید که چه هستند؟ الآن برای خودش دارد تحلیل میکند و حل نمیشود و الآن احساس ترس میکند که چرا این اتفاق دارد میافتد که ملائکه متوجه میشوند که ابراهیم علیهالسلام الآن درونش دچار بحران شده و دارد میترسد، از حرکاتش فهمیدند و به او گفتند که: «قَالُواْ لاَ تَخَفْ» نترس، آرام باش ما به سوی قوم لوط فرستاده شدیم یعنی ما ملائکه هستیم و رسالتمان به سوی قوم لوط است.
«وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ»(هود/۷۱)
و همسرش ایستاده بود پس خندید، آنگاه او را به اسحاق بشارت دادند و از پشت اسحاق به یعقوب.
در چنین صحنهای که حالا همسرش ایستاده بود و همهی اینها را میدید، خندهاش گرفت «فَضَحِكَتْ»: خندهای همراه با صدا. خانم مسن، سن بالا و خندهاش گرفت، حالا خندید که مثلاً حالا این همه زحمت، گوساله، بریانی، فلان و اینها ملائکه هستند، برای ملائکه غذا آمده تدارک دیده خندهاش گرفت یا در این حالتی که آمدهاند و گفتهاند که ما میخواهیم به سمت قوم لوط برویم با آنها کار داریم یعنی منظور میخواهیم آنها را نابود بکنیم و خب خبر داشت دیگر همسر پیامبر ابراهیم علیهالسلام اینها در مجاورت هم آنقدر دور نبودند، زندگی میکردند و خبر داشت و بدجور از این قوم لوط متنفر بود و الآن دارد ملائکه میگوید که: «ما به سمت آنها رسالت داریم.» الآن خوشحالی میکند و جلوی خندهاش را نمیتواند بگیرد و میخندد که این قوم باید گوشمالی بشوند و عذاب بشوند و آن الآن نزدیک است عقوبت این قوم. حالا به هر حال خندید، به هر صحنه نگاه کنیم این توجیه خنده و به حساب موضوع خنده مشخص میشود، یافت میشود. بعد از خندیدن وقتی خندید همسر ابراهیم علیهالسلام که البته دختر عموی ابراهیم بوده (ساره)، میفرماید که: «آن ملائکه بشارت اسحاق به او دادند که تو بچهدار میشوی اسمش هم اسحاق است.» یعنی از قبل از سوی خدا نامگذاری شده (اسحاق) و بعد از اسحاق به نوه هم به او بشارت دادند، نوهدار میشوی و نوهی تو هم از بعد اسحق اسمش یعقوب است.