سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7
سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286
سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200
سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176
سوره مائده
صفحه ۱۰۶ الی 127 / جزء ۶ و 7 / آیات 120
سوره انعام
صفحه 128 الی 150 / جزء 7 و 8 / آیات 165
سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206
سوره انفال
صفحه 177 الی 186 / جزء 9 و 10 / آیات 75
سوره توبه
صفحه 187 الی 207 / جزء 10 و 11 / آیات 129
سوره یونس
صفحه 208 الی 221 / جزء 11 / آیات 109
سوره هود
صفحه 221 الی 235 / جزء 11 و 12 / آیات 123
سوره یوسف
صفحه 235 الی 248 / جزء 12 و 13 / آیات 111
سوره رعد
صفحه 249 الی 254 / جزء 13 / آیات 43
سوره ابراهیم
صفحه 255 الی 261 / جزء 13 / آیات 52
سوره حجر
صفحه 262 الی 267 / جزء 14 / آیات 99
سوره نحل
صفحه 267 الی 281 / جزء 14 / آیات 128
سوره اسراء
صفحه 282 الی 293 / جزء 15 / آیات 111
سوره کهف
صفحه 293 الی 304 / جزء 15 و 16 / آیات 110
سوره مریم
صفحه 305 الی 312 / جزء 16 / آیات 98
سوره طه
صفحه 312 الی 321 / جزء 16 / آیات 135
سوره انبیاء
صفحه 322 الی 331 / جزء 17 / آیات 112
سوره حج
صفحه 332 الی 341 / جزء 17 / آیات 78
سوره مؤمنون
صفحه 342 الی 349 / جزء 18 / آیات 118
سوره نور
صفحه 350 الی 359 / جزء 18 / آیات 64
سوره فرقان
صفحه 359 الی 366 / جزء 18 و 19 / آیات 77
سوره شعراء
صفحه 367 الی 376 / جزء 19 / آیات 227
سوره نمل
صفحه 377 الی 385 / جزء 19 و 20 / آیات 93
سوره قصص
صفحه 385 الی 396 / جزء 20 / آیات 88
سوره عنکبوت
صفحه 396 الی 404 / جزء 20 و 21 / آیات 69
سوره روم
صفحه 404 الی 410 / جزء 21 / آیات 60
سوره لقمان
صفحه 411 الی 414 / جزء 21 / آیات 34
سوره سجده
صفحه 415 الی 418 / جزء 21 / آیات 30
سوره احزاب
صفحه 418 الی 427 / جزء 21 و 22 / آیات 73
سوره سبا
صفحه 428 الی 434 / جزء 22 / آیات 54
سوره فاطر
صفحه 434 الی 440 / جزء 22 / آیات 45
سوره یس
صفحه 440 الی 445 / جزء 22 و 23 / آیات 83
سوره صافات
صفحه 446 الی 452 / جزء 23 / آیات 182
سوره ص
صفحه 453 الی 458 / جزء 23 / آیات 88
سوره زمر
صفحه 458 الی 467 / جزء 23 و 24 / آیات 75
سوره غافر
صفحه 467 الی 476 / جزء 24 / آیات 85
سوره فصلت
صفحه 477 الی 482 / جزء 24 و 25 / آیات 54
سوره شوری
صفحه 483 الی 489 / جزء 25 / آیات 53
سوره زخرف
صفحه 489 الی 495 / جزء 25 / آیات 89
سوره دخان
صفحه 496 الی 498 / جزء 25 / آیات 59
سوره جاثیه
صفحه 499 الی 502 / جزء 25 و 26 / آیات 37
سوره احقاف
صفحه 502 الی 506 / جزء 26 / آیات 29
سوره محمد
صفحه 507 الی 510 / جزء 26 / آیات 38
سوره فتح
صفحه 511 الی 515 / جزء 26 / آیات 29
سوره حجرات
صفحه 515 الی 517 / جزء 26 / آیات 18
سوره ق
صفحه518 الی 520 / جزء 26 / آیات 45
سوره ذاریات
صفحه 520 الی 523 / جزء 26 و 27 / آیات 60
سوره طور
صفحه 523 الی 525 / جزء 27 / آیات 49
سوره نجم
صفحه 526 الی 528 / جزء 27 / آیات 62
سوره قمر
صفحه 528 الی 531 / جزء 27 / آیات 55
سوره رحمن
صفحه 531 الی 534 / جزء 27 / آیات 78
سوره واقعه
صفحه 534 الی 537 / جزء 27 / آیات 29
سوره حدید
صفحه 537 الی 541 / جزء 27 / آیات 29
سوره مجادله
صفحه 542 الی 545 / جزء 28 / آیات 28
سوره حشر
صفحه 545 الی 548 / جزء 28 / آیات 24
سوره ممتحنه
صفحه 549 الی 551 / جزء 28 / آیات 13
سوره صف
صفحه 551 الی 552 / جزء 28 / آیات 14
سوره جمعه
صفحه 553 الی 554 / جزء 28 / آیات 11
سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11
سوره تغابن
صفحه 556 الی 557 / جزء 28 / آیات 18
سوره طلاق
صفحه 558 الی 559 / جزء 28 / آیات 12
سوره تحریم
صفحه 560 الی 561 / جزء 28 / آیات 12
سوره ملک
صفحه 562 الی 564 / جزء 28 / آیات 30
سوره قلم
صفحه 564 الی 566 / جزء 29 / آیات 52
سوره حاقه
صفحه 566 الی 568 / جزء 29 / آیات 52
سوره معارج
صفحه 568 الی 570 / جزء 29 / آیات 44
سوره نوح
صفحه 570 الی 571 / جزء 29 / آیات 52
سوره جن
صفحه 572 الی 573 / جزء 29 / آیات 28
سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20
سوره مدثر
صفحه 575 الی 577 / جزء 29 / آیات 56
سوره قیامت
صفحه 577 الی 578 / جزء 29 / آیات 40
سوره انسان
صفحه 578 الی 580 / جزء 29 / آیات 31
سوره مرسلات
صفحه 580 الی 581 / جزء 29 / آیات 50
سوره نباء
صفحه 582 الی 583 / جزء 30 / آیات 40
سوره نازعات
صفحه 583 الی 584 / جزء 30 / آیات 46
سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42
سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29
سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19
سوره مطففین
صفحه 587 الی 589 / جزء 30 / آیات 36
سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25
سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22
سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17
سوره اعلی
صفحه 591 الی 592 / جزء 30 / آیات 19
سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25
سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30
سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20
سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15
سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21
سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11
سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8
سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8
سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19
سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25
سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8
سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8
سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9
سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱
سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8
سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹
سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷
سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
هنوز پرسشی پرسیده نشده
اولین کسی باشید که سؤال خود را مطرح می کنید! در مرحله بعدی می توانید جزئیات را اضافه کنید.
یک پرسش جدید بپرسید
افزودن پاسخ
دانلود فایل تصویری دانلود فایل صوتی پرسش و پاسخ صفحه
تلاوت این صفحه:
صفحه ۲۲۸
«إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ ۗ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ»(هود/۵۴)
ما نمیگوییم الّا اینکه بعضی از خدایان ما به تو آسیب رسانده است به بدی، (آنها بدجور به تو آسیب رساندهاند) هود گفت: «من الله را گواه میگیرم و شما را هم گواه میگیرم که من پاک و بری هستم از این چیزهایی که شما به خدا شریک قائل میشوید.»
خب ادامهی صحبت قومش است، میگویند که حالا پیامبر هود علیهالسلام و چه استدلالها چه صحبتها و قومش میگویند که: «ما حرفهایت را اصلاً باور نداریم، به خاطر حرف تو مسیر زندگیمان را عوض نمیکنیم.» حالا دیگر توهین، میگوید: «تو که این حرف را میزنی این خدایان ما تو را زدهاند.» یعنی شما الآن مورد خشم خدایان ما قرار گرفتی، «إِن نَّقُولُ» میدانی حرف ما درباره تو چیست؟ نظر ما دربارهی تو، قضاوت ما دربارهی تو، نیست جز اینکه تو دیوانهای! این خدایان ما اصلاً مغز تو را به هم زدهاند، تو را دیوانه کردهاند چون از بس که بد خدایان ما گفتی خب امروزه هم امکان دارد این صحبتها باشد وقتی یک چیزی که گفته میشود این مقدس نیست کاری از دست آنها برنمیآید نه نفعی نه ضرری، این حرفها نزنها! این حرفها را نزن که اینها یک آسیبی به تو میزنند، بدبخت میشوی، یک چیزی تو را میشود اگر بد اینها را بگویی خب میگویند تو بد خدایان ما گفتی حالا این خدایان ما تو را به جنون انداختهاند، «اعْتَرَاكَ»: یعنی به تو آسیب زدهاند، بر سر تو فرود آوردهاند، بعد آنجا «بِسُوءٍ»: یعنی چیز بد، یعنی جنون، یعنی دیوانگی، یعنی مریضی، تو اصلاً مریض هستی برو، پیامبر هود علیهالسلام جواب میدهد میگوید: «من الله را اول گواه میگیرم بعد شما را هم گواه میگیرم، شما گواه باشید که من بری و پاک هستم از این چیزهایی که شما شرک میورزید، اصلاً من قبول ندارم خدایان شما که اینها کارهای باشند.»
«مِنْ دُونِهِ ۖ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنْظِرُونِ»(هود/۵۵)
به غیر از خدا پس شما به نسبت من همگیتان کید و نیرنگ به کار برید آنگاه به من مهلت هم ندهید.
من که به این معبودان شما هیچ اعتقادی ندارم، من از اینها پاک و مبرا هستم ولی حالا شما میگویید که این معبودان به من آسیب زدهاند؟ بت؟ اینها؟ اصلاً اینها چه قدرتی از ایشان ساخته است؟ به غیر از خدا: «مِن دُونِهِ»، خدا، این یکی را رها کنید به غیر از خدا شما هر چه دوست دارید خودتان، معبودانتان، همه جمع شوید و به سر من نیرنگی فرود بیاورید، نقشه سر من بکشید و علیه من نیرنگتان را پیاده کنید «فَكِيدُونِي جَمِيعًا»، «ثُمَّ لاَ تُنظِرُونِ» اصلاً به من مهلت هم ندهید، فوراً نقشهتان را روی سر من پیاده کنید.
«إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ ۚ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا ۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»(هود/۵۶)
بدون شک که من بر الله پروردگار خودم و پروردگار شما توکل کردم، هیچ جنبندهای نیست الّا که او موی جلوی پیشانیاش را گرفته، بدون شک که پروردگارم بر صراط مستقیم است.
حالا میمیفرماید که: «من را از خدایانتان میترسانید؟ هر کاری میخواهید سر من دربیاورید، من ترسی ندارم.» ایمان آدم را نترس میکند، قوی و شجاع میکند، جلوی این همه آدمهای جبّار و متکبّر و قدرتمند و ستمگر اینجور شجاع ایستاده، من بر الله توکل کردم هر کاری دوست دارید بکنید، من کارم را ادامه میدهم، من هرگز به خاطر چهار کلام حرف شما دست از این کار درستم برنمیدارم، من بر الله که پروردگار من و پروردگار شما است توکل کردم ولی بفهمید که هیچ جنبندهای نیست مَّا مِن دَابَّةٍ، هر چه در زمین میجنبد حرکت میکند از خودتان و هر آنچه که شما تصور بکنید تمام آنها تحت سیطرهی الله هستند «إِلاَّ هُوَ»: الّا که الله «آخِذٌ»: گرفته است «بِنَاصِيَتِهَا»: جلوی پیشانیاش، موی جلو، بالای پیشانی، ناصیهاش را گرفته یعنی هر چیز شما تصور کنید چیره، زیر قدرت الله است یعنی الله بر همه آنها تسلط دارد، کاملاً مسلط است، بدون اذن الله هیچ حرکتی از خودشان نمیتوانند نشان بدهند شما هم که زندگی میکنید زیر دستان خدا هستید، زیر قدرت خدا هستید، مقهور خدا هستید و نه شما و هیچ جنبندهی دیگر نمیتواند از قدرت خدا بیرون باشد، من چنین خدایی دارم و بر این خدا توکل کردم و پروردگار من هم بر صراط مستقیم است یعنی کارش را خوب و درست انجام میدهد؛ جایی که قول داده و بعد به قولش عمل میکند، کارش درست است، وقتی توکل کردم پشت من را خالی نمیکند، الله کارش درست است، بر صراط مستقیم است، کارش را به نحو احسن انجام میدهد، نه ضعفی در او است نه شانه خالی میکند نه پشت بندهاش را خالی میکند و نه آن را تک و تنها رها میکند، الله کارش درست است، بر صراط مستقیم است و من بر این الله توکل کردم که کاملاً قابل اعتماد است.
«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ ۚ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّونَهُ شَيْئًا ۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ»(هود/۵۷)
و اما شما پس اگر پشت کردید پس قطعاً که من به شما رساندم آنچه که به سوی شما برایش فرستاده شده بودم و پروردگار من قومی غیر از شما را جایگزین شما میکند و شما هیچ ضرری به او نمیتوانید برسانید، بدون شک که پروردگار من بر هر چیزی محافظ است.
اما شما اگر این حرفها را جدی نگیرید، همچنان با خدا موضع بگیرید پس بفهمید که من رساندم، من وظیفهام را انجام دادم، آنچه که خدا من را برای آن رسالت فرستاده: «مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ»، من به شما رساندم: «فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم» و اگر همچنان پیش بروید با این فرمان پیش بروید دست آخر شما نابود میشوید و پروردگار من جای شما قومی غیر شما را میآورد و هیچ ضرری به خدا نمیتوانید برسانید هر چقدر هم قدرت داشته باشید که پروردگار من بر هر چیزی حفیظ است، محافظ است، مراقب است و بر همه چیز نگهبان است، همه چیز تحت سلطه و قدرت الله است و از هر چیز که الله بخواهد محافظت میکند و بر هر چیز پاسبان و ناظر است.
«وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَنَجَّيْنَاهُمْ مِنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ»(هود/۵۸)
و زمانی که امر ما آمد، ما هود را و کسانی که با او ایمان آورده بودند به رحمتی از جانب خودمان نجات دادیم و ما آنها را از عذاب غلیظ نجات دادیم.
سالهای سال این گفتوگو، این لج، این تعصب، این ضدیت ادامه پیدا کرد و دست آخر میفرماید آن زمانی که دیگر امر ما آمد، عذاب ما بر سر قوم عاد آمد میفرماید: «ما هود را نجات دادیم و کسانی که همراه با او ایمان آوردند و این نجات از رحمت ما بود که نجاتشان دادیم، به رحمت خودمان آنها را نجات دادیم و آنها را از عذاب غلیظ نجات دادیم.» عذاب غلیظ یعنی عذاب دوچندان، عذاب دردناک و شدید و بیشتر از آن، نجاتشان دادیم یعنی آنها (قوم عاد) دچار عذاب غلیظ و عذاب دوچندان شدند که حالا در جاهای دیگر، قرآن همه را باید خواند، سی جزء قرآن را باید خواند، جاهای دیگر میگوید که چه نوع عذابی با جزئیات توضیح میدهد. الآن موضوع جزئیات توضیح دادنِ عذاب نیست، الآن موضوع این است که خدا پیغمبر میفرستد، بشارت میدهد، انذار میدهد، نتیجهی بشارتها نجات در دنیا و آخرت؛ دیدیم نوح و قومش، نتیجهی انذار هم دیدیم؛ قوم نوح و قوم عاد که نابود شدند، و جدیت دین و خدا و ایمان، موضوع این است و دارد این قضایا را دارد به همدیگر وصل میکند.
«وَتِلْكَ عَادٌ ۖ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ»(هود/۵۹)
و این عاد نسبت به آیات پروردگارشان اجحاد کردند، لج کردند، تعصب به خرج دادند و از پیغمبرانشان نافرمانی کردند، و به دنبال دستورات هر آدم ستمگر عنید و لجوج افتادند، از آن دستورات تبعیت کردند.
این عاد، میفرماید به نسبت آیات پروردگارشان، پس آیات پروردگار برایشان کامل بوده آنها اجحاد کردند لجاجت کردند و آیات پروردگارشان را رد کردند (یک) نسبت به پیغمبرانشان هم نافرمانی کردند، «رُسُلَهُ» جمع است، البته یک پیغمبر بوده ولی اینجا جمع آورده چون نوح هم به نحوی پیغمبر آنها است و پیغمبران خدا یک پیغمبر است، وقتی صحبت از پیغمبران دیگر میکند و همان مسیر پیغمبران است در حقیقت تمام آن پیغمبرها که حرفشان یکی است انگار کل پیغمبرها صادق است که پیغمبر آن قوم هستند و از همهی آن پیغمبران باید عبرت بگیرند. «وَاتَّبَعُواْ» خدا را رها کردند، پیغمبرها را رها کردند، باشد، حالا دنبال چه کسی راه افتادند؟ «وَاتَّبَعُواْ أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ»: از همان آدمهای بین خودشان، آدمهای ستمگر، رهبران جامعه، بزرگان، قدرتمندان، پولداران، ثروتمندان، آن آدمهای بیرحم که ذیمنفعت بودند، آنها داشتند مردم را به خاطر سلطهی خودشان، قدرت خودشانمدیریت میکردند، دیکتاتوری به خرج میدادند، آمدند و همان دستورات انسانهای ستمگر و رؤسای سنگدل و عنید و لجوج، دستورات آنها را آمدند در زندگی خودشان اجرا کردند نتیجه چه شد؟
«وَأُتْبِعُوا فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ أَلَا إِنَّ عَادًا كَفَرُوا رَبَّهُمْ ۗ أَلَا بُعْدًا لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ»(هود/۶۰)
و در این دنیا مشمول لعنت شدند، به دنبال آنها افتاد در این دنیا و روز قیامت لعنتی، آگاه باشید که عاد نسبت به پروردگارشان کفر ورزیدند، و همه شما بفهمید که هلاک باد! دور و نیست و نابود باد! برای عاد، قوم هود.
این هم نتیجهی تبعیت از دستورات آدمهای ستمگر و رها کردن خدا و پیغمبر؛ میفرماید که: «لعنت نصیبشان شد، نفرین خدا در همین دنیا بر آنها شد و نفرین خدا بر آنها در روز قیامت شد.» و همه شما بفهمید که عاد نسبت به پروردگارشان کفر ورزیدند و بفهمید که قوم عاد نابود و هلاک باد! «بُعْدًا» یعنی دور، هلاکت، نابودی برای قوم هود، (عاد) که قوم هود بودند، عاد اسم یک قومی است، یک فامیلی و یک قومی است به حساب و هود اسم آن پیغمبری که به سوی آن قوم ارسال شده یعنی بفهمید که قوم عاد کافر شدند و لعنت و این هلاکت برای هر کسی است که به پروردگارش کافر شود مهم نیست که قوم عاد باشد، مال آن زمان یا مال این زمان باشد یا مال هر زمانهای که باشد، میگوید بفهمید که عاد به پروردگارشان کافر شدند؛ داستان اصلی این است یعنی هر کس که به پروردگارش کافر شد و دستورات ستمگران را اجرا کرد او نابود میشود، لعنت میشود، بدبخت میشود. داستان دیگر
«۞ وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا ۚ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ ۖ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ ۚ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ»(هود/۶۱)
و به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم گفت: «ای قوم من! الله را بندگی کنید، به غیر از الله هیچ معبودی برایتان نیست، اوست که شما را از زمین به وجود آورده، (نشأت داده شما را از زمین، پیدایتان کرده از زمین) و شما را برای آبادانی زمین در زمین گذاشته، (عمران زمین را به شما سپرده) پس از او طلب بخشش کنید و به سوی او بازگردید، بدون شک که پروردگار من نزدیک و اجابتکننده است.
ثمود یک قومی هست، اسم قبیلهای بزرگ هست که باز هم خصوصیتهای خاصی داشتند و خصوصیتهای خیلی جالبی داشتند که باز در سورههای پیش رو میرسیم میفرماید که: «برادرشان صالح را فرستادیم.» یعنی از بین خودشان دلسوز خودشان که پیامبر صالح علیهالسلام معرف حضورشان هم بوده میفرماید که به قومش گفت که: «الله را بندگی کنید، به غیر از الله معبود دیگر نیست.» حالا این یک جمله است و این جملهی اصلی و این جمله هزاران توضیح دارد و آن پیغمبر و همهی پیغمبران زیر این جمله که غیر از الله معبود دیگر نیست هزاران جمله دارند، توضیح، تفسیر، دلیل عقلانی، دلیل فطری، و دلیل میآورند، حالا این جمله را به عنوان نایب تمام آن جملات آورده چون این جملهی اصلی است، همهی این صحبتها را و استدلالها را دارد برای میگوید که واقعاً بفهمید با استدلال که به غیر از الله معبود دیگر نیست، اصلاً چه کسی در این عالم کارهای است که دیگر معبود باشد؟ چه چیز را ساخته؟ چه چیز را ورق زده؟ چه چیز را رقم زده؟ ببینم که دیگر حالا معبودی باشد، لایق پرستش باشد پس غیر از الله هیچ کس لیاقت معبود شدن ندارد، الله شما را از زمین به وجود آورد: «هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ» و شما را در این زمین گذاشت، زمین را به شما سپرد، «وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا»: که زمین را آباد کنید و واقعاً زمین را داشتند آباد میکردند (که حالا از ویژگیهایشان قوم ثمود یک مهندسی خیلی عجیب و غریبی داشتند) شما را در زمین گذاشته و آبادانی را به شما سپرده حالا خدا اینها را به شما داده، خدا این مغز و این مهندسی و این جسم و این قدرت به شما داده ولی خیلی با خدا شما ناحقی و ناشکری کردید؛ استغفار کنید و به سوی خدا بربگردید که پروردگار من نزدیک است، همین نزدیکیها است و شما به راحتی می توانید به خدا دسترسی پیدا بکنید و مجیب است؛ استغفار بکنید، طلب بخشش بکنید که خدا مجیب است دعای شما را طلب بخشش شما را اجابت میکند، از خدا بخواهید خدا دعای شما را قبول میکند؛ دارد به آنها امید میدهد.
«قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَٰذَا ۖ أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ»(هود/۶۲)
گفتند: «ای صالح! قطعاً که قبل از این تو در بین ما جای امید بودی آیا تو ما را نهی میکنی که چیزهایی که پدران ما پرستش میکردند ما پرستش نکنیم؟ ما را از پرستش آنها نهی میکنی؟ و همانا که ما درمورد تو در شک هستیم در آنچه که تو داری ما را به سوی آن دعوت میکنی ما در شک و تردید هستیم.
حالا آن صحبتهای زیبای امیدبخش پیامبر صالحگح علیهالسلام و این جوابهای تلخ قومش! گفتند: «ای صالح! ما قبلاً خیلی به تو دل بسته بودیم، چه جوانی بودی تو! چقدر باهوش! ماشاالله! ما اصلاً «قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا» اصلاً تو امید ما بودی، ما امید داشتیم وقتی که بزرگ شدی تو دیگر از همهی ما عاقلتر، تو اصلاً برای ما، برای حل مشکلات، یک مرجعی باشی، تو بزرگ ما باشی، تو یک آدم خوب، صالح، باهوش، از همه نظر عالی بودی، ما چقدر به تو دل بسته بودیم! قبل اینکه این حرفها را بزنی، خدا و خدا و… این حرفها چیست؟ تو داری ما را از چیزهایی که پدران ما پرستش میکردند آنها را مقدس میشمردند تو داری ما را نهی میکنی که اینها را ما رها کنیم؟ عجب حرفی میزنی! تو امید ما را بر باد دادی، حیف، حیف این جوان! ما دیگر اصلاً ما به نسبت تو شک داریم، تو این حرفها را میزنی اصلاً ما شک داریم، تو اصلاً سالمی؟ تو مغزت سر جایش است؟ یا شاید دنبال یک منفعتی برای خودت هستی؟ شاید یک چیز است؟ مشکلت چیست؟ مسئلهات چیست؟ ما اصلاً در تعجب هستیم، ما الآن به چالش افتادیم که تو این حرفها که داری میزنی ما را به سوی آن دعوت میکنی این هدفت چیست؟ انگیزهات چیست؟ ما واقعاً حیرت داریم، ما الآن حیرانیم، ما کلاً از این حرفهای تو در شک هستیم که از چه انگیزهای و چه مسئلهای این حرفها دارد نشأت میگیرد؟
و حالا در ادامه جلسهی بعد انشاالله...
صفحه ۲۲۷
«قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ ۖ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۖ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ»(هود/۴۶)
گفت: «ای نوح! بدون شک که او از اهل تو نیست؛ او عملش غیر صالح است، پس از من مخواه چیزی که نسبت به آن علمی نداری، من تو را موعظه میکنم (نصیحتت میکنم) که مبادا از جاهلان باشی.»
خواندیم بعد از اینکه نوح علیهالسلام با قومش آن همه سال سر و کله زد و به هر حال آن تنش بینشان افزایش پیدا کرد و لحظات آخر خیلی به مشکلات عمیقی رسیدند، به دستور خدا نوح علیهالسلام کشتی را درست کرد و دستور عذاب کافران از جانب الله صادر شد و در اثر بارش از باران و بیرون آمدن آب از زمین، کشتی روی آب سوار شد و حرکت کرد و نوح هم فرمود به مؤمنان که سوار شوید «بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَىٰهَا وَمُرْسَىٰهَا» دیگر همه چیز به نام خداست؛ این کشتی نه موتور دارد، نه بادبان دارد، نه لنگر دارد، نه فرمان دارد، سکان، هیچ چیزی ندارد فقط همینطور یک چیزی که سَیَلان دارد و در روی آب فقط حرکت میکند، همه چیزش با خداست؛ حرکتش و فرود آمدنش و در آن لحظهای که کافران جمع میشدند اتفاقاً لحظات آخر هم پسرش را دید و به پسرش گفت که: «بیا سوار شو.» سوار نشد و جلوی چشمان پدر، پسر غرق شد و مرد و بعد از مشاهدهی این صحنهی دلخراش این پدر پیر و دلسوز از خدا تقاضا کرد، خدایا! تو به من قول دادی که اهلت رو نجات میدهم! (حالا یا نجات از آتش و یا نجات از غرق) خدایا! تو که به من گفته بودی من اهلت را نجات میدهم، چه شد پس؟ پسرم که جلو چشانم مرد، تو به من وعده دادی، وعده تو هم حق است و تو وقتی که وعدهای دادی، حکمی صادر کردی، تو احکم الحاکمین هستی، قاطع هستی بر آن حرفی که زدی و قولی که دادی، چهطور شد که پسرم مرد؟ اینجا جوابش را میدهد «قَالَ يَا نُوحُ»: خدا به نوح میگوید: ای نوح! او از اهل تو نبود، من به تو قول دادم که اهلت را نجاتش میدهم، او از اهلت نبود زیرا که عملش غیر صالح بود، مورد پسند نبود و اینجا اهل بودن یعنی اینکه اهلیت در ایمان، در تقوا، این پیش خدا اعتبار داره و این قول را خدا داده که هر کس اهل تو هست یعنی هم فکر و هم عقیدهی تو و ایمان به خدا دارد جزء خاندان و خانوادهی تو هست، او دیگر جزء خانوادهی تو نیست کسی که با خدا مشکل داشته باشد پس از من چیزی که علمش را نداری نخواه، اول فکر کن، تابع احساسات و اینکه چون فرزند تو هست دارد دلت به حالش میسوزد و جگر گوشهی تو هست (از روی احساسات) و تو نمیدانی که در تمام این پروژه هستی چه اتفاقاتی میافتد؟ و خدا چه قوانینی دارد؟ چهطور با این طبیعت و چهطور با بندگانش تعامل دارد؟ علم تو نسبت به آن هیچ است و خیلی اندک است، چیزی که علم نداری از من تقاضا نکن و نصیحتت میکنم مبادا از جاهلان باشی، توجه نکن به این قضایا، به قوانین خدا و از روی احساسات یک چیزی را از من بخواهی، مواظب باش ای نوح! حالا بعد از این همه عمر در پیغمبری و این همه زحمات و مشقاتی که متحمل شده خدا به او میگوید که ای نوح مبادا از جاهلان باشی، حواست جمع کن، به حرفی که میزنی اول فکر کن و چیزی که دانشش را نداری از من نخواه.
«قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ ۖ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (سوره هود/۴۷)
گفت: پروردگارا! من پناه می برم به تو از اینکه از تو چیزی بخواهم که نسبت به آن علمی ندارم و اگر خدایا تو من را نبخشی و به حالم رحم نفرمایی از بیچارگان خواهم شد.
فوراً متوجه شد پیامبر نوح علیهالسلام که با چه کسی طرف است و قضیه بسیار جدی هست و کسی که صاحب نوح و فرزند نوح و صاحب تمام عالم هستی هست خودش اوست و اگر پسر نوح بود؛ بنده خدا بود، ساختهی خدا بود و اگر نوح پسرش را دوست دارد، خدا که پسر نوح هم جز بندگانش هست و جز آفریدگانش هست و او را هم دوست دارد ولی این دوستی را بهم زد و فهمید که خدا نقشش به نسبت پدر به فرزند خیلی بیشتر هست و دعا کرد خدایا! اگر به من رحم نکنی و این خواستهی من، خواستهی اشتباه من را نبخشی من بدبخت و بیچاره میشوم و از خسارت دیدگان میشوم.
«قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ ۚ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ»(هود/۴۸)
گفته شد: «ای نوح! فرود آی به سلامتی از جانب ما و برکتهایی بر تو و بر امتهایی که با تو هستند. و امتهایی که ما آنها را بهرهمند میسازیم ولی بعداً از جانب ما عذابی دردناک آنها را فرا میگیرد.
آن مکالمه، گفتوگو، دعا و متوجه شدن به اشتباه بود، در کشتی بعد از تمام شدن ماجرا و استقرار یافتن کشتی، آن صحبت تمام شد و الان خدا به نوح میگوید: «ای نوح! از کشتی پایین بیا، با سلام و سلامتی فرود بیا، دیگر هیچ خطری شما را تهدید نمیکند، امنیت شما برقرار است و فرود بیا که برکاتی از جانب ما بر تو است و بر پیروان تو که همراه تو هستند.» چون همه چیز داغون و نابود شده است، همه چیز باید از صفر شروع شود؛ مردند، همه نابود شدند، ویران شدند و الان نوح هست و با یک دنیای ویران در آن منطقهای که از کشتی پایین آمد هیچ چیز برای زندگی نیست و باید از صفر شروع کند و خدا فرمود که: «برکتهایی بر تو ما فرود میآوریم.» برکت یعنی چیزی که نتیجهی دو و چند برابر بدهد یعنی وقتی که قرار است از صفر آن سازندگی اتفاق بیفتد خدا میگوید: «ما برکت میاندازیم و خیلی زود شما رشد میکنید.» و خیلی هم البته این برکتهای خدا بود خیلی زود رشد کردند و امتهای دیگر و قوم عاد ببینیم و قوم ثمود که میرسیم که به چه برکتهایی رسیدند و چقدر آنها توانستند توسعه پیدا کنند و همچنین بر امتهایی که بعد از تو میآیند و آنها از این برکتهای خدا برخوردار میشوند ولی ناسپاسی میکنند و از جانب ما میفرماید: «عذاب دردناک آنها را در بر میگیرد که الان داستان آنها را شروع میکند.
«تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ ۖ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَٰذَا ۖ فَاصْبِرْ ۖ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ»(هود/۴۹)
این از خبرهای غیب است که ما آن را به سوی تو وحی کردیم. تو و قومت قبل از آن اینها را نمیدانستید، پس صبر کن بدون شک که عاقبت خوب برای انسانهای باتقوا است.
حالا دارد رو به پیغمبر خدا صلی الله علیه وسلم میکند و به ماها و هر کس که قرآن میخواند میفرماید که: «این از خبرهای غیب است که ما آن را به سوی تو ای پیغمبر! و بعداً به سوی شماها که قرآن میخوانید در این قرآن وحی کردیم این خبرهای غیب است. پنهان است، این تاریخ خیلی قدیمی و سرنوشتساز و آموزنده است، شما که اصلاً بلد نیستید، این داستانها را بلد نبودید کجا شما از کجا میخواهید، داستان نوح، کشتی نوح، گفتوگو با پسرش، چگونه غرق شدند، آب چگونه جوشید و چه صحبتهایی بین نوح و خدا اتفاق افتاد و همه اینها شما میخواهید از کدام کتاب اینها را یاد بگیرید؟ از کجا میخواهید بفهمید؟ شما اصلاً علم چنین چیزهایی نداشتهاید خدا میگوید قبل از اینکه من به شما بگویم؛ از آن زمان تا حالا و تا قیامت نه تو و نه قوم تو این خبر را داشتید. خدا میگوید: این را یاد گرفتید، من به شما یاد دادم. حالا چکار کن؟ عبرت بگیر «فَاصْبِرْ» اگر این کافران شما را اذیت میکنند؛ که اگر واقعاً تو پیامبر هستی چرا چنان نمیشود، چرا ملک نمیآید و فلان و بهمان، تو جلو این صحبتها بایست، صبر کن، کارت را ادامه بده، انگیزهی تو پایین نیاید که نوح دیدی که چقدر طول کشید، چند سال و چه حرفها برایش زدند ولی آخر که پیروز شد؟ آخر «إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ» آخر کار، عاقبت و سرانجام کار، به نفع انسانهای با تقوا است هرچند که به ظاهر الان در صحنه خیلی به ضررشان دارد تمام میشود، زجر میکشند، خیلی ناراحت میشوند، خیلی مشکلات دیگر ولی پایان شیرینی دارد، انسانهای با تقوا هستند که در پایان امر برگ برنده دستشان است.
«وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا ۚ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ ۖ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ»(هود/۵۰)
و به سوی عاد برادرشان هود را فرستادیم، گفت: «ای قوم من! الله را بندگی کنید به غیر از الله هیچ معبود دیگر برایتان نیست. شما جز افترا دیگر کاری نمیکنید.»
پیامبر هود علیهالسلام به سوی قوم عاد که از خود آن قوم بود برادرشان یعنی هم قبیلهشان یعنی آشنا کسی که با هم زندگی کردند و از زندگی این پیامبر با خبر هستند که چه زندگی روشنی داشته است، به سوی عاد فرستادیم. عاد یک قوم خاص بودند از نظر قوت و قدرت و جثه و بدن واقعاً اصلاً در جهان نمونه نداشتند ولی با وجود داشتن قدرت بدنی فراوان ولی به دیگران ستم میکردند. همه قومها از ظلم و ستم این قوم، قوم قلدر و قدرتمند گرفتار بودند هیچکس هم کاری نمیتوانست در مقابل آنها انجام دهند حالا خدا پیغمبری فرستاده که دیگران از ظلم اینها در امان بمانند با ایمانی که آنها به خدا بیاورند. حالا میفرماید به قومش گفت: «حالا شما الله را بندگی کنید، غیر از الله دیگر معبودی نیست و شما این معبودهایی که ساختهاید همه از بافتههای خودتان است.» «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ»: اینها معبودات حقیقت و واقعیت ندارند، اصلاً معبود نیستند، ساخته خودتان است.
«يَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»(هود/۵۱)
ای قوم من! من از شما (بر این زحمتم که میکشم بر این خدماتی که به شما ارائه میکنم) من به خاطر آن هیچ دستمزدی از شما طلب نمیکنم، حق زحمت و دستمزد من بر کسی نیست الا بر آن کسی که من را پاک آفریده (بر یک سرشت خوب و پاکی من را آفریده) آیا تعقل نمیکنید؟
دارد با قومش صحبت میکند که قومش متوجه شوند این زاویه یک دلیل کاملاً عقلانی است. «أَفَلَا تَعْقِلُونَ»: یک دلیل عقلانی میگوید دارم برایتان میآورم. میگوید: «من که دارم به خاطر هدایت شماها خودم را به آب و آتش میزنم، بعد خودم زندگیم را مختل کردهام، خودم را به خاطر شما بیکار و گرفتار کردم که شما خدا را بندگی بکنید، هیچ نفعی هم گیر من نمیآید، هیچ دستمزدی هم من از شما نمیخواهم، هیچ منفعتی من ندارم، یک ذره فکر کنید. چرا آخر یک آدم خودش را مفت و مجانی به دردسر بیندازد بعد بگوید شما بروید کسی دیگر را نه من را، کسی دیگر را پرستش کنید پرستش برای آن! و شما میخواهید پرستش کنید من هم هیچ چیز گیرم نمیآید چرا باید خودم را دردسر بیندازم.» یعنی شما فکر کنید که من راست دارم میگویم که من هیچ منفعتی ندارم من واقعاً از جانب خدا هستم که دارم این کار را انجام میدهم و الا اصلاً عقلانی و طبیعی نیست که آدم یک چنین کاری انجام دهد، پس شما فکر کنید تا بفهمید که من راست دارم میگویم.
وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ»(هود/۵۲)
و ای قوم من! از پروردگارتان طلب بخشش کنید، آنگاه به سوی او برگردید که آسمان را بر شما میفرستد که پیوسته و منظم بر شما بارش داشته باشد، باران ببارد و قوتی هم به سوی قوت شما افزایش میدهد (قوت شما را توسعه میدهد) و شما مجرمانه پشت نکنید.
صحبت دیگر، صحبت بیدارگری، صحبت روشنگری، ای قوم من! پروردگارتان است شما خیلی اشتباه رفتید، در حق پروردگارتان خیلی ناسپاسی کردید که اینها را، بتها و چیزهای دیگر فکر کردید که اینها مقدس هستند، کارهای هستند از پروردگارتان معذرت خواهی کنید که هر وقت جلوی ضرر بگیرید فایده است بعد از معذرت خواهی به سوی خودش بربگردید، دستورات خودش را ببینید، بشنوید، بپذیرید که اگر این کارها کردید در رزق و روزی بر شما باز میشود، به نفع خودتان میشود، آسمان را بر سرتان میفرستد که پیوسته ببارد، مرتب، منظم، بیضرر «يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا» «مِدْرَارًا» یعنی بارش منظم، به وقت، پیوسته، خوب، مرتب (این یک) علاوه بر در رزق و روزی که از آسمان میآید، همه چیز باران است؛ باران که باشد این زمین حیاتش را، بعد برکت زمین، روحش از آسمان است، از همین آب باران است دیگر همه چیز بر شما با به فراوانی اتفاق میافتد و خداددر جسم شما هم قوت شما را اضافه میکند فکر نکنید اگر ایمان آوردید باید خیلی چیزها را از دست بدهید؛ از دست نمیدهید قوت شما را افزایش میدهد. یعنی وقتی که شما ایمان بیاورید این ایمان شما، انگیزه شما را بیشتر میکند خدا به شما انگیزه میدهد، باور میدهد، بینشهایی میدهد که آن بینیشها قدرت و قوت شما افزایش پیدا میکند و مطالبی به شما میگوید که شما قدرتتان، بعد سلامتیتان را به خطر نیندازید، خودتان را با دست خودتان نابود نکنید، قوت شما حفظ میشود که هیچ، بیشتر هم میشود حرفها را گوش کنید. «وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِين»: مجرمانه پشت به این حرفها نکنید که بدون مسئولیت از کنار این حرفها عبور کنید.
«قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَنْ قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ»(هود/۵۳)
گفتند: «ای هود! تو هیچ دلیل روشنی برای ما نیاوردهای و ما هم به خاطر حرفهای تو به هیچ عنوان این معبودان خود را رها نخواهیم کرد و ما اصلاً حرفهای تو را باور نداریم و به تو ایمان نمیآوریم.
لج، تعصب، تکبر، دارند میگویند: «تو برای ما دلیل نیاوردی، اینکه یک معجزه خاصی از طرف پیامبر هود علیهالسلام باشد در قرآن ذکر نشده ولی خب آنها آیات خدا را انکار کردند (در قرآن است که یک آیهای، نشانهای چیزی برایشان داشته) و حداقل معجزه اینکه این قوم بعد از قوم نوح بودند و اینکه آنها آثار آن طوفان نوح و کشتی و هلاکت کفار و برکتهای بعد از نوح و همه اینها آنها اصلاً مشاهده میکردند آنها نوح دیگر به بزرگی برایشان معجزه است داستان نوح و قومش و اصلاً این موضوعی نبود که نیاز داشته باشد که برای اینکه خدا هست، خدای یگانه است دیگر دلیل جدیدی آورده شود حالا این نهایتاً اگر آنها این را خواسته بودند یک خواسته اضافی بوده، یک بهانهای بوده برای اینکه از زیر ایمان در بروند. حالا دارند میگویند: «تو دلیل خاصی برای ما نیاوردی ما هم به خاطر این حرفهای تو این سفسطهبازی که داری برای ما میکنی فکر میکنی ما خدایانمان را فراموش میکنیم، هرگز!» «بِتَارِكِي آلِهَتِنَا» که اسم فاعل و تأکید آن بیشتر که هرگز! این خیال را از دلت در کن، ما خدایانمان را به خاطر چهار کلام حرف تو رها نمیکنیم و ما اصلاً حرف تو را باور نداریم، «وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ»: به تو ایمان نداریم و حرفهایت را باور نداریم، ما ایمانآور نیستیم.