سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7

سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286

سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200

سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176

سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206

سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11

سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20

سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42

سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29

سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19

سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25

سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22

سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17

سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25

سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30

سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20

سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15

سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21

سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11

سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8

سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8

سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19

سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25

سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8

سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8

سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9

سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱

سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8

سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹

سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷

سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

صفحه ۲۲۷ / جزء ۱۲ / آیه ۴۶ الی ۵۳

 دانلود فایل تصویری   دانلود فایل صوتی ​  پرسش و پاسخ صفحه

تلاوت این صفحه:

صفحه ۲۲۶

«وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ ۚ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ»(هود/۳۸)

و کشتی را می‌سازد و هر زمان که از قومش از او عبور کردند، از آن مسخره کردند گفت که: «اگر شما از ما مسخره می‌کنید پس ما هم از شما مسخره می‌کنیم همانطوری که خودتان دارید مسخره می‌کنید.»

طبق وحی خدا و امر خدا الان نوح مکلف شده کشتی بسازد، برای مقدمات کشتی که نیاز است اول چوب جمع کند کلی درختان ،کلی چوب، تخته همه این‌ها را جمع کرد، میخ و تمام آن لوازمات را جمع کرد که دیگر نوبت به مهندسی کشتی و به طراحی کشتی برسد که طبق وحی خدا آموزش داده می‌شود و شروع به کشتی ساختن کرد: «وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ» الان دارد کشتی را می‌سازد خب در حال ساختن کشتی است کشتی که به یک روز و دو روز و یک ماه که ساخته نمی‌شود حالا در طول این مدت که دارد کشتی می‌سازد (فعل مضارع است) آن‌ها هر زمان: «كُلَّمَا» یعنی اصلاً یک بار هم نشده که آن‌ها پیش نوح بیایند، کشتی ساختنش را تماشا بکنند و چیزی نگویند، مسخره‌ای نکنند «كُلَّمَا»: هر زمان که یک بزرگانی از قومش بر نوح گذر کردند که نوح علیه‌السلام سر کار است و بقیه دارند در ساختن کشتی کمکش می‌کنند او را همیشه مسخره می‌کردند، مسخره می‌کردند انواع مسخره، دیگر نگفته چی ولی قابل تصور است چون جایی که اصلاً نه آبی هست نه دریایی هست نه اصلاً چیزی بلدند یعنی این قرار است که روی این آب بایستد، خب حالا چه جور می‌خواهد دریا برود، دریا کجاست این به دریا می‌رود، دریا به اینجا می‌آید! بالاخره انواع حرف‌ها اینجا می‌شود درآورد ،متلک انداخت، همیشه داشتند مسخره می‌کردند ولی نوح علیه‌السلام به آن‌ها گفتند؛ خب آدم است دیگر دلتنگ می‌شود، آن مؤمنان ناراحت می‌شوند، نیش زبان، زخم زبان خیلی دردناک است، نوح علیه‌السلام گفت که: «شما از ما مسخره دارید می‌کنید، باشه یک روزی هم مثل شما که دارید از ما مسخره می‌کنید یک روزی هم ما از شما مسخره می‌کنیم.» یعنی می‌فهمید که این مسخره نیست، می‌فهمید که این از همین کارشکنی‌های شما، از این موضع‌گیری شما کار به اینجا رسیده، من دارم این کارها را انجام می‌دهم و بعد متوجه می‌شوید  که کار درست را چه کسی دارد انجام می‌دهد و چه کسی مسخره و کار مسخره دارد انجام می‌دهد.

«فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ»(هود/۳۹)

پس در آینده خواهید فهمید که چه کسی عذاب، او را خوار و گرفتار می‌کند و بر آن عذاب ماندگار وارد می‌شود.

بعداً: «فَسَوْفَ» چون کشتی طول می‌کشد در آینده یک مقدار دور، آن موقع می‌فهمید که عذاب خوار کننده و رسوا کننده سر چه کسی می‌آید و بعد عذاب مقیم سر چه کسی می‌آید «وَيَحِلُّ»: یعنی سرش حلال می‌شود یعنی انگار دچارش می‌شود، بر او وارد می‌شود؛ عذاب مقیم، عذاب دائمی چون اگر مثلاً آن‌ها غرق شوند با غرق شدن و مردن، این مردن عذاب تمام نمی‌شود، این عذاب از نقطه‌ی غرق شدن شروع می‌شود و آن عذاب مقیم می‌شود درست است که می‌میرد ولی هیچ فرقی نمی‌کند یعنی بعد از مردن دوباره عذاب که مقیم است، عذاب که ادامه دارد بعد از مردن عذاب هست و همینجور ادامه دارد و ماندگار است تا قیامت و بعد قیامت هم که جهنم شروع می‌شود و ادامه دارد پس یک عذاب ماندگار و مقیم و دائمی، مقطعی نیست حالا بعد می‌فهمید که چه کسی به همچنین عذابی دچار می‌شود.

«حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ ۚ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ»(هود/۴۰)

تا زمانی که امر ما فرا رسید و تنور جوشید، (آب جوشید) گفتیم که: «در کشتی از هر چیزی یک جفت نرو ماده و خانواده ات را حمل کن، مگر کسی که سخن در مورد او گذشته (در مورد آن‌ها قضاوت شده، حکمش صادر شده است.) و کسی که ایمان آورده است و همراه او جز اندکی ایمان نیاورده اند.

خب کشتی دارد آماده می‌شود، کشتی آماده شد می‌فرماید: «حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا»: حالا کم‌کم دارد امر ما آن دستور اصلی می‌آید و می‌خواهد آن عذاب شروع شود، «وَفَارَ التَّنُّورُ»: آب از سطح زمین جوشید. (تنور، حالا برخی گفته‌اند که تنور، تنوری که نان در آن می‌پزند، از تنور آب بجوشد.) و البته تنور به معنای سطح زمین، آب زیرزمینی، سفره زیرزمینی که بعضی جاها خیلی پایین، بعضی جاها متوسط، بعضی جاها بالاست و بعضی وقت‌ها این سفره‌ی زیر زمینی از بس که بالاست و فشار زیاد است بالا می‌‌زند و به آب‌فشان تبدیل می‌شود؛‌ مثل آتشفشان که زیر آن مواد مذاب خیلی حجیم می‌شود و یکدفعه بعد از اینکه متراکم شد می‌جوشد و آن آتش بالا می‌زند و تبدیل به آتشفشان می‌شود و از زیر زمین در می‌آید، آن موقع اینجا آب از زیر زمین دارد می‌جوشد و بیرون می‌آید. «وَفَارَ التَّنُّورُ»: تنور یعنی لایه بالایی روی زمین، «فَارَ»: می‌جوشد. به نوح می‌گوید: «وقتی که امر ما رسید و حالا از این نشانه ی امر ما مثلاً از یکجا دوجا گزارش به گوشت برسد، بگویند یا خودت ببینی که از زمین آب‌فشان می‌آید و آب می‌جوشد، بالا بیاید، وقتی که این را دیدی یعنی عذاب ما شروع شد پس در این کشتی از هر حیوانی یک جفت بگیر و در آن بگذار، «مِنْ كُلٍّ» یعنی از هرچیزی هست، از هر چیز که امکانش هست، امکان دارد، دم دستت هست، از هر‌ نوعی، گونه‌ای، یک جفت بگیر، دو تا نر و ماده (در اینجا باید توجه شود؛ بعضی‌ها می‌خوانند: مِنْ کُلِّ، اینجا مِنْ کُلِّ نیست و مِنْ کُلٍّ هست و اگر  مِنْ کُلِّ تلفظ کنیم معنی آن تغییر می کند.) و «أَهْلَكَ»: خانواده‌ی خودت هم بگیر سوار کشتی بکن مگر از همان اعضای خانواده‌ات که قبلاً در موردش با تو صحبت شده‌است: «مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ» که همسر و فرزندش باشد، این‌ها را سوار کشتی مکن، «وَمَنْ آمَنَ»: و کسانی که ایمان آوردند هم آن‌ها را سوار کشتی کن. «وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ»: و آن هایی که ایمان آورده بودند طی این همه زمان (نهصدوپنجاه سال، نه قرن ونیم) می‌فرماید: «جز اندکی، کسی ایمان نیاورد.» (گفته شده هفتاد نفر، هفتادودو نفر)

«وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَىٰهَا وَمُرْسَىٰهَا ۚ إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»(هود/۴۱)

 و گفت: «در آن سوار شوید که حرکت واستقرارش به نام الله است، بدون شک‌ که پروردگار من قطعاً درگذرنده‌ی مهرورز است.»

خب نشانه ها شروع شد، حیوان ها وارد کشتی شدند، مؤمنان آماده به صف ایستاده‌اند، دستور آمد «ارْكَبُوا»: بفرمایید، سوار شوید، در آن سوار شوید «فِيهَا»: در کشتی سوار شوید. «بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا»: حرکتش به نام الله  است، محل حرکتش به نام الله خواهد بود؛ این یک معجزه است، این اصلاً یک چیز طبیعی و معمولی نیست، این الله است که پروژه را مدیریت می کند، به نام الله حرکت این کشتی، به قدرت الله، به نام الله، به فرمان الله اتفاق می‌افتد. «وَمُرۡسَىٰهَآ» بعد از حرکت طولانی هم استقرار پیدا می‌کند، می‌ماند و مستقر می‌شود، می‌ایستد، «وَمُرۡسَىٰهَآ»: محل ایستادنش، ایستادنش هم به اسم الله، به قدرت الله کشتی سرجایش می‌ایستد، سوار شوید که‌ همه‌ی این ها را الله مدیریت می‌کند، بدون شک که پروردگارم بسیار غفور و رحیم است، درگذرنده‌ی مهرورز است یعنی نترسید؛ محل ترس است، آب درحال جوشیدن از زمین است و عذاب دارد می‌آید، عذاب خدا خصوصاً برای مؤمنان خیلی سنگین است، هیبت الله، عذاب الله برای همه دردناک است و جای ترس و جای دلهره و خشیت است ولی می‌فرماید: «سوار شوید همه چیز به نام الله اتفاق می‌افتد، شما از هیچ چیز نترسید، پروردگار هم بسیار درگذرنده‌ی مهرورز است.» و نوح علیه السلام هم به قومش انتقال می‌دهد به آن‌ها می‌گوید، آن‌ها را تشجیع می‌کند، دل‌شان را قوی می‌کند و سوار کشتی می‌شوند.

«وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ»(هود/۴۲)

و آن آن‌ها را در موجی به مثل کوه‌ها حرکت می‌داد، و نوح فرزندش را در حالی که در گوشه‌ای ایستاده بود صدا زد ای پسرم! پسر عزیزم! با ما سوار شو، و از کافران مباش.

کشتی حرکت کرد، آب از آسمان چنان دارد می‌بارد، و چنان آب از زمین دارد می‌جوشد که طولی نکشید که این کشتی از زمین بلند شد، حرکت کرد،  «وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ»: کشتی آن‌ها را حرکت داد و طولی نکشید که چنان آب بالا آمد که فقط موج آن آب باران و آب از زمین چنان به مثل کوه موج می‌زد، کوه‌ها فقط بودند که همراه بارش باران و آب از زمین، طوفان هم همراهش و این طوفان یک شگفتی راه انداخته بود و موج‌هایی به مثل کوه‌ها ساخته بود و کشتی در حالیکه مؤمنان سوارش بودند آن مؤمنان و بقیه را داشت می‌برد، «تَجْرِي بِهِمْ»: آن‌ها را در دل موج‌ها می‌برد، سینه‌های موج را می‌شکافت و می‌برد درچنین جایی که آن طرف‌تر در یک بلندایی، در یک گوشه‌ای پسر نوح ایستاده بود صدا زد که ای فرزندم! «يَا بُنَيَّ»  فرزند دلبندم! با دلسوزی می‌گوید: «ارْكَبْ مَعَنَا»: با ما سوار شو، («ارْكَم» با، اینجا حذف می‌شود و در میم ادغام می‌شود میم، مشدد است، خوانده می‌شود: «ارْکم مَعَنَا» با، حذف می‌شود.) ای فرزندم! با ما سوار شو، (از نظر معنا هم که دارد می‌گوید: «ارْكَم مَعَنَا» دو کلمه پشت سر هم آمده یک حرف اصلی حذف می‌شود) چون وقت نیست ای پسرم! زود با ما سوار شو یعنی همانطور که صحنه الان صحنه‌ی عجله هست کلمه‌ای آورده، کلمه‌ی عجله، یک حرف حذف می‌شود زود عبور می کند که بیاید سوار شود یعنی خود الفاظ قرآن هم دارد حرف می‌زند. الفاظ روح دارد، الفاظ قشنگ آن معنویت و معنای بیرون را دارد توضیح می‌دهد در الفاظ هم آن حس را می‌بینیم کلمات با معنا تنظیم شده، ای پسرم! با ما همراه شو، بیا سوار شو و تو از کافران مباش.

«قَالَ سَآوِي إِلَىٰ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ ۚ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ ۚ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ»(هود/٤٣)

گفت: به سوی کوهی می‌روم که مرا از آب حفظ می‌کند. گفت: امروز هیچکس از امر الله در امان نخواهد ماند، (هیچکس در امان نیست) الا کسی که خود الله به او رحم کند و در این حال موج بین آن دو جدایی انداخت و از غرق شدگان شد.

کشتی که در حرکت بود نوح در آخرین لحظه یعنی کفر، غرور این‌جور چشم آدم را کور می‌کند، در چنین لحظه‌ وصحنه‌ای که اصلاً نه آبی، نه دریایی، الان تا اینجا حرف نوح صادق شده، یعنی دیگر چیزی نمانده، دیگر لحظه‌ی آخر مرگ است تا این لحظه، لج، تعصب، تکبر، غرور و می‌گوید: «حالا دیگر بیا با ما سوار شو، حالا که دیگر همه چیز واضح است با ما بیا.» پسرش می‌گوید: من می‌‌روم بالای کوه، آنجا دیگر آب نمی‌رسد من را از آب حفظ می‌کند.» «يَعْصِمُنِي»: من را از آب حفظ می‌کند. «سَآوِي» یعنی پناه می‌برم، فرمود که: «لَا عَاصِمَ» امروز هیچ پناه‌دهنده‌ای از امر خدا نیست که آ دم را حفظ کند مگر خدا به حالش رحم کند در چنین وقتی، گفت‌وگویی بین پدر و پسر «وَحَالَ»  یعنی حائل شد یعنی بین این دو نفر جدایی انداخت، چه چیزی جدایی انداخت؟ یک موجی  «الْمَوْجُ» یک موجی به مثل کوه آمد و کشتی را آن طرف انداخت و پسر نوح را این طرف انداخت و پسر نوح «فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ»: به مثل بقیه مردم که غرق شدند این هم از همان جمله‌ی غرق شدگان شد.

«وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ ۖ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»(هود/۴۴)

و گفته شد: «ای زمین! آب خودت را ببلع و ای آسمان! آب خودت را قطع کن و آب فروکش کرد (کم شد) و کار تمام شد و کشتی بر جودی نشست. و گفته شد: «دور باد قوم‌ظالم! نابود و هلاک باد قوم ظالم!»

پسر نوح غرق شد و همه غرق شدند و کار تمام شد، عذابِ پایان یافت، خدا امر کرد به زمین که آبت را فرو ببر! «أبْلَعٖی»: ببر، فرو ببر، ای زمین! امر مستقیم خدا به زمین و امر خدا به آسمان: ای آسمان! بس کن، آبت را قطع کن، «أَقْلِعِی»: قطع کن، نبار، «وغِیْضَ»: کم شد، به مرور آب کم شد و فروکش کرد، داخل زمین رفت: «وَغِيضَ الْمَاءُ»، کار به نحو أحسن تمام شد و کشتی همان‌طور که آب داشت کم می شد آمد پایین و پایین‌ «وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ»: و بر جودی مستقر شد. حالا این جودی می‌گویند که کوهی بوده؛ حالا در کجا بوده؟ در عراق بوده (موصل) در ترکیه هست! در کجاست؟ خدا می داند و به نظر می‌رسد که این دیگر مال آیندگان است، یعنی هنوز این «وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ» حق این جمله هنوز در نیامده، بشر هنوز در نیاورده، و می‌آید که چرا این را گفته! و این خودش یک زمانی این دیگر می‌ترکاند، به عنوان یک معجزه که به آن می‌رسند که این یعنی چه! به عمق این جمله می‌رسند و همه‌ی دنیا می‌رسند، می‌فهمند به عنوان یک نشانه‌ی خدا و حق این جمله دیگر ادا می‌شود، احساس می‌شود هنوز حق این جمله ادا نشده و در قرآن همیشه جملاتی نهفته است، ذخیره است برای آیندگان و آیندگان و تا روز قیامت همچنین معانی‌ای و جملاتی وجود دارد همان طور که برای ما امروز  جملاتی ترکاند از آن معجزاتی که در قرآن بود و هزاران سال کسی هیچ چیزی نمی‌فهمید و ما فهمیدیم و پانصد سال قبل هیچ کس اصلاً نمی‌فهمیدند یعنی حق آن جمله در بیرون، یعنی در واقعیتش، حقیقتش را همه می‌فهمند، حقیقت مسئله‌ یعنی کوه بر جودی قرار گرفت، این حق است و ادا می‌شود؛ اما واقعیت، چیزی که واقع شده و حالا مشاهده شود و نظارت شود، به حساب رؤيت شود این دیگر قبلاً نبوده، الان ما خیلی چیزها را رؤيت کردیم، الان امکان دارد ما خیلی چیزها را رؤيت نکنیم و بعداً رؤيت شود؛ توسط آیندگان، بچه‌هایمان، نسل‌های بعدی، یا همین عمر خودمان بعداً، به هر حال این کوه بر جودی استقرار یافت. و این صدا زده شد از جانب خدا، ملائکه که قوم ظالم نابود و هلاک باد و همیشه نه فقط قوم نوح، هر قومی که ظالم باشد.                                          

«وَنَادَىٰ نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ»(هود/۴۵)

و نوح پروردگارش را صدا زد پس گفت: «پروردگارا! بی شک که پسر من از اهل من است و بی شک که وعده تو هم حق است و تو هم احکام الحاکمین هستی.

خب پسرش جلوی چشمش غرق شد، یک موج آمد انداختش آن‌ور و او را کشت حالا در دنیا که دیگر جوانیش را از دست داد، مرد، حالا لااقل آخرت در آتش جهنم بدبخت نشود، خدا را صدا زد خدایا! این پسر من از اهل من است، وعده‌ی تو هم حق است که اهلت را نجات می‌دهم و تو «أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ» هستی؛ محکم‌ترین، قاطع‌ترینِ داورانی، آن‌جا قبلاً خدا به او گفته بود که: «در مورد ظالم‌ها با من حرف نزنی‌ها، من را مورد خطاب قرار ندهی، شفاعت کنی، حرف بزنی.» این‌جا پیامبر نوح علیه‌السلام دارد می‌گوید: «خدایا بچه‌ام!» اما چه جوابی از جانب خدا می‌آید إن‌شاءاللّٰه درس بعدی!