سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7
سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286
سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200
سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176
سوره مائده
صفحه ۱۰۶ الی 127 / جزء ۶ و 7 / آیات 120
سوره انعام
صفحه 128 الی 150 / جزء 7 و 8 / آیات 165
سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206
سوره انفال
صفحه 177 الی 186 / جزء 9 و 10 / آیات 75
سوره توبه
صفحه 187 الی 207 / جزء 10 و 11 / آیات 129
سوره یونس
صفحه 208 الی 221 / جزء 11 / آیات 109
سوره هود
صفحه 221 الی 235 / جزء 11 و 12 / آیات 123
سوره یوسف
صفحه 235 الی 248 / جزء 12 و 13 / آیات 111
سوره رعد
صفحه 249 الی 254 / جزء 13 / آیات 43
سوره ابراهیم
صفحه 255 الی 261 / جزء 13 / آیات 52
سوره حجر
صفحه 262 الی 267 / جزء 14 / آیات 99
سوره نحل
صفحه 267 الی 281 / جزء 14 / آیات 128
سوره اسراء
صفحه 282 الی 293 / جزء 15 / آیات 111
سوره کهف
صفحه 293 الی 304 / جزء 15 و 16 / آیات 110
سوره مریم
صفحه 305 الی 312 / جزء 16 / آیات 98
سوره طه
صفحه 312 الی 321 / جزء 16 / آیات 135
سوره انبیاء
صفحه 322 الی 331 / جزء 17 / آیات 112
سوره حج
صفحه 332 الی 341 / جزء 17 / آیات 78
سوره مؤمنون
صفحه 342 الی 349 / جزء 18 / آیات 118
سوره نور
صفحه 350 الی 359 / جزء 18 / آیات 64
سوره فرقان
صفحه 359 الی 366 / جزء 18 و 19 / آیات 77
سوره شعراء
صفحه 367 الی 376 / جزء 19 / آیات 227
سوره نمل
صفحه 377 الی 385 / جزء 19 و 20 / آیات 93
سوره قصص
صفحه 385 الی 396 / جزء 20 / آیات 88
سوره عنکبوت
صفحه 396 الی 404 / جزء 20 و 21 / آیات 69
سوره روم
صفحه 404 الی 410 / جزء 21 / آیات 60
سوره لقمان
صفحه 411 الی 414 / جزء 21 / آیات 34
سوره سجده
صفحه 415 الی 418 / جزء 21 / آیات 30
سوره احزاب
صفحه 418 الی 427 / جزء 21 و 22 / آیات 73
سوره سبا
صفحه 428 الی 434 / جزء 22 / آیات 54
سوره فاطر
صفحه 434 الی 440 / جزء 22 / آیات 45
سوره یس
صفحه 440 الی 445 / جزء 22 و 23 / آیات 83
سوره صافات
صفحه 446 الی 452 / جزء 23 / آیات 182
سوره ص
صفحه 453 الی 458 / جزء 23 / آیات 88
سوره زمر
صفحه 458 الی 467 / جزء 23 و 24 / آیات 75
سوره غافر
صفحه 467 الی 476 / جزء 24 / آیات 85
سوره فصلت
صفحه 477 الی 482 / جزء 24 و 25 / آیات 54
سوره شوری
صفحه 483 الی 489 / جزء 25 / آیات 53
سوره زخرف
صفحه 489 الی 495 / جزء 25 / آیات 89
سوره دخان
صفحه 496 الی 498 / جزء 25 / آیات 59
سوره جاثیه
صفحه 499 الی 502 / جزء 25 و 26 / آیات 37
سوره احقاف
صفحه 502 الی 506 / جزء 26 / آیات 29
سوره محمد
صفحه 507 الی 510 / جزء 26 / آیات 38
سوره فتح
صفحه 511 الی 515 / جزء 26 / آیات 29
سوره حجرات
صفحه 515 الی 517 / جزء 26 / آیات 18
سوره ق
صفحه518 الی 520 / جزء 26 / آیات 45
سوره ذاریات
صفحه 520 الی 523 / جزء 26 و 27 / آیات 60
سوره طور
صفحه 523 الی 525 / جزء 27 / آیات 49
سوره نجم
صفحه 526 الی 528 / جزء 27 / آیات 62
سوره قمر
صفحه 528 الی 531 / جزء 27 / آیات 55
سوره رحمن
صفحه 531 الی 534 / جزء 27 / آیات 78
سوره واقعه
صفحه 534 الی 537 / جزء 27 / آیات 29
سوره حدید
صفحه 537 الی 541 / جزء 27 / آیات 29
سوره مجادله
صفحه 542 الی 545 / جزء 28 / آیات 28
سوره حشر
صفحه 545 الی 548 / جزء 28 / آیات 24
سوره ممتحنه
صفحه 549 الی 551 / جزء 28 / آیات 13
سوره صف
صفحه 551 الی 552 / جزء 28 / آیات 14
سوره جمعه
صفحه 553 الی 554 / جزء 28 / آیات 11
سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11
سوره تغابن
صفحه 556 الی 557 / جزء 28 / آیات 18
سوره طلاق
صفحه 558 الی 559 / جزء 28 / آیات 12
سوره تحریم
صفحه 560 الی 561 / جزء 28 / آیات 12
سوره ملک
صفحه 562 الی 564 / جزء 28 / آیات 30
سوره قلم
صفحه 564 الی 566 / جزء 29 / آیات 52
سوره حاقه
صفحه 566 الی 568 / جزء 29 / آیات 52
سوره معارج
صفحه 568 الی 570 / جزء 29 / آیات 44
سوره نوح
صفحه 570 الی 571 / جزء 29 / آیات 52
سوره جن
صفحه 572 الی 573 / جزء 29 / آیات 28
سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20
سوره مدثر
صفحه 575 الی 577 / جزء 29 / آیات 56
سوره قیامت
صفحه 577 الی 578 / جزء 29 / آیات 40
سوره انسان
صفحه 578 الی 580 / جزء 29 / آیات 31
سوره مرسلات
صفحه 580 الی 581 / جزء 29 / آیات 50
سوره نباء
صفحه 582 الی 583 / جزء 30 / آیات 40
سوره نازعات
صفحه 583 الی 584 / جزء 30 / آیات 46
سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42
سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29
سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19
سوره مطففین
صفحه 587 الی 589 / جزء 30 / آیات 36
سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25
سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22
سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17
سوره اعلی
صفحه 591 الی 592 / جزء 30 / آیات 19
سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25
سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30
سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20
سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15
سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21
سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11
سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8
سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8
سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19
سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25
سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8
سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8
سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9
سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱
سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8
سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹
سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷
سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
هنوز پرسشی پرسیده نشده
اولین کسی باشید که سؤال خود را مطرح می کنید! در مرحله بعدی می توانید جزئیات را اضافه کنید.
یک پرسش جدید بپرسید
افزودن پاسخ
دانلود فایل تصویری دانلود فایل صوتی پرسش و پاسخ صفحه
تلاوت این صفحه:
صفحه ۲۲۵
«وَيَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۚ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا ۚ إِنَّهُمْ مُلَاقُواْ رَبِّهِمْ وَلَٰكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ»(هود/۲۹)
و ای قوم من! من از شما به خاطر دعوت و آموزش مالی تقاضا نمیکنم، مزد من جز بر الله نیست و من کسانی که ایمان آوردهاند را از خودم نمیرانم، بدون شک که آنها با پروردگارشان ملاقات خواهند کرد ولی من میبینم که شما قومی هستید که جهالت میورزید.
بعد از اینکه گفتوگو با قوم نوح شروع شد و با بزرگان قوم و در مقابل پیامبر نوح علیه السلام موضع گرفتند و بناشان را روی مخالفت گذاشتند، اینجا دارد بیان میکند که من که دارم به شما از یک سری چیزهایی که خودم به آن رسیدم و خدا به من وحی کرده دارم به شما میگویم برای شما که هزینه ندارد یعنی شاید برخیها تصور بکنند که من اینجا زینفع هستم، یک چیزی به دستم میآید، ولی خیالتان از این بابت راحت باشد که من هیچ مزدی از شما به خاطر این دعوتگری تقاضا نمیکنم، من اگر مزد و اجر بخواهم الله به من میدهد، مزد من که بر شما نیست بر الله است؛ این یکی بعد آنها گفته بودند که این آدمهای دور و بر تو یک سری آدمهای سادهاندیش، آدمهایی با شخصیت پایین اجتماعی هستند، اینها را از خودت دور کن، ما که نمیتوانیم با اینها هم مجلس شویم، خب این نظام طبقاتی در ملت کفر خیلی عادی است و افراد جامعه به بهتر و بدتر تقسیم میشوند و ملاک هم فقط پولداری، خانوادگی، فامیل و اینها میشود چ، سبب میشود یک سری افراد بالا بروند و یک سری افراد هم پایین بیایند و میفرماید که: «در این فرهنگ من که خدا به من یاد داده این نظام طبقاتی وجود ندارد و من هرگز آنها چون فقیر هستند، آنها چون آدمهای معمولی و ساده هستند هرگز من آنها را از خودم دور نمیکنم، «بِطَارِدِ»: آنها را طرد نمیکنم، دور نمیکنم کسانی که ایمان آوردند آنها با پروردگارشان ملاقات میکنند. یعنی اگر بخواهند راه ایمان را ادامه بدهند تا این اندازه شرفیاب میشوند که با پروردگارشان ملاقات میکنند یعنی اینقدر آنها دارای فضیلت میشوند، این شرف نصیبشان میشود که با خدایشان ملاقات میکنند، من چنین آدمهایی را از خودم دور کنم. ولی از این طرف من دارم دقت میکنم که شما قومی هستید که جهل میورزید «تَجْهَلُونَ»: یعنی شما روی موضع خودتان تعصب دارید اصلاً بدون فکر، همینجوری حرفهایی میزنید، یکسری قضاوتهایی میکنید چطوری من میتوانم همچنین کاری کنم، اینها را از خودم دور کنم، برانم و من چطوری این نظام طبقاتی و این اشرف زادگی که پیش خودتان بنا گذاشتید، چطوری میتوانم بپذیرم این خواستههای شما را اجابت کنم؛ این جهلورزی است و میبینم که شما دارید خیلی به خودتان مینازید. بالا میگیرید، آنها را تحقیر میکنید، من این کارها را نمیتوانم انجام بدهم و تابع خواسته شما باشم.
«وَيَا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ»(هود/۳۰)
و ای قوم من! چه کسی مرا از الله نصرت میدهد اگر آنها را برانم؟ پس شما هنوز متذکر نمیشوید؟
چون کل مشکل قومش افرادی بودند که ایمان آورده بودند و البته خیلی از مردم چون با ایمان آوردن یکسری منافعی را از دست میدهند دیگر آخرها میافتند و یا امکان دارد هیچ وقت ایمان نیاورند ولی آنهایی که خیلی مانعی جلو پایشان نیست زودتر بپذیرند، گوش کنند، فکر کنند و ایمان بیاورند. حالا میفرماید که: «من اگر قرار باشد اینها را دور کنم و از خودم برانم که شما پیش من بیایید و مقرب من بشوید، آن موقع من با خدا چکار کنم. خدا که به خاطر این جرم مرا مجازات میکند و چه کسی هست که من را از عذاب خدا نجات دهد. خب حالا حرف من را گوش میدهید یا نه یعنی دست از این قضیه برمیدارید یا نه؟ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ حالا هنوز متوجه نیستید که من همچنین چیزی نمیتوانم بکنم و تابع خواستههایتان نمیتوانم بشوم.
«وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا ۖ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ ۖ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ»(هود/۳۱)
و من نمیگویم به شما که خزینههای الله دست من است، (گنجینههای الله نزد من است) و من غیبی بلد نیستم و نمیگویم که من ملک هستم و نمیگویم به کسانی که شما آنها را تحقیر میکنید، (چشم شما آنها را کوچک و حقیر میبیند) نمیگویم که الله به آنها خیر و فضیلتی نمیدهد، الله داناتر است به آنچه که درون آنها است که در آنصورت من از ظالمان خواهم بود.
یعنی دارد موضع خود را به صورت شفاف بیان میکند قشنگ روی اینکه فقط از من دلسوزی میبینید و من خاطرخواه شما هستم، خیرخواه شما هستم، من از این کار هیچ نفعی نمیبرم. نه من ادعا دارم که گنجینههای خدا دست من است یعنی حالا که دارم به سوی خدا دعوت میدهم فکر نکنید که من کارهای هستم و خدا گنجینه هایش را دست من داده و خودم را به خدا بچسبانم و در کنار خدا کارهای بدانم، برای خودم هیچ قدسیتی قائل نیستم؛ این یک و من علم غیب نمیدانم، از پنهان، از آینده، از هیچ چیز خبر ندارم یعنی دارد خودش را پایین میآورد که همه بفهمند فقط این صحبتها از جهت خیرخواهی خود مردم است و میفرماید که: «من نمیگویم که ملک هستم» و خودش را بالا بگیرد، بالا ببرد و باز در این لابهلا این خودم یعنی هی خودش را، شخصیتش را دارد تقلیل میدهد و آن چیزی که واقعیت دارد را به مردم اثبات میکند و از آنور آنهایی که پایین هستند را بالا میبرد، میگوید: آنها که در چشم شما پایین هستند، «تَزْدَرِي»: یعنی حقیر و کوچک حساب میکند. «أَعْيُنُكُمْ»: چشمان شما، در چشمان شما آنها حقیر و کممایه هستند. میگوید: «من هیچ وقت نمیگویم که خدا خیرش را نصیب آنها نمیکند.» خدا به نسبت آنها داناتر است، از وجود آنها باخبر است: «أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ» و امکان دارد که آنها خیلی پیش خدا عزیز و مقرب باشند، من قضاوتی در مورد آنها نمیکنم که هر کدام از اینها را اگر من انجام بدهم که دیگر در آن صورت من ظالم هستم؛ من بگویم پیش خدا کارهای هستم، خزینهی خدا دست من است، من مقدس هستم، من را در زندگیتان لحاظ بکنید، غیب بلد هستم و این حرفها یا اینکه بگویم که آنها آدمهای دونمایهای هستند و خدا به آنها خیر و فضیلتی نمیدهد، هر کدام از اینها را انجام بدهم من ظلم کردهام.
«قَالُوا يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ»(هود/۳۲)
گفتند: «ای نوح! با ما بحث و جدل کردی، خیلی هم بحث و جدل کردی پس تو بیاور همان چیزی را که داری به ما وعده میدهی، (تهدید میکنی) اگر واقعاً راست میگویی.
که البته این جریان، چندین سال ادامه دارد یعنی کل زمان پیغمبری به فرموده قرآن ۹۵۰ سال صحبت، گفتوگو، استدلال، در مورد خدا گفتن، به زبان شیرین و خوب گفتن و هزار جور دلسوزی کردن بعد از آنهمه زمان طولانی و خاصتاً الان که اصطکاک بین قوم نوح، بزرگانشان و خود نوح دارد بیشتر میشود الان دیگر دارند حرفهای آخرشان را میزنند میگویند: «نوح، بس است. خیلی در این زمان با ما جروبحث کردی، خیلی حرف زدی، «فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا» حالا دیگر بس است، برو همانی را که تهدیدمان میکنی بیاور، دلسیاه شدیم، همان عذاب را بیاور. تو که میفهمی هر چه که بگویی، خودت را هم بکشی ما که به تو ایمان نمیآوریم، خودت میفهمی برو همان کار آخر را انجام بده و عذابت را بیاور (با تمسخر)»
«قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شَاءَ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ»(هود/۳۳)
نوح گفت: «همانا الله آن را میآورد اگر بخواهد و شما نمیتوانید در بروید.»
میگویید عذاب بیاور، عذاب بیاور (که البته همه قومها لحظه آخر این حرفها رو میزدند به این مرحله میرسیدند، مرحلهی غرور و نترسی از خدا) و این قوم هم که گفتند، گفتند که: «عذاب بیاور.» میگوید که: «خدا میآورد، من که نمیآورم، خدا میآورد اگر بخواهد ولی اگر آورد، خب شما چه کار میتوانید انجام بدهید، آن موقع چه کار میکنید، «وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ» نمی توانید جایی در بروید، بدبخت میشوید.»
«وَلَا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ إِنْ كَانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ ۚ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»(هود/۳۴)
و این نصیحتهای من دلسوزیهای من به شما نفعی نمیدهد اگر من بخواهم با شما دلسوزی کنم ولی اگر خدا بخواهد که شما را نابود کند، (خدا بخواهد شما رو گمراه کند) او پروردگار شماست و به سوی او هم برگشت خواهید خورد.
خب من که خیلی گفتم، میفرماید: «این همه من دلسوزی کردم، خیرخواهی کردم.» «نُصْحِ» یعنی خیرخواهی، یعنی به فکر او بودن، به منفعت او کار کردن، این معنای نصح و نصیحت هست، میفرماید که این خیرخواهی من، اگر هم من بخواهم به شما منفعت برسانم «إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ» برای شما خیرخواهی کنم و نفع برسانم ولی به شما هیچ نفعی نمیدهد اگر واقعاً شما نخواهید و خدا بخواهد شما را نابود کند، خدا بخواهد شما را گمراه کند یعنی نخواهید و در اثر نخواستن شما، خدا بخواهد شما را گمراه کند، این کارهای من هیچ نفعی برایتان نمیدهد، من که به شما کارهای نیستم، «هُوَ رَبُّكُمْ» پروردگار شما الله است و بازگشت شما که پیش من نیست، «وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»: و به سوی خدا هم برگشت میخورید، دیگر حالا من کار خودم را، وظیفه خودم را انجام دادم.
«أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ»(هود/۳۵)
یا میگویند که: «تو آن را بافتهای.» بگو: «اگر من آن را به دروغ بافتهام پس جرم من سنگین هست و این جرم و گناه من بر عهده خودم هست ولی من هم بری هستم از آنچه که شما جرم میکنید، (بزهکاری میکنید.)»
خب تا اینجا الان پیامبر نوح دارد با قومش گفتوگو میکند، گفتوگوها دارد شدید میشود و الان این جمله، جمله معترضه، که در وسط داستان یک توقف میدهد که الان این قرآن در اینباره صحبت میکند و شاید افرادی در وسط همین آیات در ذهنشان بیاید که این کلام محمد است و چون نابغه بوده از ذهن خودش تراوش کرده و دارد میگوید، میگوید که شاید آنها، همچنین فکری میکنند همچنین حرفی میزنند که تو این حرفها، این سوره و آیات را برای آنها میخوانی تو از خودت بافتی و داری میگویی ولی به آنها جواب بده اگر من همچنین کاری انجام داده باشم، «إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي» دامن شما را نمیگیرد دامن خودم را میگیرد؛ این جرم بزرگی است و این جرم و بزهکاری به ضرر خود من هست پس همچنین فکری نداشته باشید که این کلام یک کلمه از من باشد همه مال خداست ولی شما از آن طرف اگر حرفهای من را باور نکنید و اینها را انکار کنید که سخنان خداست این هم جرم هست، این هم جرم هست و از این جرم سنگین شما منبا بری هستم و دامن من را نمیگیرد، خودتان بیچاره میشوید که اینها را انکار کنید «وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ» یعنی خودش را دارد هم سطح قرار میدهد، میگوید بیایید با هم از اول فکر کنیم اگر از من هست این حرفها و دارم دروغ میگویم دروغ من گردن من را میگیرد خب این باشد، این من، ولی شما هم در مورد خودتان بی زحمت فکر بکنید که اگر کلام خدا باشد و به این شکل در مقابلش موضع گرفتید هم دامن شما را میگیرد هان، شما هم اینجا مسئولیت دارید، یک چیزهایی به ضرر خودتان هم میشود هان، فکر کنید، این جرم هست بالاخره یا دامن من را میگیرد یا شما، صددرصد گردن من نیندازید، بیایید پنجاه، پنجاهش بکنیم شاید من و شاید هم شما، یعنی با این ادبیات، دارد آنها را به صحنه میآورد که یک وقتی یک طرفه نگویند که حرف خودش است و تمام شد، حرف خودشان صددرصد درست هست و حرف این طرف صددرصد اشتباه است دارد میدان را نصف میکند که آنها را به میدان بیاورد و احساس مسئولیت داشته باشند؛ باز یک ادبیات و منطقی برای اینکه طرف را به فکر وادار کند.
«وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ»(هود۳۶)
و به سوی نوح وحی شد که واقعیت این است که از قوم تو دیگر هرگز کسی ایمان نمیآورد الا آن کسانی که قبلاً ایمان آوردند پس تو خود را محزون و اندوهگین نکن.به خاطر کارهایی که انجام میدادند
این هم در پایان آن تشدید گفتوگوها، دیگر خدا به نوح علیه السلام وحی کرد که البته این هم نوح بفهم تا حالا چهقدر به تو ایمان آوردند دیگر بعد از این هیچکس به تعداد اضافه نمیشود یعنی خدا به او از آینده خبر داد که «لَنْ يُؤْمِنَ» یعنی هرگز کسی به تو ایمان نمیآورد «مِنْ قَوْمِكَ» الا آن کسانی که قبلاً ایمان آوردند و دیگر خودت را خسته نکن، خودت را اندوهگین نکن «فَلَا تَبْتَئِسْ» یعنی اندوهگین، ناراحت، خودت را دلتنگ نکن به خاطر کارهایی که دارند انجام میدهند و قبلاً انجام دادند دیگر بس است.
«وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ»(هود/۳۷)
و تحت نظارت ما و تحت آموزش ما کشتی بساز، ولی من را در مورد کسانی که ظلم کردند مخاطب قرار مده، صدا نزن که آنها غرق خواهند شد.
حالا که کار به اینجا رسیده حالا ای نوح! تو کشتی را بساز: «وَاصْنَعِ الْفُلْكَ» کشتی را از کجا بسازد؟ آنطرفها که اصلاً نه دریایی، نه صنعت کشتی سازیای و حالا البته میگویند که تا آن موقع حتی بشر به فکرش خطور هم نکرده که میتواند روی آب راه برود همانطوری که تا قرنهای زیادی بشر گاهی فکر این هم به ذهنش نرسیده که میتواند در هوا برود، در هوا مسافرت کند تا آن موقع کسی به فکرش نرسیده بود و اینجا به عنوان اولین کسی از بشر که خدا به او آموزش داد که به وسیله آن میتواند روی آب راه برود و از آن به بعد این ایده در بین مردم مطرح و اجرا شد خب میفرماید که: «تو کشتی را بساز، ما به تو یاد میدهیم «بِأَعْيُنِنَا»: زیر چشمان ما، زیر نظارت ما «وَوَحْيِنَا» ما با وحی، به تو آموزش و تعلیم میدهیم؛ وحی خدایی و این کار را بکن ولی این یکی کار را نکن «وَلَا تُخَاطِبْنِي» یعنی من را در مورد این کافران کسانی که ظلم کردند، من در مورد آنها با من حرف نزن، یک وقتی من را در مورد آنها صدا نزنی که مثلاً شفاعتی بکنی که آنها را ببخشم که آنها را نجات دهم که کاری برایشان کنم، ای نوح! حواست باشد یک وقت به خاطر این ظالمان پیش من پادرمیانی نکنی، حرف آنها را پیش من نیاوری، حالا دیگر کارد به استخوان رسیده است، «إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ»: آنها غرق شدنی هستند تمام شد.