سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7
سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286
سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200
سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176
سوره مائده
صفحه ۱۰۶ الی 127 / جزء ۶ و 7 / آیات 120
سوره انعام
صفحه 128 الی 150 / جزء 7 و 8 / آیات 165
سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206
سوره انفال
صفحه 177 الی 186 / جزء 9 و 10 / آیات 75
سوره توبه
صفحه 187 الی 207 / جزء 10 و 11 / آیات 129
سوره یونس
صفحه 208 الی 221 / جزء 11 / آیات 109
سوره هود
صفحه 221 الی 235 / جزء 11 و 12 / آیات 123
سوره یوسف
صفحه 235 الی 248 / جزء 12 و 13 / آیات 111
سوره رعد
صفحه 249 الی 254 / جزء 13 / آیات 43
سوره ابراهیم
صفحه 255 الی 261 / جزء 13 / آیات 52
سوره حجر
صفحه 262 الی 267 / جزء 14 / آیات 99
سوره نحل
صفحه 267 الی 281 / جزء 14 / آیات 128
سوره اسراء
صفحه 282 الی 293 / جزء 15 / آیات 111
سوره کهف
صفحه 293 الی 304 / جزء 15 و 16 / آیات 110
سوره مریم
صفحه 305 الی 312 / جزء 16 / آیات 98
سوره طه
صفحه 312 الی 321 / جزء 16 / آیات 135
سوره انبیاء
صفحه 322 الی 331 / جزء 17 / آیات 112
سوره حج
صفحه 332 الی 341 / جزء 17 / آیات 78
سوره مؤمنون
صفحه 342 الی 349 / جزء 18 / آیات 118
سوره نور
صفحه 350 الی 359 / جزء 18 / آیات 64
سوره فرقان
صفحه 359 الی 366 / جزء 18 و 19 / آیات 77
سوره شعراء
صفحه 367 الی 376 / جزء 19 / آیات 227
سوره نمل
صفحه 377 الی 385 / جزء 19 و 20 / آیات 93
سوره قصص
صفحه 385 الی 396 / جزء 20 / آیات 88
سوره عنکبوت
صفحه 396 الی 404 / جزء 20 و 21 / آیات 69
سوره روم
صفحه 404 الی 410 / جزء 21 / آیات 60
سوره لقمان
صفحه 411 الی 414 / جزء 21 / آیات 34
سوره سجده
صفحه 415 الی 418 / جزء 21 / آیات 30
سوره احزاب
صفحه 418 الی 427 / جزء 21 و 22 / آیات 73
سوره سبا
صفحه 428 الی 434 / جزء 22 / آیات 54
سوره فاطر
صفحه 434 الی 440 / جزء 22 / آیات 45
سوره یس
صفحه 440 الی 445 / جزء 22 و 23 / آیات 83
سوره صافات
صفحه 446 الی 452 / جزء 23 / آیات 182
سوره ص
صفحه 453 الی 458 / جزء 23 / آیات 88
سوره زمر
صفحه 458 الی 467 / جزء 23 و 24 / آیات 75
سوره غافر
صفحه 467 الی 476 / جزء 24 / آیات 85
سوره فصلت
صفحه 477 الی 482 / جزء 24 و 25 / آیات 54
سوره شوری
صفحه 483 الی 489 / جزء 25 / آیات 53
سوره زخرف
صفحه 489 الی 495 / جزء 25 / آیات 89
سوره دخان
صفحه 496 الی 498 / جزء 25 / آیات 59
سوره جاثیه
صفحه 499 الی 502 / جزء 25 و 26 / آیات 37
سوره احقاف
صفحه 502 الی 506 / جزء 26 / آیات 29
سوره محمد
صفحه 507 الی 510 / جزء 26 / آیات 38
سوره فتح
صفحه 511 الی 515 / جزء 26 / آیات 29
سوره حجرات
صفحه 515 الی 517 / جزء 26 / آیات 18
سوره ق
صفحه518 الی 520 / جزء 26 / آیات 45
سوره ذاریات
صفحه 520 الی 523 / جزء 26 و 27 / آیات 60
سوره طور
صفحه 523 الی 525 / جزء 27 / آیات 49
سوره نجم
صفحه 526 الی 528 / جزء 27 / آیات 62
سوره قمر
صفحه 528 الی 531 / جزء 27 / آیات 55
سوره رحمن
صفحه 531 الی 534 / جزء 27 / آیات 78
سوره واقعه
صفحه 534 الی 537 / جزء 27 / آیات 29
سوره حدید
صفحه 537 الی 541 / جزء 27 / آیات 29
سوره مجادله
صفحه 542 الی 545 / جزء 28 / آیات 28
سوره حشر
صفحه 545 الی 548 / جزء 28 / آیات 24
سوره ممتحنه
صفحه 549 الی 551 / جزء 28 / آیات 13
سوره صف
صفحه 551 الی 552 / جزء 28 / آیات 14
سوره جمعه
صفحه 553 الی 554 / جزء 28 / آیات 11
سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11
سوره تغابن
صفحه 556 الی 557 / جزء 28 / آیات 18
سوره طلاق
صفحه 558 الی 559 / جزء 28 / آیات 12
سوره تحریم
صفحه 560 الی 561 / جزء 28 / آیات 12
سوره ملک
صفحه 562 الی 564 / جزء 28 / آیات 30
سوره قلم
صفحه 564 الی 566 / جزء 29 / آیات 52
سوره حاقه
صفحه 566 الی 568 / جزء 29 / آیات 52
سوره معارج
صفحه 568 الی 570 / جزء 29 / آیات 44
سوره نوح
صفحه 570 الی 571 / جزء 29 / آیات 52
سوره جن
صفحه 572 الی 573 / جزء 29 / آیات 28
سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20
سوره مدثر
صفحه 575 الی 577 / جزء 29 / آیات 56
سوره قیامت
صفحه 577 الی 578 / جزء 29 / آیات 40
سوره انسان
صفحه 578 الی 580 / جزء 29 / آیات 31
سوره مرسلات
صفحه 580 الی 581 / جزء 29 / آیات 50
سوره نباء
صفحه 582 الی 583 / جزء 30 / آیات 40
سوره نازعات
صفحه 583 الی 584 / جزء 30 / آیات 46
سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42
سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29
سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19
سوره مطففین
صفحه 587 الی 589 / جزء 30 / آیات 36
سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25
سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22
سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17
سوره اعلی
صفحه 591 الی 592 / جزء 30 / آیات 19
سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25
سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30
سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20
سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15
سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21
سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11
سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8
سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8
سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19
سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25
سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8
سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8
سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9
سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱
سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8
سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹
سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷
سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
هنوز پرسشی پرسیده نشده
اولین کسی باشید که سؤال خود را مطرح می کنید! در مرحله بعدی می توانید جزئیات را اضافه کنید.
یک پرسش جدید بپرسید
افزودن پاسخ
دانلود فایل تصویری دانلود فایل صوتی پرسش و پاسخ صفحه
تلاوت این صفحه:
صفحه ۲۱۷
«وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَاقَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَعَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنظِرُون» (يونس/۷۱)
و داستان نوح را بر آنها تلاوت کن، زمانی که به قومش گفت: ای قوم من! اگراین موقعیت من، بودن من در میان شما و این موضع من و تذکردادنهای من نسبت به آیات الله، بیدارگری من نسبت به آیات الله، اگر بر شما سنگینی میکند، بر شما گران است، پس من بر الله توکل کردهام. حالا شما امرتان را جمع کنید، شما و شریکانتان کارهایتان را با هم یکی کنید. بعد برای شما هیچ جای مبهمی هم نباشد، آن موقع در حق من آن نقشهتان را پیاده کنید و به من مهلت ندهید.
میفرماید: این خبر مهم از داستان پیامبر نوح علیهالسلام به آنها خبر بده که پیامبر نوح چه کار کرد چه درخششی داشت، این قسمت از زندگیاش آن زمانی که پیامبر نوح (علیهالسلام) به قومش مقتدرانه گفت: که من که دارم پیامها و دستورات الله را برای شما که سالهای سال است به شما میرسانم. حالا که شما باور نمیکنید، و من را دروغگو تصور میکنید وشما که خوشتان نمیآید از خدا و از کارهای خدا و دستورات و دین خدا، شما خوشتان نمیآید همان شریک و شرکاء وچیزهای مقدس آنها را دوست دارید، از من بیزارهستید حالا اگر این وجود من، مقام من، موضع من در میان شما برایتان گران و سنگین است و آن تذکرهایی که من دارم میدهم برای بیدار شدنتان برای اینکه شما عقلتان را به کار بیندازید؛ پند بگیرید، اندرز بگیرید. من شما را دارم. آیات الله را به یادتان میآورم. خوب من دارم این کارها را انجام میدهم این کارمن و فعالیت من است. اگر این کارها و فعالیتهای من برایتان سخت است، سنگینی میکند اشکال ندارد. من بر الله توکل کردهام، الله را پشتوانه خودم قرار دادهام. «فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ» این من- و اما شما «فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُم وَ شُرَکاءَکُم» شما خودتان امرتان را جمع کنید؛ یعنی فکرهایتان را روی هم بگذارید، جمع کنید؛ استعداد و انرژیتان و قوت و قدرتتان را یکجا متمرکز کنید. با هم بشوید. شما وهمان شریکانتان، آن معبودان مقدستان که فکر میکنید به دردتان میخورد کمکتان میکنند، از آنها هم کمک بگیرید وهمه با همدیگر علیه من یکی و یکدست شوید.«ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً»
بعد آن تصمیمی که میخواهید برعلیه من بگیرید بر شما جای مبهمی نباشد.«غُمَةً» یعنی مبهم، نامعلوم چیزی نامعلومی هم نباشد یعنی صفر تا صد کار برای خودتان تعریف کنید، تصمیم بگیرید در جلسه مشترک، همه همدست برای من نقشه بریزید و نقشههایتان هم واضح باشد، اختلاف نظر نداشته باشید که یکی اینجور بگوید، یکی آنجور بگوید. آن بلایی که میخواهید سر من بیاورید همه با هم به حرف واحد برسید. جای نامفهومی هم نباشد وقتی که اینجوری شد آن نقشه شما، کار شما مشخص شد که
الان میخواهید چه کاری علیه من انجام بدهید.«ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ» حالا دیگر بیایید همان نقشههایتان را پیاده کنید، برمن اجرا کنید.
«وَلَا تُنظِرُون» به من مهلت ندهید، اصلاً رحم نکنید و نقشههایتان را بر من اجرا کنید. شجاعت، دین خدا به انسان شجاعت میدهد. یعنی وقتی انسان، الله را حامی و پشتوانه خودش قرار داد توکل بر الله کرد، آدم باید شجاع شود دیگر ترس باید ازاو دور شود. معنایش این نیست که احتیاط به کار نبندد، کارهای غیرحکیمانه انجام دهد، تندروی کند. منظور اینها نیستند، منظور که با توجه به تمام آن حکمتها و درایتها، دیگر بعد از آن به خاطر ترس از چیزی، از توحید و از خداپرستی و انجام دستورات خداوند دیگر نیاید عقب نشینی کند. حالا این شجاعت نوح را دارد مثال میزند. میگوید: تو بر آنها تلاوت کن که از پیامبر نوح این درس را بگیرند. این الگو را بگیرند.
«فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۖ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ» (يونس/۷۲)
پس اگر پشت کردند، پس من ازشما هیچ مزدی نخواستم مزد من جز بر الله نیست و امر شدهام که از مسلمانان باشم.
حالا پیامبر نوح علیهالسلام در ادامه هم به آنها گفت: که این موضع من است فهمیدید من از جانم نمیترسم من به خاطر خدا و برای راهنمای شما به سمت سعادت، جان خودم را کف دستم گذاشتم. دیگر رسیده به قلهیِ خود شکوفایی، ایثار، که خودش را حاضر است فدا کند برای اینکه مردم به خوشبختی برسند. میفرماید: که من این کار را انجام میدهم بخواهید یا نخواهید سر من نقشه بریزید یا نریزید من را
را بخواهید بکشید یا نکشید، تکه تکه ام کنید یا نکنید من این کارم را ادامه میدهم چه برایتان سنگین است یا نیست من ادامه میدهم اما شما اگر به این سخن و این راهنماییها پشت کردید فقط این را بدانید که من مزد و اجری از شما نخواستم «فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْر»
فردا نگویید: علت نپذیرفتن حقیقت این بود که برایتان هزینه داشت من هیچ هزینهای از شما تقاضا نکردهام یعنی اگر حقیقت را نپذیرفتید دیگر جز تکبر و تعصب دیگر هیچ دلیلی برایتان نمیماند. من از شما هیچ پولی نمیخواهم، مزد من بر الله است و بدانید که من هیچ منفعتی در این کار خودم ندارم.
در این دعوتگری و روشنگریام هیچ منفعت مادی ندارم. از جانم که گذشتم که هیچ چیز، و از شما هم که مزدی نمیخواهم از مادیات هم که هیچ چیز، هیچ چیز مادی به من نمیرسد. و من دستور داده شدم که از مسلمانان باشم. همه پیغمبران و پیروانشان مسلمان بودند. آنها هم مثل ما مسلمانها، مسلمان بودند. و همه مسلمانها از ابتدای دنیا تا آخر یک امت هستند. میفرماید: که من امر شدهام که جزو مسلمانان باشم.
«فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلَائِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۖ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِین» (یونس۷۳)
در نتیجه او را تکذیب کردند پس ما او و کسانی که با او بودند را در کشتی نجات دادیم و آنها را جانشین قرار دادیم، بازماندگانی قرار دادیم و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند را غرق نمودیم.
پس دقت کن که عاقبت انسانهایی که به آنها انذار داده شده چطوری است در نتیجه این سخن قاطعانه پیامبر نوح علیه السلام و آنها اما به جای اینکه آنها متوجه شوند فکر کنند که چرا نوح علیه السلام دارد این همه به خودش زحمت میدهد، هدفش چیست؛ به چه میخواهد برسد اینکه هیچ منفعتی ندارد، امکان دارد هم ما آن را بکشیم. نابودش کنیم دنیا را از آن بگیریم چرا این، این همه بر موضع خودش پافشاری دارد واین کار ادامه میدهد.به جای اینکه فکر کنند و برسند به حقیقتی که آن واقعا پیغمبر است و ازجانب خدا است و به جای این بپذیرند. «فَكَذَّبُوهُ» تکذیبش کردند. آن را دروغگو شمردهاند، نتیجه چه شد، پیامبر نوح علیه السلام «فَأنجیناهُ» و کسانی که با او بودند از بقیه مومنان میفرماید: که ما در کشتی «فِي الْفُلْكِ» نجاتشان دادهایم و آنها را جانشین قرار دادیم و آنها فقط در زمین بودند و آنهایی که آیات ما را دروغ پنداشتند «مَا اغرَقْنَا» غرقشان کردیم، هلاکشان کردیم میفرماید: «فَنظُر» حالا نگاه کن. دقت کن که وقتی که از آدم به آن انذار داده شد منذرین یعنی رسید به گوش و هوشش و متوجه شد و حقیقت به آن رسید و این شخص دیگر جزو منذرین است یعنی انذار داده شده است. حالا دیگر باید آن ابزار معرفتیاش را به کار ببندد ولی اگر به گوشش رسید ولی به کار نبست، میفرماید: دقت کن که عاقبت این آدمها چه میشود، باقی هم همینجورعاقبتشان میشود، اینها با غرق شدن و آنها با چیزهای دیگر.
«ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِ رُسُلًا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِن قَبْلُ ۚ كَذَٰلِكَ نَطْبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ» (يونس/۷۴).
بعد از آن ما پیغمبران دیگر را به سوی قومشان مبعوث کردیم، پس دلیلهای روشن را برایشان آوردند، اما آنها به آنچه که قبلاً تکذیبشان کرده بودند که ایمان بیاورند بنا نداشتند که به آن ایمان بیاورند، این چنین ما بر دل انسانهای تجاوزکار، مهرمیکنیم.
میفرماید: پیامبر نوح علیه السلام بعد از آن پیغمبرانی دیگر به سوی قومشان آمدند آنها دلیلهای روشن آوردند «فَجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ» اما مردم «فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِن قَبْلُ» یعنی در یک وهله از زمان پیامبر آمد و پیامبر آنها را دعوت داد آنها تکذیب کردند خوب اول آن سال بود. حالا ده سال مثلاً دارد آنها را به سمت خدا، منطق، عقلانیت و استدلال دارد راهنمایی میکند میگوید: همان چیزی که از روز اول تکذیب کردند دیگر بعد از آن دوباره از حرفشان برنگشتند یعنی همان چیزی که روز اول تکذیب کردند بعد از آن ولو که فهمیدند حقیقت است ولی به آن ایمان نیاوردند. چون بعد از آن دیگر یک سری منافعی را از دست میدهند؛ چون
دیگر برای خودشان هویت سازی کردند، به یک منافعی رسیدند، افرادی را دور خودشان جمع کردند؛ افرادی را گول زدند و هزار کار دیگر انجام دادند؛ حالا دیگر رفتند به سمتی که نمیشود ایمان آورد و برگشت. میگوید: ما اینطور بر دل انسانهایی که از حقیقت تعدی میکنند و از حق تجاوز میکنند ما اینگونه بر دلشان مهر میزنیم که دیگر هرچقدر هم بفهمند ولی غرق در آن باطل و کفر و منافعشان هستند که دیگر هیچ وقت متوجه نمیشوند و ایمان نمیآورند.
«ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَىٰ وَهَارُونَ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُّجْرِمِينَ» (يونس/۷۵).
بعد از آن ما موسی و هارون را با دلیلها و نشانههای ما به سوی فرعون و بزرگان درباریان فرعون فرستادیم اما آنها تکبر ورزیدند و قومی مجرم بودند.
میفرماید: پیامبر نوح علیه السلام و بعد ازپیامبر نوح علیه السلام پیامبران دیگر مثل صالح، هود، لوت، ابراهیم و کسانی دیگر و بعد از این مجموعه پیغمبران میفرماید: که دیگر بعد ازآن پیامبران، دوباره ما موسی و هارون را به
سمت فرعون و بزرگان فزستادیم. «ملأِیهِ» بزرگان دربار فرعون، دلیلها و آیات هم کامل. با نشانه ومعجزه فرستادیم. اما آنها تکبر ورزیدند و قومی مجرم بودند اصلاً ذاتشان خراب بود حقیقتخواه نبودند، مجرم بودند؛ منفعتخواه بودند؛ شهوتخواه. قدرتخواه، مجرم بودند.
«فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا إِنَّ هَـٰذَا لَسِحْرٌ مُّبِينٌ» (يونس/۷۶)
پس زمانی که حق از نزد ما به آنها رسید، آمد سراغ آنها گفتند: که بدون شک که این سحر واضحی است، وقتی آن معجزات را نشانها را به فرعون و بزرگان اطرافیان فرعون آوردند نشان دادند جوابشان چه بود گفتند: که بدون شک این سحری واضح است. این عصا و دست چه است، اژدها میشود، اینها همهاش سحر است.
«قَالَ مُوسَىٰ أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ ۖ أَسِحْرٌ هَـٰذَا وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ» (يونس/۷۷)
موسی گفت: آیا شما به حق اینجوری میگویید؛ وقتی که آمد سراغتان آیا این سحر است؟ در حالی که ساحران به رستگاری نمیرسند.
موسی از این موضعشان تعجب کرد. و فرمود: که شما به حق و حقیقت دارید اینجوری میگویید. خجالت دارد با چه جرأتی دارید در مورد حق اینجوری قضاوت میکنید که این سحر است. «أَسِحْرٌ هَـٰذَا» این سحر است. آدمهای ساحر که بدبختاند، آنها به رستگاری نمیرسند. من میدانم که آدمهای ساحر بدبخت و فلاکت زده هستند. مگر من دیوانه هستم که بروم سحر و جادو کنم. خودم میدانم که ساحران رستگار نمیشوند، بروم خودم جادوگری یاد بگیرم.
«قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ» (يونس/۷۸)
در جواب موسی و هارون گفتند: آیا تو آمدهای تا ما را از آنچه که پدرانمان را بر آن یافتهایم بچرخانی، منصرف کنی و بزرگی و ریاست برای شما دوتا در زمین باشد، و ما اصلاً حرف شما باور نمیکنیم؛ جواب دادند راه ما، دین ما مشخص است، دین ما چیزی است که پدرانمان به ما توضیح دادند و به ما آموزش دادند و ما خودمان هم دیدیم که پدران ما آن دین داشتند، آن تفکر داشتند؛ حالا آمدهاید که ما دست ازآن دینی که ما پدرانمان را برایش یافتهایم و مطلع هستیم دست از آن بکشیم، بچرخیم از آن روی برگردانیم. «لِتَلْفِتَنَا» یعنی ما را بچرخانی، ما را تغییر بدهی و بعد شما دنبال یک سری منافعی برای خودتان هستید که میخواهید به قدرت برسید. «وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ» بزرگی و سروری برای شما دوتا میخواهید که باشد. فرعون را میخواهید از قدرت بیرون و ساقط کنید و خودتان قدرتمند شوید. هدف شما این است فورا یک انگ قدرت، انگ براندازی. شما برای خودتان میخواهید این کار را انجام دهید و ما را براندازی کنید و ما اصلاً حرف شما باور نداریم و حرفهایتان را قبول نداریم که شما بخواهید بگویید که ما پیغمبر هستیم و از جانب خدا هستیم و حقیقت میگویید، بروید و ما حرف شما را اصلا باور نمیکنیم.