سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7

سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286

سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200

سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176

سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11

سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20

سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42

سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29

سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19

سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25

سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22

سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17

سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25

سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30

سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20

سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15

سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21

سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11

سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8

سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8

سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19

سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25

سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8

سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8

سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9

سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱

سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8

سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹

سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷

سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

صفحه 212 / جزء 11 / آیه 26 الی 33

 دانلود فایل تصویری   دانلود فایل صوتی   پرسش و پاسخ صفحه

تلاوت این صفحه:

صفحه ۲۱۲

«لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ وَلاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلاَ ذِلَّةٌ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (یونس/۲۶)

برای کسانی که کارهای نیک انجام دادند، بهترین پاداش‌ها و بیشتر از آن است و هیچ‌گونه غبار غم و ناراحتی ونه ذلت و خواری چهره‌های آن‌ها در بر نمی‌گیرد، این‌ها یاران بهشت هستند و آن‌ها در بهشت ماندگارند.

در صفحه‌ی قبل بیان فرمود: که الله به خانه‌های سلامتی دعوت می‌کند، و در این آیه همان خانه‌ی سلامتی را به تصویر می‌کشد: آن‌هایی که فرمان‌های خدا را انجام می‌دهند، لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ تحت نظارت الله کارهای نیک انجام می‌دهند یعنی دعوت الله را می‌پذیرند، به‌ ظاهر امکان دارد یکسری کارهای سختی باشد، حالا کنترل یک مقدار شهوات باشد، انجام کارهای خوب باشد، نماز خواندن باشد روزی پنج وعده، و کارهای دیگر… این می‌شود. «لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ» پایبند هستند، کارهای نیک را به خاطرخدا انجام می‌دهند. در پایان که حالا آن خانه‌ی سلامتی باشد می‌فرماید: پاداش‌شان به بهترین شکل داده می‌شود.«الْحُسْنَى» یعنی پاداش بسیار خوب و بهترین پاداش، «وَزِيَادَةٌ» بهتر از آن، یعنی از آن ذهنیّت و تصوّری که می‌شود به بهترین پاداش برسند حتی از آن هم بالاتر نصیبشان می‌شود، حالا می‌شود رضای خدا، دیدار با الله و چهره‌هایشان هم می‌فرماید: نه غبار غم می‌گیرد. «قَتَر» یعنی ناراحتی، افسردگی، چهره‌ی در هم گرفته، پر از غم، پر از اندوه «ذِلَّة» هم می‌شود حقارت، ذلّت، خواری، می‌گوید: این‌ها هم شما در چهره‌هایشان اصلاً نمی‌بینید چون خب چهره آن چیزی که در درون شخص دارد اتفاق می‌افتد چهره است که داد می‌زند، زبان چهره، خودش حرف می‌زند چهره با انسان، آدم خوشحال، آدمی که دارد می‌ترسد، آدمی که غمگین است، این‌ها همه‌اش در چهره‌اش نمایان می‌شود و گویاترین زبان بدن هم زبان چهره است، می‌فرماید: که اصلاً در چهره‌هایشان چیزی از غم و ناراحتی شما نمی‌توانید پیدا کنید، آن‌ها را در بر نگرفته «وَلاَ يَرْهَقُ» یعنی در بر نگرفته، نپوشانده، این‌ها هستند اهل بهشت و در بهشت هم می‌فرماید: که ماندگار هستند، چه سعادتی! این همان خانه‌ی سلامتی بود.

«وَالَّذِينَ كَسَبُواْ السَّيِّئَاتِ جَزَاء سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَّا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِّنَ اللَّيْلِ مُظْلِمًا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (یونس/۲۷)

و کسانی که در پی انجام کارهای بد هستند جزای بدی مثل خودش است و ذلّت آن‌ها را در بر گرفته، چهره‌هایشان را ذلّت و خواری و حقارت پوشانده، از جانب الله هم هیچ کسی نیست برایشان که آن‌ها را نگه دارد، نجات بدهد، آن‌ها را از عذاب الله هیچ کسی نیست که نجاتشان بدهد. انگار در چهره‌هایشان یک تکه‌ای از شب تاریک است که آن را پوشانده. این‌ها اهل آتش هستند و آن‌ها در آتش ماندگارند.

بر عکس آن آیه‌ی قبل، اینجا کسانی که آن دستورات الله را، آن دعوت الله را نمی‌پذیرند، دستورات الله را نمی‌پذیرند که سرانجام به خانه‌ی سلامتی برسند، این‌ها منزلشان دیگر برعکس است. «كَسَبُواْ السَّيِّئَاتِ» یعنی انتخابشان جور دیگر است، انتخابشان بر اساس خواسته‌های الله نیست، خودشان انتخاب می‌کنند. «كَسَبُواْ السَّيِّئَات» راه‌های اشتباه، گناه، آن را انتخاب می‌کنند، و می‌فرماید: که جزای بدی هم بدی است یعنی هر کس مسئولیت بدیِ خودش که انجام داده باید به عهده بگیرد، ناچار است، خب هیچ وقت جزای بدی که خوبی8نیست، جَزَاء «سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا» مثل خودش است، «وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ» در چهره‌هایشان هم ذلت و خواری نمایان است. حکایت دارد از وضعیت خیلی ناراحت‌کننده‌ای که دارند، وضعیت اسفناک، خطرناک‌، ترسناک، و الآن در چهره‌هایشان نمایان است، چهره‌هایشان دارد داد می‌زند، بلاهایی هم که سرشان می‌آید هیچ کس هم نیست که مانع بشود، «عَاصِمٍ»  کسی که نگه دارد، مانع شود، به کارشان بیاید، چهره‌هایشان می‌فرماید: «كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ» انگار چهره‌هایشان در بر گرفته  «قِطَعًا» یک تکه از شب تاریک، «مِّنَ اللَّيْلِ مُظْلِمًا» «مُظْلِم» یعنی تاریک، خیلی تاریک، سیاه، چهره‌هایشان سیاه است یعنی با این چهره‌ها مشخص است که وضعیت هم بیرونی خیلی خطرناک است هم وضعیت درونی‌شان خیلی آشفته است که اصلاً نمی‌شود نگاهش کرد، يعنی هیچ نشانه‌ای از امید، احترام، محبت و جایی که به نفعشان یک چیزی بشود، امیدی داشته باشند هیچی برایشان دیگر نمانده، شب تاریک چهره‌هایشان را گرفته، می‌فرماید: که این‌ها اهل آتش هستند و در آتش هم ماندگارند، این‌ها واقعی هستند. چون خدا یک قانون دارد که آدم‌های کار خوب می‌کنند با آدم‌های کار بد می‌کنند هرگز این‌ها نتیجه‌ی زندگی‌شان و سرنوشت‌شان مثل هم نیست، این همان تفاوتی است که بین آن‌ها و این‌ها وجود دارد و خدا این‌ها را انجام می‌دهد.

«وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُواْ مَكَانَكُمْ أَنتُمْ وَشُرَكَاؤُكُمْ فَزَيَّلْنَا بَيْنَهُمْ وَقَالَ شُرَكَاؤُهُم مَّا كُنتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ» (یونس/۲۸)

و روزی که ما همه‌ی آن‌ها را گرد می‌آوریم، بعد به کسانی که شرک ورزیدند می‌گوییم:  شما و شریکانتان سر جایتان بایستید، پس ما  بین آنها جدایی می‌اندازیم  و شریکان آن‌ها می‌گویند:  شما ما را بندگی نمی‌کردید.

خب الآن صحنه‌ی پاسخگوییِ همان انتخاب‌ها و اختیارهای انسان در زندگی است. باید پاسخگو آن کارهایی که انجام داده باشد. همین‌جور نیست که مدت‌ها، سال‌ها و قرن‌ها حالا گذشته، پیر شده و مرده و تمام شده، می‌فرماید: که ما آن‌ها را جمع می‌کنیم که حالا دیگر بر دوش بگیرند آن کارهایی که در وقت جوانی برای شهواتشان  در دنیا انجام برای منافعشان آن کار را انجام می‌دادند و خدا را و آن دعوت خدا را نپذیرفته بودند، می‌فرماید: که ما همه‌ی آن‌ها را جمع می‌کنیم، باید پاسخ بدهند.  بعد به کسانی که شرک قائل شدند برای خدا می‌گوییم که شما سر جایتان بایستید، هم خودتان و هم آن‌هایی که به آن اعتقاد داشتید. «شُرَكَاء»  یعنی اعتقادات، اشتباه داشتن به کسی غیر از خدا «وَشُرَكَاء» یعنی  یک نفر مثلاً در ذهنش به نسبت یک چیزی، یک شخصی، یک شیئی، حالا زنده باشد مرده باشد، از جنس انسان باشد از جنس غیر انسان باشد، از یک مکتب فکری باشد، از یک ایدئولوژی باشد، هر چیز که شخص به آن اعتقاد پیدا می‌کند که آن چیز درستی است و باید آن را در زندگی‌اش اجرا بکند این می‌شود «شُرَكَاء»  یا مثلاً به نسبت کسی یک تعریف خاصی یک احترام خیلی خاصی و یک ابهت خاصی یک انتظار خاصی از کسی دارد و آن دیگر یک چیز فراتر از یک انسان معمولی و یک شیء معمولی است و انتظاراتی دارد که این می‌تواند خوشبختش بکند و اگر دل به آن بدهد آن به خوشبختی می‌رسد، اگر خودش را وفق خواسته‌ی او تنظیم بکند خوشبخت می‌شود، یک چنین خیالاتی و تصوراتی که شخص به نسبت کسی یا چیزی داشته باشد آن شریک آدم می‌شود. که قائل دارد می‌شود یکسری خصوصیات خدایی به او می‌دهد آن می‌شود «شُرَكَاء» شریکان خدا برای خودش گرفته، این آدم  الان شرک آورده است. حالا می‌فرماید: که ما به همین آدم‌ها که این‌جوری در دنیا برای خودشان یک چیزی شرک قرار دادند شریک خدا، می‌فرماید: که ما به ایشان می‌گوییم سر جایتان بایستید. «مَكَانَكُمْ» پس سخن از احترام الآن نیست، یک نهیب است: تکان نخورید، سر جایتان بایستید، شما و همان شریکانی که شما در دنیا به ایشان اعتقاد داشتید، بایستید حرکت نکنید چون قرار است یک مطلب مهمی این جا ردوبدل شود. آرام باشید، بی‌حرکت بایستید تا توجیه شوید، تا تفهیم شوید، تا مطلب را خوب بفهمید، در حرکت باشید و اینور و آنور خوب مطلب نمی‌فهمید، می‌فرماید: سر جایتان بایستید.  «فَزَيَّلْنَا بَيْنَهُمْ» حالا بین این‌هایی که اعتقاد داشتند و بین آن‌هایی که به عنوان شریک برای خودشان قرار داده بودند می‌فرماید: که ما بین آن‌ها جدایی می‌اندازیم. دادرسی، فریادرسی قطع می‌شود می‌فرماید: که ما قطع می‌کنیم، دیگر چیزی به نام ارتباطی که به دادشان برسند کمکشان بکنند وجود ندارد، جدایی می‌افتد. بعد آن شریکانشان می‌گویند: که شما که در دنیا ما را بندگی نمی‌کردید: «مَّا كُنتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ».

«فَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ إِن كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِينَ» (یونس/۲۹)

پس الله بین ما و شما کافی است که گواه باشد. بی‌شک که ما از عبادت شما غافل بودیم، اصلاً خبر نداشتیم.

حالا این‌هایی که شریک هستند به آن مردمی که به او اعتقاد داشتند می‌گویند: حالا هر کسی هر شخصی در زندگی خودش یک چیزی می‌شود، امکان دارد برای او شریک باشد. یعنی در حد خدایی او را قبول داشته باشد، پرستش بکند. یعنی آن کسی که توحید و ایمان به خدایش ضعیف می‌شود. چنین چیزی در زندگی‌اش هر کسی با آن شریکش امکان دارد پیش بیاید. آن شریک می‌گوید: که من اصلاً روحم خبر نداشت که تو من را این‌جوری پرستش می‌کردی، یعنی دارد خودش را پس می‌کشد و دارد خودش را دور می‌گیرد و می‌خواهد او را اصلاً تنها بگذارد، خودش و پاسخگوی اعمال خودش دیگر خودش باشد، کلاً گردن خودش بیفتد و دیگر هیچ کس نیست که کنار او باشد و به دردش بخورد و امیدی داشته باشد، این اتفاق برایش می‌افتد. «إِن كُنَّا» یعنی همانا ما،  «إِن» به معنای «إِنَّ» است تاکید است، گاه وقتی تاکید به «إنَّ» می‌آید، گاهی «أنَّ» می‌آید، گاهی «إن» می‌آید که می‌شود مخفّفه از ثقیله، می‌گوید: ما اصلاً شما ما را عبادت می‌کردید، این‌جوری ما را مقدس حساب می‌کردید. ما اصلاً روحمان خبر نداشت که شما چه کار می‌کردید، به ما چه ربطی دارد، ما کاره‌ای نیستیم.

«هُنَالِكَ تَبْلُو كُلُّ نَفْسٍ مَّا أَسْلَفَتْ وَرُدُّواْ إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ» (یونس/۳۰)

آنجا آن کارهایی که قبلاً انجام داده است هر نفسی واضح و آشکار می‌شود، و به سوی الله، مولای حقیقی‌شان برگردانده می‌شوند و گم می‌شود واز آن‌ها آن افتراهایی که می‌ساختند، دروغ‌هایی که می‌ساختند گم می‌شود.

وقتی که آن‌ها این‌جور خودشان را تبرئه می‌کنند و خودشان را دور می‌گیرند و کل مسئولیت‌ها گردن آن شخصی می افتد که از خدا روی، چرخانده و برای خودش زندگی کرده و برای او و دعوت خدا را، قرآن و دین خدا را نپذیرفته، آنجا می‌فرماید: دیگر کل کارهایی که آن شخص در زندگی‌اش انجام داده «أَسْلَفَتْ» هر آنچه که در تمام زندگی‌اش قبلاً انجام داده، آنجا واضح و آشکار می‌شود:  «تَبْلُ» به چه انگیزه‌ای سراغ آن‌ها رفته، هدفش چه بوده، به قدرت، به شهوت برسد؟ دستش آزادتر بشود که هر کاری دوست داشت انجام بدهد، بخورد، بنوشد، کارهای دیگر انجام بدهد. بالا بکشد، از خدا روی گردانده که دستش آزاد شود، عذاب وجدان و از کسی ترس دیگر نداشته باشد. آنجا دیگر تمام کارهایی که انجام داده، واضح می‌شود. انگیزه‌ها و نیت‌هایشان و اهدافشان همه برملا می‌شود و به سوی الله، مولای حقیقی‌شان برگردانده می‌شوند. الله، و خودشان هستند. دیگر هیچ کس در وسط، واسطه‌ای وجود ندارد. و تمام چیزهایی که در دنیا اعتقاد به آن پیدا کرده بودند، از خیالات خودشان می‌بافتند: «يَفْتَرُونَ» آن‌ها دیگر نیستند، پا پس می‌کشند، دیگر گم می‌شوند، دیگر می‌روند برای خودشان و ذره‌ای نمی‌توانند که به داد این‌ها برسند یا به درد این‌ها بخورند.

«قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ ومَن يُدَبِّرُ الأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ» (یونس/۳۱)

بگو: چه کسی است از آسمان و زمین به شما روزی می‌دهد؟ یا چه کسی مالک شنوایی و بینایی شما است؟ و چه کسی است که زنده را از مرده خارج می‌کند، وچه کسی مرده را از زنده خارج می‌کند؟  وچه کسی امور را مدیریت می‌کند؟ پس خیلی زود هم جواب می‌دهند: الله. در جواب بگو: پس چرا مراعات نمی‌کنید؟ چرا رعایت نمی‌کنید؟ تقوا را پیشه نمی‌کنید؟

آن اعتقادات باطل و مقدس شمردن چیزهایی غیر از الله و صفت خدایی را به آن‌ها دادن، حالا یک وقتی بحث عشق و دوست داشتن باشد، یک وقتی به خاطر احساسات باشد، یک وقتی به خاطر منافع باشد، یک وقتی به خاطر شهوت و موقعیت باشد، یک وقتی به خاطر قدرت باشد، شما که به آن‌ها آن اعتقادات قائل بودید، آن چیزها را می‌گفتید: خب آن‌ها برای شما در دنیا چه می‌کردند، چه داشتند، چه کسی بود که در دنیا به شما رزق می‌داد از آسمان و زمین چه کسی بود؟  الله بود یا آن‌ها بودند. حالا سؤال می‌کند آن‌ها مگر چه داشتند؟ چه نشانه‌ای از خدایی داشتند که خدا را رها کردید، دعوت خدا را رها کردید به سمت آن‌ها رفتید؟ چه کسی است که از آسمان و زمین برای شما رزق و روزی می‌دهد؟ هر روز که دارید می‌خورید یک روزی‌ای است که یا به آسمان و آب باران یا به زمین و کشتنی زمین، وصل است. می‌گوید: این‌ها چه کسی دارد به شما رزق و روزی می‌دهد؟ این شنوایی‌ و بینایی که دارید، این چه کسی است که گوش را در چهره شما گذاشته است. چه کسی چشم را در چهره شما گذاشته؟ چه کسی این‌ها را برای شما قرار داده؟ دارد می‌پرسد، سوالات بسیار آسان ولی خیلی جدی و عمیق؛ و می‌فرماید: چه کسی زنده را از مرده در آورده؟ شما که مرده بودید چه کسی شما را زنده کرد و مابقی همه‌ی زنده‌ها که از مرده در آمدند ایجاد شدند تولد شدند، و آن زنده‌هایی که می‌گشتند و بعد تبدیل به میت شدند، مرده شدند، چه کسی این پروژه را دارد پیش می‌برد، و تمام این امور را دارد چه کسی مدیریت می‌کند؟ 

 «ومَن يُدَبِّرُ الأَمْر» خورشید، ماه همه‌ی نظم و انتظاماتی که در عالم هستی حاکم است چه کسی دارد مدیریت می‌کند؟ واضح است: الله، می‌گویند: الله، ولی چرا همین الله را مراعاتش نمی‌کنید، دعوتش را اجابت نمی‌کنید؟

«فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ» (یونس/۳۲)

پس او الله است پروردگار حقیقی شما، صاحب واقعی شما، پس بعد از حق جز گمراهی چه می‌ماند؟ پس کجا می‌خواهید بروید؟ به کدام سمت می‌خواهید بچرخید، چرخ بخورید؟

واضح است جواب همه‌ی این سؤالات، همین الله، صاحب واقعی شما، همه کاره‌ی واقعی شما است. این حق. بعد از این حرف دیگر چه حرفی می‌ماند؟ هر حرفی که وجود داشته باشد گمراهی است، هر توجیه و دلیل و منطقی هم پشتش باشد گمراهی است، غیر از این حق، الله، که الله این‌ها را ایجاد کرده، بعد از این هر چه باشد همه‌اش گمراهی است هر چقدر هم لباس زیبا و لباس دین و این‌ها به خودش بپوشد، بعد از این حرف، دیگر همه‌اش هر چه می‌ماند جز گمراهی چیزی نیست. «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ» پس کدام سمت می‌خواهید بچرخید بروید؟ بمانید. الله همین است، به هیچ چیز دیگر اعتقاد پیدا نکنید، به دل خودتان به فکر خودتان اجازه ندهید، خام نشوید، گول نخورید، همين را بپذیرید، کدام سمت می‌خواهید بروید؟ الله می‌خواهید رها بکنید پیش چه کسی بروید؟ همان شرکا؟

«كَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُواْ أَنَّهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ» (یونس/۳۳)

این چنین کلمه‌ی پروردگارت بر کسانی که فاسق هستند محقق شده که آن‌ها ایمان نمی‌آورند.

یعنی این کلمه از طرف پروردگارت محقّق شده، این قانون دیگر اعلام شده، این‌جوری است که هر کس دلش به ایمان نیست.

«عَلَى الَّذِينَ فَسَقُواْ»  «فَسَقُواْ» کسی که نمی‌خواهد ایمان بیاورد، کسی که می‌خواهد دنبال گناه و شهوات و اغراض و اهداف خودش برود این می‌شود فَسَقُواْ  کسی که دلش به هدایت خدا نیست، می‌گوید این قانون خدا، این کلمه‌ی خدا، رفته دیگر که هر کس دلش به خدا و هدایت نیست آن‌ها ایمان نمی‌آورند. «أَنَّهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ»  این حرف‌ها هیچ چیز در دل و گوششان نفوذ نمی‌کند، هزار تا فکر دیگر از این حرف‌ها از این آیات و انگیزه‌ها و چیزهای دیگر می‌کنند. و اما و اگرها و توجیهات و تأویلات می‌آورند ولی ایمان نمی‌آورند به این آیات و این‌ها را نمی‌پذیرند.

«قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ» (یونس/۳۴)

بگو آیا از شریکان شما کسی است که آفرینش را آغاز کند سپس آن را تکرار کند؟ بگو: الله آفرینش را آغاز می‌کند آنگاه آن را تکرار می‌کند. پس شما به کدام سمت می‌خواهید منحرف شوید؟

 صفحه‌ی قبل بیان فرمود: از الله و قدرتش که زمین و آسمان را و خود انسان‌ها را و این گوش و بینایی‌شان را و همه‌ی چیزها را آن الله آفریده، دیگر اینجا آن شرکایی که آن‌ها را توصیف خدایی می‌کنید در این وسط چه کاره‌اند؟ خب کاره‌ای نیستند که، یعنی کاری انجام نداده‌اند، حالا دارد در این آیه پرسش مطرح می‌کند چون پرسش سبب می‌شود که آدم فکر کند. می‌فرماید: از آن شرکای شما یعنی چیزهایی که آن‌ها را مقدس می‌شمارید، آن‌ها را کاره‌ای می‌دانید یا آن چیزهایی که انسان‌ها در بعضی از اوقات شبانه روز فکرشان درگیر آن است، مشغول آن هستند و دغدغه‌ی آن را دارند و زندگی‌شان را بر اساس خواسته‌‌ی آن تنظیم می‌کنند، حالا هر کسی ممکن است شیفته‌ی یک چیزی باشد، دنبال یک چیز به عنوان راهبرش باشد و زندگی‌اش را بر اساس رضایت آن خواسته‌‌ی آن دستورات آن تنظیم بکند، امکان دارد یک شیئی باشد، یک موجود زنده باشد، بی‌جان باشد و افراد متفاوت هستند آن شریکان زندگی‌شان متفاوت است. می‌فرماید: آن چیزهایی که شما به آن اعتقاد دارید، این‌جوری آن‌ها را بالا می‌برید، جواب بدهید که کدام از آن‌ها آفرینش را آغاز کرده‌اند؟ یعنی چه چیزی را در این جهان خلق کرده‌اند؟ آن هم برای اولین بار که ساخته‌ی خودشان باشد، انحصار مال خودشان باشد. «يَبْدَأُ الْخَلْقَ» آفرینش را آغاز کرده باشند. آفرینش یک چیزی، کدام موجود را ساخته‌اند، بر اين عالم اضافه کرده‌اند و بعد هم آن را تکرار می‌کنند یعنی آنقدر مسلط هستند، فرمولش دستشان است و همه چیز می‌فهمند، ذره ذره‌ی تشکیل دهنده‌ی آن چیز که الآن ساخته‌اند همه چیز بر آن آگاهی دارند و بعد قشنگ می‌توانند آن را نابود بکنند و دوباره زنده‌اش کنند و

 دوباره تکرارش کنند. می‌گوید: الله، بله این قدرت را دارد،  خودش آفرینش را آغاز کرده  بعد هم آن را تکرار می‌کند، انسان‌ها را نبودند، صفر، آن‌ها را ایجاد کرده و بعد آن‌ها را که از بین رفته‌اند بعد آن‌ها را دوباره «يُعِيدُهُ» تکرار می‌کند. حالا انسان‌ها برای حساب و کتاب و چیزهای دیگر، آن‌ها کدام یکی این آفرینش مال آن‌ها، به اسم آن‌ها است. مابقی که هر چه است همه‌ی آن‌‌ها به اسم الله است. آفریننده‌، ایجاد ‌کننده‌ همه‌ی آن‌ها الله است. پس دیگر حرف چه می‌ماند، حرف شما چیست؟ دیگر می‌خواهید کدام طرف بروید، کدام دروغ را می‌خواهید باور کنید یا به سمت کدام دروغ می‌خواهید میل کنید؟ «فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ» دیگر واضح شد دیگر یعنی بپذیرید، یعنی مسأله‌ ساده است، مسأله‌ مثل روز روشن است، دیگر اعتقاد به آن چیزها یعنی چه؟

«قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» (یونس/۳۵)

بگو: آیا از شریکان شما کسی است که به و حق هدایت می‌دهد؟ بگو: الله به سوی حق هدایت می‌دهد.  آیا پس کسی که به سوی حق هدایت می‌دهد سزاوارتر است که از او تبعیت شود یا کسی که هدایتی نمی‌دهد الّا که خودش هم باید راهنمایی شود؟ پس شما را چه شده است؟ چه‌طور شما قضاوت می‌کنید؟

باز پرسش بعدی برای تفکر، التماس تفکر، می‌گوید: از آن شریکان شما، کدامشان به سوی حق راهنمایی می‌کنند؟ یعنی بر همه چیز مسلط هستند راه و رسم درست زندگی و بعد راحتی در زندگی و بعد رسیدن به خوشبختی، باز هم در پایان کار راحتی، یعنی چیزی که ابتدا تا پایانش جز خیر و خوبی نتیجه‌اش نداشته باشد. این می‌شود حق، یعنی راه درست، راه زندگی، می‌گوید: از آن شریکان شما کدام است که این‌جوری می‌تواند به حق رهنمود بکند راهنمایی بکند؟ بگو: الله بله، به سوی حق راهنمایی می‌کند، بر همه چیز مسلط است، همه چیز را می‌فهمد، علمش را دارد، حالا الله دارد به حق راهنمایی می‌کند، بعد می‌پرسد که کسی که خودش دارد به حق راهنمایی می‌کند آیا این سزاوارتر است که از او تبعیت شود «أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ» شایسته است که حرف این گوش داده شود و پیرو این بشود که راه بلد است و همه چیز می‌فهمد یا «أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى» یا کسی که اصلاً راهنمایی بلد نیست؟ اصلاً راه بلد نیست که راهنمایی بکند، باید یکی دیگر او را راهنمایی بکند. «إِلاَّ أَن يُهْدَى» خودش راهنمایی بشود، خب این هیچی بلد نیست  حالا شما جواب بدهید، کسی که راه بلد است سزاوارتر است که دنبالش بروید، آدرسش را بگیرید بروید یا کسی که خودش گیج است، خودش راه بلد نیست یکی دیگر باید برایش توضیح بدهد، هنوز هم کسی برایش توضیح نداده، حالا با آدرس این بخواهید بروید یعنی شما به کدام یکی اعتماد می‌کنید؟ کدام یکی شایسته است که به آن سمت بروید؟ فکر کنید، فکر کنید. آن هر کسی که باشد حتی پیغمبر هم اگر باشد تا خدا به او نگفته باشد راه زندگی راه درست و حقیقت و راه خوشبختی چیست خودش نمی‌فهمد که راه خوشبختی چیست تا قبل اینکه پیغمبر بشود، گمراه بوده بعد خدا به او راهنمایی کرده  «وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ» (ضحی/۷) خدا راهنمایی‌اش کرده، حتی بزرگ‌ترین پیغمبر هم وقتی خودش راه بلد نیست تا قبل پیغمبری، آیا سزاوار اینکه او را تبعیت بکنید یا خدایی که همه چیز بلد است و الآن پیغمبر فرستاده و پیغمبر از سمت خدا دارد شما را راهنمایی می‌کند؟ پس این راه بلد است، این سزاوارتر است یا آن‌هایی که خودشان نیازمند هستند و راه بلد نیستند، چه جور دارید قضاوت می‌کنید؟ «فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» شما را چه شده است؟ مسأله‌ ساده است، مسأله‌‌ مثل روز روشن است، چه‌طوری شما قضاوت می‌کنید؟ دل می‌دهید به آن معبودان باطل، فکر می‌کنید که آن‌ها می‌توانند شما را به سرمنزل برسانند، این چه قضاوتی است، این چه فکری است آخر که شما دارید؟

«وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَٰ» (یونس/۳۶)

اکثریتشان الّا از ظن و گمان تبعیت نمی‌کنند، بدون شک که ظن و گمان هم از حق هیچی بی‌نیاز نمی‌کند. جای حق را هیچ چیز پر نمی‌کند، بدون‌ شک که الله به آنچه که انجام می‌دهند کاملاً دانا است.

پس دنیا چه است مسأله‌ واضح است، چرا این همه در دنیا کسی را پرستش می‌کنند و دنبال رضایت او هستند و زندگی بر اساس آن دارند پیش می‌برند. کسی که نه چیزی را آفریده، نه راهی بلد است و اگر هم بلد است خدا آن را به او یاد داده، چرا این همه آدم در دنیا این‌جوری هستند؟ این قضیه‌ی بسیار ساده هم نمی‌فهمند، حالا ریشه‌یابی می‌کند. می‌فرماید: که اکثریتشان از ظن و گمان پیروی می‌کنند یعنی همان ذهنیّتی که دارند، توهّمی که دارند، تصوّری که دارند، بر اساس آن توهّم و تصوّر دارند می‌روند. از بچگی شنیده‌اند، یکی دیگر به او گفته، بزرگترهایشان به آن‌ها گفته‌اند، و از همان ظن و گمان پیش می‌روند و پیروی می‌کنند.

 «وَمَا يَتَّبِعُٰ» أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّاٰ» حالا آن تصوّر و توهّم هم که چیزی از حق کفایت نمی‌کند، جای حق نمی‌نشیند که، حق را به جا نمی آورد، الله به همه‌ی کارهایی که انجام می‌دهند دانا است. خوبش و خرابش و همه‌ی تفکراتش و رفتار مردمان الله بر همه‌اش مسلط است و به تمام کارهایشان آگاه است. «إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَٰ».

 «وَمَا كَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَى مِن دُونِ اللَّهِ وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لاَ رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَٰ» (یونس/۳۷)

 سزاوار نیست که این قرآن از غیر الله ساخته و درست شده باشد،  ولی تصدیقی است به آنچه که جلوی رویش قرار دارد. و تفصیل کتاب است، توضیح دهنده‌ی کتاب است. هیچ شکی در آن نیست و از جانب صاحب تمام عالم‌ها است.

حالا این قرآن، همين قرآن که خواندیم، داریم می‌خوانیم. این قرآن می‌گوید: که  «وَمَا كَانَ هَذَا الْقُرْآنُٰ». اصلاً در شأن این قرآن نیست، سزاوار نیست، اصلاً به تیپ این قرآن نمی‌خورد که کلام غیر الله باشد، امکان ندارد «أَن يُفْتَرَى مِن دُونِ اللَّهِٰ» اصلاً نمی‌شود که این کلام مال یک آدمیزادی باشد، کسی که این‌جور دارد حرف می‌زند، کسی که از آنچه که غیب است دارد صحبت می‌کند، از جهانی دیگر دارد صحبت می‌کند، از موجودات دیگر دارد صحبت می‌کند، از اول و آخر همه چیز دارد صحبت می‌کند، اصلاً نمی‌خورد که این کتاب غیر الله باشد، باز هم مسأله‌ واضح است، و این کتاب هم می‌فرماید: که تصدیق آن کتاب‌هایی است که جلوی رویش قرار دارد، یعنی این کتاب اول هم نیست، تورات بوده، انجیل بوده، آن کتاب‌ها… این قرآن در ادامه‌ی آن است و دارد تصدیق می‌کند، هر چیز جدید اگر باشد یک انسان اگر چیز جدیدی آورد آن چیزهای قبلی را تخطئه می‌کند، می‌خواهد آن‌ها را زیر سؤال ببرد و خودش آن چیزی که جدید آورده در هر قضایایی آن را به اثبات برساند،  قبلی ها را نابود می‌کند. ولی می‌فرماید: که این کتاب اصلاً همین که آن کتاب‌های قبلی را دارد تصدیق می‌کند، قرار نیست حرف جدید بزند کلام الله است دیگر، الله که از اول بوده، همان ادامه‌ی همان راه است که آن کتاب‌ها را فرستاده و آن کتاب‌های قبلی را تأیید می‌کند و کتاب‌ها را به تفصیل بیان می‌کند، تورات و انجیل و «تَفْصِيلَ الْكِتَابِٰ». یعنی تمام آن کتاب‌هایی که قبلاً بوده آن‌ها را به تفصیل بیان می‌کند، شرح می‌دهد، تکلیف همه چیز را روشن می‌کند. یعنی اگر تورات و انجیل هم نداشته باشید، این کتاب شرح آن‌ها توضیح آن‌ها در همین کتاب مفصّل بیان شده، شما محتاج و نیازمند آن‌ها نیستید، و باز همین یعنی اینکه این قرآن امکان ندارد که کتاب غیر از خدا باشد، شکی هم در آن نیست، اعتماد داشته باشید که این کتاب از جانب صاحب تمام جهانیان است.

«أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَٰ». (یونس/۳۸)

یا می‌گویند: که آن را ساخته؟ بگو: شما سوره‌ای به مثل آن بیاورید و هر کس زورتان می‌رسد به غیر الله دعوت کنید هر کس را که می‌توانید آن‌ها را بیاورید و دعوتشان کنید اگر واقعاً شما راست می‌گویید.

خب بیان فرمود: که امکان ندارد این قرآن کلام کسی غیر از الله باشد آیه‌ی قبل، و این آیه می‌فرماید: حالا آن‌هایی که می‌گویند: که این کلام محمد است، کلام انسان است یعنی غیر خدا است، آن‌هایی که می‌گویند: این قرآن کلام غیر خدا است اشکال ندارد شما هم یک سوره‌ای به مثل قرآن بیاورید و هر کس هم دوست دارید از ایشان کمک بخواهید. «وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُمٰ». تا جایی که زورتان،  توانتان می‌رسد آدم جمع کنید، عالم و دانشمند و آدم بلیغ و دانا و شاعر و این‌ها را جمع کنید که یک سوره به مثل این قرآن بیاورند، هم در گویش و بیان، سبک بیانی و هم در محتویات این کتاب چیزهایی بگویند: که آن چیزها منجر به سعادت انسان شود. چیزهایی را بیان بکنند که انسان‌ها با عمل کردن به آن به یک منزلگاه خوبی برسند، پس از هر دو منظر. الفاظ و معانی بیاورند یک سوره.

«بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَٰ». (یونس/۳۹)

آن‌ها تکذیب کردند به چیزی که علمشان به آن نمی‌رسد و هنوز هم آن اخبار قرآن تحقّق پیدا نکرده  همین‌‌طوری بودند کسانی که قبلشان بودند به همین شکل تکذیب می‌کردند، حالا تو توجه کن که عاقبت آدم‌های ظالم چه می‌شود؟

ولی حالا می‌توانند آیا سوره‌ای به مثل قرآن بیاورند؟ هیچ وقت، ولی چرا این همه آدم قرآن را باور نمی‌کند می‌گویند: کلام محمد است و او ساخته و این حرف‌ها… باز ریشه‌یابی می‌کند که چرا، چرا باز در دنیا با وجودی که واضح است که این قرآن کلام الله است نمی‌شود کلام کس دیگری باشد، چرا آن‌ها این حرف را می‌زنند؟ دلیلش این است که آن‌ها به چیزی که علمشان به آن نمی‌رسد را تکذیب می‌کنند، چون خودشان، فهمشان، سوادشان به آن حد نمی‌رسد آن را تکذیب می‌کنند. «بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِٰ». علمش را ندارند. نمی‌فهمند که این قرآن چه دارد می‌گوید؟ عمق معنای قرآن را درک نمی‌کنند و چون درک نمی‌کنند به سادگی می‌گویند: نه محمد ساخته، کس دیگر ساخته و این حرف‌ها… نمی‌فهمند، احاطه ندارند، علمشان قد نمی‌دهد، یعنی آنقدر توجه نمی‌کنند به این قرآن که بفهمند چه دارد می‌گوید. این یک علت، علت دوم: «وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُٰ» و هنوز هم تحقّق پیدا نکرده آن اخبار قرآن، یعنی قرآن دارد می‌گوید: که آن اتفاقات خواهد رسید، شما خواهید مرد و در وقت مردن و بعد مردن این اتفاقات آخر عمر دنیا است. دنیا این‌جور زیر و زبر می‌شود. فلان چیز قضیه‌اش به آن شکل جمع می‌شود و پرونده‌اش پیچیده می‌شود، این‌ها اخباری است که بعداً اتفاق می‌افتد. این‌ها با چشم‌هایشان هنوز آن‌ها را ندیده‌اند، تحقّق آن اخبار را چون ندیده‌اند باورشان نمی‌شود و به سادگی می‌گویند: که این قرآن کلام محمد است. «كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْٰ». همین‌طوری بودند می‌فرماید: کسانی که قبل ازآنان بودند به همین شکل تکذیب می‌کردند. تورات هم آن آدم‌های آن زمان همین‌جور به همین سادگی تکذیب می‌کردند، انجیل هم یکسری آدم‌هایی در آن زمان به سادگی تکذیب می‌کردند چون علمشان نمی‌رسید و واقعیت‌ها را که هنوز ندیده بودند. «فَانظُر». حالا تو توجه کن که عاقبت آدم‌های ظالم چه می‌شود، کسی که به بالاتر از خودش اعتماد نمی‌کند، الله‌ای که بی‌انتها است و علم آدم ناقص، وقتی شخص به کسی که علمش از او بالاتر است اعتماد نمی‌کند این آدم ظالم است. ببین عاقبت آدم‌های ظالم چه می‌شود، یک وقتی که حرف یک راستگو باور نمی‌کند تا با چشم خودش ندیده باشد که آن موقع دیگر کار از کار گذشته این آدم ظالم است و نگاه کن که عاقبت آدم‌های ظالم چه شده قبلاً و آینده هم همان خواهد شد.

«وَمِنْهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ وَمِنْهُم مَّن لاَّ يُؤْمِنُ بِهِ وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَٰ». (یونس/۴۰)

و از آن‌ها کسی است که به او ایمان می‌آورد و از آن‌ها کسی هم است که به آن‌ها ایمان نمی‌آورد، و پروردگار تو به نسبت انسان‌های خرابکار مفسد داناتر است.

حالا دارد توضیح می‌دهد که این قرآن امکان ندارد که کلام غیر الله باشد و تمام این محتویاتی که قرآن دارد پشت سر هم صحبت می‌کند و استدلال می‌آورد اثبات می‌کند، می‌فرماید: بعد از همه‌ی این حرف‌ها یک مجموعه به این قرآن ایمان می‌آورند یعنی واقعاً دل پاکی دارند و وقتی که برایشان مشخص شد به قرآن ایمان می‌آورند، و مجموعه‌ای از آن‌ها هم ایمان نمی‌آورند، و پروردگار تو به نسبت انسان‌های مفسد کاملاً آگاه است. آن که ایمان نیاورده چرا ایمان نیاورده، انگیزه‌اش چه بوده، به چه هدفی، به چه تفکری، به چه قصدی ایمان نیاورده؟ آن نیت‌های فاسد، آن انگیزه‌های فاسد که درونشان بوده و باعث شده که به این قرآن ایمان نیاورند الله کاملاً دانا است.

«وَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل لِّي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَٰ». (یونس/۴۱)

و اگر تو را تکذیب بکنند، پس بگو: عمل من برای خودم و عمل شما برای خودتان، شما از آنچه که من انجام می‌دهم دور هستید، بری هستید و من هم بری هستم از آن‌ چه که شما انجام می‌دهید.

آن‌هایی که ایمان نیاوردند به انگیزه‌های مختلف و تو را تکذیب کردند حالا به ایشان بگو: اشکال ندارد شما نمی‌خواهید ایمان بیاورید، اعمالی که شما انجام می‌دهید برای خودتان یعنی مسئولیت اعمال شما بر گردن خودتان است، من به شما گفتم  و اعمال من هم مال خودم است، شما پاسخگوی اعمال من نخواهید بود. «أَنتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا عْمَلُٰ». من که عمل می‌کنم، کارهای من، این سبک زندگی من، این رفتارهای من از اقتصاد و معاملات و اخلاق و خانواده‌داری و بعد صداقت و همه‌ی این ارزش‌ها که من دارم انجام می‌دهم خب شما بری هستید شما دور هستید، به شما ارتباطی ندارد و مسئولیتش با شما نیست، و اصلاً شاید شما از کارهای من خوشتان نیاید، از عبادت‌های ما، از نمازهای ما خوشتان نیاید خب باشد شما هم دور و بری و پاک، اصلاً به شما هیچ ربطی ندارد، کار خودتان برای خودتان وشما ارتباطی با ما ندارید و ما هم از این کارهایی که شما دارید انجام می‌دهید، از آن ارتباطات و از آن اقتصاد و از آن معاملات و که هزار جور خودتان به صورت من‌درآوردی دارید انجام می‌دهید و ما هم بری هستیم، نمی‌خواهیم ما هم می‌ترسیم اصلاً، دور هستیم از این کار شما، مسئولیت کارهای شما با ما هم نیست، با خودتان، بگذارید این‌جوری پس زندگی کنیم، هر کسی بر اساس تفکر خودش زندگی بکند و برود.

«وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُواْ لاَ يَعْقِلُونَٰ». (یونس/۴۲)

و از آن‌ها کسانی هستند که به سوی تو گوش فرا می‌دهند آیا پس تو به شخص کر- اگرچه که تعقل نمی‌کند – به گوشش فرو می‌بری؟ می‌شنوایانی؟

حالا همین‌هایی که قرآن گوش می‌دهند، یعنی افرادی هستند از آن‌ها که قرآن هم گوش می‌دهند. «يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَٰ» ولی در گوشش فرو نمی‌رود، به باور نمی‌رسد، به این قرآن اعتقاد پیدا نمی‌کند. می‌گوید: حالا شما کسی که کر است می‌خواهی حرف را به گوشش فرو کنی، اگر چه که تعقّل نمی‌کنند؟ چون به مجرد گوش دادن، شنیدن، تأثیری درون انسان اتفاق نمی‌افتد یعنی باید بعد از شنیدن تحلیل بشود، تعقّل بشود، تفکّر بشود، اندیشه بشود درباره‌ی آن شنیده‌ها تا شنیده‌ها اثر داشته باشد، یک خروجی داشته باشد، می‌گوید: کسی که اولش که نمی‌شنود و بعدش هم که تعقّل هم که نمی‌کند، فقط صدا درون گوش می‌رود، یکسری به عنوان حرف‌ها داخل آن جا می‌رود اصلاً مفهوم و محتوا ندارد. می‌گوید: چنین آدمی تو چه طور می‌خواهی متوجه‌اش کنی که خودش هم نمی‌خواهد؟