سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7
سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286
سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200
سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176
سوره مائده
صفحه ۱۰۶ الی 127 / جزء ۶ و 7 / آیات 120
سوره انعام
صفحه 128 الی 150 / جزء 7 و 8 / آیات 165
سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206
سوره انفال
صفحه 177 الی 186 / جزء 9 و 10 / آیات 75
سوره توبه
صفحه 187 الی 207 / جزء 10 و 11 / آیات 129
سوره یونس
صفحه 208 الی 221 / جزء 11 / آیات 109
سوره هود
صفحه 221 الی 235 / جزء 11 و 12 / آیات 123
سوره یوسف
صفحه 235 الی 248 / جزء 12 و 13 / آیات 111
سوره رعد
صفحه 249 الی 254 / جزء 13 / آیات 43
سوره ابراهیم
صفحه 255 الی 261 / جزء 13 / آیات 52
سوره حجر
صفحه 262 الی 267 / جزء 14 / آیات 99
سوره نحل
صفحه 267 الی 281 / جزء 14 / آیات 128
سوره اسراء
صفحه 282 الی 293 / جزء 15 / آیات 111
سوره کهف
صفحه 293 الی 304 / جزء 15 و 16 / آیات 110
سوره مریم
صفحه 305 الی 312 / جزء 16 / آیات 98
سوره طه
صفحه 312 الی 321 / جزء 16 / آیات 135
سوره انبیاء
صفحه 322 الی 331 / جزء 17 / آیات 112
سوره حج
صفحه 332 الی 341 / جزء 17 / آیات 78
سوره مؤمنون
صفحه 342 الی 349 / جزء 18 / آیات 118
سوره نور
صفحه 350 الی 359 / جزء 18 / آیات 64
سوره فرقان
صفحه 359 الی 366 / جزء 18 و 19 / آیات 77
سوره شعراء
صفحه 367 الی 376 / جزء 19 / آیات 227
سوره نمل
صفحه 377 الی 385 / جزء 19 و 20 / آیات 93
سوره قصص
صفحه 385 الی 396 / جزء 20 / آیات 88
سوره عنکبوت
صفحه 396 الی 404 / جزء 20 و 21 / آیات 69
سوره روم
صفحه 404 الی 410 / جزء 21 / آیات 60
سوره لقمان
صفحه 411 الی 414 / جزء 21 / آیات 34
سوره سجده
صفحه 415 الی 418 / جزء 21 / آیات 30
سوره احزاب
صفحه 418 الی 427 / جزء 21 و 22 / آیات 73
سوره سبا
صفحه 428 الی 434 / جزء 22 / آیات 54
سوره فاطر
صفحه 434 الی 440 / جزء 22 / آیات 45
سوره یس
صفحه 440 الی 445 / جزء 22 و 23 / آیات 83
سوره صافات
صفحه 446 الی 452 / جزء 23 / آیات 182
سوره ص
صفحه 453 الی 458 / جزء 23 / آیات 88
سوره زمر
صفحه 458 الی 467 / جزء 23 و 24 / آیات 75
سوره غافر
صفحه 467 الی 476 / جزء 24 / آیات 85
سوره فصلت
صفحه 477 الی 482 / جزء 24 و 25 / آیات 54
سوره شوری
صفحه 483 الی 489 / جزء 25 / آیات 53
سوره زخرف
صفحه 489 الی 495 / جزء 25 / آیات 89
سوره دخان
صفحه 496 الی 498 / جزء 25 / آیات 59
سوره جاثیه
صفحه 499 الی 502 / جزء 25 و 26 / آیات 37
سوره احقاف
صفحه 502 الی 506 / جزء 26 / آیات 29
سوره محمد
صفحه 507 الی 510 / جزء 26 / آیات 38
سوره فتح
صفحه 511 الی 515 / جزء 26 / آیات 29
سوره حجرات
صفحه 515 الی 517 / جزء 26 / آیات 18
سوره ق
صفحه518 الی 520 / جزء 26 / آیات 45
سوره ذاریات
صفحه 520 الی 523 / جزء 26 و 27 / آیات 60
سوره طور
صفحه 523 الی 525 / جزء 27 / آیات 49
سوره نجم
صفحه 526 الی 528 / جزء 27 / آیات 62
سوره قمر
صفحه 528 الی 531 / جزء 27 / آیات 55
سوره رحمن
صفحه 531 الی 534 / جزء 27 / آیات 78
سوره واقعه
صفحه 534 الی 537 / جزء 27 / آیات 29
سوره حدید
صفحه 537 الی 541 / جزء 27 / آیات 29
سوره مجادله
صفحه 542 الی 545 / جزء 28 / آیات 28
سوره حشر
صفحه 545 الی 548 / جزء 28 / آیات 24
سوره ممتحنه
صفحه 549 الی 551 / جزء 28 / آیات 13
سوره صف
صفحه 551 الی 552 / جزء 28 / آیات 14
سوره جمعه
صفحه 553 الی 554 / جزء 28 / آیات 11
سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11
سوره تغابن
صفحه 556 الی 557 / جزء 28 / آیات 18
سوره طلاق
صفحه 558 الی 559 / جزء 28 / آیات 12
سوره تحریم
صفحه 560 الی 561 / جزء 28 / آیات 12
سوره ملک
صفحه 562 الی 564 / جزء 28 / آیات 30
سوره قلم
صفحه 564 الی 566 / جزء 29 / آیات 52
سوره حاقه
صفحه 566 الی 568 / جزء 29 / آیات 52
سوره معارج
صفحه 568 الی 570 / جزء 29 / آیات 44
سوره نوح
صفحه 570 الی 571 / جزء 29 / آیات 52
سوره جن
صفحه 572 الی 573 / جزء 29 / آیات 28
سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20
سوره مدثر
صفحه 575 الی 577 / جزء 29 / آیات 56
سوره قیامت
صفحه 577 الی 578 / جزء 29 / آیات 40
سوره انسان
صفحه 578 الی 580 / جزء 29 / آیات 31
سوره مرسلات
صفحه 580 الی 581 / جزء 29 / آیات 50
سوره نباء
صفحه 582 الی 583 / جزء 30 / آیات 40
سوره نازعات
صفحه 583 الی 584 / جزء 30 / آیات 46
سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42
سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29
سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19
سوره مطففین
صفحه 587 الی 589 / جزء 30 / آیات 36
سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25
سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22
سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17
سوره اعلی
صفحه 591 الی 592 / جزء 30 / آیات 19
سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25
سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30
سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20
سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15
سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21
سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11
سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8
سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8
سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19
سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25
سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8
سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8
سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9
سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱
سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8
سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹
سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷
سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
هنوز پرسشی پرسیده نشده
اولین کسی باشید که سؤال خود را مطرح می کنید! در مرحله بعدی می توانید جزئیات را اضافه کنید.
یک پرسش جدید بپرسید
افزودن پاسخ
دانلود فایل تصویری دانلود فایل صوتی پرسش و پاسخ صفحه
تلاوت این صفحه:
صفحه۲۱۰
«وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ ۙ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَٰذَا أَوْ بَدِّلْهُ ۚ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ ۖ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (یونس/۱۵)
و زمانی که آیات روشن ما بر آنها تلاوت میشود کسانی که امیدی به لقای ما ندارند( امیدی به دیدار ما ندارند) میگویند: «قرآنی غیر از این بیاور، یا آن را تغییر دهید» (در جواب به آنها) بگو: «من این اجازه را ندارم که از جانب خودم آن را از تغییر دهم، الا ازآنچه به سوی من وحی میشود پیروی نمیکنم، من اگرازفرمان پروردگارم سزپیچی کنم از عذاب روز بزرگ میترسم».
در ادامه آیات قبل که البته از ابتدای سوره مبارکه یونس دو تا مطلب مهم را عنوان کرد مطلب اول که اصلا جای شگفتی نیست که پیامبری از جانب خدا بیاید تا دستورات و راهنماییهای الله را به مردم برساند. و کسی که پیامبر را نمیپذیرد و صحبت پیامبر را یعنی در ذهنش یک نوع غرابت است تعحب هست که چرا وچطور ممکن است یک آدمی بیاید و پیامبر شود! تعجب ندارد. و مطلب دوم که از همان ابتدا بیان فرمود: آنهایی که ایمان میآورند و انسانهای خوبی میشوند و دستورات خدا را اجرا میکنند آنها
«أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ» گامهای راستین یعنی قدمهای واقعی صادقانه نزد پروردگارشان دارند؛ یعنی نزد خدایشان میروند و این مسئله واقعی که با همین پاهایشان جلو پروردگار، کنار پروردگار میایستند و پروردگار را ملاقات میکنند. ودر صفحات قبل، آیات قبل هم به همین شکل خواندیم. و این آیه در مورد هر دو موضوع الان دارد صحبت میکند؛ وقتی که بر آنها آیات روشن بیان میشود که الان پیامبر با آیات روشن آمده و از جانب خدا دارد برایشان بیان میکند. حالا آن کسانی که امیدی به ملاقات با خدا ندارند میگویند: که «این قرآن را عوض کن برو و یک چیز دیگری بیاور» یا برخی آیات را که با منافعشان در تعارض هست میگوید: «برو واین آیات را عوض کن «بَدِّلْهُ» تغییرش بده.» چرا، چون این آیات دارد در دل آدم این ریشه را ایجاد کند که ملاقات با خدا یک مسئله بسیار مهمی است و آدمی که به ملاقات با الله توجه دارد اصلا از ریشه، سبک زندگیش عوض میشود. آدمی که انتظار دیدار با الله را دارد این علاقه به آن دارد و میخواهد آفریننده خودش و عالم هستی را ببیند. این ذوق وشوق در او هست. آن آدم که نمیرود زنا کند، آن آدم که نمیرود اختلاس کند، فساد کند، ظلم کند، آن آدم که با خدا قطع رابطه نمیکند. با خدا همیشه به صورت رسمی در نیایش است، نماز میخواند. آن آدم که دیگر ظالم نیست، متکبر نیست. میفرماید: «وقتی آیات روشن میآید، یعنی میگوید: که فساد نکنید، زنا نکنید، ظلم نکنید. آیات روشن میگوید: که احترام بگذارید. پدر و مادرتان که حق و حقوق همسایه، خدا را بندگی کنید و…» آیات روشن وقتی که میآید. حالا آن آدمی که اصلاً برنامه ملاقات با خدا اصلا در زندگیش نیست، وجود ندارد، اصلاً غافل است به این قسمت توجه ندارد واین آیات روشن دارد میآید این آیات، این قرآن دیگر برایش مزاحم است. میگوید: این قرآن را ببر. اینها اصلاً برای زندگی ما مناسب نیست. اصلاً به درد ما نمیخورد. و میگویند: «قرآن دیگر بیاور این چه چیزی است که آوردی یا تغییر بده آن فلان و فلان آیات» الان این حرفها را داری میزنی اصلاً مناسب ما نیست. برو عوضش کن. این گونه میگویند: یعنی تبدیل به چنین آدمهایی با چنین تفکراتی میشوند. میفرماید: در جواب به آنها بگو: «کتاب که دست من نیست اصلا من این اجازه را ندارم «مَا يَكُونُ لِي» يعني من اين اجازه را ندارم که «أَنْ أُبَدِّلَهُ» که تغییرش دهم «مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي» يعني از جانب خودم، از پیش خودم من اجازه چنین کاری را ندارم. من چکار میکنم، من هر آنچه از آیات که بر من نازل شد آنها را تبعیت میکنم. خودم عمل میکنم به شما هم میگویم. من جز این آیات اصلاً کار دیگری ندارم. و مگر من حق دارم یک کلمه از نزد خودم دستکاری کنم، من از خدا میترسم. «إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي» اگر نافرمانی کردم من میترسم که خداوند من را هم در روز قیامت دچار عذاب عظیم کند، من از این میترسم. مگر من چنین کاری میتوانم انجام دهم، حال این نكته به عنوان مسئلهای که در ترجمه قرآن یک سری مسائلی هست که دغدغه آن آیه است که میخواهد انتقال دهد. يكسري مسائل مهمی هست که آن مسئله باید به ذهن مخاطب انتقال پیدا کند. و در ترجمه اگر آن دغدغه و آن موضوع اصلی انتقال پیدا نکرد آن ترجمه ناقص است. دیگر آن ترجمه کلمات، بدون روح و بدون آن مقصد و هدف اگر ترجمه فقط شد به آن ترجمه گفته نمیشود؛ یعنی چیز ناقص و اشتباهی است. به همین خاطر حال ما باید دغدغه آیه و آن مسئله اصلی آیه که چه چیزی را میخواهد انتقال دهد را بفهمیم، که آدمها باید یک برنامه خاصی در ذهنشان همیشه داشته باشند؛ برنامهای به نام رسیدن به روز دیدار با الله دیدار با الله و این را میخواهد در قلب انسانها بکارد و اگر کاشته شد و آدم به این مسئله توجه کرد آن آدم همان شخصی میشود که قرآن میتواند روی او اثر بگذارد. آن شخص میتواند مؤمن شود، میتواند یک انسان مفیدی باشد. و دستاورد قرآن و خروجی قرآن این آدم میشود. و اگر از این قسمت غافل باشد حال هر چقدر هم علم و سواد و حتی مطالعات داشته باشد، هر نوع مطالعهای در زمینه دینی و غیر دینی داشته باشد ولی اگر انتظار خاصی برای دیدار با الله ندارد؛ یعنی این علاقه را ندارد. يعنی این آدم از قرآن فاصله دارد. حال هر کسی باشد. قرآن میخواهد معیار و میزان دست ما بدهد یک آدم خوب و اهل قرآن و مؤمن کسی است که به دیدار با الله امید دارد و آنهایی که امید ندارند این گونه در زندگی عمل میکنند.
«قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ ۖ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»(یونس/۱۶)
بگو: اگر الله میخواست من آن را بر شما تلاوت نمیکردم و الله هم آن را به شما یاد نمیداد، قطعاً من بین شما یک عمر قبل از این بودم زندگی کردم، آیا تعقل نمیکنید؟.
از این قرآن خوشتان نمیآید چون خیلی مسائل در قرآن وجود دارد که باب میل و منفعت شما نیست. و میگویید: «تغییرش بده.» قرآن که از جانب من نیست مال الله است شما خوب میبینید میدانید که من یک عمر بین شما زندگی کردم مگر آن موقع من قرآنی داشتم که برایتان بگویم نبود چون از طرف خودم الان نیست آن موقع که پیامبر نبودم چیزی به شما نمیگفتم پس این قرآن بفهمید که من آن موقع نمیگفتم پس الان خدا بر من نازل کرده و بعد من آدم دروغگویی نبودم که پیش شما آن همه عمر زندگی کردم فکر کنید پس قرآن که دارم میگویم کلام خداست من هیچ دخل و تصرفی در این کلام ندارم و اگر خدا میخواست هم من بر شما تلاوت نمیکردم اصلاً من پیامبر نمیکرد من نه یکی دیگر را پیامبر کند. «وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ «أَدْرَاكُمْ بِهِ» يعني شما را مطلع نمیکرد قرآن را به شما را نمیرساند نمیفهماند نه من پیامبر میشدم نه هیچ کس دیگر اصلا میشد که شما چیزی به نام قرآن نداشته باشید و زندگی کنید اگر خدا میخواست اینگونه میکرد ولی این قرآن را فرستاده الان بر من نازل شده قبل از اینکه پیامبر شوم هم من یک عمر بودم چیزی از قرآن به شما نگفتم بین شما زندگی کردم شما به اینها فکر کنید. «أَفَلَا تَعْقِلُونَ» زیر و بالا کنید تحلیل کنید میفهمید که قرآن کلام الله است.
«فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ ۚ إِنَّهُ لَا يُفْلِـحُ الْمُجْرِمُونَ»(یونس/۱۷)
پس چه کسی ظالمتر از کسی است که بر الله افترا ببندد یا آیاتش را دروغ پندارد؟ بدون شک (واقعیت این است) که انسانهای مجرم به رستگاری نمیرسند.
شاید فکر کنید که من این قرآنی را که دارم میگویم و الان از این سن عمرم که پیامبر شدم، دارم کلام خدا را به شما میگویم شاید فکر کنید که من به اسم خدا دارم میگویم ولی من هم میدانم حواسم جمع است که هیچکس ظالمتر از آدمی که بر خدا دروغ ببندد نیست. این را میدانم من هیچ وقت آدم دروغگویی نبودم (قبلاً محمد الامین لقب داشت) الان هم میدانم که ظالمترین آدم کسی است که بر خدا دروغ ببندد. چه کسی از این آدم ظالمتر! پس من هرگز بر خدا دروغ نمیبندم که آیهای از خودم تغییر دهم یا از خودم بیاورم. و البته هم ظالمتر از کسی که آیات واقعی خدا که الان این قرآن باشد را دروغ حساب کند آن هم ظالمتر از آن هم نیست که شما باشید. «أَوْكَذَّبَ بِآيَاتِهِ» دارد به آنها میگوید؛ آنهایی که تصور دارند که دارد آیات را از خودش میسازد. میگوید: «شما هم که دارید آیات قرآن را تکذیب میکنید شما هم ظالمترین آدمها هستید.» و در کل «إِنَّهُ» قانون اینست که آدمهای مجرم رستگار نمیشوند. که به خدا دروغ میبندد به اسم خدا، منتسب به خدا و دین و لباس و علم و عالم بودن و اینها و از خدا به نفع خودش چیزی بگوید:
(من درآوردی) چیزی که خدا نگفته باشد را بگوید. یا آن کسی که کلام خدا را میشنود دروغ حساب میکند. میگوید: «هر دو مجرم هستند و آدمهای مجرم رستگار نمیشوند.»
«وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ ۚ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ»(یونس/۱۸)
به غیر از الله چیزهایی را بندگی میکنند که نه به آنها ضرر میرساند و نه آنها را نفع میدهد، و میگویند: «اینها میانجیگرانی نزد الله هستند (نزد الله شفیعانی هستند) بگو: آیا الله را به آنچه که نه در آسمانها و نه در زمین دانشش را ندارد، خبر میدهید؟ پاک و منزه است الله و بلند مرتبه است از آنچه که شرک میورزند.
میفرماید: که آنها به غیر از الله چیزهای دیگر را مقدس میشمارند. «وَيَعْبُدُونَ» هر چیزی که مقدس بشمارد هر آنچه که دیگر دستورش دستور واقعی باشد حتی فراتر از دستور خدا یعنی چشم و گوش بسته از او تبعیت میکند، دستورات و فرمانهایش را اجرا میکند، بدون توجه به قرآن و خدا داشتن این میشود «وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» هر چیزی روی زمین باشد. زیر زمین باشد، موجود زنده باشد، موجود بیجانی باشد، مردهای باشد، هر کسی باشد. «وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ» نه ضرری و نه نفعی به آنها میدهد. وقتی خوب فکر میکنید هیچ کدام برایشان نه نفع و نه ضرری دارد این کار را انجام میدهند یعنی این کلام خدا را که بعدش حالا میشود امید به ملاقات با الله تمام اینها را کنار گذاشتند و حال به جای آن جایگزینش اینها را پرستش میکنند نه نفعی و نه ضرری برایشان میآورد. خدا که منبع نفع است. و اگر بخواهد ضرری هم دفع کند خدا است که ضررها را دفع میکند ولی آنها هیچ چیز، آنها خدا را رها کردند آنها را پرستش میکنند. بعد توجیه میکنند و میگویند: «اینها برای ما نزد خدا شفیعانی هستند، اینها خیلی با احترام هستند، خدا حرفشان را گوش میدهد.» یا اینها روح خدایی در آنها دمیده شده، رگههایی از خدایی دارند، و هر چیزی باشد، گاو باشد، چیزهای دیگری باشد، بتی باشد، و فلسفهبافی میکنند که اینها یک ارتباطی بین آنها و خدا با سفسطه بازی و فلسفه بازی ایجاد میکنند برقرار میکنند. میفرماید: «قُلْ» به آنها جواب بده آیا شما خدا را دارید با خبر میکنید! چیزی که خدا خبر ندارد! یعنی اصلاً چنین چیزی این علم نزد خدا نیست که در آسمانها و زمین کسی باشد که منتسب به خدا باشد. رگههای خدایی در او باشد. شفیعی نزد خدا باشد و خدا نمیشناسند و چنین چیزی وجود ندارد. شما اکنون به خدا دارید خبر میدهید که خدا شفیعانی دارد که با خدا در ارتباط هستند و خدا هم به خاطر چشم و ابروی اینها آنها را میبخشد و به بهشت میبرد. الان شما این مسئله را دارید به خدا یاد میدهید. «سُبْحَانَهُ» الله پاک و منزه است که چنین چیزی داشته باشد چنین شریکی و چنین چیز مقدسی در کنار خودش داشته باشد یا نیازی به آن داشته باشد. پاک و منزه است به هیچ کدام از این ها نیازی ندارد. و الله بسیار بلند مرتبهتراست از این حرفهایی که میزنند.«وَتَعَالَىٰ» بلند مرتبه است، بزرگ و دارای علو مقام است از چیزهایی که دارند چیزهای کوچک و حقیر و ساخته شده و مخلوقات دارند شرک میورزند اینها را دارند با خدا شریک می کنند.
«وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا ۚ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ»(یونس/۱۹)
و مردم الا یک امت نبودند، پس اختلاف کردند و اگر کلمهای از جانب پروردگارت سبقت نگرفته بود این قانون نرفته بود، قطعا بین آنها در آنچه که با هم اختلاف میکردند قضاوت میشد.
در مورد شکل زندگی مردم صحبت میکند، یعنی تاریخ زتدگی انسانها و اختلافاتی که در بین انسانها رخ میدهد، داستان این را بیان میکند که فلسفه وجود اختلاف نظرها بین مردم چیست؟ میفرماید: که ابتدا مردم یک امت بودند بعد با هم اختلاف کردند. یعنی تصور کنید که هیچ علمی وجود ندارد. مثلاً در مورد ساختمانسازی علمی وجود ندارد، کسی ساختمانی ندارد، کسی ساختمانی نمیسازد؛ یعنی علم مهندسی وجود ندارد و بعد مردم هیچ اختلافی هم ندارند همه یک امت هستند همه بیسوادند، به نسبت علم مهندس یا مثلا به نسبت علوم اخلاقی و رفتاری هیچکس همه مثل هم هستند، کسی دانش ندارد. مثلا ًدر مورد علم زیست شناسی کسی علمی ندارد، مردم همه بیسوادند، در یک سطح هستند همه یک امت واحده هستند کسی بر کسی هیچ برتری ندارد.«فَاخْتَلَفُوا» بعد با هم اختلاف کردند. وقتی یک علمی به وجود آمد یک حرفی در وسط آمد کسی نظری داد وبعد یکی دیگر امکان دارد مثل او نظر دهد، امکان دارد یک نظر دیگر دهد. نفر سوم در همان علم یک نظر سومی هم بیان میکند و نظر چهارمی و«فَاخْتَلَفُوا» و دیگر با همدیگر اختلاف میکنند. آن علم که دارد پیشرفت میکند اختلاف نظرها هم فراوان میشود. همانطور که الان هم در هر زمینهای شما تصور کنید پزشکی و مهندسی و زیست و فیزیک و حتی در علوم رفتاری و اخلاق و حتی در دینداری، حتی در عبودیت خدا، شناخت خدا هر کسی نظری میدهد. در مورد دین و خدا و همه چیز بین انسان اختلاف نظرها فراوان وجود دارد. پس میفرماید: «ابتدا مردم یک امت بودند بعد به مرور زمان با همدیگر اختلاف کردند.» و اگر کلمهای از پروردگارت سبقت نگرفته بود؛ یعنی این دستور الله قبلا صادر نکرده بود که مردم فرصت داشته باشند. همانطور که باز در صفحه قبل خواندیم که هر کس کار اشتباهی کرد حرف اشتباهی زد آن دیگر تکلیفش مشخص میشود اگر این گونه نبود که بگذار مردم تفکر کنند، اندیشه ورزی داشته باشند، بیندیشند، و با اندیشه و تفکر نظر دهند و همینطور نظریات مختلف ایجاد شود و انسانها این خلاقیت را از خودشان نشان دهند که در این اختلاف نظرها مشخص شود که چه کسی از روی تعصب دارد حرف میزند و چه کسی واقعاً از روی اندیشه و تفکر حرف میزند. چه کسی صبوری، چه کسی تخریب میکند. چه کسی با غرض و مرض آن حرف را میزند و چه کسی با دل پاک دارد آن نظر را بیان میکند. چه کسی اخلاق را رعایت میکند و چه کسی بد اخلاقی میکند (در آن اختلاف نظرها) برای اینکه مردم فرصت داشته باشند واینها مردم محک بخورند در آن اختلافات به آنها فرصت داده شده و اگر از طرف پروردگارت این قانون نرفته بود اینگونه نباشد «لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ» قطعاً در آن چیزی که با هم اختلاف میکردند بینشان قضاوت میشد، داوری میشد؛ یعنی همین که یک نظر دیگر آمد آن نظر اشتباه است قضاوت میشد. و اشتباه بودنش معلوم میشد و دیگر در بین مردم اختلافات اندیشهای وجود نداشت و اگر کسی از روی غرض یا تعصب حرف کفری میزد حرف اشتباهی میزد بینش قضاوت میشد. اصلاً امکان داشت عقوبت هم شود مثل صفحه قبل. و عمر او در این دنیا به پایان برسد. ولی قرار نیست که زود عمرآنها به پایان برسد یا جلو اختلاف نظرها گرفته شود. این قانون خدا رفته که اینها وجود داشته باشد و انسانها این گونه رشد کنند. هم رشد کنند و هم انسانها محک بخورند و امتحان شوند در این اختلافاتی که به وجود میآید. حال نقطه تفاوت انسان با سایر حيوانات و حتی تفاوت انسان با ملائکه هم در همین قسمت اتفاق میافتد.
«وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ ۖ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ»(یونس/۲۰)
ومیگویند: چرا آیهای از پروردگارش بر او نازل نمیشود؟. بگو: «قطعا غیب، پنهان برای الله است» پس منتظر باشید که من هم همراه شما منتظرهستم.
من هم از منتظرین هستم، به انتظار نشستم. حال میگویند: برای اینکه مشخص شود کسی حرف آخر بزند یعنی خدا یک آیه نازل کند یک نشانهای یک چیزی که با آن نشانه مثلاً از آسمان میآید یک چیز خارقالعاده عجیب و غریب و بعد مشخص شود که حرف چه کسی درست است و کسی اختلاف نکند. و اگر آن کافران واقعا از روی لجاجت دارند کفر ورزی میکنند تکلیفشان مشخص شود. یک چنین آیهای بیاید که دیگر کسی راه در رفتی نداشته باشد. حالا به آنها جواب بده که پشت پرده، این غیب را فقط الله میفهمد این که چه کسی از روی صداقت و چه کسی از روی غرض دارد حرف میزند. اینها پنهان است آن کسی که دارد اختلاف میکند هزار دلیل و فلسفه میآورد. پشت آن فلسفهها و دلیلهایش چه نیتی نهفته است، چرا دارد آن حرفها را میزند، چرا دارد مقابله میکند، این پنهان مال خداست. فعلا نمیشود کاری کرد باید منتظر باشید، شما منتظر باشید من هم همراه شما منتظرم. این فرصت بگذار تمام شود. این عمر ما که اکنون نوبت ما است داریم زندگی میکنیم، بگذار تمام شود. آن فرصت و این اختلاف نظرها و بزن بکشها و تخریب همدیگر کردنها و خوبی و بدی کردنها و همه اینها و همه اینها بگذار ادامه پیدا کند. فعلاً باید منتظر باشیم، هیچ کاری نمیشود کرد، پشت پرده همه چیز دست الله است. دنیا اين است. قانونش اين است كه اختلاف نظر در همه چیز وجود دارد. هیچ وقت نمیآید یک آیهای که همه چیز تکلیفش مشخص شود برای هیچ علمی هم نمیآید. که حالا منتظر باشید ما هم منتظریم من هم مثل شما. فعلاً این صحبتها این دلیلها و این نشانهها و این کلام الله است. حالا میخواهید، دل پاکی دارید، میپذیرید. آدمهای متعصب یا منفعت طلب هستید، دنیا پرست هستید، نمیپذیرید. بعداً خدا مشخص میکند که چه کسی بر حق و چه کسی بر باطل بوده است.