سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7
سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286
سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200
سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176
سوره مائده
صفحه ۱۰۶ الی 127 / جزء ۶ و 7 / آیات 120
سوره انعام
صفحه 128 الی 150 / جزء 7 و 8 / آیات 165
سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206
سوره انفال
صفحه 177 الی 186 / جزء 9 و 10 / آیات 75
سوره توبه
صفحه 187 الی 207 / جزء 10 و 11 / آیات 129
سوره یونس
صفحه 208 الی 221 / جزء 11 / آیات 109
سوره هود
صفحه 221 الی 235 / جزء 11 و 12 / آیات 123
سوره یوسف
صفحه 235 الی 248 / جزء 12 و 13 / آیات 111
سوره رعد
صفحه 249 الی 254 / جزء 13 / آیات 43
سوره ابراهیم
صفحه 255 الی 261 / جزء 13 / آیات 52
سوره حجر
صفحه 262 الی 267 / جزء 14 / آیات 99
سوره نحل
صفحه 267 الی 281 / جزء 14 / آیات 128
سوره اسراء
صفحه 282 الی 293 / جزء 15 / آیات 111
سوره کهف
صفحه 293 الی 304 / جزء 15 و 16 / آیات 110
سوره مریم
صفحه 305 الی 312 / جزء 16 / آیات 98
سوره طه
صفحه 312 الی 321 / جزء 16 / آیات 135
سوره انبیاء
صفحه 322 الی 331 / جزء 17 / آیات 112
سوره حج
صفحه 332 الی 341 / جزء 17 / آیات 78
سوره مؤمنون
صفحه 342 الی 349 / جزء 18 / آیات 118
سوره نور
صفحه 350 الی 359 / جزء 18 / آیات 64
سوره فرقان
صفحه 359 الی 366 / جزء 18 و 19 / آیات 77
سوره شعراء
صفحه 367 الی 376 / جزء 19 / آیات 227
سوره نمل
صفحه 377 الی 385 / جزء 19 و 20 / آیات 93
سوره قصص
صفحه 385 الی 396 / جزء 20 / آیات 88
سوره عنکبوت
صفحه 396 الی 404 / جزء 20 و 21 / آیات 69
سوره روم
صفحه 404 الی 410 / جزء 21 / آیات 60
سوره لقمان
صفحه 411 الی 414 / جزء 21 / آیات 34
سوره سجده
صفحه 415 الی 418 / جزء 21 / آیات 30
سوره احزاب
صفحه 418 الی 427 / جزء 21 و 22 / آیات 73
سوره سبا
صفحه 428 الی 434 / جزء 22 / آیات 54
سوره فاطر
صفحه 434 الی 440 / جزء 22 / آیات 45
سوره یس
صفحه 440 الی 445 / جزء 22 و 23 / آیات 83
سوره صافات
صفحه 446 الی 452 / جزء 23 / آیات 182
سوره ص
صفحه 453 الی 458 / جزء 23 / آیات 88
سوره زمر
صفحه 458 الی 467 / جزء 23 و 24 / آیات 75
سوره غافر
صفحه 467 الی 476 / جزء 24 / آیات 85
سوره فصلت
صفحه 477 الی 482 / جزء 24 و 25 / آیات 54
سوره شوری
صفحه 483 الی 489 / جزء 25 / آیات 53
سوره زخرف
صفحه 489 الی 495 / جزء 25 / آیات 89
سوره دخان
صفحه 496 الی 498 / جزء 25 / آیات 59
سوره جاثیه
صفحه 499 الی 502 / جزء 25 و 26 / آیات 37
سوره احقاف
صفحه 502 الی 506 / جزء 26 / آیات 29
سوره محمد
صفحه 507 الی 510 / جزء 26 / آیات 38
سوره فتح
صفحه 511 الی 515 / جزء 26 / آیات 29
سوره حجرات
صفحه 515 الی 517 / جزء 26 / آیات 18
سوره ق
صفحه518 الی 520 / جزء 26 / آیات 45
سوره ذاریات
صفحه 520 الی 523 / جزء 26 و 27 / آیات 60
سوره طور
صفحه 523 الی 525 / جزء 27 / آیات 49
سوره نجم
صفحه 526 الی 528 / جزء 27 / آیات 62
سوره قمر
صفحه 528 الی 531 / جزء 27 / آیات 55
سوره رحمن
صفحه 531 الی 534 / جزء 27 / آیات 78
سوره واقعه
صفحه 534 الی 537 / جزء 27 / آیات 29
سوره حدید
صفحه 537 الی 541 / جزء 27 / آیات 29
سوره مجادله
صفحه 542 الی 545 / جزء 28 / آیات 28
سوره حشر
صفحه 545 الی 548 / جزء 28 / آیات 24
سوره ممتحنه
صفحه 549 الی 551 / جزء 28 / آیات 13
سوره صف
صفحه 551 الی 552 / جزء 28 / آیات 14
سوره جمعه
صفحه 553 الی 554 / جزء 28 / آیات 11
سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11
سوره تغابن
صفحه 556 الی 557 / جزء 28 / آیات 18
سوره طلاق
صفحه 558 الی 559 / جزء 28 / آیات 12
سوره تحریم
صفحه 560 الی 561 / جزء 28 / آیات 12
سوره ملک
صفحه 562 الی 564 / جزء 28 / آیات 30
سوره قلم
صفحه 564 الی 566 / جزء 29 / آیات 52
سوره حاقه
صفحه 566 الی 568 / جزء 29 / آیات 52
سوره معارج
صفحه 568 الی 570 / جزء 29 / آیات 44
سوره نوح
صفحه 570 الی 571 / جزء 29 / آیات 52
سوره جن
صفحه 572 الی 573 / جزء 29 / آیات 28
سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20
سوره مدثر
صفحه 575 الی 577 / جزء 29 / آیات 56
سوره قیامت
صفحه 577 الی 578 / جزء 29 / آیات 40
سوره انسان
صفحه 578 الی 580 / جزء 29 / آیات 31
سوره مرسلات
صفحه 580 الی 581 / جزء 29 / آیات 50
سوره نباء
صفحه 582 الی 583 / جزء 30 / آیات 40
سوره نازعات
صفحه 583 الی 584 / جزء 30 / آیات 46
سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42
سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29
سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19
سوره مطففین
صفحه 587 الی 589 / جزء 30 / آیات 36
سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25
سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22
سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17
سوره اعلی
صفحه 591 الی 592 / جزء 30 / آیات 19
سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25
سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30
سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20
سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15
سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21
سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11
سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8
سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8
سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19
سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25
سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8
سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8
سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9
سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱
سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8
سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹
سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷
سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
هنوز پرسشی پرسیده نشده
اولین کسی باشید که سؤال خود را مطرح می کنید! در مرحله بعدی می توانید جزئیات را اضافه کنید.
یک پرسش جدید بپرسید
افزودن پاسخ
دانلود فایل تصویری دانلود فایل صوتی پرسش و پاسخ صفحه
تلاوت این صفحه:
صفحه ۱۹۶
«فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ» (توبه/۵۵)
پس اموال آنها و نه اولاد آنها تو را به تعجب نیندازد. قطعاً الله میخواهد که آنها را به وسیله همانها در زندگی دنیا عذابشان دهد و جانهایشان برود در حالی که کافر هستند. (ارواحشان برود در حالی که کافرند.)
باز در ادامه خصوصیات آن افرادی که بدخواه و بد نیت هستند دارد بیان میکند و تمام آن کارها را دارند انجام میدهند در قبال خدا و پیامبر و مؤمنان، در قبال قرآن خدا، احادیث پیامبر و مؤمنان در هر زمانهای، ولی عجیب است خیلی وضع مالیشان توپ است، موقعیت اجتماعی آنها هم خیلی بالاست. میگوید این قسمت تو را به اشتباه نیندازد، این دو تا هیچ ربطی به هم ندارند که یک آدم بد نیت باشد، وضع مالیش خیلی خوب باشد، نماز نخواند یا اگر بخواند هم با کسالت بخواند، انفاق هم با کراهت بدهد ولی وضع و روز خیلی خوبی داشته باشد هم از نظر بچهها، کلاس بچهها، سواد بچههایش، شغل بچههایش، خودش هم، پول و سرمایه و آن همه موقعیت و امکانات در دسترسش باشد، میگوید این گولت نزند، این دو تا ربطی به هم ندارند. اینطور نیست که کسی که آن کارها را انجام داد دیگر اموال از او گرفته میشود یا فقیر میشود؛ میگوید خیر، اموال و اولادشان تو را به تعجب نیندازد. خدا میخواهد در همین زندگی دنیا به وسیله همانها آنها را عذاب دهد؛ یعنی آدم کافر هم به پول و موقعیت میرسد، خیلی طبیعی است این قانون دنیاست. ولی همین دنیا با همان اموال و موقعیتها میفرماید که خدا آنها را عذاب میدهد. چون یک آدمی که هیچ چیزی ندارد، چیزی ندارد که از دست بدهد ولی وقتی که آنها را دارد حال ترس از دست دادن، چون تعلق خاطر دارد، چون خودش دارد نقشه میکشد فکر میکند دیگران هم برای او نقشه میکشند و همهاش دارد در اضطراب زندگی میکند، اضطراب روحی، علاوه بر آن مسائل و مشکلاتی هم که بر سر خودش و بچههایش و اموالش میآید. اینها آرامش را از زندگیش میگیرد، خواب را از چشمانش میگیرد. میگوید آن چیزهایی که دارد، آن موقعیتها و اموال و اولادی که دارد، اتفاقاً خدا میخواهد در همین در زندگی دنیا به وسیله همانها عذابشان دهد، این در دنیا و دست آخر هم «وَتَزْهَقَ»: یعنی برود، «زَهَقَ»: یعنی رفتن با سرعت، «أَنْفُسُهُمْ»: یعنی جانشان، روحشان و جانشان برود در حالی که آنها کافرند؛ یعنی چنان سرگرم اموال و اولاد و موقعیت و آن کارهایشان باشند که فقط خبرشان رسید که سنشان به هفتاد، هشتاد سال رسیده است باید بروند. تا خبرشان شد که روی تخت بیمارستان افتادند. خبرشان شد دچار یک مریضی کشنده شدند. یک دفعه به حالت کفر از دنیا بروند. خدا این را برایشان میخواهد، چون نیتشان خراب است. هیچ حسن نیتی، اراده خیری هم به آنها نمیشود.
«وَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَمَا هُمْ مِنْكُمْ وَلَٰكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ» (توبه/۵۶)
و به الله قسم میخورند که آنها قطعاً که از شما هستند. ولی آنها از شما نیستند و آنها قومی بسیار ترسو هستند. (در جامعه)
بحث اینست که این آدمها دارند برای اهدافی غیر از اهداف عمومی دین اسلام در جامعه تلاش میکنند؛ یعنی فعالند ولی به سمت منفی! در هر جامعهای مردم به چهار دسته تقسیم میشوند: دو دسته فعال هستند. دو دسته منفعل هستند. آنهایی که فعال هستند یا به جهت مثبت هستند که پیغمبران، دعوتگران، مؤمنان به سمت مثبت فعالیت میکنند. و از آن طرف میشوند فعالانی که به سمت منفی، کفر، گناه، شهوات و… فعالیت میکنند. و درصد این دو تا، آن تعداد اصلی فعالان زیاد نیست. دو دسته دیگر تابعین، این دو تا هستند یا گرایش به آن مثبتها دارند و از آن فعالان مثبت دنبالهروی میکنند که میشوند مؤمنان و مسلمانان در کنار آنها، پیروان آنها، و یا میشوند تابعان برای آن فعالان منفی، از آنها تبعیت میکنند که زیر گروه و زیر مجموعهی همان شیطان صفتها، فعالان منفی کفر و شرک و شهوات میشوند.
حالا میفرماید که آن افراد اصلی نمیخواهند که برند شوند، شناخته شوند. میخواهند خودشان را جا بزنند اینجا کنار فعالان مثبت تا بتوانند به راحتی کارشان را انجام دهند؛ چون اگر صفشان جدا شد برایشان به صرفه نیست. اصلاً از خیلی از موقعیتها محروم میشوند. به همین خاطر میخواهند خودشان را به شما بچسبانند، نزدیک کنند و به همین خاطر حاضرند قسم بخورند و قسم میخورند «وَيَحْلِفُونَ» (فعل مضارع است، دائما) قسم میخورند به الله که آنها از شما هستند، جزء شما هستند، جزء گروه شما هستند، «وَمَا هُمْ مِنْكُمْ»: اصلاً از شما نیستند، اصلاً آنها کاملا با شما فرق دارند. «وَلَٰكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ» – «يَفْرَقُونَ»: یعنی ترسو و بزدل هستند، ولی آنها گروه بزدلی هستند که از روی دورنگ و دورویی دارند خودشان را مخفی میکنند، آدم ترسو خودش را مخفی میکند، آدم ترسو قسم میخورد و به همین خاطر قسم میخورند که با شما هستند چون میترسند دستشان رو شود و شناخته شوند.
«لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَوَلَّوْا إِلَيْهِ وَهُمْ يَجْمَحُونَ» (توبه/۵۷)
اگر آنها پناهگاهی بیابند یا غارهایی پیدا کنند یا محل نفوذی پیدا کنند با تمام سرعت به سمت آن میروند.
حالا دارد صحبت میکند از شخصیتشان که چقدر شخصیتشان ضعیف است! درست است که خیلی هیاهو دارند و خیلی برنامهها و نقشهها دارند، خیلی خرجها و تبلیغات و… میکنند. ولی میفرماید که آن قدر آنها ترسو هستند! (آیه قبل) قسم میخورند که از شما نمیخواهند نمود پیدا کنند و این آیه میگوید در یک جاهایی که احساس خطر میکنند (حالا دارد تمثیل میزند) اگر یک جایی جای پناه پیدا کنند، «مَلْجَأً»: یعنی پناهگاه، خودشان را مخفی کنند. «مَغَارَاتٍ» میشود جمع «مَغَارَة»: غار، یعنی غار که بروند یک سوراخ غاری پیدا کنند، «أَوْ مُدَّخَلًا»: یعنی جایی محل دخول، جایی مخفیگاه پیدا کنند، «لَوَلَّوْا إِلَيْهِ»: به سمتش میروند. «وَهُمْ يَجْمَحُونَ»: با تمام ترس و لرز، با سرعت به سمتش میروند، «يَجْمَحُونَ»: یعنی رفتن با سرعت همراه با ترس و لرز، میروند و خودشان را مخفی میکنند. یعنی اصلاً دوست ندارند برنامههایشان را کسی بفهمد و لو برود. کارهایشان
خیلی زیرکانه، زیرآبی و مخفیانه است، و میخواهند در پشت یک نقاب خودشان و کارهایشان را آنجا انجامش دهند. در یک جلسات خصوصی، شبانه، برای گروههای خاص، میگوید اینها این گونه هستند، هر جا پیدا کنند تا بتوانند پناهنده شوند و خودشان را مخفی کنند، با سرعت میروند.
«وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ» (توبه/۵۸)
و از آنها! کسی هست که در مورد صدقات به تو طعنه میزند، (بر تو اعتراض دارد) پس اگر از آن اعمال به آنها داده شد راضی میشوند و اگر به آنها داده نشد آنها خشمگین میشوند. (عصبانی میشوند)
باز از رفتارشان! که وقتی تو تصمیمگیر هستی برای آن اموال عمومی، به نسبت آن مستحقینی که میخواهی به آنها کمک کنید، اینها دوست دارند؛ یعنی بخل و حرصشان بر اموال دوست دارند که خودشان هم همیشه در صف باشند تا به آنها کمک شود و بگیرند، پول گیرشان بیاید. یک پول خوبی هست میخواهند که به دست بیاورند. اگر به آنها ندهی، «يَلْمِزُكَ»: یعنی به تو طعنه میزنند، اعتراض میکنند، به تو انتقاد میکنند. در مورد صدقات آنطوری که تو برای توزیع صدقات تصمیم میگیری بر تو معترض هستند و به تو طعنه میزنند. حالا به خودشان؛ اگر به آنها بدهی راضی هستند، دیگر حرفی ندارند، چون خودخواه هستند، فقط برای خودشان میخواهند. اما اگر به آنها ندهی، دیگر واویلاست کارهایی در میآورند، «إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ»: یعنی با خشم و نفرت یک فعالیتهایی میکنند، کارهایی انجام میدهند، عصبانی میشوند، «يَسْخَطُونَ»: عصبانی و پرخاشگر میشوند، این هم اخلاقشان! حالا؛
«وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ» (توبه/۵۹)
و اگر آنها راضی شده بودند به آنچه که الله و رسولش به آنها داده بود و میگفتند که الله برای ما بس است. («حَسْبُنَا اللَّهُ»: خدا برای ما کافی است.) الله در آینده به ما از فضل خودش خواهد داد و همچنین پیغمبرش، ما به سوی الله رغبت داریم. (میل و اشتیاق داریم.)
میگوید کاش آنها اینطور میگفتند، نه خودخواه بودند. اگر برای خودشان هست زبانشان بسته میشود، اگر گیر خودشان نیاید دیگر زبانشان برای اعتراض و انتقاد و طعنه و مسخره باز است. میگوید راه درست این است؛ یعنی دارد جلوی پای آنها و ما و همه میگذارد که وقتی اموالی تقسیم میشود و آن اموال نصیب شخص نمیشود، دوست دارد نصیبش شود، انتظار دارد ولی نصیبش نمیشود. میگوید اگر حرفش و رفتارش اینطوری بود چقدر خوب بود. چگونه بود؟ «وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا»: به هر آنچه که نصیبش شده راضی میشدند، راضی بود به همان چیزی که خدا به او داده، پیغمبر هم به او داده است. حالا بعد از پیامبر، نماینده پیامبر میشود، آن کسی که مسئول توضیع آن اموال است. هر چیزی که به او دادند راضی میشد. این کم است. این باید بیشتر میشد. من فلان هستم، به همان اندازه راضی میشد، دیگر نق نمیزد. و بعد میگفتند که خدا برای ما کافیست: «حَسْبُنَا اللَّهُ» الله است. و الله هم «سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»: آینده هست، خدا در آینده برایمان جبران میکند، خدا روزیمان میدهد از فضل خودش به ما میدهد. الان اینقدر، باز خدا را شکر، یا هیچ چیز نصیبمان نشد، باز الحمدلله آینده خدا به ما میدهد، جبرانش میکند. «سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ»: و پیامبرش هم در آینده این را برایمان جبران میکند. اشتیاق ما به سمت الله است؛ یعنی اشتیاق ما به زندگی دنیا و دنیا پرستی نیست، ما به الله ذوق و اشتیاق داریم. یعنی الله برای ما اصل است. و نمیآییم اخلاق و ایمانمان را زیر سوال ببریم، به خاطر مال دنیا به هم بزنیم. برای ما اصل الله است. او اصالت دارد و به سوی الله مشتاق هستیم. اینها برای ما ارزشی ندارد. اگر اینطوری میگفتند و فکرشان اینطوری بود چقدر خوب بود. این آیات سازنده هستند. مسائل بسیار مهمی است به ظاهر خیلی ریز است ولی اینها در زندگی خیلی اساسی هستند.
«إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ ۖ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (توبه/۶۰)
قطعاً صدقات برای فقراء و مساکین و کارگزاران بر آن و مؤلفهی قلوب (برای تألیف و الفت قلبهایشان) و در مورد بردگان و غرامتکشان، ورشکستگان و در راه الله و در راه ماندگان است، فریضهای از جانب الله است و الله دانای حکیم است.
حالا دارد بیان میکند که این اموال صاحب دارد! شما، هر کسی انتظارش را بالا نبرد که این اموال صدقات نصیبش شود. این آیه بیان میکند که این اموال صاحب دارد. این اموال صدقه، اموال عمومی مال چه کسی است؟! چون صدقات یک درآمد است، یک درآمدزایی برای جامعه است و باید در جهت خودش صرف شود. حالا میفرماید که آن درآمدی که از کانال صدقات که یک منبع درآمد بزرگی هم هست، اتفاقاً یکی از طرحهای اقتصادی مهم دین اسلام برای درآمدزایی برای افراد بیبضاعت است. از شرکتها که درآمد ندارند. سهام در فلان شرکتها ندارند. اینها در اموال صدقات سهام دارند و این خودش درآمدزایی است و درآمدزایی صدقات از شرکتها هم بیشتر است. و خدا این درآمدزایی را در اموال تاجران گذاشته برای مصرف خاص که جای دیگری درآمد ندارند. برای چه کسانی؟ برای فقراء، دوم برای مساکین. «فُقَرَاءِ»: کسانی هستند که دارند به زور و با سختی کار میکنند، زندگیشان را میگذرانند ولی وارس نمیکنند، در زندگیشان، مخارجشان، همیشه عقب هستند. «وَالْمَسَاكِينِ»: آن قدر عقب هستند که دیگر حسابی مثلاً خانهنشین شدهاند یعنی زمینگیر شدهاند یعنی دیگر به گل نشستهاند میشود مساکین. حالا یا کار میکنند و خیلی به آن وضعیت افتادند، یا نمیتوانند کار کنند. «وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا»: کسانی که جزء پروژه اجرای صدقات هستند؛ یعنی به صورت تخصصی درس خواندند میفهمند که این مکانیزم صدقات، این جمع آوری اموال به این سادگی نیست. یک پروژهی بسیار سنگین و پیچیدهای است. وقتشان را میگذارند، درس میخوانند، یاد میگیرند و میروند این پروژه را اجرا کنند، این میشود: «الْعَامِلِينَ عَلَيْهَا» چون این کار نباید به صورت پاره وقتی به آن پرداخته شود، باید یک نگاه اصل به آن شود و افرادی ویژه به آن وقت دهند. اصلاً وقتشان را برای این پروژه درآمدزایی مهمی به نام صدقات فارغ کنند. و مسئلهی بسیار فنی و تخصصی است. حالا آنها که میروند و وقتشان را میگذارنند و آن کارها را انجام میدهند کار یک یا دو نفر هم نیست. این مجموعه میشوند: «وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا» از همین اموال تأمین میشوند تا بتوانند کل وقت و عمرشان را برای توسعه و مدیریت این کار، این پروژه بگذرانند، این میشود: «الْعَامِلِينَ عَلَيْهَا» – «وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»: یعنی افرادی که دلشان الان بین دو راهی گیر کرده، بین اسلام، کفر، نماز، بینمازی و دین اسلام و غیر دین اسلام که اگر به آنها توجه شود دل آنها به دست بیاید، دیگر آنها نمیروند دنبال فعالان منفی راه بیفتند، دنبال فعالان مثبت میآیند و جذب دین اسلام میشوند. اینهایی که نیاز به جذب دارند یک سهم از هشت سهم برای اینها میشود برای جذب افراد، جذب دل افراد، خیلی مهم است. چقدر به دل مردم توجه کرده که یک هشتم (دوازده و نیم درصد) برای اینها، برای جذب دل مردم قرار داده است. و گروه چهارم «وَفِي الرِّقَابِ»: در مورد بردگان، افرادی که در جنگها اسیر شدند، درست است که یک روزی دشمن بودند جنگیدند، شکست خوردن و اسیر شدند. اگر چه اینها یک روزی دشمن بودند و الان برده هستند. حالا از همین زکات مسلمانان پول بدهید تا آنها آزاد شوند و بروند زندگی کنند. برای باز خریدشان کمکشان کنید، «وَفِي الرِّقَابِ»: هر نوع کمکی که به نفع آن بردگان باشد. پنجم «وَالْغَارِمِينَ»: کسانی که غرامتکش شدند، یکدفعه ورشکسته شدند، کارشان درست بود، شخص دانایی بودند، بیگدار به آب نزدند به خاطر تورم به خاطر مسائل دیگر یک دفعه ورشکست شدند، با این اموال زکات دست آنها را بگیرید. اجازه ندهید قدرتهای اقتصادی شما به خاطر یک سری مسائل جانبی پایین رفتند، نگذارید آن جا بمانند، دستشان را بگیرید تا بالا بیایند. دوباره سرمایه دستشان دهید تا دوباره خودشان را بالا بکشند، این میشود: «وَالْغَارِمِينَ» – «وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ»: و در راه الله، در راه الله هر آنچه که تقویت میکند فرهنگ خدایی و دین اسلام را و جنگ و جهاد در راه خدا باشد یا به صورت فرهنگی باشد: «وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ» – «وَابْنِ السَّبِيلِ»: و کسانی که در راه ماندند، کسانی که در راه مانده هستند؛ یعنی این که در مسیر رسیدن، به آن مقصد زندگیشان در راه جا ماندهاند، نمیتوانند به آن هدفشان به مکانشان برسند. دست آنها را هم با این اموال زکات بگیرید. میفرماید که این فریضهای ازجانب الله است یعنی مشخص شده از جانب الله قطعی شده است. «وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»: و الله دانای حکیم است؛ یعنی تمام این مسائلی که بیان فرمود و این درآمدی به نام صدقات و زکات که تعیین کرده، پیریزی کرده و دستههای ضعیف جامعه را در این اموال زکات به آنها سهام داده که این برخاسته از دانایی و حکمت الله است. البته در مورد رقاب هم امروزه که برده وجود ندارد بعضی از علماء میگویند: رقاب یعنی گردن، کسی که گردنش گیر است؛ یعنی این که الان دیگر صلب آزادی شده است، مثلاً به خاطر یک اتفاقی، یک بدهکاری، یک مشکلی به زندان افتاده و این شخص که گردنش گیر است میشود از اموال زکات به او سهام داد که آزادی را به دست آورد، این را هم بعضی از علماء «وَفِي الرِّقَابِ» بیان فرمودند. برای این آزادسازی زندانیان هم بنا بر قول بعضی از علمای معاصر، میشود از اموال زکات استفاده کرد.
«وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ ۚ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» (توبه/۶۱)
و از آنها کسانی هستند که پیامبر را مورد اذیت قرار میدهند. و میگویند او گوش است. بگو برای شما گوش خیری است. ایمان دارد به الله و ایمان دارد برای مؤمنان و رحمتی است برای کسانی از شما که ایمان آوردند. و کسانی که رسول الله را مورد اذیت قرار میدهند برای آنها عذابی دردآور است.
باز یکی دیگر از کارها و صحبتهایشان را دارد بیان میکند؛ میگوید عدهای از آنها، این آدمهای بد دل، بد نیت میروند شخص پیامبر را با دست و زبانشان مورد اذیت قرار میدهند. و یکی از آن کارها و حرفهایشان را بیان میکند. میفرماید که «وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ»: میگویند که او گوش است. هر کس هر چیزی دلش خواست را میتواند بیاید و پیشش مطرح کند و بگوید او هم میشنود. یک آدم خیلی معمولی، یک آدم بیسواد، یک آدم با شخصیت خیلی پایین، اصلاً یک برده، یک کنیز، یک فقیر، یک غریبه، هر کس هر چیزی دلش خواست، میآید پیش پیامبر و پیامبر هم گوش میدهد، سراپا گوش است و به او بازخورد میدهد، توجه میکند. یکی مشکل دارد میآید پیشش درد دل میکند پیامبر هم گوش میدهد، راحت، نیم ساعت، یک ساعت مینشیند و به حرفهایش گوش میدهد. حال بر پیغمبر اعتراض دارند و شخصیتش را میخواهند زیر سؤال ببرند که این پیامبر اصلاً گوش است. فقط گوش میدهد، بدون توجه به این که شخص کیست و چیست! ارزشش را دارد! ارزشش را ندارد! حالا میفرماید که «قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ»: بگو برای شما گوش خیری است. این گوش، گوش اذیت نیست، گوش آزار نیست. وقتی شخصی مشکلی دارد و هیچ کس پای درد دلش نمینشیند پیش پیامبر میآید امید دارد که پیامبر به حرفش گوش دهد و پیش پیامبر میآید درد دل میکند، خودش را تخلیه میکند، نیازش را از پیامبر میخواهد، پیامبر هم به درد دلش گوش میدهد، بازخورد میدهد، توجه میکند و بعد هم در پی حل مشکلش میافتد. میگوید این گوش خیر است. این گوش نمیخواهد کسی را اذیت کند. آن آدمی که هیچ کس به او توجه نمیکند؛ هیچ جا جایگاهی ندارد، قشنگ، راست پیش پیامبر میآید، چون او میفهمد که این به حرفش گوش میدهد. آن کنیز، آن برده، آن گرفتارها، آن آدمهای پایین، قشنگ میآیند و پیامبر گوش میدهد. میگوید شما هم بفهمید که این گوش خیر است و این گوش خیر به نفع شماست. شما که از این گوش آزار نمیبینید، چرا اعتراض دارید؟! چون حرف دیگران را گوش میدهد! وقتی حاکمان امروزی را مقایسه میکنیم که برای شنیدن حرف کسی، مشکل کسی، چقدر باید پارتی و واسطه و چقدر زمان و چقدر مشکلات تا حرف یک افراد خاصی شنیده شود و بقیه به او دسترسی ندارند. وقتی میبینیم رسول الله به عنوان حاکم و بزرگترین حاکم و خیلی ساده بدون تبعیض، بدون دور و نزدیک، غریبه و آشنا بدون پارتی و واسطه حرف همگان را میشنود. آنها ناراحت بودند که چرا حرف همگان را میشنود. میگوید شما توجه کنید این گوش خیر است، برای شماست، و به نفع شماست. به الله ایمان دارد: «يُؤْمِنُ بِاللَّهِ»، اصلاً این که شده گوش، این قدر متواضع شده، این شاخه پربار پایین آمده و در دسترس همگان قرار گرفته، چون زیر دست الله تربیت شده است. چون ایمان به الله دارد این گونه تربیت شده و متواضع شده است. «يُؤْمِنُ بِاللَّهِ»: این گونه او را ساخته، بار آورده است. دیگران هم وقتی ایمان به الله دارند اینطوری باید بدون تبعیض متواضع باشند. «وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ»: و نسبت به مؤمنان هم ایمان دارد؛
یعنی مؤمنان را قبول دارد، برای آنها احترام قائل است، آنها را دوستشان دارد. «وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ» باورشان دارد. «وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ»: و همین گوش دادن راحت، رحمتی است برای کسانی از شما که ایمان دارند. به نفع خودتان است به راحتی شما میتوانید بروید درد دلتان را بگویید؛ صحبتتان را برسانید، بدون دغدغه، بدون دردسر، بدون واسطه، حرفتان را میگویید و مسئلهتان را میگویید و قشنگ جواب میگیرید. این خیلی به نفع خودتان است و برای خودتان رحمتی است و برای کسانی که ایمان آوردند. منتها این خصلت بسیار خوب و پسندیده که رسول الله دارد! حالا کسی بخواهد این را وارونه جلوه دهد و به رسول الله یک سری خصوصیتهای دیگری قائل شود، چیزهایی که خلاف این مرام رسول الله است! مثلاً حالا میگویند که خون را انداخته، قتل کرده، کشته، به زور مسلمان کرده یا چیزهای دیگر و اینطوری رحمت رسول الله را، تواضع رسول الله را وارونه جلوه میدهند و با زبانشان رسول الله را اذیت میکنند. حالا آن زمان یا این زمان که باشد. «وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»: و کسانی که رسول الله را مورد اذیت قرار میدهند برایشان عذاب دردناکی مهیا است.