سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7

سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286

سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200

سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176

سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206

سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11

سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20

سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42

سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29

سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19

سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25

سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22

سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17

سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25

سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30

سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20

سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15

سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21

سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11

سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8

سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8

سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19

سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25

سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8

سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8

سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9

سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱

سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8

سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹

سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷

سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

صفحه ۱۸۰ / جزء ۹ / آیه ۲۶ الی ۳۳
 دانلود فایل تصویری   دانلود فایل صوتی   پرسش و پاسخ صفحه
تلاوت این صفحه:

صفحه ۱۸۰

«وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (انفال/٢٦)

و به یاد خود بیاورید زمانی که شما اندک بودید و در زمین ضعیف و ناتوان بودید، می‌ترسیدید که مردم شما را بربایند. (شما را از بین ببرند) پس شما را جا داد و با نصرت خود شما را تقویت کرد. (تایید کرد، نیرومند ساخت) و به شما از پاکی‌ها روزی بخشید تا شکرگذاری کنید.

دارد یک وضعیتی از مومنان را بیان می‌کند که جزء تاریخ ما است! جزء تاریخ مسلمان‌‌ها، یعنی این قضیه به امروز ما هم مربوط می‌شود، که ما از کجا شروع شدیم؟ درست است که الان این ملت، به این شکل در کل جهان توسعه پیدا کرده؛ ولی یک روزی ما تاریخ شروعی داشتیم و این آیه دارد تاریخ پیدایش ما و شروع ما را بیان می‌کند. می‌گوید: شما به یادتان بیاورید زمانی که شما اندک بودید، تعدادتان اندک، آن هم در ضعف بودید: «مُسْتَضْعَفُونَ» در زمین، در جایی که داشتید زندگی می‌کردید، تا آن قدر ضعیف و اندک بودید که می‌ترسیدید مردم شما را بدزدند، بربایند، یعنی انگار یک چیز ضعیف که به راحتی برداشته می‌شود، برده می‌شود، بازیچه می‌شود، بعد اصلاً کس دیگری صاحب آن می‌شود، یعنی تا این اندازه شما در ضعف بودید. امکان دارد یک ملتی کم باشند، قلیل باشند، ولی خب قدرت داشته باشند، از نظر ابهت، سیاست، شخصیت، پیش مردم بالا باشند؛ ولی شما هم اندک بودید، هم مستضعف بودید و الله دارد می‌گوید که من شما را از این وضعیت در آوردم، یعنی نه قلیل بودن فضیلت است و نه مستضعف بودن از نگاه قرآن فضیلت است، باید قوی بود. حالا در آن وضعیت، شما جایی دیگر پیدا کردید، «فَآوَاكُمْ»: به شما منزل دیگری داد، جا داد، در مکه که اصلاً برای زندگی مناسب نبود برای شما، شما را جایی دیگر جا داد (که حالا رفتند به مدینه) و بعدش با نصرت خود هم شما را تقویت کرد، یکیش همین جنگ بدر و خیلی جاهای دیگر، خیلی چیزهای شما را نیرومند کرد، با یاری رساندن به شما: «بِنَصْرِهِ» و از پاکی‌ها هم: آن‌جا گشنه بودید، گرفتار بودید، نداشتید حتی بخورید ولی خدا از پاکی‌ها روزی شما کرد، بازار، اقتصاد، رونق گرفتید، این‌ها خوب است، این‌ها فضیلت است و الله می‌گوید من این‌ها را در حق شما انجام دادم تا این‌ها را ببینید، به چشم‌تان بیاورید و الله را بهتر وعمیق‌تر بشناسید و الله را بابت این‌ها شکرگذاری کنید و حالا که این نعمت‌ها دارید در راستایی که الله رضایتش در آن است، آن‌ها را مصرف کنید.

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (انفال/٢٧)

ای کسانی که ایمان آوردید، شما به الله و رسول خیانت نکنید و به امانت‌های خود هم خیانت نکنید، در حالی که شما می‌دانید.

شما در آن وضعیت ضعف بودید حالا قوی شدید، حالا خیلی کارها می‌توانید انجام دهید، آن بحران الان از سر شما گذشته، وضعیت‌تان عادی شده، خیلی خوب شده، شما در وضعیت خوب که می‌توانید خیلی کارها انجام دهید، دیگر در این مرحله شما به الله خیانت نکنید، الله که این‌ همه شما را جا داد، «فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ» این‌ها را انجام داد، دیگر شما به الله خیانت نکنید، خیانت نکنید به الله، یعنی این‌که حالا دیگر پشت پا نزنید بعد از این‌که مشکلاتان را بر طرف کرده است. یا مثلا این عطوفت، این مهرورزی که الله نسبت به شما انجام داد و شما این مهرورزی را احساس کردید حالا دیگر بی‌ وفایی در نیاورید. «لَا تَخُونُوا»: به نسبت الله خیانت نکنید؛ یعنی  همچنان به نسبت الله عهد و وفا داشته باشید، با وفا باشید و برای جبران آن در مسیر اراده‌ی الله تلاش کنید، نه حالا در مسیر خواسته‌های خودتان، پیغمبر هم به همین شکل، الله امدادش را از کانال آن پیغمیر، به وسیله‌ی حضور آن پیغمبر بین شما، چقدر شما را راهنمایی کرد، چقدر وضعیت زندگی شما را بهبود بخشید. به رسول، شما قبلاً در مکه در آن وضعیت ضعف بودید، حالا که تقویت شدید دیگر به رسول خیانت نکنید. به خاطر منافع خود بیایید زیر پا بزنید به آن‌چه که رسول از شما دارد طلب می‌کند، به فرمان‌های رسول خیانت نکنید. و علاوه بر این‌ها به سایر مسلمان‌ها، به جامعه‌ی خود، به مسولیت‌هایی که زیر دست دارید، به آن شغلی که دارید، در قبال مسولیت‌تان در زندگی، زن، همسر، فرزند، کار، مردم، ارباب رجوع، هرچه که زیر دست دارید و الان باید امانت داری کنید، یعنی این‌که آن وظیفه‌ی خود را به نحو احسنت انجام دهید، زیرش نزنید، بی وفایی در نیاورید، خیانت نکنید که پیوند عاطفی خود را بشکنید، زیر پا بگذارید، مهرورزی و عطوفت خود به نسبت، شما و الله، شما و رسول و شما و سایر مردم، این‌ها را زیر پا نگذارید، به جوانمری خود پایبند باشید. «وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»: در حالی که شما می‌دانید، خوب می‌دانید که چقدر این کار زشت است، قبیح است، خیانت، بعد از این‌که انسان به وضعیت مطلوبی دست پیدا کرد.

«وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ» (انفال/٢٨)

و بدانید که اموال شما و اولاد شما فتنه هستند (آزمایش هستند) و بدانید که نزد الله اجر عظیمی وجود دارد.

خیانت برای چی؟! برای یک سری منافعی، برای یک سری اهدافی، که دو تا اهداف بزرگ در این آیه بیان می‌کند که بیشتر مردم، به خاطر این دو تا، یا به دلیل اموال است، پول روی پول بگذارند، سرمایه و وضع مادی آن‌ها خوب شود یا به خاطر اولادشان است که در رفاه به سر ببرند، خوشبختی بچه‌های خود را می‌خواهند و به خاطر این دو تا بخواهند خیانت کنند. می‌گوید این‌ها موارد آزمایش هستند، مواظب باشید، فتنه، یعنی چیزی که آدم نمی‌تواند خوب تشخیص دهد، نمی‌تواند خوب تصمیم بگیرد، در آن‌جایی که برای به دست آوردن یک منفعتی، یا برای خوشبختی بچه‌های خود، یک تصمیمی می‌گیرد، دست به یک‌ کاری می‌زند که آن کار خیانت است، گناه است، حرام است، می‌گوید این‌ها مایه‌ی آزمایش هستند، یعنی شما درست تصمیم بگیرید، فتنه هستند، یعنی اتفاقاً محل تصمیم گیری‌هایی که نمی‌دانید آن‌جا خیر و شر کدام است، حالا توجیه می‌کنید و می‌روید به سمت شر، برای خودتان راه باز می‌کنید، برای انجام آن، می‌گوید، مواظب باشید این‌ها فتنه هستند، یعنی آزمایش هستند، یعنی شما اینجا محلی است که خیلی‌ها درست نمی‌توانند تصمیم بگیرند در این قضایا، حالا اگر می‌خواهید منفعتی بدست بیاورید بدانید که الله نزدش اجر عظیمی وجود دارد، یعنی آن‌ اجر عظیم نزد الله را بر اموال خود ترجیح دهید که حفظش کنید، یا اضافش کنید‌، ترجیح دهید بر فرزندان‌تان که آن‌ها را به بهانه‌ی خوشبختی بخواهید خیلی کارهای دیگر انجام دهید، خیلی تعهد‌ها را زیر پا بگذارید. به اجر عظیم الله دل بدهید.

 

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ»(انفال/٢٩)

ای کسانی که ایمان آوردید، اگر تقوای الله را داشته باشید الله هم برای شما فرقان قرار می‌دهد (قدرت تشخیص به شما می‌دهد) و اشتباهات شما را برای‌تان کفاره می‌کند و گناهانتان را هم برای شما می‌آمرزد: «وَيَغْفِرْ لَكُمْ». و الله دارای فضل بزرگی است.

حالا دارد راهنمایی می‌کند؛ یعنی همیشه وقتی مسئله را به چالش می‌کشاند، بعد راه حل هم می‌دهد. این آیه دیگر راه حل دو آیه قبل است، که شما تقوا داشته باشید؛ یعنی مدام الله را مد نظر قرار دهید، ملاحظه داشته باشید. در ذهن خود الله را لحاظ کنید، دستورات الله را، همه جا اراده‌های الله را لحاظ کنید، این می‌شود: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ» مد نظر قرار دادن الله که رضای او را بدست آورید و دچار خشم و غضب الله نشوید، حواستان به الله جمع باشد، اگر این‌طوری مدام زندگی کنید که حالا وقتی که انسان حواسش به الله است، یعنی به دستورات الله است، یعنی به قرآن است، یعنی به احادیث پیغمبر است، این‌ می‌شود: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ» اگر این‌طوری زندگی کردید، حواستان نسبت به این قضیه جمع بود، این‌جا است که الله هم از این طرف در مقابل به شما فرقان می‌دهد، قدرت تشخیص شما را بالا می‌برد، زیرک و باهوش می‌شوید، شما را باهوش بار می‌آورد، فرقان چیزی که جدایی می‌اندازد بین حق و باطل، یعنی شما آن قدرت تشخیص، آن‌ فتنه‌ها، آن‌ مشکلات زندگی، حوادث زندگی که قدرت تشخیص را از آدم می‌گیرد، دیگر تسلط بر زندگی، بر اعصاب، بر افکار و احساسات از آدم کم می‌شود، الله شما را مسلط می‌کند بر این‌ها و همیشه چشم و دلتان باز است، با چشم‌ و دل باز زندگی می‌کنید، الله هم این را به شما می‌دهد، «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا». علاوه بر این، اشتباهات‌ شما را هم برایتان کفاره می‌کند، جبران می‌کند، یعنی به شما توفیق می‌دهد، موفقیت‌هایی به شما می‌دهد که بتوانید آن اشتباهات خود را جبران کنید و مال قبلی‌ها دیگر پاک شود، از بین برود، «وَيَغْفِرْ لَكُمْ»: گناهانتان را هم بیامرزد. الله دارای فضل عظیم است. این راه را انتخاب کنید که هر چه فضل است دست الله است، این‌ها نصیب شما می‌شود و راحت هم نصیب شما می‌شود چون که فضل الله بسیار بزرگ است، کم نمی‌شود و تمام شدنی نیست.

«وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ ۚ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ» (انفال/٣٠)

و آنگاه که مکر و نیرنگ به خرج دادند به نسبت تو (پیامبر) کسانی که کافر شدند. تا تو را حبس کنند، یا که تو را به قتل برسانند، یا که تو را از شهر بیرون کنند. و دائما مکر می‌کنند و الله هم دائما مکر می‌کند و الله بهترین مکر کنندگان است.

و آنگاه که مکر و نیرنگ به خرج دادند به نسبت تو «وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ» به نسبت تو ای پیامبر (ص) مکر و نیرنگ به خرج دادند. چه کسانی؟ «الَّذِينَ كَفَرُوا»: کسانی که کافر شدند. که چکار کنند؟ تا تو را حبس کنند، زندانی کنند، بازداشتت کنند، یا که تو را به قتل برسانند، یا که تو را از شهر بیرون کنند. و دائماً مکر می‌کنند و الله هم دائماً مکر می‌کند. و الله بهترین مکر کنندگان است، نیرنگ زنندگان است. باز یک صحنه‌ی دیگر که به‌ یادتان بیاورید! این صحنه بر شما گذشت؛ یعنی تاریخ زندگی شما است ای مسلمان‌ها، همین شماهایی که الان الان قرآن می‌خوانید، شما از این مرحله عبور کردید که کسانی که کافر بودند مکر داشتند، یعنی موضوعاتی که در دستور کار قرار می‌دادند در جلسلات خود این بود که با رهبر این جمعیت چه کنند؟ که رسول‌الله (صلی‌الله و علیه و سلم) باشند، که رهبر همه‌ی ما باشند، یعنی با او چکار کنند؟ این نقشه‌ها را می‌کشیدند، که رهبر شما را یا دستگیر کنند، «لِيُثْبِتُوكَ»: بازداشت، حبس، «أَوْ يَقْتُلُوكَ»: یا به قتلش برسانند، (خیلی حرف است ها؛ که یک افراد دیگر، یک‌ رجال سیاسی، بیایند نقشه‌ی ترور یک‌ شخصیت دیگر که رهبر یک مجوعه است، بیایند نقشه‌ی قتل او را بکَشند یا بخواهند او را زندانی کنند. و یا این که تو را «أَوْ يُخْرِجُوكَ»: یا تو را از شهر بیرون کنند، از شهر برانند، مجبور شوی شهر را ترک کنی و بروی، خیلی جرم سیاسی سنگینی است که یک افرادی به نسبت یک نفر عادی حتی اگر باشد، اصلاً آن آدم عادی عادی اگر باشد بخواهند این بلاها سرش در بیاورند هم یک جرم است، یک جرم بزرگی است، در سطح جهانی این جرم شناخته می‌شود، چه برسد که آن شخص یک رهبری باشد برای یک مجموعه‌ای از مردم و چه برسد که آن شخص رسول‌الله (صلی‌الله و علیه و سلم) باشند؛ یعنی قاصد الله باشد و این نقشه‌ها برای او بریزند. خیلی آیه‌ی مهمی است.) می‌گوید شما به یادتان بیاورید، این بلاها را   می‌خواستند بر سر رهبر شما در بیاورند و الان این بود، «قَلِيلٌ»: مستضعف، تا این اندازه، الان به کجاها رسیدید، چقدر از نظر کمیت، کیفیت، وضعیت سیاسی شما چقدر رشد کرده؟ یعنی الله شماها را به این‌جاها رسانده و البته «وَيَمْكُرُونَ» نه این که مکر آن‌ها فقط همان زمان برای رسول‌الله بود و تمام شد. «وَيَمْكُرُونَ» فعل مضارع است: یعنی دائما مکر و نقشه و نیرنگ دارند، در جلساتشان این دستور جلسه‌شان همین است که مکر و نیرنگ! حالا چکار کنند با آن‌چه که از رسول‌الله باقی مانده است؟ چکار کنند با قرآنی که دارند؟ چکار کنند با جوان‌هایی که دارند؟ و اِلا آخر… «وَيَمْكُرُونَ»و دائما مکر و نیرنگ دارند و البته الله هم در مقابل، مواظب شما است و برای خنثی سازی مکر آن‌ها الله هم نقشه می‌کشد، الله هم برای آن‌ها برنامه دارد و بین این دو تا که برنامه‌ریزی دارند می‌کنند، الله بهترین آن‌ها است؛ پس شما حالا آن تقوا و چیزهای دیگر داشته باشید که الله مکر آن‌ها را بر سر شما کم کند، آن‌ها را از سر شما دفع کند. پس شما هم از این‌طرف وظایف و رسالت خودتان را خوب انجام دهید تا الله از شما حمایت و پشتیبانی کنم.

«وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَٰذَا ۙ إِنْ هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ» (انفال/٣١)

و هر گاه بر آن‌ها آیات ما تلاوت شود، می‌گویند که شنیدیم، اگر بخواهیم ما هم قطعاً می‌توانیم مثل این بگوییم (می‌توانیم مثل همین بگوییم، این چیزی نیست که) این یک داستان‌هایی از نسل‌های گذشته است.

می‌گوید این صحنه را (خب یکی از مکرها هم هست! یکی از همان به نسبت آیات قبلی و یکی از رفتارهای دشمن‌های شما است.) آیه دارد می‌گوید که وقتی که آیات ما، یعنی قرآن بر آن‌ها تلاوت می‌شود با کمال فخر و تکبر می‌گویند آره شنیدیم، کافی است، فهمیدیم چه چیزی دارد می‌گوید، این دارد این‌طور و آن‌طور می‌گوید، معناش این است، این را بلدیم، فهمیدیم که قرآن حرفش چیست، «سَمِعْنَا» گوش دادیم، بس است، چیز خاصی نبود، ما اگر بخواهیم هم مثل این قرآن می‌گوییم، چیزی نیست. «أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ»: این یک سری داستان‌هایی است که از عصرهای گذشته، از آن قدیم قدیم‌ها به ما رسیده، او از آن‌ها می‌گوید، ما بهتر از این هم می‌توانیم بگوییم. این نظرشان در مورد قرآن، موضع گیری آن‌ها در مورد قرآن، یعنی دارد به ما آموزش می‌دهد که این‌ها این‌طوری هستند، شما بفهمید، متوجه باشید، که به نسبت قرآن خدا، نگاه تحقیر آمیز دارند. تازه بدتر از این!

«وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ» (انفال/٣٢)

و آن‌گاه که گفتند: بار خدایا! اگر این کتاب واقعا حق است از جانب تو پس بر ما از آسمان سنگ ببار، یا که عذابی بر ما بفرست.

و باز این صحنه را داشته باشید که آن‌گاه که گفتند: بار خدایا: «اللَّهُمَّ»، با قدرت، با جرأت، جدیت، «اللَّهُمَّ»: بار خدایا! اگر این کتاب: «إِنْ كَانَ هَٰذَا» («هَٰذَا» می‌شود این قرآن، این کتاب) اگر این کتاب واقعاً حق است از جانب تو پس بر ما از آسمان سنگ ببار، یا که عذاب دردناکی بر ما نازل کن، بر ما بفرست، «فَأَمْطِرْ»: یعنی سنگ باران کن، بفرست مثل باران بر ما ولی نه باران، «حِجَارَةً»: از آسمان سنگ بر ما ببار یا که حالا سنگ اگر از آسمان نمی‌آید، یک عذاب درناک دیگر بر سر ما بفرست؛ یعنی ما نمی‌پذیریم که این قرآن کتاب تو باشد، اگر هم هست ما را بکش، ما حاضر هستیم بمیریم، ترجیح می‌دهیم بمیریم، سنگ باران شویم ولی به این کتاب اقرار نکنیم، محال است، قرآنی که این محمد آورده، قرآنی که این مال عرب‌ها است، قرآنی که مال این افراد ضعیف است، این را ما بپذیریم، هرگز که اقرار به این کتاب نمی‌کنیم، خدایا اگر واقعاً هم کتاب تو است، ما را بکش و برو دیگر، ما که ایمان آور به کتاب تو نیستیم، آن را بر دار و برو، فقط می‌خواهی هم ما را بکش. یعنی تکبر، خود را برتر دیدن از پیغمبر، از یارانش، از عرب‌ها، از قرآن خود را برتر دیدن، خود خواهی و حالا با این منطق، یعنی به هیچ وجهی من الوجوه ما این قرآن را نمی‌پذیریم که کتاب راهنمای زندگی ما باشد، ما خودمان می‌دانیم چه طوری زندگی کنیم. منتها!

«وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ ۚ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» (انفال/٣٣)

ولی الله بنا ندارد که آن‌ها را عذاب دهد در حالی که تو در بین آن‌ها هستی و الله عذاب دهنده‌ی آن‌ها نیست در حالی که آن‌ها طلب بخشش می‌کنند.

 می‌گوید این‌ها این را می‌گویند ولی الله که تابع احساسات آن‌ها عمل نمی‌کند، بر اساس حکمت الهی خودش عمل می‌کند، با این وجود که آن‌ها دارند این حرف را می‌زنند، این حرف ظالمانه را، ولی الله امکان ندارد، یعنی بنا ندارد که آن‌ها را تا زمانی که تو در بین‌شان زندگی می‌کنی در آن عهد مکی، که عذاب داده نشدند تا زمانی که تو در بین‌شان داری زندگی میکنی، خدا بنا ندارد آن‌ها را عذاب دهد. پیامبر هم یک روز تمام می‌شود دیگر ماندنش در بین آن‌ها، اصلاً یک روزی هم از دنیا می‌رود. این دیگر می‌شود جمله‌ی دوم «وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ»: و الله هم عذاب دهند‌ه‌ی آن‌ها نیست؛ یعنی این یک قانون است، زمانی که یک قومی از خدا طلب بخشش دارند، یعنی در لابلای آن‌ها، بین آن‌ها افرادی هستند که از خدا طلب بخشش دارند، به دلیل همین حرف‌های کفر آمیزشان، نگران هستند، ناراحت هستند، تا جایی که می‌توانند تلاش می‌کنند، از خدا بخشش می‌خواهند، اظهار پشیمانی دارند، تا زمانی که یک همچنین افراد دلسوزی، خیر خواهی در بین آن قوم هستند، می‌گوید که الله هم آن قوم را عذاب نمی‌دهد.