سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7
سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286
سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200
سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176
سوره مائده
صفحه ۱۰۶ الی 127 / جزء ۶ و 7 / آیات 120
سوره انعام
صفحه 128 الی 150 / جزء 7 و 8 / آیات 165
سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206
سوره انفال
صفحه 177 الی 186 / جزء 9 و 10 / آیات 75
سوره توبه
صفحه 187 الی 207 / جزء 10 و 11 / آیات 129
سوره یونس
صفحه 208 الی 221 / جزء 11 / آیات 109
سوره هود
صفحه 221 الی 235 / جزء 11 و 12 / آیات 123
سوره یوسف
صفحه 235 الی 248 / جزء 12 و 13 / آیات 111
سوره رعد
صفحه 249 الی 254 / جزء 13 / آیات 43
سوره ابراهیم
صفحه 255 الی 261 / جزء 13 / آیات 52
سوره حجر
صفحه 262 الی 267 / جزء 14 / آیات 99
سوره نحل
صفحه 267 الی 281 / جزء 14 / آیات 128
سوره اسراء
صفحه 282 الی 293 / جزء 15 / آیات 111
سوره کهف
صفحه 293 الی 304 / جزء 15 و 16 / آیات 110
سوره مریم
صفحه 305 الی 312 / جزء 16 / آیات 98
سوره طه
صفحه 312 الی 321 / جزء 16 / آیات 135
سوره انبیاء
صفحه 322 الی 331 / جزء 17 / آیات 112
سوره حج
صفحه 332 الی 341 / جزء 17 / آیات 78
سوره مؤمنون
صفحه 342 الی 349 / جزء 18 / آیات 118
سوره نور
صفحه 350 الی 359 / جزء 18 / آیات 64
سوره فرقان
صفحه 359 الی 366 / جزء 18 و 19 / آیات 77
سوره شعراء
صفحه 367 الی 376 / جزء 19 / آیات 227
سوره نمل
صفحه 377 الی 385 / جزء 19 و 20 / آیات 93
سوره قصص
صفحه 385 الی 396 / جزء 20 / آیات 88
سوره عنکبوت
صفحه 396 الی 404 / جزء 20 و 21 / آیات 69
سوره روم
صفحه 404 الی 410 / جزء 21 / آیات 60
سوره لقمان
صفحه 411 الی 414 / جزء 21 / آیات 34
سوره سجده
صفحه 415 الی 418 / جزء 21 / آیات 30
سوره احزاب
صفحه 418 الی 427 / جزء 21 و 22 / آیات 73
سوره سبا
صفحه 428 الی 434 / جزء 22 / آیات 54
سوره فاطر
صفحه 434 الی 440 / جزء 22 / آیات 45
سوره یس
صفحه 440 الی 445 / جزء 22 و 23 / آیات 83
سوره صافات
صفحه 446 الی 452 / جزء 23 / آیات 182
سوره ص
صفحه 453 الی 458 / جزء 23 / آیات 88
سوره زمر
صفحه 458 الی 467 / جزء 23 و 24 / آیات 75
سوره غافر
صفحه 467 الی 476 / جزء 24 / آیات 85
سوره فصلت
صفحه 477 الی 482 / جزء 24 و 25 / آیات 54
سوره شوری
صفحه 483 الی 489 / جزء 25 / آیات 53
سوره زخرف
صفحه 489 الی 495 / جزء 25 / آیات 89
سوره دخان
صفحه 496 الی 498 / جزء 25 / آیات 59
سوره جاثیه
صفحه 499 الی 502 / جزء 25 و 26 / آیات 37
سوره احقاف
صفحه 502 الی 506 / جزء 26 / آیات 29
سوره محمد
صفحه 507 الی 510 / جزء 26 / آیات 38
سوره فتح
صفحه 511 الی 515 / جزء 26 / آیات 29
سوره حجرات
صفحه 515 الی 517 / جزء 26 / آیات 18
سوره ق
صفحه518 الی 520 / جزء 26 / آیات 45
سوره ذاریات
صفحه 520 الی 523 / جزء 26 و 27 / آیات 60
سوره طور
صفحه 523 الی 525 / جزء 27 / آیات 49
سوره نجم
صفحه 526 الی 528 / جزء 27 / آیات 62
سوره قمر
صفحه 528 الی 531 / جزء 27 / آیات 55
سوره رحمن
صفحه 531 الی 534 / جزء 27 / آیات 78
سوره واقعه
صفحه 534 الی 537 / جزء 27 / آیات 29
سوره حدید
صفحه 537 الی 541 / جزء 27 / آیات 29
سوره مجادله
صفحه 542 الی 545 / جزء 28 / آیات 28
سوره حشر
صفحه 545 الی 548 / جزء 28 / آیات 24
سوره ممتحنه
صفحه 549 الی 551 / جزء 28 / آیات 13
سوره صف
صفحه 551 الی 552 / جزء 28 / آیات 14
سوره جمعه
صفحه 553 الی 554 / جزء 28 / آیات 11
سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11
سوره تغابن
صفحه 556 الی 557 / جزء 28 / آیات 18
سوره طلاق
صفحه 558 الی 559 / جزء 28 / آیات 12
سوره تحریم
صفحه 560 الی 561 / جزء 28 / آیات 12
سوره ملک
صفحه 562 الی 564 / جزء 28 / آیات 30
سوره قلم
صفحه 564 الی 566 / جزء 29 / آیات 52
سوره حاقه
صفحه 566 الی 568 / جزء 29 / آیات 52
سوره معارج
صفحه 568 الی 570 / جزء 29 / آیات 44
سوره نوح
صفحه 570 الی 571 / جزء 29 / آیات 52
سوره جن
صفحه 572 الی 573 / جزء 29 / آیات 28
سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20
سوره مدثر
صفحه 575 الی 577 / جزء 29 / آیات 56
سوره قیامت
صفحه 577 الی 578 / جزء 29 / آیات 40
سوره انسان
صفحه 578 الی 580 / جزء 29 / آیات 31
سوره مرسلات
صفحه 580 الی 581 / جزء 29 / آیات 50
سوره نباء
صفحه 582 الی 583 / جزء 30 / آیات 40
سوره نازعات
صفحه 583 الی 584 / جزء 30 / آیات 46
سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42
سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29
سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19
سوره مطففین
صفحه 587 الی 589 / جزء 30 / آیات 36
سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25
سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22
سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17
سوره اعلی
صفحه 591 الی 592 / جزء 30 / آیات 19
سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25
سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30
سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20
سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15
سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21
سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11
سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8
سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8
سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19
سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25
سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8
سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8
سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9
سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱
سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8
سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹
سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷
سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
هنوز پرسشی پرسیده نشده
اولین کسی باشید که سؤال خود را مطرح می کنید! در مرحله بعدی می توانید جزئیات را اضافه کنید.
یک پرسش جدید بپرسید
افزودن پاسخ
دانلود فایل تصویری دانلود فایل صوتی پرسش و پاسخ صفحه
صفحه ۱۷۷
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ»
«يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ ۖ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ ۖ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» (انفال/١)
از تو در مورد انفال میپرسند. (اموالی که بعد از جنگ نصیب مسلمانها شده) بگو انفال مال الله و رسول است. پس تقوای الله را داشته باشید و رفتار بین خودتان را اصلاح کنید. از الله و رسولش اطاعت کنید اگر واقعاً شما مومن هستید.
بحث انفال؛ یک اموالی است که بعد از جنگ به جا میماند و این همیشه بوده، قبل از دین اسلام هم بوده، دو تا گروه وقتی با هم میجنگند، آن گروهی که شکست میخورند، از آنها اموالی به جا میماند. آن اموال چه میشود؟ آن اموال هر چه که شد، هر چه که باقی ماند، حالا دیگر آن طرف مقابل، آن حریف برای خودش بر میدارد، هرطور که خواست بین خود تقسیم میکنند، یا امکان دارد اصلاً فرمانده کلاً برای خودش بر دارد، یا حکومت اصلی برای خودش بر دارد. در دین اسلام آن اموال که به جا میماند، برای آن تعیین تکلیف شده و در همین سوره تکلیف آن مشخص شده است. (که چند صفحه جلوتر به طور مفصل در مورد آن دوباره بر میگرد و صحبت میکند.) حالا این جنگ (جنگ بدر) که به عنوان اولین جنگی که در زمان پیغمبر (صلیالله و علیه و سلم) اتفاق افتاد و این مطرح شد و بعد از این که پاسخ داده شد دیگر تا قیامت تکلیف این مسئله مشخص شد. حتی اگر امروزه هم اتفاق بیافتد، آن مسئله تکلیفش مشخص است. البته در جنگ بدر، وقتی که جنگ اتفاق افتاد، خود جنگ چرا اتفاق افتاد؟ قبلاً خواندیم در سورهی مبارکهی بقره، چون آنها جنگ را شروع کرده بودند، مسلمانها به ناچار دیگر میبایست از خودشان دفاع کنند، نمیشود که یکطرفه بجنگند، یکطرفه همینطور دست بسته جلو آنها بایستند. (این را مفصل قبلا خواندیم) و دقیقا همین مشرکان هم بودند برای اولین بار که اموال مسلمانها را گرفتند؛ مثلاً حتی خود پیغمبر (صلیالله و علیه و سلم) خانه داشت، با همسرش خدیجه در آن خانه زندگی میکرد، کار کرده بود، درآمد داشت، برای خودش خانه درست کرده بود، خیلی اموال داشت، خیلی اسباب و وسایل خانه داشت و خیلی از اصحاب به همین شکل، کاری کردند که آنها از شهر بیرون بروند، با تهدید از مکه بیرونشان کردند. خب خانه را به کجا میشود برد؟ آنها خانهی پیغمبر را تصاحب کردند و فروختند، خانهی اصحاب را تصاحب میکردند، میفروختند. حتی بعضیها میخواستند بروند به مدینه، جلو آنها را میگرفتند، آن حداقل یک بار شتر که میتوانستند با خود ببرند، میخواستند با خود ببرند هم اجازه نمیدادند، فقط آن یک دست لباسی که بر تن داشتن و مابقی را همه از او میگرفتند و بین خودشان تقسیم میکردند. این کاری بود، ستمی بود که مشرکان انجام داده بودند. و الان در جنگ بدر، آنها با همین اموال قوی میشدند و مسلمانها تضعیف میشدند. و الان برای اینکه دیگر نیروی آنها تضعیف شود، نیروی آنها اینطور باقی نماند که بیاید همه را نابود کنند، مسلمانها را له و لورده کنند، پس مسلمانها هم باید قوی شوند، اموال خود را پس بگیرند. این حق اینها است و حالا این جنگ اتفاق افتاد؛ جنگ بدر برای پس گیری آن اموال، برای اینکه آنها این جنگ را شروع کرده بودند، یعنی اینکه لشکر فرستادند برای جنگ و جنگ اتفاق افتاد و بعد از جنگ، مشرکان شکست خوردند که مفصل این داستان در همین سوره بیان میشود. بعد از جنگ و به جا ماندن آن اموال حالا سوال پیش آمد که تکلیف این اموال چیست؟ و این سوره نازل میشود. پس فرمود که از انفال از تو میپرسند؛ بگو مال الله و رسولش است، یعنی کسی که تعیین و تکلیف میکند الله و روسولش است. حالا چرا الله و رسولش باید تعیین و تکلیف کنند در حالی که مسلمانها، اینجا یک لشکر بلاخره جنگیده و پیروز شده و زحمت کشیده، چرا تعیین و تکلیف برای الله و رسول باشد؟ حق الله و رسول باشد؟ این سوره مفصل توضیح میدهد. خیلی سورهی قشنگ و پر مغزی است. میفرماید که حالا اموالی آمده وسط و آدم و مال دوستی و حرصش؛ به همین دلیل فرمود: «فَاتَّقُوا اللَّهَ» یک وقتی حرص، مال دوستی سبب نشود که یک سری کارهای ناشایست از شما سر بزند؛ مدام الله را مد نظر خود قرار بدهید، الله را فراموش نکنید و آن حس حرص، طمع و مال دوستی خود را کنترل کنید. الله را با خودتان، برای خودتان به یاد بیاورید. بزرگی، اسما و صفات الله، بهشت و رضایت الله را مرور کنید تا بتوانید خویشتنداری کنید در مقابل اموالی که الان با یک سری رفتارهای ناشایست میتوانید تصاحب کنید، ولی الله را مد نظر قرار دهید و این کارها را انجام ندهید. آن همه آیات قرآن، آن همه آموزهها را برای خودتان مرور کنید، این میشود: «فَاتَّقُوا اللَّه» – «وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُم»: و این رفتارهای بین خودتان را اصلاح کنید. مواظب باشید به خاطر اموال نیایید اُخُوت، صداقت و دوستی را به هم بزنید تا یک چیزی بیشتر کاسب شوید. مواظب رفتار بین خودتان باشید که اصلاح کنید؛ جو را خراب نکنید، دوستی خود را به هم نزنید، و این مسئله حتی امروزه هم وجود دارد برای یک اموالی، برای میراث، برای شراکت، برای چیزهای دیگر، برای این که چیزی بیشتر حاصل کند حاضر است کارهایی از جنس طمع و حرص انجام دهد و دیگران را از دست خود ناراحت کند. میگوید مواظب باشید دیگران را به خاطر اموال که بدست بیاورید از دست خودتان ناراحت نکنید. و از الله و رسولش اطاعت کنید. چقدر الله با شما در قرآن حرف زده، آنها الان جایش است که به آن عمل کنید، که شما فقط حق خودتان، به هیچ عنوان با زرنگی دست درازی به حق دیگران نکنید. آن فرمودههای الله و رسول را الان وقتش است که فرمان ببرید: «وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» اگر واقعا شما مومن هستید، میخواهید مومن خدا باشید.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» (انفال/٢)
قطعاً مومنان کسانی هستند که هر گاه الله برای آنها یاد آوری شد دلهایشان به لرزه میافتد. (دلهایشان از الله به هیبت میافتد.) و زمانی که آیات او بر آنها تلاوت شود ایمانشان ازدیاد مییابد: «زَادَتْهُمْ إِيمَانًا» و بر پروردگارشان توکل میکنند.
مومن واقعی را دارد توضیح میدهد؛ مومنی که وقتی الله بر او یاد آوری شد، همین که گفت: «فَاتَّقُوا اللَّهَ» دلش میلرزد و دیگر دست از طمع بر میدارد؛ واقعاً حرص خود را کنترل میکند، واقعاً بد اخلاقی در نمیآورد، خیانت و غدر نمیکند، دروغ نمیگوید برای اینکه چیزی بیشتر گیرش بیاید. الله که بر او یادآوری شد و تمام آن آموزههایی که از الله یاد گرفته، دلش به تپش، به لرزش، به هیبت میافتد. یعنی چه؟ یعنی این آدم ایمانش مال خودش است؛ درونی است، یک مومن تقلیدی نیست، خودش مستقلاً شناخت حاصل کرده است، این قدر از الله شناخت حاصل کرده که وقتی به یاد آن آموزهها افتاد دلش به لرزه میافتد. و زمانی که آیات الله بر آنها تلاوت شود همان آیات ایمانش را زیاد میکند؛ ایمانش را حرکت میدهد، جبلان میدهد، یعنی اینکه باز این از قرآن معرفت دارد، شناخت دارد، یعنی قرآن را مطالعه دارد، با این قرآن فکر میکند و از این قرآن درس میگیرد، یاد میگیرد، یعنی این آیات دارد بیان میکند که مسلمان واقعی کیست، مومن واقعی کیست، نه تقلیدی، یعنی آدم اگر اینها داشت آن ایمان مال خودش است، مال پدر و مادرش نیست، خودش به آن رسیده، ایننیست که فقط اینطوری از بچگی تربیت شده و ایمانش میراثی باشد، ایمان واقعی است. چنان قبلاً با آیات الله سر و کار داشته که وقتی آیات بر او تلاوت میشود ایمان او افزایش پیدا میکند؛ به آن صدق قرآن، به آن عظمت خدا و قرآن پی میبرد و ایمانش تازه میشود و بر پروردگارشان هم توکل میکنند، یک چیزی را که از دست داد توکل دارد و میفهمد که الله یک جای دیگر برای او جبران میکند، اینطوری نیست که با این کار اگر از دست داد دیگر همه چیز تمام شد، توکلش بالاست، به امید آینده آن جو را به هم نمیزند، خانواده، رفاقت را به هم نمیزند، و از الله طمع دارد و الله را کارساز خود میبیند.
«الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ» (انفال/٣)
کسانی که نماز را به درستی اقامه میکنند و از آنچه که ما روزی آنها کردهایم انفاق میکنند.
باز از خصوصیات مومنان واقعی؛ کسانی که نماز را به درستی اقامه میکنند؛ بر پا میکنند، چون خودش نماز یاد گرفته، میفهمه نماز یعنی چه، ایمان واقعی دارد، نماز را به نحو احسنت اقامه میکند، میخواند. و از آنچه که ما روزی آنها کردهایم انفاق میکنند. پنج تا از خصوصیات مومن واقعی: یعنی خودش را در جامعه سهیم میداند، احساس مسولیت میکند، اموالش فقط مال خودش نیست، به نسبت دیگران احساس مسولیت دارد و از آنچه که ما روزیشان کردیم، میفرماید: «يُنْفِقُونَ» انفاق میکنند، خرج میکنند.
«أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا ۚ لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ» (انفال/٤)
اینها همان مومنان واقعی هستند. درجات اعلایی نزد پروردگارشان دارند و مغفرت و بخشش از جانب پروردگارشان دارند و همچنین رزق کریمانه از پیش خدا دریافت میکنند.
اینها همان مومنان واقعی هستند، این قرآن، این سوره، میخواهد این آدم، مومنان حقیقی را بسازد. حالا هر کسی اینطوری شد برای آنها درجاتی نزد پروردگارشان است؛ یعنی درجات اعلایی نزد پروردگارشان دارند و مغفرت و بخشش از جانب پروردگارشان دارند و همچنین رزق ارزشمند، کریمانه، بزرگوارانه، یک روزیی از پیش خدا دریافت میکنند. آنجا پیش خدا روزیی دارند که با کمال احترام آن ناز و نعمت و رزق و روزی به او داده میشود. (داخل بهشت)
«كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ» (انفال/٥)
همانطور که پروردگارت تو را از خانهات خارج کرد به حق و قطعاً گروهی از مومنان خوششان نمیآمد.
«لَكَارِهُونَ»: خوششان نمیآمد، ناراحت بودند از این وضعیت، حالا میفرماید که انفال مال الله و رسول است، چرا مال الله و رسول است؟! چرا تعیین و تکلیف آن اموال، الله و رسول میخواهند انجام بدهند؟! میگوید به یادت بیاور، اصلاً از صفرِ صفر دارد قضیه را شروع میکند و نقش الله را دارد اینجا بیان میکند که الله چه کار کرد و چه نقشی داشت در این اموالی که الان حاصل شده، نقش الله چه بود! و از این به بعد نقش الله را دارد بیان میکند، مفصل نقش الله در آن جنگ را دارد بیان میکند. و حالا قشنگ تمامی قضایی که در زندگی ما هم اتفاق میافتد، حالا الله؛ این که در مورد مال زکات تعیین و تکلیف کند، شخص زکات اموالش را بدهد، تعیین تکلیف حتی در ظاهرش، در پوشش، الله تعیین تکلیف کند مثلاً در مورد نمازش که بخواند، یا در مورد در آمدی که بدست آورد، حرام نخورد، حلال بدست بیاورد، این تعیین و تکلیفها، نقش الله در همین اموال و خود انسان و زندگیش چقدر است؟ آنها را شخص محاسبه می کند که نقش الله چقدر است، بعد خودش میرسد به اینکه حق تعیین و تکلیف فقط مال الله است، یعنی فقط حق الله است و واقعاً حق الله است که الله تعیین و تکلیف کند. یک نمونه از قضیه را دارد حل میکند، یک مسئله را، و این مسئله در تمام ابعاد زندگی ما جریان دارد. که چرا قرآن آماده یک کلمه بگوید؛ شما از الله و رسول اطاعت کنید و قرآن دارد دستورات الله و رسول را بیان میکند. آدم وقتی نقش الله در این هستی را فهمید، میفهمد که واقعاً این توحید اصل است، ایمان اصل است. حالا میفرماید که از نقطهی اول اول شروع، میگوید همانطوری که پروردگارت تو را از خانهات خارج کرد و اولین نفر هم پیغمبر خارج شد، چون رسول به عنوان قاصد الله هم تعیین و تکلیف میکند، الله از کانال پیغمبر تعیین و تکلیف میکند. پس آنجا که تو را از خانهات به حق خارج ساخت: «أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ» به حق تو را خارج ساخت؛ یعنی اینکه واقعاً همین مفید بود و این خارج رفتن تو از خانه محاسبه شده بود، با حساب و کتاب بود، هدفمند بود، الله برنامه ریزی دقیقش را انجام داده بود و تو را از خانهات خارج ساخت. اما از آن طرف گروهی از مومنان کُره داشتند؛ یعنی این سفر، این شروع و این جنگ را ناخوشایند میدانستند.
«يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُونَ» (انفال/٦)
با تو جر و بحث میکنند در حق، بعد از این که همه چیز روشن شده، انگار که کشانده میشوند به سوی مرگ و در حالی که آنها دارند نظاره میکنند: «وَهُمْ يَنْظُرُونَ». (تماشا میکنند.)
یعنی آنقدر این حرکت، این جنگ، برای جانشان سنگین است که بروند به جنگ با مشرکین بروند، آن.قدر برایشان سنگین است؛ در حالی که قبلاً همه چیز مشخص شده، الله وعدهاش را داده، ارادهاش را کرده و دستورش را هم صادر کرده، با این وجود آنها با تو دارند جر و بحث میکنند، مجادله میکنند: «يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ» در این قضیه که باید اتفاق بیافتد و همه چیز مشخص شده: «بَعْدَمَا تَبَيَّنَ»، انگار که آنها دارند به جوغهی اعدام میروند: «يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ» آنها که به مثل شما انسان هستند؛ شما دارید سراغ یک ستمگرانی میروید که هر روز دارد به ستمشان اضافه میشود، ولی آنها انگار دارند فقط به مرگ میروند، نه به سوی انسان، به سوی مرگ دارند میروند و خودشان انگار دارند محل کشتارگاه خودشان را تماشا میکنند.
«وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ» (انفال/٧)
و آنگاه که الله شما را وعده داد که یکی از این دو گروه مال شما میشود، شما دوست داشتید که آن که راحتتر است مال شما باشد، خداوند میخواست حق را با کلمات خود محقق کند و پشت کافران را قطع کند.
و آنگاه که الله شما را وعده داد (نقش الله) به شما قول داد، «يَعِدُكُمُ اللَّهُ»: به شما وعده داد که یکی از این دو گروه مال شما میشود، «أَنَّهَا لَكُمْ» یکی از آن دو تا «إِحْدَى»: یعنی یکی، «الطَّائِفَتَيْنِ»: از آن دو تا گروه، چون دو تا گروه بودند، یک گروه قافله بود با شتران پر از بار که میآمدند سفر تجاری و اموال مسلمانهایی که قبلاً غصب کرده بودند در همین قافله بود، خیلی از همین اموال مال مومنان بود که به ستم از آنها گرفته بودند و ثروت آنها را برای تجارت برده بودند، پس یا این قافله مال شما باشد و یا اینکه یک لشکری که به فرماندهی ابوجهل از آن طرف دارد میآید، و رئیس قافلهی اولی ابوسفیان است و دومی ابوجهل است. یا این که دومی که دارند میآیند سرا پا مجهز، مسلح؛ یا این لشکر مال شما است، یعنی شکستشان میدهید؛ یا قافلهی پر از شتر باری و یا یک لشکر پر از تسلیحات و وسایل نظامی، یکی از این دو تا الله قول داد که مال شماست. بعد، اما شما! «وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ» – «الشَّوْكَةِ»: یعنی خواری، گرفتاری، یعنی شما دوست داشتید: «تَوَدُّونَ» شما آرزوی چه داشتید؟ آرزو داشتید که آنکه راحتتر است، سختی و رنج ندارد مال شما باشد: «تَكُونُ لَكُمْ»، کدام سختی ندارد؟ خب معلوم است دیگر، قافله پر از شتر باری که فقط با چند اسکورت دارد میرود، در حالی که اینها فقط لشکر نظامی و جنگی هستند با آن همه تسلیحات و تعدادشان هم فراوان، چند برابر مسلمانها، حداقل سه برابر مسلمانها، شما آن را میخواستید؛ ولی خدا کدام را میخواست؟ «وَيُرِيدُ اللَّهُ» ولی خدا میخواست که حق را با کلمات خود محقق کند، حق را استوار کند؛ یعنی به همهی مردم منطقه نشان دهد که حق با کدام است. آیا آنهایی که داخل مکه بر دین قدیم بت پرستی بودند و مردم آنها را به حق میدانستند، بر حق میدانستن، آیا الله آنها را تایید میکند؟ یا این دین جدید که رسولالله (صلیالله و علیه و سلم) آورده است و در منطقه معرفی کرده است، یا الله این را تایید میکند؟ حالا الله میخواهد که حق را مشخص کند، برای همگان استوار کند و از آن طرف پشت کافران را قطع کند؛ یعنی نسلشان را بر کند، الله این را میخواست. حالا اگر این میخواست، کدام یکی حالا باید اتفاق بیافتد؟ این را دیگر مفصل توضیح میدهد. اگر با قافله درگیر شوند و قافلهی به این آسانی را بگیرند که این اتفاق نمیافته! یعنی کسی پی نمیبرد که الله پشتیبان مومنان است، به این سادگی چیز طبیعی است؛ اما الله میخواهد یک کار غیر طبیعی انجام دهد، که یک لشکر کوچک بر لشکر سه برابری خودش، آنهم مسلح پیروز کند که مردم دیگر این را عجیب و غریب ببینند و بفهمند که الله کدام یکی را تایید کرده، الله آن را میخواهد.
«لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ» (انفال/٨)
تا حق را محقق کند و باطل را ابطال کند، اگر چه انسانهای مجرم خوششان نمیآید.
میفرماید: «تا حق را محقق کند، استوار کند.» دوباره بیان میفرماید؛ الله میخواهد اینطوری حق را جا بیاندازد: «لِيُحِقَّ الْحَقَّ» حق را به همگان نمایش دهد که دیگر همه بفهمند، شک نکنند که دین اسلام، دین توحید، این مورد پسند الله است. این را میخواست به همگان روشن کند، مثل یک رسانه شود، برای اعلان عمومی، با همین یک حادثهی بزرگ، و از آن طرف «وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ»: و باطل را ابطال کند، دین شرک و بت پرستی مکه که خیلی از مردم اتفاقاً همان را حق و درست میدانستند، باطل را بباید سرنگون کند. «وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ»: اگر چه انسانهای مجرم خوششان نمیآید، ولی الله اراده کرد این کار را انجام دهد. خب حالا چه اتفاقی افتاد؟ چه حوادثی دیگری پیش رو است؟
انشاءالله جلسهی بعدی میخوانیم. این جلسه به همین یک صفحه اکتفا میکنیم. بحث مقدمانی، فهم اول صفحه در فهم کل سوره خیلی تاثیر دارد؛ یعنی کل سورههای قرآن اینطوری است، صفحهی اول، یا آیات اول اگر شخص خوب فهمید، میتواند آن سوره را خوب بفهمد، به همین دلیل حالا در حد وسعمان سعی کردیم بیشتر توضیح دهیم