سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7

سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286

سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200

سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176

سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11

سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20

سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42

سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29

سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19

سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25

سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22

سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17

سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25

سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30

سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20

سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15

سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21

سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11

سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8

سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8

سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19

سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25

سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8

سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8

سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9

سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱

سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8

سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹

سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷

سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

صفحه 206 / جزء 11 / آیه 118 الی 122

 دانلود فایل تصویری   دانلود فایل صوتی ​  پرسش و پاسخ صفحه

تلاوت این صفحه:

 صفحه ۲۰۶

«وَعَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُواْ حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» (توبه/۱۱۸)

و بر سه نفری که جاماندند در شهر (بیرون نرفتند) تا آن زمانی که بر آن‌ها زمین تنگ شد با وجود گستردگی‌اش، و بر آن‌ها جانشان به تنگ آمد، احساس دلتنگی کردند و فهمیدند که هیچ پناهگاهی از الله نیست جز به سوی خودش، آنگاه الله به سوی آن‌ها اقبال نمود تا توبه کنند، بدون شک که الله بسیار اقبال کننده بسیار پذیرنده است توبه‌ی بندگان و بسیار مهرورز.

در صفحات قبل خواندیم انواع مردم که در یک کار اجتماعی مشارکت دارند، بعضی‌ها با جان و دل شرکت می‌کردند، بعضی‌ها تخلف می‌کردند، قسم دروغ می‌خوردند، و این‌جا داستان دارد از آدم‌هایی که شرکت نکردند؛ منتها قسم دروغ هم نمی‌خورند، بهانه‌ای هم درنمی‌آورند، صادقانه می‌گویند آره ما اشتباه کردیم و اشتباهشان را می‌پذیرند. می‌فرماید سه نفری که جا ماندند در شهر، همراه پیغمبر خارج نشدند: «خُلِّفُواْ» آن سه نفر حالا، البته این سه نفر از صحابه‌ی پیغمبر(صلی‌الله و علیه و سلم) بودند و بسیار مومن و مخلص به نام‌های کعب بن مالک، ضرارة بن ربيع و هلال بن امیه، بسیار صادق بودند و وقتی که پیغمبر از ایشان پرسید چرا نیامدید؟ آن‌ها هیچ بهانه‌ای نکردند، گفتند: درست است ما اشتباه کردیم و اشتباه بزرگی انجام دادیم.  پیغمبر (صلی‌الله و علیه و سلم) به اصحاب گفت که دیگر با این‌ها قطع ارتباط کنید تا تکلیفشان را خدا مشخص کند. چون اگر دروغ می‌گفتند مثل بقیه‌ی منافقان می‌رفتند همان به ظاهر حکم می‌شد و قضیه تمام می‌شد، دیگر خودشان می‌دانستند و خدا و قیامتشان، ولی گفتند ما بهانه‌ای نداشتیم، دلیلی هم نداشتیم، دروغ هم نگفتند. پیغمبر گفت کسی حتی سلام علیک با این‌ها نکند، حتی خانواده‌هایشان هم از ایشان دور باشند، با ایشان زندگی نکنند، همسرانشان، آن‌هایی که نرفتند موضوع مهم بود، چون آن‌ها جایی نرفتند که جان مردم در خطر بود، آن امپراطوری روم، آن نقشه‌هایی که سر مسلمان‌ها داشتند و امکان بود شهر مدینه را با خاک یکسان کنند و در چنین موقعیتی که نباید کسی شانه خالی کند، موقعیت بحرانی است و این‌ها… وقتی که نرفتند یعنی انگار بی‌توجهی کردند به جان مردم، به خانواده و موقعیت مردم، به همین خاطر این‌ها دیگر با این مردم آن‌جا در ناخوشی و سختی قطع ارتباط کردند، حالا در خوشی چرا با آن مردم ارتباط داشته باشند. حالا پیغمبر دستور داد حتی به این‌ها سلام علیک هم نکنید، و همین‌طور گذشت، مدتی گذشت، مدت طولانی که در نهایت ۴۰ روز بود و تا آن زمان دیگر به هوش آمدند به خود آمدند که عجب کاراشتباهی انجام داده‌اند، «حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ»: زمین خیلی فراخ و بزرگ است ولی زمین برایشان تنگ شد و خودشان هم آنقدر دلتنگ شدند از غم و ناراحتی از غصه که دیگر دنیا به این بزرگی برایشان تنگ و تاریک شد و فهمیدند که دیگر نمی‌توانند از خدا دربروند و خدا بر همه‌ی احوالشان مسلط است و فهمیدند که به سوی خدا باید پناه برد و نه به سمت دروغ، توجیه، فرافکنی یا چیزهای دیگر یا کسانی دیگر، راه فقط به سمت خدا است راه چاره، وقتی که به این مرحله رسیدند می‌فرماید «ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ»: الله حالا آن‌ها را پذیرفت، به طرف آن‌ها عنایت کرد، مرحمت کرد، اقبال کرد، وقتی که خدا به آن‌ها توجه کرد، چرا توجه کرد؟! «لِيَتُوبُواْ»: تا آن‌ها توبه کنند؛ یعنی به آن‌ها این موقعیت را داد تا توبه کنند که الله بسیار توبه‌پذیر است، بسیار اقبال و رو کننده به سمت بندگانش است و بسیار هم مهربان و مهرورز است. دو تا صفت آخر آیه که بیان می‌فرماید «إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»: یعنی این آیه شروعش از آن سه نفر بود و منحصر در آن سه نفر نمی‌شود و خدا برای آن سه نفر تواب و رحیم نیست، خدا برای همه‌ی بندگانش تواب و رحیم است. یعنی هر کس که خلافی انجام داد، گناهی انجام داد و بعد پشیمان شد و احساس دلتنگی کرد و ناراحت شد از دست خودش از آن گناهی که انجام داده، بهانه نیاورد، دروغ نگفت، پا روی وجدانش نگذاشت، عذاب وجدان به او دست داد و فهمید که باید به سمت خدا بربگردد، چنین موقعی خداوند هم به آن شخص توفیق می‌دهد که توبه کند و بعد آن شخص توبه می‌کند، خدا به نسبت همه‌ی بندگانش توبه‌پذیر و مهربان است.

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ» (توبه/۱۱۹)

ای کسانی که ایمان آوردید، تقوای الله را داشته باشید، الله را مدنظر داشته باشید و همراه صادقان باشید.

صادق باشید، گناهی کردید صادق باشید بپذیرید که اشتباه کردید. با وجدانتان صادق باشید. با خدا روراست باشید. با خودتان صادق باشید؛ یعنی زبانتان اندیشه‌تان عملتان در یک راستا باشد. دورنگ و دورو نباشید، با همه کس در همه‌ی اوقات صادق و روراست باشید، این‌طوری باشید و همین صادق بودن سبب می‌شود که خدا به انسان رو کند و توفیق توبه بدهد و توبه‌اش را بپذیرد.

«مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الأَعْرَابِ أَن يَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللَّهِ وَلاَ يَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لاَ يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ يَطَؤُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلاَ يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» (توبه/۱۲۰)

برای اهل مدینه سزاوار نیست (یعنی نباید این کار را بکنند، نه اهل مدینه) و نه کسانی که اطراف مدینه هستند از صحرانشینان که از رسول‌الله جا بمانند (یعنی همراه پیغمبر حرکت نکنند. «أَن يَتَخَلَّفُواْ»: جا بمانند، در شهر بمانند و همراه پیغمبر نروند) و نه این‌که نسبت به خودشان بیشتر رغبت داشته باشند به نسبت پیغمبر (یعنی خودشان را بهتر و عزیزتر از پیغمبر نباید بدانند) آن به این خاطر است که آن‌ها به ایشان نمی‌رسد نه تشنگی و نه خستگی و نه گرسنگی در راه خدا، و نه هم گام به گام نمی‌گذارند به جلو که کفار را به خشم بیاورند و نه هم به دشمن آسیبی می‌زنند مگر این‌که برای آن‌ها نسبت به آن عمل صالح ثبت می‌شود. بدون شک که الله اجر انسان‌های محسن را ضایع نمی‌کند.

حالا دارد جمع‌بندی می‌کند، وقتی که قضیه، قضیه‌ی بحرانی شد همه باید مشارکت کنند و دیگر کسی که دستش می‌رسد و می‌تواند، دم دستش است مثل اهل مدینه و اطراف مدینه، حالا در هر جایی و در هر کشور و شهری آن کاری که به صورت بحرانی الان پیش آمده و مشارکت همگانی نیاز است، آن کسانی که اطراف آن کار هستند، دم دستشان است، نزدیک هستند و می‌توانند مشارکت کنند، آن‌ها دیگر اجازه ندارند که تخلف کنند، خودشان را عقب عقب بکشند. حالا در این زمینه که در همراه پیغمبر است اهل مدینه و اطراف مدینه می‌گوید اجازه ندارند که رسول‌الله دست به یک کاری بزند اقدام کند ولی آن‌ها خودشان را عقب بگیرند و سر جایشان بنشینند: «أَن يَتَخَلَّفُواْ» و نه هم اجازه دارند که خودشان را مقدم بر پیغمبر بدانند؛ پیغمبردارد دست به آن کار می‌زند، دارد می‌رود به آن سمت، یعنی خودش را دارد در زحمت می‌اندازد، جانش را دارد به خطر می‌اندازد، این‌ها راحت بگیرند در شهر و بنشینند و جانشان را آن‌قدر دوست داشته باشند که نخواهند همراهی کنند. می‌گوید چنین حقی را ندارند، نه مردم مدینه نه اطرافیانش، یعنی جان شما شیرین‌تر و عزیزتر از جان پیغمبر نباید باشد چون اگر صدمه‌ای به پیغمبر برسد، مصیبتش و سختی‌هایش و عواقبش به اندازه‌‌ی بی‌نهایت آن مصیبتی است که به شما برسد. پس شما نباید پیغمبر را به جلو بفرستید خودتان مشارکت نکنید، به شما صدمه‌ای برسد مشکل خاصی امکان دارد پیش نیاید ولی پیغمبر غیرقابل جبران است. پس شما حق ندارید که به خاطر خودتان، جان خودتان، دفاع از خودتان از همراهی پیغمبر انصراف بدهید، «وَلاَ يَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ»: خودتان را نسبت به پیغمبر مقدم نشمارید. «ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ»: این قانون، این مسأله که شما باید پیشگام باشید، پیش‌قدم باشید به این خاطر است که شما در آن مسیر همراهی یک کار اجتماعی مهم که دارید سهم ایفا می‌کنید، نقش ایفا می‌کنید، شما در آن مسیر اگر به شما تشنگی برسد، «ظَمَأٌ»: تشنگی، و یا اگر خسته شوید، یک ذره خسته شوید، «ظَمَأٌ»: یک ذره تشنه بشوید، «نَصَبٌ»: یک ذره خسته بشوید، «مَخْمَصَةٌ»: یک ذره گرسنه بشوید، یا سختی دیگر به شما برسد وقتی که در راه خدا هستید، و قدم به قدم نمی‌گذارید، «يَطَؤُونَ»: گام به گام نهادن، «مَوْطِئ»: جای پا و گام نهادن، یعنی همین‌طور که دارید حرکت می‌کنید می‌روید، حالا سواره باشید پیاده باشید، که در آن حرکت و گام‌هایتان، به صورت فیزیکی باشد، به صورت نرم‌افزاری باشد، فرهنگی باشد، اقدامات، که کفار از آن به خشم بیایند: «يَغِيظُ الْكُفَّارَ» کارهایتان کفار را عصبانی می‌کند، این چهار تا: تشنگی، خستگی، گرسنگی و بعد گام گذاشتن در راه خدا که سبب ناراحتی کفار می‌شود و پنجم «وَلاَ يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيْلاً» –  «يَنَالُونَ»: یعنی آسیب بزنید، به قسمتی از دشمنان یک صدمه‌ای یک آسیبی وارد کنید. «نَّيْلاً»: به آن‌ها صدمه‌ای وارد کنید، اگر هر کدام از این‌ها انجام دهید می‌گوید تمام این‌ها برایتان محفوظ است، ثبت می‌شود. «إِلاَّ كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ»: برای همه‌ی این کارها برایشان به عنوان عمل صالح ثبت می‌شود؛ یعنی آدم خود به خود تشنه می‌شود بعد از یک مدتی، آدم خود به خود در انجام یک کاری، یک وظیفه‌ای خسته می‌شود، همان خستگی که ناخودآگاه بر آدم عارض می‌شود، همان انگار دارد یک نمازی می‌خواند، یعنی یک عمل صالح است، یعنی این‌قدر اجر و پاداش و ثواب دارد، حتی گرسنگی برای آدم یک عمل صالح است و برایش اجر و پاداش نوشته می‌شود و هر قدمی، هر فعالیتی که شما انجام می‌دهید می‌گوید چون در راه خدا هستید، در راه ایمان هستید، برایتان عمل صالح ثبت می‌شود. «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»: انسان‌های محسن نیکوکار، انسان‌هایی که توجه دارند که کارها را به نحو احسن انجام بدهند، این‌ها که خداوند اجرشان را ضایع نمی‌کند، تمام کارهایشان محفوظ پیش خودش نگه می‌دارد.

وَلاَ يُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَلاَ كَبِيرَةً وَلاَ يَقْطَعُونَ وَادِيًا إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ (توبه/۱۲۱)

و خرجی نمی‌کنند (انفاقی نمی‌کنند) نه کوچک و نه بزرگ، و دشت و صحرایی هم نمی‌پیمایند مگر این‌که برای آن‌ها نوشته می‌شود تا الله جزایشان را بدهد به بهترین کارهایی که انجام می‌دادند.

باز هم از مسیر یک فعالیت خوب، یک کار مثبت، می‌گوید شما هر خرجی که کنید، خرج کوچک یا بزرگ، مثلاً یک قوطی لوبیا برای خودتان می‌خرید، یک صدقه‌ی کوچک به دوستتان می‌دهید، کوچک باشد یا بزرگ هر پولی که خرج می‌کنید، ریالی که خرج می‌کنید، این یک، بعد «وَلاَ يَقْطَعُونَ» –  «يَقْطَعُونَ»: یعنی سَیر می‌کنید، می‌پیمایید، راه می‌روید، «وَادِيًا»: دشت، صحرا، بیابان، جنگل، یک وادی یک دشتی که دارید طی می‌کنید، می‌پیمایید، حرکت می‌کنید و می‌روید، دشت‌ها را پشت سر می‌گذارید. می‌گوید تمام این کارهایتان برایتان نوشته می‌شود، هیچ کدامشان هدر نمی‌رود، هیچ کدامشان فراموش نمی‌شود، همه برایتان حساب است، «إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ»: همه‌اش برایتان حساب می‌شود، تا که الله آن‌ها را به بهترین کارهایی که انجام می‌دادند پاداش بدهد. یعنی این‌که زحمتی که می‌کشند، آن زحمت چقدر واقعاً هم زحمت است، خداوند بیش از آن پاداش می‌دهد؛ یعنی اصلاً قابل مقایسه با آن زحمت نیست، اصلاً هزاران برابر بهتر از آن خداوند به آن‌ها پاداش می‌دهد و یا این‌که انواع کارهای خوبی که دارند انجام می‌دهند، آن کارهای خوب یکی ۱۵ است، یکی ۱۶ است، یکی ۱۷ است، یکی ۱۱ است، یکی ۱۹ است، یکی ۲۰ است، تمام کارهایشان به همان کار ۲۰ که بهترین کاری بود که انجام دادند، آن یکی کار خیلی در حد اعلا، تمام کارهایشان را بر اساس همان بهترین کار به ایشان پاداش می‌دهد، به همه‌ی کارهای نمره‌ی ۱۰ و ۱۲ و ۱۱ و ۱۵ به همه ۲۰ منظور کنند به تمام کارها، «يَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» یعنی معیار می‌شود آن بهترین کاری که انجام داده‌اند، خدا بر اساس آن به آن‌ها پاداش می‌دهد.

«وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» (توبه/۱۲۲)

و شایسته نیست، (اجازه ندارند، درست نیست این کار) که مؤمنان همه‌شان بروند برای جنگ و جهاد خارج بشوند، پس چرا خارج نشود از هر فرقه‌ای (از هر گروهی) از آن‌ها یک جمعی تا در دین، دانشمند شوند وتا قومشان را انذار دهند زمانی که برگشتند به سوی آن‌ها، و تا آن‌ها حذر کنند. (مواظبت کنند بر کارهایشان.)

حالا بعد از بیان تشویق‌های جانانه در مسیر دین خدا، وقتی کسی در حرکت است کوچکترین مسأله و مشقت و خوبی و خوشی و ناخوشی که برایش پیش می‌آید تمام این‌ها به عنوان عمل صالح برایش ثبت می‌شود. تازه این عمل صالح هم برایش در حد اعلای آن عمل صالح به آن پاداش داده می‌شود. این شوق و ذوق ایجاد می‌کند در شخص مؤمن که در راه خدا بروند. هیچ کس دیگر خودش را از این اجر و پاداش محروم نکند؛ ولی این‌جا می‌فرماید که نه این‌طور هم نیست، دیگر نباید مؤمنان همه‌شان خارج شوند، مثلاً امکان دارد در شهر بمانند ولی آدم‌های ضعیف، منافق، این‌ها… آن‌هایی که مؤمن هستند و باور واقعی دارند همه بروند، ولی نه، کل مؤمنان که نباید خارج شوند و در مسیر جنگ و جهاد بروند. می‌گوید باید یک گروهی از آن‌ها «نَفَرَ»: یعنی باید خارج شوند از هر گروهی، «فِرْقَةٍ»: یعنی یک جمعی از مردم، ممکن است یک قبیله‌ باشد در یک روستا، مثلاً اگر در یک روستا دو تا فامیلی خانوادگی مجزا است، پس این‌جا مجموعه‌ای از مردم که خودشان را از آن‌ها جدا می‌دانند می‌شود «فِرْقَةٍ»، پس در آن روستا مثلاً دو تا فرقه است. از هر فرقه‌ای باید جدا برنامه‌ریزی کنند. یا امکان دارد داخل یک روستا کل روستا به همدیگر وصل هستند، پیوسته هستند، کسی خودش را جدا نمی‌داند، پس کل آن روستا یک فرقه می‌شوند. امکان دارد در یک شهر، همه‌ی افراد یک شهر امکان دارد به ۱۰ تا فرقه تقسیم شوند. حالا به نسبت هر فرقه هر فامیلی خانوادگی جدا جدا، می‌گوید از هر فرقه‌ای از آن‌ها، می‌گوید چرا جمعی را شما نفرستید؟ «طَائِفَةٌ»: یک جمعی که آن جمع اثر داشته باشد؛ یعنی آن جمع قابل توجه باشد، می‌شود: «طَائِفَةٌ»-  «طَائِفَة»: از طواف یعنی چیزی که احاطه داشته باشد، چیزی که تأثیر داشته باشد. می‌گوید یک جمعی را بفرستید که چه کار کنند؟ «لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ»: در دین دانشمند شوند، هم از نظر وسعت اطلاعات دین و هم از عمق اطلاعات دینی حاصل کنند؛ یعنی هم وسیع و هم عمیق باشند از دین‌شناسی، توحید، خداشناسی و تمام مسائل اعتقادی، اجتماعی، فردی و همه‌ی این‌ها… می‌گوید این‌ها باید بروند در دین فقیه شوند، دانشمند شوند، وقتی که برمی‌گردند قومشان را انذار دهند چون هر کسی نمی‌تواند قومش را به صورت جدی انذار دهد. آن کسی که دانشمند و دانا است، می‌فهمد که کدام کارها خطرناک است، کدام معصیت‌ها خطرناک است و قومش را انذار دهد. و وقتی که انذار داد قومش هم در کارهایشان مواظبت دارند. حذر می‌کنند از خیلی از معصیت‌های خدا، از چیزهایی که در دنیا و آخرت گرفتارشان می‌کند آن‌ها حذر می‌کنند. می‌گوید چرا این کار را انجام ندهید؟ نباید که اهل یک شهر همه‌شان بروند سرباز شوند. جامعه فقط به سرباز نیاز ندارد. به دانشمند هم نیاز دارد. علاوه بر دانشمند به چیزهای دیگر هم نیاز دارد؛ این به عنوان یک راهنمایی است که آیه دارد بیان می‌فرماید، در مسائل بهداشت، پزشکی، مسائل آموزشی و هزار مسأله‌ی دیگر که جامعه نیاز دارد. جامعه باید تقسیم شود و از هر گروهی برای رفع نیازهایش باید آن افراد نخبه و بااستعداد را بفرستد، و البته، برای اجرای این آیه هم مکانیزمی دارد که آن گروه، آن فرقه، آن خانوادگی، یک فامیل خانوادگی، باید بنشینند جلسه بگیرند، افرادی که علاقه دارند، استعدادش را دارند آن‌ها را انتخاب کنند. آن طائفه، که بروند در دین فقیه شوند، از آن‌طرف هم باید مراکزدینی باشد، باید کتابخانه‌ای غنی باشد، باید اساتید قوی باشند، باید یک منهج خوب و قوی باشد، باید علاقه داشته باشند بخوانند، به هر حال امکانات زندگی خوب وجود داشته باشد و تمام این‌ها… تا این‌که در دین فقیه شوند. به مجرد رفتن مثلاً به یک مرکز دینی که فقیه نمی‌شوند. تمام این‌ها باید رعایت شود که نتیجه‌اش آن‌ها در دین فقیه و دانشمند شوند. یعنی اگر رفتند و دانشمند نشدند این آیه اجرا نشده، یعنی نتیجه باید خروجی رفتن آن‌ها و برگشتشان باید خروجی‌اش این باشد که آن افراد عالم به دین و یک دانشمند نسبت به دین باشند و این وظیفه را گذاشته بر اعضای یک جامعه، انسان‌های فهیم، دانا، کسانی که قرآن بلدند و آن‌ها می‌توانند این آیات قرآن را به نحو احسن اجرا کنند.