سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7

سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286

سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200

سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176

سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11

سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20

سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42

سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29

سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19

سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25

سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22

سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17

سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25

سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30

سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20

سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15

سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21

سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11

سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8

سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8

سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19

سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25

سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8

سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8

سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9

سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱

سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8

سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹

سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷

سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳

سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴

سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵

سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶

صفحه 199 / جزء 10 / آیه 73 الی 79

 دانلود فایل تصویری   دانلود فایل صوتی   پرسش و پاسخ صفحه

تلاوت این صفحه:

صفحه 199

«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ» (توبه/٧٣)

ای پیغمبر تو با کفار و منافقان جهاد کن و بر آن‌ها سخت بگیر، و جایگاهشان جهنم است و بد جایگاهی است.

بعد از یک سری رفتارهایی که دارد از کافران و منافقان بیان می‌کند (چون در سوره‌ی مبارکه‌ی توبه آن‌هایی که ارتباط، خصومت و عداوت با جامعه‌ی مسلمان‌ها داشتند، همین دو گروه بودند: کفار و منافقان، که حالا مشرکین هم جزء کفار می‌شوند و در این آیه در مورد هر دو گروه‌شان صحبت می‌کند که ارتباط تو با آن‌ها چطوری باشد.) می‌فرماید که ارتباط تو با آن‌ها یک ارتباط سخت گیرانه باشد. این‌ها از منظر به حساب لطف و رعایت و کرم دیگر به اندازه‌ی کافی این‌ها در حق‌شان شده است، ولی این ادبیات انگار آن‌ها را شرمنده نمی‌کند، عوض‌شان نمی‌کند، پس دیگر از حالا به بعد ای پیغمبر بر آن‌ها سخت بگیر، مراعاتشان نکن، بر آن‌ها سخت بگیر، جدی باش، تا حساب کار دست‌شان بیاید؛ یعنی نتوانند از مهربانی تو سوء استفاده کنند، دیگر مهربانی با آن‌ها بس است. این آیه دارد به پیغمبر این را بیان می‌کند. این در این‌جا، در جامعه و روز قیامت هم که جایگاهشان جهنم است، آن‌جا اصلاً منزلگاه خوبی در پیش ندارند، «وَبِئْسَ الْمَصِيرُ»: جایگاه بدی در انتظار دارند.

«يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا ۚ وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ ۚ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ ۖ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ» (توبه/٧٤)

به الله قسم‌ می‌خورند که نگفتند، چرا، در حقیقت آن‌ها کلمه‌ی کفر را گفتند و کافر شدند بعد از اسلام‌شان و یک سری تصمیماتی گرفتند، تلاش‌هایی کردند که به آن دست پیدا نکردند و خشم نگرفتن مگر این‌ که الله و رسولش آن‌ها را فضل خودش بی نیاز کرد، حالا اگر توبه کنند به نفع خودشان است ولی اگر به این حرف‌ها توجه نکنند، پشت کنند الله آن‌ها را عذاب درناکی می‌دهد در دنیا و آخرت و برای آن‌ها در هیچ جای زمین نه دوستی و نه یاری‌رسانی پیدا می‌شود.

حالا دارد بیان می‌کند که از رفتار آن‌ها؛ رفتار دو رنگ و دو رویی، بد دلی و بد نیتی آن‌ها، همه‌ی حرف‌ها می‌زنند، یعنی آزار زبانی می‌رسانند که خوانیدیم در صفحات قبل، آن‌ها به پیغمبر می‌گویند این گوش است: «ويَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» و خیلی حرف‌های دیگر، این آزار زبانی خیلی آزار بدی است، دردناک است، آدم طعنه بزند، با زبانش اذیت کند و این آزار زبانی هم  نشان از دل دارد، یک دل کینه توز، آن حرف‌ها را می‌زنند، آزارزبانی دارند و بعد قسم می‌خورند راحت که نه ما چیزی نگفتیم. می‌گوید چرا! «وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ»: این‌ها کفر گفتند، با همان تمسخر و استهزاء خود، کوچک کردن دین خدا و تمسخر از دین خدا، این‌ها کفر گفتند. و بعد از اسلام‌شان که حاضر شدند دین اسلام را به ظاهر بپذیرند ولی این‌ها کفر ورزیدند، آن‌ را منکر شدند. این آزار زبانی و از آن طرف یک سری کارهای عملی هم انجام دادند نه فقط منحصر به زبانشان باشد، «وَهَمُّوا»: یعنی تلاش کردند، در رفتارشان، در کارهایشان، در نقشه‌هایشان ولی در رفتار به آن دست پیدا نکردند، به آن چیزهایی که می‌خواستند حاصل کنند، می‌خواستند نابود کنند، بکشند، اخراج کنند، شکنجه بدهند، امنیت را از مسلمان‌ها بگیرند، ولی چیزهایی که نتوانستند به آن دست پیدا کنند، ولی آن تلاش خود را کردند. این کارها را انجام دادند. حالا چرا این آزار در زبان و آزار در رفتار؟ چه شده است مگر؟ می‌گوید علتش این است که؛ «وَمَا نَقَمُوا»: این خشم‌شان، انتقام‌شان، عصبانیت‌شان از دست شما چه موقع اتفاق افتاد؟ زمانی که خدا و رسولش از فضل خودش آن‌ها را بی نیاز کرد؛ یعنی خدا و پیغمبر در حق‌شان بدی نکرده که آن‌ها با خدا و پیغمبر دشمن هستند. خدا و پیغمبر در حق‌شان چه کرده است؟ آن‌ها را از فضل خودش بی نیاز کرده است؛ حالا در زمینه‌ی اقصادی، در زمینه‌ی اجتماعی، غنیمت‌ها، کار و بار، در دین اسلام یک سری برنامه‌ها است که آن برنامه‌ها سبب توسعه و رونق اقتصادی می‌شود، آن‌ها توانستند در یک فضای امن اقتصادی پولدار شوند، خدا آن‌ها را پولدار کرد. پیغمبر هم به عنوان حاکم و رهبر و فرمانده‌شان با آن‌ عدالت‌هایی که انجام داد در جامعه آن‌ها هم بی نصیب نشدند، خیلی وضع مالی آن‌ها خوب شد. حالا  یعنی گناه آن‌ها چه بود؟ چرا این‌ها دارند این عداوت‌ها را بر سر خدا، پیغمبر و مسلمان‌ها پیاده می‌کنند؟ می‌گوید این خشم آن‌ها نبود، دلیل نداشت، مگر آن که خدا و پیغمبر آن‌ها را از فضل خودش بی نیاز کرد؛ یعنی این‌ها خوبی کردند و آن‌ها بدی کردند و نمک خوردند و نمکدان را شکستند، این رفتارشان، این کارهای‌شان حقیقت آن منافقین. می‌فرماید که حالا اگر توبه کنند، دست از این مرام خود بر دارند به نفع خودشان است، ولی اگر همچنان ادامه دهند، به این صحبت‌ها توجه نکنند، خدا هم آن‌ها را در دنیا و آخرت عذاب می‌دهد؛ رسوایی، گرفتاری دنیا، عذاب آخرت که سر جای خود و در زمین هم هرکجا که بروند دیگر هیچ دوست و حامی‌ای نخواهند داشت، این‌ها از نظر مردمی حمایت نمی‌شوند یعنی هیچ کس دیگر آن‌ها را دوست ندارد، فقط حالا اگر کسی هم با آن‌ها همکاری کند، از باب سوء‌ استفاده از آن‌ها است، یک سری منفعت‌هایی گیرشان می‌آید ولی وقتی این‌ها مهره سوخته شوند دیگر دور انداخته می‌شوند، یعنی در زمین «وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ»: در هیچ جای این منطقه در هیچ جای این زمین، نه کسی پیدا می‌شود که دوست‌شان داشته باشد. آدم خائن را چه کسی دوست دارد؟ حتی یک آدم دزد و خائن هم آدم دزد و خائن دیگری را دوست ندارد و نسبت به او بدبین است و حاضر هم نیستند که در رسیدن  به اهدافشان به آن‌ها کمک کنند، «وَلَا نَصِيرٍ»: آن‌ها را یاری هم نمی‌دهند.

«وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ» (توبه/٧٥)

و از آن‌ها کسانی هستند که با الله عهد می‌بندند که اگر الله از فضل خودش به ما بدهد صد‌ در صد ما صدقه می‌دهیم و صد در صد ما از صالحان خواهیم بود.

دارد مرام‌شان، روحیه‌شان، کارهایشان را بیان می‌کند، این‌ها مرام‌شان این‌طوری است. آن که دیدید؛ آزار زبانی، آزار در رفتار به نسبت پیغمبر، به نسبت مردم، حالا ببنید این‌ها با خدا چطوری هستند! یعنی قشنگ هر بار از یک گوشه‌ای از زندگی آن‌ها دارد مثال می‌زند، تا هم خودشان به نسبت خودشان خودشناسی‌شان بالا برود و هم مردم آن‌ها  را بهتر بشناسند. باز یکی از روحیاتشان و رفتارشان با خدا؛ می‌گوید از آن‌ها افرادی هستند که با الله عهد می‌بندند، قول می‌دهند به خدا، یعنی دعا می‌کنند، پیش خدا نذر و نیاز می‌کنند، الان وضع مالی آن‌ها خوب، یک سری آرزوهایی دارند، می‌گوید که اگر خدا از فضل خودش به ما بدهد، ما میلیارد شویم، ما پولدار شویم، وضع‌‌مان خوب شود، دیگر آن موقع «لَنَصَّدَّقَنَّ»: صدقه می‌دهیم، یعنی دیگران را فراموش نمی‌کنیم، به دیگران هم کمک می‌کنیم، خدا به ما بدهد ما هم به دیگران کمک می‌کنیم و ما جزء آدم‌های صالح می‌شویم؛ نماز، روزه، صداقت، کارهای خوب انجام می‌دهیم، یک آدم کاملا خوب و مثبتی می‌شویم، رفتارمان به مثل آدم‌های صالح درست می‌شود: «وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ».

«فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ» (توبه/٧٦)

ولی وقتی که الله از فضل‌ خودش به آن‌ها بدهد (وقتی از فضل خود به آن‌ها داد) بخل ورزیدند نسبت به آن و پشت کردند در حالی که معرض هستند.

حالا این عهدی که با خدا بسته بودند، رسیدند به آن آرزوی خود و خدا به آن‌ها داد، میلیاردر شدند، وضع مادی آن‌ها توپ شد. آن موقع حالا نوبت به این است که حالا «لَنَصَّدَّقَنَّ» به فکر دیگران باشند، کارهای خوب انجام دهند، می‌گوید بخل می‌ورزند. اتفاقاً هم چقدر هم به آن‌ها مراجعه می‌شود و موقعیت برای‌شان پیش می‌آید که کمک کنند ولی بخل می‌ورزند. آن سوگند خود با خدا را فراموش می‌کنند و پشت می‌کنند به این مشکلات مردم و یا به قول و وعده‌ای که به خدا دادند: «وَهُمْ مُعْرِضُونَ» و البته این از سر غفلت نیست «وَهُمْ مُعْرِضُونَ» است، یعنی این‌ها عمدا کارشان همین است که اعراض کنند و به قول و وعده‌های خود پشت و پا بزنند. اصلاً این‌ها پای هیچ چیزی بند نیستند؛ نه به قول‌شان، نه به قسم‌شان، به سوگندشان، به نذرشان، به هیچ چیزی، اصلاً برای آن‌ها مهم نیست. این اخلاق‌شان این‌طوری است. روحیه‌شان این طوری‌ است.

«فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَىٰ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ» (توبه/٧٧)

در نتیجه بعد از آن یک نفاقی در دلشان انداخت (ایجاد کرد) تا روزی که با او ملاقات می‌کنند به خاطر خلاف وعده‌ای که با الله کردند (آن چه که وعده داده بودند، سوگند خورده بودند) و به دلیل دروغی که می‌گفتند.

حالا با خدا این‌طوری عهد و پیمان بستند، بعد زیر عهد با خدا زدند. می‌گوید نتیجه‌ی آن چه شد؟! نتیجه‌ی آن این شد که این دو رنگ و درویی، و نفاق در قلب‌شان مهر خورد، ایجاد شد. «فَأَعْقَبَهُمْ»: یعنی به تعقیب آن، بعد از آن در دنباله‌ی این بد قولی با خدا یک نفاقی در دل‌شان رسوخ کرد، جا گرفت؛ یعنی دیگر این‌ها شدند آدم‌های دو رنگ و دو رو و آدم‌هایی که شفافیت و صداقت ندارند، خورده شیشه دارند و این در دل‌شان دیگر کاملاً جا گرفت. تا کی؟ نه دو سال، نه ده سال، نه بیست سال، تا روزی که با خدا ملاقات خواهند کرد؛ یعنی همچنان این به اسمشان ثبت است، این نفاق در قلبشان ثبت شد، تا پیری، تا مرگ، تا برزخ، تا قبر و تا مبعوث شدن روز قیامت، تا که جلو خدا احضار شوند، و آن‌ جا با خدا ملاقات کنند. این آدم‌های منافق هستند که الان جلو خدا ایستادند و مبعوث شدند. تا آن روز این بر سرشان ثبت شده، نوشته شده است. چرا؟ «بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ»: چون با خدا خلاف وعده کردند. چیزی که خودشان به خدا وعده داده بودند، سوگند خورده بودند: «مَا وَعَدُوهُ» و دیگر چرا؟ «وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ»: و به دلیل دروغی که می‌گفتند. یعنی این‌ها هیچ صداقتی در قلبشان، در رفتارشان، در زبان‌شان ندارند، همه‌اش دروغ است و دروغ است و دروغ، به دلیل این دروغ‌های‌شان این‌طوری شخصیت‌شان پیش خدا ثبت شد. یک شخصیت منافق دروغ‌گو. آدم با خدا راست نباشد دیگر با هیچ‌ کس راست نیست. این‌ها دارد بیان می‌کند، برای این‌که وجدانشان را بیدار کند، برای این‌که خودشان را بشناسند. این آیات مثل مسلسل همین‌طور می‌آید. هیچ کس هم نمی‌تواند با این ادبیات با این آدم‌ها صحبت کند. این‌‌هایی که الان رئیس روسای منافقین هستند یک زمانی فقیر بودند، گرفتار بودند، خدا کمک‌شان کرد؛ یعنی دارد تاریخچه‌ی زندگی‌شان را برای خودشان بیان می‌کند، درست است که الان بزرگ هستند ولی یک زمانی کوچک بودند، پایین بودند. خدا از آن تاریخ زندگی‌شان دارد برای‌شان بیان می‌کند که شاید وجدان‌شان بیدار شود، دوباره سر عقل بیایند، با خدا دیگر سر جنگ بر ندارند.

«أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ» (توبه/٧٨)

آیا مگر نمی‌دانند که الله پنهان‌شان و نجواشان  را می‌فهمد (می‌داند) و نمی‌دانند مگر که الله علام‌الغیوب است. (داننده‌ی غیب‌ها است.)

 یک زمانی چه شد؟! سرنوشت‌شان چه بود؟! چقدر ضعیف بودند! تاریخ زندگی‌شان، مگر نمی‌فهمند که خدا از اسرار زندگی آن‌ها با خبر است؟ آن نجواشان، دم گوشی صحبت کردن با دیگران، نقشه‌های‌شان و یا این که با خدا نیایش کردن و دعا کردن و … آن‌ها نمی‌فهمند که خدا از همه حالت زندگی‌شان آگاه است. خداوند داننده‌ی غیب‌ها است. این‌ها قبلاً چه‌کار کردن؟ الان دارند چه‌کار می‌کنند؟ خدا از همه چیز زندگی آن‌ها مطلع است. این‌ها مگر به این قسمت توجه نمی‌کنند؟ مگر با خدا می‌شود شوخی کرد؟ مگر از خدا می‌شود در رفت؟ چرا این‌ها دل‌شان را با همه صاف و صادق نمی‌کنند؟ (با مسلمان‌ها، با خدا، با پیغمبر) این‌ها با همچنین خدایی مواجه هستند، چرا توجه نمی‌کنند؟ و الان هم به همین شکل است کسانی که دیگران را به دلیل قدرت‌، شهرت، شوکت و این مسائل اذیت می‌کنند، الان هم به خدا توجه نمی‌کنند؛ یعنی اگر به این قسمت توجه کنند دیگر آن مرام خیانت‌کاری‌شان پایین می‌آید.

«الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ ۙ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» (توبه/٧٩)

آن کسانی که به ریشخند می‌گیرند، (مسخره می‌کنند) به کسانی صدقه می‌دهند از مومنان در صدقاتشان و کسانی که نمی‌یابند الا در حد وسع خودشان، پس از آن‌ها مسخره می‌کنند، الله هم از آن‌ها مسخره می‌کند، و برای آن‌ها عذاب درد آوری است.

باز هم گوشه‌ی دیگری از زندگی آن‌ها «الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ»-  «يَلْمِزُونَ»: یعنی مسخره کردن، ریشخند زدن، طعنه زدن، آن‌ها طعنه می‌زدند؛ باز از آزار زبانی. چه طعنه‌ای؟! به چه کسانی؟! به کسانی که صدقه می‌دهند، خرج می‌کنند، پول می‌دهند. «مُطَّوِّعِينَ»: آن‌هایی که خرج می‌کنند و با اراده‌ی خودشان خرج می‌کنند؛ یعنی این که علاقه دارند که در راه خدا انفاق کنند، به اختیار خودشان انفاق می‌کنند، علاوه بر آن بیشتر از آن حد واجب می‌دهند، «مُطَّوِّعِينَ»: افراد مومن فراتر از حد واجب انفاق می‌کنند. مومن است دیگر احساس مسولیت دارد به اختیار خودش می‌خواهد در راه خدا به فقرا کمک‌ کند. حالا دارد کمک می‌کند در همان کمک کردن و در صدقات‌شان این‌ها می‌آیند مسخره می‌کنند که خودشان و صدقه‌شان را تحقیر کنند تا انگیزه آن‌ها را از بین ببرند. یک کار خوب انجام می‌دهد مسخره از یک کار خوب می‌کنند.  رفتارشان این است و بعد یک گروه دیگر هم هستند، «وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ»: یعنی پول خاصی ندارند که انفاق کنند. آن گروه اولی وضع‌شان خوب بود از مومنان پول‌دار که فراتر از واجب صدقه می‌دهند. و این‌ها چیزی ندارند وضع‌شان ضعیف است ولی همان‌قدر که دارند «جُهْدَهُمْ»: همان توانی که دارند، یک مقدار پشیزی که دست‌شان است همان اندک انفاق می‌کنند، از این‌ها هم، «فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ»: مسخره می‌کنند، حالا این چی است که آوردید؟ این نفقه‌ی شما به کجا می‌رسد؟ شما چه مشکلی را می‌خواهید حل کنید با این چندرغازی که آوردید؟ از آن‌ها مسخره می‌کنند. این رفتارشان است! «سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ»: الله هم از آن‌ها مسخره کرد؛ یعنی آن‌ها را دارند دست می‌اندازند، آن‌ها را دارند تحقیر می‌کنند و کارهایشان را تحقیر می‌کند، حالا خدا از آن‌ها مسخره می‌کند یعنی کارهای خودشان را بر باد می‌دهد، نتیجه ثواب صدقات آن‌ها را برای‌شان مخفوظ می‌کند، کارهای این‌ها را بر باد می‌دهد. آن‌ها را بالا می‌برد، این‌ها را پایین می‌آورد، این‌ها هدف‌شان این بود که آن‌ها بیایند پایین، ولی بر عکس آن‌ها پیش خدا بالا می‌روند، این‌ها پایین می‌آیند، خدا از آن‌ها مسخره می‌کند، یعنی‌ این‌طوری، کارشان و مسخره‌شان معکوس به خودشان بر می‌گردد: «سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ» و برای‌شان از آن طرف هم عذاب دردناکی فراهم است.