مقدمه
مقدمه / شماره 1 الی 5
سوره مبارکه فاتحه
آیات 1 الی 7 / شماره 6 الی 46
سوره مبارکه بقره
تفسیر آسان - سوره مبارکه بقره
سوره مبارکه آل عمران / صفحه 50
آیات 1 الی 9 / شماره 47 الی 73
سوره مبارکه آل عمران / صفحه 51
آیات 10 الی 15 / شماره 74 الی 104
سوره مبارکه آل عمران / صفحه 52
آیات 16 الی 22 / شماره 105 الی 151
سوره مبارکه آل عمران / صفحه 53
آیات 23 الی 29 / شماره 152 الی 194
سوره مبارکه آل عمران / صفحه 54
آیات 30 الی 37 / شماره 195 الی 237
سوره مبارکه آل عمران / صفحه 55
آیات 38 الی 45 / شماره 238 الی 270
سوره مبارکه آل عمران / صفحه 56
آیات 46 الی 52 / شماره 271 الی 307
سوره مبارکه آل عمران / صفحه 57
آیات 53 الی 61 / شماره 308 الی 337
سوره مبارکه آل عمران / صفحه 58
آیات 62 الی 69 / شماره 338 الی 367
سوره مبارکه آل عمران / صفحه 59
آیات 71 الی 77 / شماره 368 الی 393
سوره مبارکه آل عمران / صفحه 60
آیات 78 الی 83 / شماره 394 الی 425
سوره مبارکه آل عمران / صفحه 61
آیات 84 الی 91 / شماره 426 الی 449
سوره مبارکه آل عمران / صفحه 62
آیات 92 الی 100 / شماره 450 الی 481
هنوز پرسشی پرسیده نشده
اولین کسی باشید که سؤال خود را مطرح می کنید! در مرحله بعدی می توانید جزئیات را اضافه کنید.
یک پرسش جدید بپرسید
افزودن پاسخ
موضوع ۲۶۶: ساختار حرفهای داستانهای قرآن.
در آیه ۴۴ دو صحنه بیان شد اول صحنهی قرعهکشی بر سر کفالت مریم و دوم صحنهی رقابت و مشاجره بر سر کفالت مریم. میدانیم که این دو تا صحنه مربوط به اول داستان است زمانی که مریم هنوز کوچک بود قبل از آن کرامات و دعای پیامبر زکریا و اینها.
پس چه اتفاقی افتاد در آخر داستان؟
(زیرا ما خیلی داستانها را پشت سر گذاشتیم خیلی چیزها خواندیم) . در آخر داستان دو تا صحنه را بیان کرد که مربوط بود به اول داستان و آن موقع؛ یعنی اول داستان این دو تا صحنه را نگفت آنها را رها کرد و در آخر بیانش کرد؛ این سبک خیلی میتواند برای شنونده یا بیننده مفید باشد؛ مثلا سبب میشود داستان در ذهن بیننده یا شنونده تثبیت شود؛ زیرا یک بار دیگر داستان دارد برمیگردد به عقب و وقتی به عقب برگشت تمام حوادث بعدی خیلی سریع در ذهن شنونده مرور میشود و این سبب میشود که داستان، خوب در ذهن شخص جا بگیرد این یک فایده که از ابتکارات قرآن است.
فایدهی دیگری که میتواند داشته باشد صحنههایی را در آخر داستان بیان میکند تا بتواند طرف مقابل را به طرف هدفی که میخواهد هدایت کند، هدفی که دارد داستان را به خاطرش بیان میکند؛
زیرا داستانها خودشان هدف نیستند وسیلهاند تا شنونده یا بیننده به یک معنایی برسد؛
مثلا اینکه برای کفالت مریم بزرگان بنیاسرائیل صف کشیده بودند از یک طرف مقبولیت خانوادهی عمران را میرساند که میان مردم هم عصرشان چقدر این خانواده قابل اعتماد بودند و فردا مریم که بدون ازدواج بچهدار شد پذیرش این امر برای مردم راحتتر باشد؛ زیرا آنها مقبولاند و از طرفی کسانی که مریم و عیسی را معبود و مقدس میدانند آنها هم متوجه میشوند که اینها نه تنها خدا نیستند بلکه مادر عیسی نیاز داشت تحت تکفل کسی قرار بگیرد.
مادر عیسی وقتی نیاز دارد که یکی کفالتش را بر عهده بگیرد و الان مردم به خاطر کفالت مادر عیسی دارند قرعهکشی میکنند و نیاز به کفالت دارد چگونه میتواند خودش خدا باشد یا بچهاش خدا باشد؟ خیلی بحث توحیدی عمیقی در این مسئله نهفته است.
همین سبک در خیلی از داستانهای قرآن به کار رفته است. کلا ساختار داستانهای قرآن بسیار حرفهای و جذاب است و توجه و تدبّر در داستانهای قرآن خیلی میتواند ما را به این سبک قرآن آشنا بکند؛ مثلا یکی دو تا مثال میزنیم در سورهی مبارکهی یوسف بعد از اتمام داستان یوسف و برادرانش وقتی همه چیز تمام شد آخر داستان میگوید:
«ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ» این از خبرهای غیب است که به تو وحی میکنیم.
قبل از آن نقشهی در چاه رها کردن یوسف و فروختنش به مصر و داستان زن عزیز و تمام اینها تا این که برادرانش او را پیدا میکنند در مصر با هم آشنا میشوند و خجالتزده میشوند و… تمام اینها را بیان کرد. وقتی به پایان رسید در پایان اشاره میکند به نقشهی اولِ اول که سِری علیه یوسف نقشه میکشیدند؛ زیرا هر چه حادثه است بعد از همین نقشه کشیدن سر یوسف است؛ «أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ»
یا مثلا در سورهی مبارکهی قصص بعد از این که مفصلا داستان پیامبر موسی از بچگیاش که مادرش او را در دریا انداخت تا مرتکب قتل شدنِ موسی و رفتن به مدین، ازدواجش و همه اینها را وقتی ذکر میکند: «وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ» (قصص/۴۴) تو نبودی در گوشهی غربی هنگامی که ما فرمان نبوت را به موسی دادیم و تو اصلا آنجا حضور نداشتی؛ زیرا تمام حوادث که برای پیامبر موسی اتفاق افتاد و حوادث بعد از آن، اصل مطلب آنجای است که پیامبر موسی پیغمبر شده (به پیغمبری رسیده) این نکتهی بُلد مسئله است که آخر داستان به این مسئله اشاره میکند (روی آن تاکید میکند).
و به همین شکل آیهی ۴۵ دوباره ادامه میدهد تو اصلا در میان مردم مدین نبودی که این آیات را که ما داریم برای تو میگوییم و تو الان آنها را بلد هستی تو که در مدین حضور نداشتی؛ یعنی ما داریم به تو یاد میدهیم.
پس همانگونه که موسی از جانب الله پیغمبر بود، تو هم پیغمبری از جانب الله هستی و نبوت موسی را اثبات میکند و نبوت رسولالله صلی الله علیه و سلم را هم اثبات میکند و به همین شکل آیهی ۴۶ هم در ادامه توضیح میدهد؛ تو در کنار کوه طور نبودی آن زمانی که ما موسی را صدا زدیم، ولی رحمتی از طرف پروردگارت بود که این اخبار را به دست آوردی؛ یعنی درست است که تو پیغمبر خدا هستی، موسی هم پیغمبر خدا بود، ولی همهی اینها از رحمت خدا است که شما پیغمبرید.
ببینید اینها هدف داستان است شنونده باید به اینها برسد اینها لُب توحید است، اینها بیان رحمتالله است و در پایان داستان دارد آنها را بُلد میکند و دوباره بیانشان میکند که شنونده به راحتی و دست خالی از داستان خارج نشود.