سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7
سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286
سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200
سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176
سوره مائده
صفحه ۱۰۶ الی 127 / جزء ۶ و 7 / آیات 120
سوره انعام
صفحه 128 الی 150 / جزء 7 و 8 / آیات 165
سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206
سوره انفال
صفحه 177 الی 186 / جزء 9 و 10 / آیات 75
سوره توبه
صفحه 187 الی 207 / جزء 10 و 11 / آیات 129
سوره یونس
صفحه 208 الی 221 / جزء 11 / آیات 109
سوره هود
صفحه 221 الی 235 / جزء 11 و 12 / آیات 123
سوره یوسف
صفحه 235 الی 248 / جزء 12 و 13 / آیات 111
سوره رعد
صفحه 249 الی 254 / جزء 13 / آیات 43
سوره ابراهیم
صفحه 255 الی 261 / جزء 13 / آیات 52
سوره حجر
صفحه 262 الی 267 / جزء 14 / آیات 99
سوره نحل
صفحه 267 الی 281 / جزء 14 / آیات 128
سوره اسراء
صفحه 282 الی 293 / جزء 15 / آیات 111
سوره کهف
صفحه 293 الی 304 / جزء 15 و 16 / آیات 110
سوره مریم
صفحه 305 الی 312 / جزء 16 / آیات 98
سوره طه
صفحه 312 الی 321 / جزء 16 / آیات 135
سوره انبیاء
صفحه 322 الی 331 / جزء 17 / آیات 112
سوره حج
صفحه 332 الی 341 / جزء 17 / آیات 78
سوره مؤمنون
صفحه 342 الی 349 / جزء 18 / آیات 118
سوره نور
صفحه 350 الی 359 / جزء 18 / آیات 64
سوره فرقان
صفحه 359 الی 366 / جزء 18 و 19 / آیات 77
سوره شعراء
صفحه 367 الی 376 / جزء 19 / آیات 227
سوره نمل
صفحه 377 الی 385 / جزء 19 و 20 / آیات 93
سوره قصص
صفحه 385 الی 396 / جزء 20 / آیات 88
سوره عنکبوت
صفحه 396 الی 404 / جزء 20 و 21 / آیات 69
سوره روم
صفحه 404 الی 410 / جزء 21 / آیات 60
سوره لقمان
صفحه 411 الی 414 / جزء 21 / آیات 34
سوره سجده
صفحه 415 الی 418 / جزء 21 / آیات 30
سوره احزاب
صفحه 418 الی 427 / جزء 21 و 22 / آیات 73
سوره سبا
صفحه 428 الی 434 / جزء 22 / آیات 54
سوره فاطر
صفحه 434 الی 440 / جزء 22 / آیات 45
سوره یس
صفحه 440 الی 445 / جزء 22 و 23 / آیات 83
سوره صافات
صفحه 446 الی 452 / جزء 23 / آیات 182
سوره ص
صفحه 453 الی 458 / جزء 23 / آیات 88
سوره زمر
صفحه 458 الی 467 / جزء 23 و 24 / آیات 75
سوره غافر
صفحه 467 الی 476 / جزء 24 / آیات 85
سوره فصلت
صفحه 477 الی 482 / جزء 24 و 25 / آیات 54
سوره شوری
صفحه 483 الی 489 / جزء 25 / آیات 53
سوره زخرف
صفحه 489 الی 495 / جزء 25 / آیات 89
سوره دخان
صفحه 496 الی 498 / جزء 25 / آیات 59
سوره جاثیه
صفحه 499 الی 502 / جزء 25 و 26 / آیات 37
سوره احقاف
صفحه 502 الی 506 / جزء 26 / آیات 29
سوره محمد
صفحه 507 الی 510 / جزء 26 / آیات 38
سوره فتح
صفحه 511 الی 515 / جزء 26 / آیات 29
سوره حجرات
صفحه 515 الی 517 / جزء 26 / آیات 18
سوره ق
صفحه518 الی 520 / جزء 26 / آیات 45
سوره ذاریات
صفحه 520 الی 523 / جزء 26 و 27 / آیات 60
سوره طور
صفحه 523 الی 525 / جزء 27 / آیات 49
سوره نجم
صفحه 526 الی 528 / جزء 27 / آیات 62
سوره قمر
صفحه 528 الی 531 / جزء 27 / آیات 55
سوره رحمن
صفحه 531 الی 534 / جزء 27 / آیات 78
سوره واقعه
صفحه 534 الی 537 / جزء 27 / آیات 29
سوره حدید
صفحه 537 الی 541 / جزء 27 / آیات 29
سوره مجادله
صفحه 542 الی 545 / جزء 28 / آیات 28
سوره حشر
صفحه 545 الی 548 / جزء 28 / آیات 24
سوره ممتحنه
صفحه 549 الی 551 / جزء 28 / آیات 13
سوره صف
صفحه 551 الی 552 / جزء 28 / آیات 14
سوره جمعه
صفحه 553 الی 554 / جزء 28 / آیات 11
سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11
سوره تغابن
صفحه 556 الی 557 / جزء 28 / آیات 18
سوره طلاق
صفحه 558 الی 559 / جزء 28 / آیات 12
سوره تحریم
صفحه 560 الی 561 / جزء 28 / آیات 12
سوره ملک
صفحه 562 الی 564 / جزء 28 / آیات 30
سوره قلم
صفحه 564 الی 566 / جزء 29 / آیات 52
سوره حاقه
صفحه 566 الی 568 / جزء 29 / آیات 52
سوره معارج
صفحه 568 الی 570 / جزء 29 / آیات 44
سوره نوح
صفحه 570 الی 571 / جزء 29 / آیات 52
سوره جن
صفحه 572 الی 573 / جزء 29 / آیات 28
سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20
سوره مدثر
صفحه 575 الی 577 / جزء 29 / آیات 56
سوره قیامت
صفحه 577 الی 578 / جزء 29 / آیات 40
سوره انسان
صفحه 578 الی 580 / جزء 29 / آیات 31
سوره مرسلات
صفحه 580 الی 581 / جزء 29 / آیات 50
سوره نباء
صفحه 582 الی 583 / جزء 30 / آیات 40
سوره نازعات
صفحه 583 الی 584 / جزء 30 / آیات 46
سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42
سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29
سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19
سوره مطففین
صفحه 587 الی 589 / جزء 30 / آیات 36
سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25
سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22
سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17
سوره اعلی
صفحه 591 الی 592 / جزء 30 / آیات 19
سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25
سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30
سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20
سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15
سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21
سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11
سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8
سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8
سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19
سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25
سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8
سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8
سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9
سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱
سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8
سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹
سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷
سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
هنوز پرسشی پرسیده نشده
اولین کسی باشید که سؤال خود را مطرح می کنید! در مرحله بعدی می توانید جزئیات را اضافه کنید.
یک پرسش جدید بپرسید
افزودن پاسخ
دانلود فایل تصویری دانلود فایل صوتی پرسش و پاسخ صفحه
تلاوت این صفحه:
صفحه 236
«قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَىٰ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا ۖ إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ»( یوسف/5)
گفت: ای پسر عزیزم، خواب خود را برای برادرانت تعریف نکن که نسبت به تو توطئه میکنند، بدون شک که شیطان نسبت به انسان دشمنی آشکار است.
پیامبر یعقوب علیه السلام میدانست که یعنی حرکات و سکنات برادران یوسف فرزندانش را میفهمید، میدید، یه سری چیزهایی را قبلا مشاهده کردهبود، و الان هم میداند که یوسف متفاوت است و از یوسف و آینده یوسف خبر داشت، چون خودش پیغمبر بود و خداوند او را مطلع کردهبود و بعد از این خواب، حالا اولین جملهای که میگوید میخواهد خطر را از جان پیامبر یوسف دور کند، گفت: «يَا بُنَيَّ» پسر عزیزم این قصهات را به برادرانت نگویی، «لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَىٰ إِخْوَتِكَ» که اگر بگویی تو را اذیت میکنند، «فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا» یعنی حسابی هم علیه تو توطئه میکنند، برای تو نقشه میکشند، شیطان هم دشمن واضح انسانهاست، حسودی میکنند، تو را اذیت میکنند، اصلا به آنها نگو و پیامبر یوسف هم نگفت، حرف پدرش را گوش داد.
«وَكَذَٰلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَىٰ أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»( یوسف/6)
و به همین شکل پروردگارت تو را انتخاب میکند و به تو از تاویل خوابها، از تحقق یافتن خوابها یاد میدهد و نعمتش را بر تو به اتمام میرساند و بر آلیعقوب به کمال میرساند، همانطور که بر پدرت، دو پدرت از قبل ابراهیم و اسحاق به اتمام رساند، بدون شک که پروردگار تو بسیار دانای حکیم است.
در ادامه توضیحات اول اول مهم این است که جانش از نقشهی برادرانش حفظ شود، بعد توضیح میدهد که خدا تو را به عنوان پیغمبری انتخاب کردهاست، خبر داشت، خدا تو را انتخاب میکند، همینطور که تو خواب دیدی، «وَكَذَٰلِكَ» دیدی که خوابت خیلی خواب عجیبی بود، معلوم است که یازده برادر داشت و ماه و خورشید و خداوند تو را از میان برادرانت انتخاب میکند و به تو تحقق یافتن خواب یاد میدهد، «تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ» احادیث یعنی خوابها، تاویل یعنی تحقق پیدا کردن و با تعبیر خواب فرق میکند، تعبیر خواب وقتی کسی خواب میبیند، بعد حدس میزند که این خواب معنایش چیست؟ امکان دارد راست باشد، امکان دارد راست نباشد، تعبیر خواب میشود ولی تاویل یعنی اینکه این مساله تحقق پیدا کند، اتفاق بیفتد، خوابها اتفاق می افتند، اتفاق قطعی و صددرصدی، حالا چه اتفاقی می افتد؟ این را خداوند به تو یاد میدهد که هیچوقت اشتباهی در آن نیست و خداوند میخواهد که نعمتش را بر تو و بر آلیعقوب به پایان برساند یعنی لطف و کرم کرده، نظر لطف کرده به آلیعقوب همانطوری که نظر لطف کرده بود بر دو پدرت، ابراهیم و اسحاق، که اسحاق پدربزرگ یوسف باشد و ابراهیم پدربزرگ پدر یوسف باشد، بر آن دو لطف و کرم کرده و پروردگارت بسیار دانای حکیم است، میفهمد چه کسی را انتخاب کند و اینها را براساس علم و حکمت انجام میدهد.
«لَقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِلسَّائِلِينَ»( یوسف/7)
قطعا در داستان یوسف و برادرانش نشانههایی است برای کسانی که خواهانش هستند.
میفرماید که: این داستان که میخواهد شروع شود، از خواب شروع شد و حالا میخواهد وارد داستان شود میگوید خوب گوش کنید که در یوسف و برادرانش نشانهها هست نشانههای وجود خداوند، قدرت خدا، توکل برخدا، ایمان بر خدا و خیلی نشانهها در آن است در یوسف و برادرانش، یعنی دارد ذهنیت میدهد که الان که میخواهید این سوره را بخوانید، توجه تو به آن نشانه ها باشد، غرق در داستان نشوید، در داستان نشانهها است، نشانهها را دریاب که این نشانهها برای هر کسی هم نیست، «آيَاتٌ لِلسَّائِلِينَ» برای کسی که خواهانش باشد، در جست وجو آن باشد، فکر کند، برای این افراد که خواهانش هستند، علاقه دارند، برای آنها این آیات واضح و بارز میشود، اگر خواهانش نیستند داستان را تا پایان میشنود و چیز خاصی عایدش نمیشود.
«إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰ أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ»( یوسف/8)
آن زمانی که برادران یوسف گفتند که یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما محبوبتر هستند، درحالی که ما قدرتمندیم، ما یک گروه نیرومندی هستیم، شکی نیست که پدر ما در اشتباه واضحی است.
آنها ده تا برادر بودند و با هم یک تیمی تشکیل داده بودند و دارند باهم صحبت میکنند، یک مساله خاص و آن هم یک حس بد و حسادت نسبت به یوسف داشتند؛ آنها را دور هم جمع کردهاست، این درد مشترک؛ و الان دارند باهم درددل میکنند و میگویند که: این یوسف و برادرش بنیامین که از یک مادر هستند و آن ده تا یا از یک مادر یا از چند مادر هستند، میگویند که این یوسف و برادرش نزد پدر ماعزیزترند، خیلی عجیب است پدر ما بیشتر از ما آنها را دوست دارد درحالی که ما داریم کار میکنیم، ما داریم جان میکنیم، ما داریم زحمت میکشیم «وَنَحْنُ عُصْبَةٌ» یک جمع نیرومند هستیم، همه کارها به دست ما میچرخد، ما چقدر به درد پدر میخوریم، به جای آنکه ما را دوست داشته باشد که این همه داریم زحمت میکشیم، آن دوتا بچه خردسال که هیچ کاری از دستشان برنمیآید، آنها را بیشتر دوست دارد، چقدر پدر ما دارد اشتباه میکند، این تبعیض قائل شدهاست و اینجوری است؛ در اشتباه واضحی دارد زندگی میکند، حالا باید یک کاری انجام بدهیم.
«اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ»( یوسف/9)
یوسف را به قتل برسانید یا که او را در زمینی بیندازید تا چهره پدرتان خالص برای خودتان باشد، توجه پدرتان فقط مختص خودتان باشد و بعد از آن قومی صالح میشوید.
اکنون جلسهی آنها این یک ایده شد، گفتند چند نفر هم گفتند یعنی همه آمادگی قتل یوسف را داشتند، گفتند که: یوسف را بکشید «اقْتُلُوا يُوسُفَ» او را از وسط بردارید یا که او را در زمینی بیندازید «أَوِ اطْرَحُوهُ» بیندازیدش «أَرْضًا» یک زمین دور که گم شود، وسیله که نیست آن جا، جایی که آدم هم آنجا نباشد، یک دشت و بیابان پهن و وسیعی، آنجا رهایش کنید و از آنجا سر به جایی میگذارد یا میمیرد و یا این که کسی او را میدزدد یا او را میفروشد، بالاخره یک چیزی میشود، حالا یک جای دور او را بیندازید که آدمیزاد آنجا نباشد «أَرْضًا» او را در یک زمینی رها کنید که اگر این کار را انجام دادید «يَخْلُ لَكُمْ» «يَخْلُ» یعنی خالی میشود، یعنی خاص میشود، ویژه میشود برای شما «وَجْهُ أَبِيكُمْ» یعنی توجه پدرتان و بعد از آن هم جبران میکنید، بعد از آن قوم صالح میشوید، توبه میکنید به درگاه خدا بیشتر عبادت میکنیم، بیشتر نماز میخوانیم، بیشتر درخدمت پدر میشویم، به پدر بیشتر کمک میکنیم و وقتی خدمتگذار پدر بیشتر شدیم پدر هم ما را میبخشد، مشکلی پیش نمیآید و جبران میشود، پدر ما را آن موقع بیشتر دوست دارد، قوم صالح میشویم.
«قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ»( یوسف/10)
یکی از آنها گفت: یوسف را نکشید و او را در ته چاه بیندازید که بعضی از آن قافلهها او را میگیرند اگر شما واقعا میخواهید یک بلایی، کاری سر یوسف دربیاورید.
یکی از آنها پیشنهاد دیگری مطرح کرد گفت: نه، کشتن نه، اگر واقعا شما میخواهید از دست یوسف خلاص شوید پس او را در چاه بیندازید، در چاه که بیندازید، خب آن جا، چاهی هم که مشخص است «فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ» «الْجُبِّ» یعنی مشخص است آن چاه را همه میشناختند، میفهمیدند، دور از شهر که محل کاروانها بود آب برمیداشتند همان چاه که همه میشناسند آنجا بیندازید و «الْجُبِّ» چاهی که داخل آن سنگچینی نیست ، چون «بئر» داریم و «الْجُبِّ» داریم؛ «بئر» چاهی است که دورش سنگچینی شده و «الْجُبِّ» وقتی که سنگچینی نشده «غَيَابَتِ الْجُبِّ» همان ته ته که از دید مخفی میشود و غایب میشود، دیگر آدم اگر نگاه هم بکند پیدا نمیشود که آدم داخل آن است، آن ته چاه یا یک وقتهایی ته چاه هم یک جایی در کناره چاه میزدند که اگر لازم شد آدم از همان بتواند پایین برود مثلا چیزی از چاه دربیاورد اگر داخل چاه افتاد، آنجا بیندازید که از دید مخفی بماند و «السَّيَّارَةِ» هم میشود آن قافلهها، کاروانهای عبوری، اگر شما واقعا میخواهید این کار را انجام دهید، این کار را بکنید، خب البته که این نظر قبول میشود، چون مجبورند قبول کنند چون اگر یک نفر با قتل مخالف باشد بعد بکشند کار دستشان میدهد پس به همانی که همه اتفاق دارند اجماع میکنند انجامش میدهند تا مشکلی برای خودشان پیش نیاید و به دردسر نیفتند، همه این رای را قبول میکنند.
«قَالُوا يَا أَبَانَا مَا لَكَ لَا تَأْمَنَّا عَلَىٰ يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ»( یوسف/11)
گفتند: ای پدرتو را چه شده است؟ مگر چه مساله ای داری؟ چرا به ما اعتماد نمیکنی بر یوسف؟ درحالی که ما خیرخواهش هستیم.
حالا آمدند برای آن نقشه که آن را پیاده کنند، نزد پدر آمدند «يَا أَبَانَا» ای پدر «مَا لَكَ» مگر مشکل تو چیست؟ از پدر میپرسند، جدی هم میپرسند، تو چه مشکلی داری؟ مگر ما چه کردهایم؟ چه مساله ای اینجا وجود دارد که تو به ما اعتماد نداری؟ «لَا تَأْمَنَّا» که حالا اینجا موقع خواندن این جا عکس لوزی هم کشیده میشود که دهان یک مقدار جمع میشود «لَا تَأْمَنَّا» دهان گرد میشود که در اصل این جا «لَاتَأْمَننَّا» بوده و برای این که نشانه آن ضمه بماند یک لوزی هست و دهان، لب موقع خواندن شکل آن لوزی میشود «لَاتَأْمَننَّا» میگویند: حالا ما مگر چه کار کردهایم که به ما اعتماد نمیکنی؟ درحالی که ما خیرخواهش هستیم.
«أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»( یوسف/12)
او را فردا همراه ما بفرست، با ما میچرخد، با ما بازی میکند و ما هم از او محافظت میکنیم.
«يَرْتَعْ» میچرد، میچرخد، میخورد، کیف میکند. وَيَلْعَبْ بازی میکند، بچه است و به بازی نیاز دارد و از او محافظت هم میکنیم. با این صحبتها پیامبر یعقوب راضی میشود که او را بفرستد، خود بازی، خود سرگرمی این ها، قانع میشود چون میداند که بازی، سرگرمی، چرخیدن، تفریح، گردش یک چیز لازم و ضروری برای انسان هست خاصتا برای بچه،بازی جزو اصل زندگی او است، و دارند میگویند که ما از او محافظت هم میکنیم، حالا پیامبر یعقوب جواب میدهد؛
«قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ»( یوسف/13)
گفت: من همین که او را ببرید اندوهگینم میکند و میترسم هم که گرگ او را بخورد درحالی که شما از او غافلید.
جواب آن سوال را میدهد که چه شده است؟ مشکلت چیست که به ما اعتماد نمیکنی؟ میگوید: نه مساله این نیست که من اعتماد نمیکنم، من خودم همین که شما ببرید، همین که از من دور باشد و پیش من نباشد، من اندوهگین میشوم و علاوه بر آن هم میترسم شاید شما غافل شوید به خاطر کار و این طرف و آن طرف، یک لحظه گرگ بیاید و او را بخورد یعنی جواب آن سوالشان را داد که مساله آن نیست خب بالاخره فرزندانش هستند و نمیتواند بگوید که من اعتماد ندارم مستقیم به آنها بگوید یا مسائل دیگر؛ دارند با هم زندگی میکنند، قرار است سالها با یوسف زندگی کنند، نباید تبدیل به یک اختلاف عمیق شود، گفت مساله این است.
«قَالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَخَاسِرُونَ»( یوسف/14)
گفتند: اگر گرگ او را بخورد درحالی که ما این همه نیرومند هستیم دیگر در آن صورت پس ما بدبخت و بیچارهایم.
حالا جواب این سوال که میترسم گرگ او را بخورد دارند این قسمت دغدغه فکری پدرشان را جواب میدهند، که اگر گرگ او را بخورد و ما این همه یک جمعیت نیرومند دیگر خاک بر سر ماست، «إِنَّا إِذًا لَخَاسِرُونَ» یعنی دیگر اسم ما «عُصْبَةٌ» نیست، پس ما اصلا مرد نیستیم، پس ما اصلا هیچ چیزی نیستیم، گرگ جلو روی (چشمان) ما او را بخورد! همچین اتفاقی اصلا امکان ندارد بیفتد، خیالت راحت باشد، خب البته آن قسمت که من ناراحت میشوم را جواب ندادند چون نمیتوانند جواب دهند چون همین که یوسف از آنها فاصله بگیرد فرمود که من ناراحت میشوم از ذات بردنش ولو که اتفاقی نیفتد، خب آن قسمت را جواب ندادند چون ناراحتی را نمیشود برایش کاری کرد، دستشان نیست و دیگر هم فهمیدند که حالا آن ناراحتی برای چند ساعت ارزشش را دارد برای آنکه بچرخد و آن همه منفعت در چرخش و گردش و بازی نصیبش شود حالا چند ساعت موقت هم ناراحت شود اشکالی ندارد بعد برمیگردد و ناراحتی پدر برطرف میشود هم خودشان فهمیدند در ذهنشان بود هم پدر هم در ذهنشان بود حالا میرود بازی میکند و برمیگردد چند ساعتی تحمل میکند سخت هست ولی تحمل میشود به همین خاطر این قسمت دیگر نیاز به جواب نبود.