سوره فاتحه + مقدمه
صفحه 1 / جز 1 / آیات 7
سوره بقره
صفحه 2 الی 49 / جزء 1 و 3 / آیات 286
سوره آل عمران
صفحه 50 الی 76 / جزء 3 و 4 / آیات 200
سوره نساء
صفحه 77 الی 106 / جزء 4 و 6 / آیات 176
سوره مائده
صفحه ۱۰۶ الی 127 / جزء ۶ و 7 / آیات 120
سوره انعام
صفحه 128 الی 150 / جزء 7 و 8 / آیات 165
سوره اعراف
صفحه 151 الی 176 / جزء 8 و 9 / آیات 206
سوره انفال
صفحه 177 الی 186 / جزء 9 و 10 / آیات 75
سوره توبه
صفحه 187 الی 207 / جزء 10 و 11 / آیات 129
سوره یونس
صفحه 208 الی 221 / جزء 11 / آیات 109
سوره هود
صفحه 221 الی 235 / جزء 11 و 12 / آیات 123
سوره یوسف
صفحه 235 الی 248 / جزء 12 و 13 / آیات 111
سوره رعد
صفحه 249 الی 254 / جزء 13 / آیات 43
سوره ابراهیم
صفحه 255 الی 261 / جزء 13 / آیات 52
سوره حجر
صفحه 262 الی 267 / جزء 14 / آیات 99
سوره نحل
صفحه 267 الی 281 / جزء 14 / آیات 128
سوره اسراء
صفحه 282 الی 293 / جزء 15 / آیات 111
سوره کهف
صفحه 293 الی 304 / جزء 15 و 16 / آیات 110
سوره مریم
صفحه 305 الی 312 / جزء 16 / آیات 98
سوره طه
صفحه 312 الی 321 / جزء 16 / آیات 135
سوره انبیاء
صفحه 322 الی 331 / جزء 17 / آیات 112
سوره حج
صفحه 332 الی 341 / جزء 17 / آیات 78
سوره مؤمنون
صفحه 342 الی 349 / جزء 18 / آیات 118
سوره نور
صفحه 350 الی 359 / جزء 18 / آیات 64
سوره فرقان
صفحه 359 الی 366 / جزء 18 و 19 / آیات 77
سوره شعراء
صفحه 367 الی 376 / جزء 19 / آیات 227
سوره نمل
صفحه 377 الی 385 / جزء 19 و 20 / آیات 93
سوره قصص
صفحه 385 الی 396 / جزء 20 / آیات 88
سوره عنکبوت
صفحه 396 الی 404 / جزء 20 و 21 / آیات 69
سوره روم
صفحه 404 الی 410 / جزء 21 / آیات 60
سوره لقمان
صفحه 411 الی 414 / جزء 21 / آیات 34
سوره سجده
صفحه 415 الی 418 / جزء 21 / آیات 30
سوره احزاب
صفحه 418 الی 427 / جزء 21 و 22 / آیات 73
سوره سبا
صفحه 428 الی 434 / جزء 22 / آیات 54
سوره فاطر
صفحه 434 الی 440 / جزء 22 / آیات 45
سوره یس
صفحه 440 الی 445 / جزء 22 و 23 / آیات 83
سوره صافات
صفحه 446 الی 452 / جزء 23 / آیات 182
سوره ص
صفحه 453 الی 458 / جزء 23 / آیات 88
سوره زمر
صفحه 458 الی 467 / جزء 23 و 24 / آیات 75
سوره غافر
صفحه 467 الی 476 / جزء 24 / آیات 85
سوره فصلت
صفحه 477 الی 482 / جزء 24 و 25 / آیات 54
سوره شوری
صفحه 483 الی 489 / جزء 25 / آیات 53
سوره زخرف
صفحه 489 الی 495 / جزء 25 / آیات 89
سوره دخان
صفحه 496 الی 498 / جزء 25 / آیات 59
سوره جاثیه
صفحه 499 الی 502 / جزء 25 و 26 / آیات 37
سوره احقاف
صفحه 502 الی 506 / جزء 26 / آیات 29
سوره محمد
صفحه 507 الی 510 / جزء 26 / آیات 38
سوره فتح
صفحه 511 الی 515 / جزء 26 / آیات 29
سوره حجرات
صفحه 515 الی 517 / جزء 26 / آیات 18
سوره ق
صفحه518 الی 520 / جزء 26 / آیات 45
سوره ذاریات
صفحه 520 الی 523 / جزء 26 و 27 / آیات 60
سوره طور
صفحه 523 الی 525 / جزء 27 / آیات 49
سوره نجم
صفحه 526 الی 528 / جزء 27 / آیات 62
سوره قمر
صفحه 528 الی 531 / جزء 27 / آیات 55
سوره رحمن
صفحه 531 الی 534 / جزء 27 / آیات 78
سوره واقعه
صفحه 534 الی 537 / جزء 27 / آیات 29
سوره حدید
صفحه 537 الی 541 / جزء 27 / آیات 29
سوره مجادله
صفحه 542 الی 545 / جزء 28 / آیات 28
سوره حشر
صفحه 545 الی 548 / جزء 28 / آیات 24
سوره ممتحنه
صفحه 549 الی 551 / جزء 28 / آیات 13
سوره صف
صفحه 551 الی 552 / جزء 28 / آیات 14
سوره جمعه
صفحه 553 الی 554 / جزء 28 / آیات 11
سوره منافقون
صفحه 554 الی 555 / جزء 28 / آیات 11
سوره تغابن
صفحه 556 الی 557 / جزء 28 / آیات 18
سوره طلاق
صفحه 558 الی 559 / جزء 28 / آیات 12
سوره تحریم
صفحه 560 الی 561 / جزء 28 / آیات 12
سوره ملک
صفحه 562 الی 564 / جزء 28 / آیات 30
سوره قلم
صفحه 564 الی 566 / جزء 29 / آیات 52
سوره حاقه
صفحه 566 الی 568 / جزء 29 / آیات 52
سوره معارج
صفحه 568 الی 570 / جزء 29 / آیات 44
سوره نوح
صفحه 570 الی 571 / جزء 29 / آیات 52
سوره جن
صفحه 572 الی 573 / جزء 29 / آیات 28
سوره مزمل
صفحه 574 الی 575 / جزء 29 / آیات 20
سوره مدثر
صفحه 575 الی 577 / جزء 29 / آیات 56
سوره قیامت
صفحه 577 الی 578 / جزء 29 / آیات 40
سوره انسان
صفحه 578 الی 580 / جزء 29 / آیات 31
سوره مرسلات
صفحه 580 الی 581 / جزء 29 / آیات 50
سوره نباء
صفحه 582 الی 583 / جزء 30 / آیات 40
سوره نازعات
صفحه 583 الی 584 / جزء 30 / آیات 46
سوره عبس
صفحه 585 / جزء 30 / آیات 42
سوره تکویر
صفحه 586 / جزء 30 / آیات 29
سوره انفطار
صفحه 587 / جزء 30 / آیات 19
سوره مطففین
صفحه 587 الی 589 / جزء 30 / آیات 36
سوره انشقاق
صفحه 589 / جزء 30 / آیات 25
سوره بروج
صفحه 590 / جزء 30 / آیات 22
سوره طارق
صفحه 591 الی 591 / جزء 30 / آیات 17
سوره اعلی
صفحه 591 الی 592 / جزء 30 / آیات 19
سوره غاشیه
صفحه 592 / جزء 30 / آیات 25
سوره فجر
صفحه 593 الی 594 / جزء 30 / آیات 30
سوره بلد
صفحه 594 / جزء 30 / آیات 20
سوره شمس
صفحه 595 / جزء 30 / آیات 15
سوره لیل
صفحه 595 الی 596 / جزء 30 / آیات 21
سوره ضحی
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 11
سوره شرح
صفحه 596 / جزء 30 / آیات 8
سوره تین
صفحه 597 / جزء 30 / آیات 8
سوره علق
صفحه 597 / سوره علق / جزء 30 / آیات 19
سوره قدر
صفحه 598 / سوره قدر /جزء 30 / آیات 25
سوره بینه
صفحه 598 / سوره بینه/ جزء 30 / آیات 8
سوره زلزله
صفحه 599 / سوره زلزله/ جزء 30 / آیات 8
سوره عادیات
صفحه 599 / سوره عادیات/ جزء 30 / آیات 9
سوره قارعه
صفحه ۶۰۰ / قارعه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۱۱
سوره تکاثر
صفحه ۶۰۰ / تکاثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی 8
سوره عصر
صفحه ۶۰۱ / عصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره همزه
صفحه ۶۰۱ / همزه / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۹
سوره فیل
صفحه ۶۰۱ / فیل / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره قریش
صفحه ۶۰۲ / قریش / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره ماعون
صفحه ۶۰۲ / ماعون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۷
سوره کوثر
صفحه ۶۰۲ / کوثر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره کافرون
صفحه ۶۰۳ / کافرون / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
سوره نصر
صفحه ۶۰۳ / نصر / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۳
سوره مسد
صفحه ۶۰۳ / مسد / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره اخلاص
صفحه ۶۰۴ / اخلاص / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۴
سوره فلق
صفحه ۶۰۴ / فلق / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۵
سوره ناس
صفحه ۶۰۴ / ناس / جزء ۳۰ / آیه ۱ الی ۶
هنوز پرسشی پرسیده نشده
اولین کسی باشید که سؤال خود را مطرح می کنید! در مرحله بعدی می توانید جزئیات را اضافه کنید.
یک پرسش جدید بپرسید
افزودن پاسخ
دانلود فایل تصویری دانلود فایل صوتی پرسش و پاسخ صفحه
تلاوت این صفحه:
صفحه ۱۹۱
«ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (توبه/۲۷)
سپس الله بعد از آن هر کس را که خواست بخشید و الله غفور رحیم است.
بحث جنگ حنین بود که افراد زیادی از مؤمنان در آن جنگ فرار کردند، با وجود این که آن همه تعداد و تجهیزات داشتند منتها چون توکلشان به خودشان رفت پا به فرار گذاشتند و از درون پاشیدند. تا حالا ما دو جنگ خواندیم که به شکست منتهی شده؛ یکی جنگ احد و دومی جنگ حنین. كلاً انسان برای پیروزی در جنگش باید دو مورد را رعایت کند؛ یکی ادوات و ابزارو دوم از نظر نیروی ایمان و توکل. در جنگ احد ابزار و اسباب را رها کردند هر چند که از نظر توکل و درونی خیلی اعلی بودند. چون اسباب را رها کردند شکست خوردند. و در جنگ حنین اتفاقاً برعکس، از نظر ادوات و اسباب در حد اعلی بودند خیلی رعایت کردند ولی از نظر درون، ایمان و توکل، آن ضعف را به خودشان راه دادند، به همین خاطر شکست خوردند. پس در هر پیروزی دو تا شرط الان دارد به ما یاد میدهد که هم ادوات و اسباب را بگیریم و هم توکلمان بر خدا باشد. حالا آنها شکست خوردند و الان جای سرزنش است. میفرماید که نه، خدا هر کس را که بخواهد میبخشد و آنها را بعد از آن اشتباه بخشید. يعني شما دیگر حق توبیخ ندارید و هر انسانی امکان دارد در زندگی گناه کند و بعد از آن گناه امکان دارد خدا او را بخشیده باشد، پس شما حق ندارید که آنها را سرزنش کنید. حالا از آن یاران پیامبر باشند که در آن زمان پا به فرار گذاشتند یا تا به امروز و تا قیامت هر زمان که کسی دارد گناه میکند شاید خدا او را بخشیده و نباید آن گناه را به رخ او کشید، او را رسوا کرد، به خاطر گناهی که قبلاً انجام داده، شاید خدا او را بخشیده باشد که الله غفور و رحیم است.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا ۚ وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (توبه/۲۸)
ای کسانی که ایمان آوردید بدون شک مشرکان ناپاکند پس بعد از این امسالشان نزدیک مسجدالحرام نشوند. و اگر شما از فقر و نداری میترسید پس در آینده الله شما را از فضلش بینیاز میکند اگر خواست. بدون شک که الله دانای حکیم است.
به مؤمنان میفرماید که مشرکان دیگر از حالا به بعد (سال نهم هجری) همانهایی که عهدشان را شکستند و دیگر بعد از آن مشرکانی که با مسلمانان هنوز عهد و پیمان دارند، دارند زندگیشان میکنند، آن به جای خودش؛ منتها دیگر از حالا به بعد، بعد از امسال حق ورود به مسجدالحرام را ندارند: «بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا» بعد از سال نهم هجری که ده به بعد دیگر این حکم تا حالا دارد اجرا میشود؛ زیرا که مشرکان ناپاکند، نجاستشان، نجاست معنوی است، یعنی آنها نیتشان ناپاک است.
یعنی آنها با شما مشکل دارند. به همین خاطر امکان دارد در مسجدالحرام برای شما مشکلساز شوند، دردسر درست کنند، و مسجدالحرام باید مکان امنی برای حاجیان باشد که از راه دور میآیند. مشرکان امکان دارد هر خیانتی انجام دهند، هر غدری کنند، و امنیت مردم را به خطر بیندازند چون با مسلمانان مشکل دارند؛ پس آنها دیگر بعد از این حق ورود به مسجد الحرام که محل عبادت برای همه مسلمانان دنیا است را ندارند تمام، چون آنها شرور هستند «نَجَسٌ»: به معنای شرور، غیر قابل اعتماد، کسی که نیتش خراب است، دلش ناصاف است، دلش ناپاک است، مشرکان اینطوری هستند. پس دیگر بعد از امسال وارد مسجد الحرام نشوند. حالا وقتی که نیایند شما اگر از نداری و فقر بترسید: «وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً» – «عَيْلَةً»: یعنی فقر، نداری، وضع خراب اقتصادی، اگر شما میترسید خداوند در آینده از فضل خودش به شما میدهد، بینیازتان میکند؛ چون آمدن مشركان به مسجد الحرام، خودش یک درآمد زایی برای اهل مکه میشود. وقتی که گردشگران میآیند، وقتی که توریستها میآیند، یکی از درآمدهای بالای کشورها همین توریستها و گردشگران هستند. وقتی اینها قرار باشد که نیایند وضعیت اقتصادی آن کشور، آن جامعه آسیب میبیند. حال میفرماید که شما اگر از فقر میترسید، وضع اقتصادیتان خراب شود، غصه نخورید در آینده الله شما را بینیاز میکند اگر بخواهد. حالا آن موقع جمعیت کم و بعد از آن دیگر در آینده آن همه جمعیت مسلمانها زیاد شدند که دیگر جایگزین آن مشرکان و توریستها و گردشگران شد که چند برابر بیشتر از آن هم شد و درآمدهای دیگر که در آن سرزمین هست. میفرماید خداوند اگر بخواهد در آینده، شما باید صبر کنید، «فَسَوْفَ»: صبر کنید در آینده شما را بینیاز میکند. بدون شک که الله دانای حکیم است. این که دارد میگوید مشرکان نیایند از روی علم است، به نفع خودتان است و از روی حکمت دارد این صحبت را بیان میکند.
«قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ» (توبه/۲۹)
بجنگید با کسانی که ایمان به الله ندارند و نه به روزآخرت و حرام نمیشمارند آنچه که الله و رسولش آن را حرام شمرده و متمسک به دین حق هم نیستند از کسانی که کتاب به آنها داده شده است تا زمانی که جزیه را بدهند با رضایت و توافق در حالی که آنها خاضع هستند. (گردنکش نیستند.)
تا این جا در مورد مشرکان بود و این آیه در مورد اهل کتاب میفرماید، که شما با کسانی از اهل کتاب که یک؛ ایمان به خدا و روز آخرت ندارند، البته «قَاتِلُوا»: با آنها بجنگید، یعنی قبلش آنها جنگ را شروع کردند، (باب مفاعله است: یعنی دو طرفه است) آنها جنگ را شروع کردند، آنها دارند آزار و اذیتهایشان را به شما میرسانند، حالا میگوید که شما بجنگید با آنهایی که ایمان به خدا و روز آخرت ندارند. چیزهایی که خدا و رسولش آن را حرام کردند، به آن پایبند نیستند و دین حق هم برایشان مهم نیست (از جملهی اهل کتاب) یعنی کسانی که اهل کتاب هستند ولی این کارها را انجام میهند، تا زمانی که حاضر شوند جزیه دهند: «حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ» یعنی آنها در این جامعه دارند زندگی میکنند، یا در مجاورت جامعه مسلمان دارند زندگی میکنند. قوانینی که هست به قوانین پایبند نیستند، مردم هم برایشان مهم نیستند، آنچه که حلال است، آنچه که حرام است، آنچه که انسانیت است، وجدان است، هیچ چیزی را قبول ندارند. حقیقت را نمیپذیرند، به لجِّ شما، به ضدیت با مسلمانان و دارند قشنگ در میان شما یا در مجاورت شما زندگی میکنند، از امکاناتی که شما فراهم کردید هم دارند استفاده میکنند؛ یعنی از نعمتها استفاده میکنند، لگد هم میزنند به کسانی که آن امکانات و امنیتها را برایشان فراهم کردند، یعنی آزار و اذیت میرسانند در عین حال دارند از آن امکانات مردم استفاده میکنند. میگوید شما اجازه ندهید به این شیوه ادامه پیدا کند، آنها را تحت فشار قرار دهید با آنها بجنگید تا حاضر شوند که هزینه خودشان را خودشان پرداخت کنند. چرا از هزینه شما استفاده کنند و به شما هم آسیب بزنند! این حق را ندارند، این عادلانه نیست. آنها باید جزیه دهند و جزیه چیزی است که خدماتی که میگیرند هزینهاش را بدهند. اگر آنها دارند از امنیتی که شما درست کردید استفاده میکنند، از خدمات اجتماعی که شما فراهم کردید دارند استفاده میکنند، آنها باید در طول سال سرانهشان را بدهند، مالیاتشان را بدهند. تازه مسلمانها که خودشان آنها را فراهم کردند دوباره زکات هم باید بدهند. اگر جنگیدند، در جنگ پیروز شدند از اموال جنگی یک پنجم آن را باید بدهند. اینها هیچکدام! و حداقل باید جزیه را بدهند؛ یعنی مخارج مخارجی که صرف خودشان میشود باید خودشان پرداخت کنند، چون اذیت کردند. و البته «عَنْ يَدٍ»: یعنی با رضایت بدهند، یک اصطلاح است، یک کاری را از دست انجام دادن، با کمال رضایت انجام دادن؛ يعني این که شما تعیین نکنید که چقدر جزیه بدهند، آنها هم باید قبول کنند، رضایت داشته باشند که سختشان نشود، به آنها هم فشار نیاید، آن مقدار مبلغی که تعیین میشود. «وَهُمْ صَاغِرُونَ»: امکان دارد کسی که پول میدهد بعد انتظار داشته باشد که ورود کند، دخالت کند، ریاست کند، «وَهُمْ صَاغِرُونَ»: آنها باید خاضع باشند، نه چون دارند مالیات را میدهند و جزیه را پرداخت میکنند حالا دیگر شیر شوند و بگویند ما باید حکومت را دست بگیریم، ما باید تصمیمگیر باشیم، میفرماید این هزینهای را که میدهند برای مخارجی است که برای خودشان صرف میشود و با این جزیه دیگر حق دخالت در امور مسلمانان را ندارند «وَهُمْ صَاغِرُونَ»: یعنی باید خاضعانه آن را بدهند، حقیرانه آن را بدهند، نه متکبرانه و با ادعا آن را بدهند.
«وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ۖ ذَٰلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۚ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ» (توبه/۳۰)
ويهود گفتند که عزیر پسر خداست و نصارا گفتند مسیح پسر خداست. اين سخن آنهاست که با دهانشان میگویند (همینطوری از دهانشان بیرون میریزند) شبیه است این سخنشان با سخن کسانی که از قبل کافر شدند (کافران گذشته) خدا آنها را بکشد که چقدر دروغ میگویند! (چقدر از حق رویگردانی میکنند!)
حالا در مورد اهل كتاب که در آیه قبل فرمود آنها باید سرانه خودشان را خودشان پرداخت کنند و آنها حق شریک شدن در اموال عمومی و استفادهای از آن ندارند. حالا میفرماید که اعتقاداتشان چیست! چرا آن آزار و اذیتها؟ چرا قانونشکنیها؟ حرمت شکنیها؟ چرا؟ چرا فرا قانونی؟ چون آنها اعتقادشان خراب است؛ چون كل رفتار انسان برخاسته از اعتقاداتش است، اعتقاداتشان به این شکل که یهود میگویند عزیر پسر خداست. حالا عزیر یکی از….، برخی میگویند یکی از پیامبران خدا بوده، برخی هم میگویند که در زمانی که بخت النصر پادشاه آشوریان در بابل به یهودیان حمله کرد، به فلسطین (بیت المقدس) حمله کرد، شهرشان را به آتش کشاند. پادشاه ظالمی بود و بنی اسرائیل را اسیر کرد و آنها را به بابل برد. نزدیک به ۵۰ سال آن جا زندانی بودند. یکی از همان علمای بزرگ که زندانی بود شخصی به نام عزیر بود و در کتاب یهودیان عذرا آمده است. ریشهاش یکی است، عزیر و عذرا نزدیک هم هستند. (حالا در این تبدیل و تغییری که در کتابها اتفاق افتاده اسمش عذرا و عزير هر دو خوانده شده، خوانده میشود.) بعد از چهل و خوردی سال نزذیک به پنجاه سال، کوروش کبیر پادشاه فارس به بابل حمله میکند و میتواند پیروز شود و آن جمعیت زیاد بنیاسرائیل که آن جا اسیر بودند را آزاد میکند. همان عذرا را هم آزاد میکند. عذرا نزد کوروش کبیر میآید و از او میخواهد که آنها را به شهر خودشان برگرداند و اجازه دهد که آن جا بتوانند شهرشان را بازسازی کنند. و به او اجازه میدهد. دوباره شهرشان را میسازنند. هیکل سلیمان را میسازند و تمام آنها را انجام میدهند. این در حدود پانصد و پنجاه سال قبل از میلاد مسیح (علیه السلام) بوده است. وقتی که تمام آن بنیاسرائیل برای بازسازی شهرشان میروند، یعنی تنها بزرگی که داشتند و بزرگترین عالمی که داشتند و تورات هم از بین رفته ومفقود شده بود، تنها کسی که تورات را حفظ بود فقط همین شخص بود و تورات را بازنویسی کردند و این شد که آنها به شدت به این شخص عذرا یا عزیر اعتقاد پیدا کردند که گفتند این دیگر پسر خداست و نجاتبخش ما از طرف خداست. این شد اعتقاد شرکآمیز و خرافاتی که وارد دین یهودیت شد. خیلی از آنها (نه همه آنها) این اعتقاد را پیدا کردند. ولی این جا میفرماید که یهود گفتند، چون بقیه هم سکوت کردند، انگار به این اعتقاد راضی بودند به همین خاطر به همه آنها نسبت داده شده است. حالا میفرماید که یهود گفتند که عزیر پسر خداست. نصارا گفتند مسیح پسر خداست. (قبلا خواندیم) این میگوید که این سخنشان است که از دهانشان همینطور دارند میگویند؛ یعنی هیچ ریشه و اساس و دلیلی ندارد، با زبانشان همینطور میگویند. «يُضَاهِئُونَ»: یعنی مشابهت دارد، چقدر سخنشان، اعتقاداتشان، شبیه و به مثل کافران زمان قدیم است! حالا مشرکین قریش باشد، یا به مثل چینیها باشد، یا به مثل یونانیها باشد، اروپا باشد. قبل از این که آنها مسیحی و یهودی شوند و به کشورشان برود، بتپرست بودند و درباره خدایان اعتقادات خرافاتی داشتند، چنین اعتقاداتی داشتند. حالا میفرماید که این سخن آنها شبیه به همان بتپرستان قدیم است. «قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۚ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ»: خدا آنها را بکشد. یعنی چیزی که خلاف انتظار است را دارند انجام میدهند که چقدر سبب رنجش میشوند. یعنی آن همه خدمات را از خدا و پیامبران خدا گرفتند و بعد به همین راحتی برای خدا پسر قائل میشوند! خدا آنها را بکشد که چقدر اینها پا روی حق میگذارند و از حقیقت سرپیچی میکنند! به حقیقت پشت میکنند: «أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ».
«اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ» (توبه/۳۱)
عالمان یهودیشان را و راهبانشان را به خدایی گرفتند به غیر از الله و همچنین مسیح پسر مریم را در حالی که امر نشدهاند جزء اینکه فقط خدای یگانه را بندگی کنند. هیچ معبودی نیست جزء او، پاک و منزه است او از آنچه که به او شرک میورزند.
حالا دارد علتیابی میکند که چرا به این روزگار افتادند و اعتقادات خرافاتی بین آنها ترویج پیدا کرد و راحت پذیرای آن شرکیات و خرافات شدند که خدا پسر داشته باشد و این حرفها! ملتشان که ابتدا تابع دین خدا بودند. دین پیامبر موسی (علیهالسلام)، دین پیامبر عیسی (علیهالسلام)، چه شد که عامه مردم اینها را پذیرفتند؟! ریشهاش میفرماید زیرا که آنها عالمانشان را به خدایی گرفته بودند. «أَحْبَارَ»: یعنی عالمان یهودی و «رُهْبَانَ»: راهبان، کشیشان، عابدان مسیح، چون در یهودیت علم مهم است که فرموده عالمانشان، و در مسیحیت علم مهم نیست، عبادت مهم است، رهبانیت مهم است که فرموده راهبانشان را. آنها را به عنوان خدایانی به غیر از خدا گرفتند؛ یعنی آنقدر نسبت به آنها احترام افراطی در حد تقدس داشتند که هر چه عالمشان و راهبشان و کشیششان بگوید، که تا حالا هم این گونه است هر چیزی که آنها بگویند و فتوا دهند همان را قبول میکنند. برایشان حکم آنها به مثل حکم خداست. اگر کسی به آنها بگوید دارید اشتباه میکنید حتی خودشان با فکر خودشان هم برسند که این حکم اشتباه است چون آنها گفتند میپذیرند. این میشود: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ» از محبت افراطی گرفته تا فتواهایی که حلال را حرام کند، حرام را حلال کند؛ از مشروب و زنا و قمار و ربا و قتل و همه اینها که حرام است و میفهمند، ولی چون آنها میگویند انجامش میدهند. نماز و احترام و حقوق دیگران که میفهمند چیز خوبی است چون اینها میگویند که اینها را رعایت نکنید در حق مثلا مسلمانان یا دیگران رعایتش نمیکنند چون آنها گفتند! و همچنین مسیح پسر مریم را به خدایی گرفتند. در اثر صحبت همین احبار و رهبانشان، در حالی که قرار چیز دیگری بود. قرار چه بود؟ «وَمَا أُمِرُوا» قرار این بود که آنها جزء معبود یگانه کسی را بندگی نکنند؛ زیرا حقیقت این است که هیچ معبودی جزء الله نیست. الله از آنچه که آنها شرک میورزند، و به خدا این چیزها را نسبت میدهند، و همان عالمانشان را در حد خدا بالا میبرند، و برای خدا پسرانی قائل میشوند، و این اعتقادات، تمام اینها، تمام شرکیات، خداوند پاک و منزه است که به کسی نیاز داشته باشد. و پاک و منزه است این که کسی به قدسیت و به پاکی و به اشتباه نکردن به خدا برسد.